eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
...!؟ به شهید گفت :چرا شما جونت رو کف دست گرفتی و از کشور دفاع میکنی ولی خیلی ها قدر شما رو نمیدونن؟! حاج قاسم یه نگاهی بهش کرد و گفت: شما چرا ناراحتی؟! من سربازم ، نهایتش میگن برو جای دیگه ای نگهبانی بده، منم میگم چشم. اینکه ناراحتی نداره! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
ای رهروان کوی شهادت سفر بخیر ای راهیان راه سعادت سفر بخیر ای غنچه های پرپر میدان ای ڪاروان شرع و طریقت سفر بخیر نام شما به صفحه تاریـخ ثبت شد ای مومنان دین و دیانت سفر بخیر... 📎پ ن: رزمندگان گردان حضرت علی اکبر علیه السلام؛ لشکر مقدس ۳۱ عاشورا؛ ۲ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
از به دنیا آمدن محمد مهیار خیلی خوشحال شده بود، کلی ذوق می کرد. بهش گفتم تو چقدر پسر دوست داشتی و هیچی نمی گفتی، یک نگاهی به محمدمهیار انداخت و گفت: خوشحالی من برای روزی است که اگه من نبودم یک مرد توی خانه باشد. تعجب کردم، گفتم کجا به سلامتی می خوای بری؟! گفت: خدا را چه دیدی شاید دعای «اللهم الرزقنا» توفیق شهادت ما هم به زودی اجابت شود. هدیه به روح شهدا صلوات 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شهید سبزوار ململی  سال 1344در یکی از روستا های توابع شهرستان ایذه دیده به جهان گشود.  دوران طفولیت خود را تا سن شش سالگی در روستا و در دامان پر مهر و عطوفت پدر و مادر گذراند و تحصیلات را تا پایان مقطع راهنمایی ادامه داد. در طول تحصیل فردی کوشا بود به طوری که اولیای مدرسه از ایشان رضایت کامل داشتند. علاوه برتحصیل به حرفه ی برق ساختمان روی آورد تا هم مخارج تحصیل خود را تأمین کند و هم کمکی به پدر در تهیه مایحتاج خانواده باشد. ایشان در برابر مشکلات صبور و بردبار بود و از روحیه ی بالایی برخودار بود. شهید ململی نسبت به مسائل دینی و اهل بیت(ع) علاقه و ارادت خاصی داشت چناچه در وصیت خود دعوت به شرکت در نماز جمعه و جماعت کرده و سفارش به برقراری ارتباط با خداوند از طریق راز و نیاز و دعا مخصوصاً روزه و خواندن دعای کمیل می کند. مهربانی و اخلاق خوب وی نه تنها خانواده و بچه های محل را شیفته او کرده بود، بلکه هم کلاسی هایش هم مجذوب اخلاق و روحیه او بودند احساس مسئولیت و اطاعت و علاقه به امام باعث شد تا قبل از سن 18سالگی در لباس بسیج به جبهه اعزام شود و این حضور در جبهه آتش اشتیاق وی را شعله ورتر کرد و حامی ولایت فقیه شد.  عشق به وطن باعث گردید که لباس مقدس سربازی را به تن کرده وآماده جانبازی برای وطن گردد و سرانجام روز 21/01/67 در عملیات پدافندی در منطقه مریوان لباس زیبای شهادت بر قامت این فرزند برومند اسلام خوش درخشیده و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.  پیکر این شهید در قبرستان روضه الزهرا قطعه شهدای شهرستان ایذه به خاک سپرده شد تا یاد و خاطره اش برای همیشه درذهن مردمان این مرزو بوم باقی بماند. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢وصیت نامه ی شهید سبزوار ململی: به نام خدایی که این جهان را آفرید و در بین آن نظم و هماهنگی خاصی ایجاد کرد. به نام آن که انسان می آفریند و به او روزی می دهد و سپس آن ها را می میراند و سپس آنها را زنده می کند. ای برادران عزیز، از شما می خواهم که اسلام را حفظ و قرآن را از دست ندهید و امام بت شکن نایب بر حق امام زمان (عج) امام خمینی را تنها نگذارید. ای برادران، نماز جمعه و جماعات را فراموش نکنید. ای برادران عزیز، ای حافظان قرآن، نگذارید سلاحم بر زمین بیفتد. ای برادران، امیدوارم که انتقام مرا و تمام شهیدان را از کفار بگیرید. از شما می خواهم که با کفار سازش نکنید. ای برادارن، عید شما روزی است که انتقام خون شهیدان را از کفار بگیرید و کربلا را زیارت کنید و صدام را مانند شاه معدوم به خار و خفت بکشید. از پدر و مادرم و وابستگانم می خواهم که مرا حلال کنند تا خدا شما را بیامرزد. هرگز برای من گریه نکنید. ای پدرم، خوشا به حال شما که وظیفه ی خود را به خوبی انجام داده اید و فرزندتان را طوری پرورش و تربیت کردید که به راه بد نرفت و راه سرخ حسین ابن علی(ع) را سرمشق خود قرار داد تا آنجا که توانایی داشتم از اسلام و قرآن و انجام دستورات آن کوتاهی نکردم. خوشا به حال کسانی که عمر خود را صرف دستورات قرآن و اسلام نمودند و خوش به حال کسانی که به دستورات امام امت خمینی بت شکن عمل کردند. ای برادران، اسلام را یاری کنید و هر شب جمعه دعای کمیل بخوانید و با خدای خود راز و نیاز کنید. از شما می خواهم سر قبرم و روی سینه ام عکس امام را بگذارید و روی قبرم قرآن بخوانید من از فرمان امام سرپیچی نکردم و تا آنجا که توانایی داشتم از ولایت فقیه اطاعت کردم. ای برادران، با هم متعهد شوید، همان طوری که قرآن می فرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تقرقوا». (چنگ به ریسمان الهی بزنید و متفرق نشوید). ای امت مقاوم و شهیدپرور، هر رزمنده ای شهادت را افتخار و جهاد را در راه خدا می داند و تنها برای خدا قدم بر می دارد. امیدوارم که فقط به دستورات خدا و قرآن و اسلام و امام امت و پیامبران و امامان معصوم(ع) عمل کنید و منافقین را تکه پاره کنید و در مقابل کفار از نوک پا تا دندان مسلح شوید و با مردم همچون علی(ع) رفتار کنید. طوری با برادران و خواهران خود برخورد کنید که کسی از شما ناراحت نشود که در دنیای آخرت جلوی شما را بگیرد. اگر اعمال نیک انجام دهید، در دنیای آخرت نامه ی اعمال خود را در دست راست مشاهده خواهید کرد و آن را که می خوانید خوشحال و سرافراز باشید و حتماً جای شما در بهشت است. دل به این دنیا نبندید که این دنیای فانی جای آزمایش و امتحان است. خدا در این دنیا شما را امتحان می کند و خوشا به حال کسی که در این امتحان خوشحال و سرافراز بالا بیاید از برادر کوچکم به خوبی مواظبت کنید. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
پیشنهاد مطالعه☺️💗 قرنطینه فرصت خوبیه درصد مطالعتو ببری بالا😊 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🍃چقدر خوبه ڪه بعضی آدمای خوب، بدون اینڪه خودت بفهمی... توی زندگیت ظاهر میشن و زندگیت روتغییر میدن... اون وقته ڪه میفهمی خدا، خیلی وقته جواب دعاهات رو، بافرستادن بنده هاش داده...❤️ ❤️ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🔻 شهدا و امام حسین (ع) 🔅گریه ڪن امام حسین عليه السلام بود. از اونایی ڪه گریه ڪردنش با بقیه فرق مےکرد. وقتی از مجلس روضه امام حسین می آمد بیرون چشمانش سرخ شده بود، از بس گریه می ڪرد. ڪارهاش طورے تنظیم می شد ڪه به روضه امام حسین عليه السلام برسه ، هر جا روضه بود می دیدیش.. روزی چندبار زیارت عاشـورا می خوند، همیشه هم می گفت: «من توی بغل تو شهیـد می شم.» حرف اون شد. تو بغل من شهیـد شد اونم با گلـوی بریده روی سنگ قبرش با خط درشت نوشتند: « هذا محب الحسین عليه السلام ». 🎙 راوی: حاج حسین ڪاجی https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 میکس "صدای شهید سید مرتضی آوینی" با تصاویر "حضور آتش به اختیار و شبانه بسیجی‌ها" برای عفونت‌زدایی از محلات براستی که حضرت امام ره؛ بسیج را لشگر مخلص خدا دانست،که دفتر تشکیل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند بسیجیان مصداق عمل جانم فدای ایرانند!! نه شعار!!!! فوروارد با لینک کانال https://eitaa.com/piyroo
❤️عشق به مردم بهای جان این دکتر جانباز شد پای کرونا که به مازندران باز شد دکتر عزم رفتن کرد.گفتم نرو! شما جانباز شیمیایی هستی. ریه‌ات طاقت کرونا ندارد. گفت یک سری از همکارها بیمارستان را رها کردند.من هم نرم؟ گفتم شما که چند سال قبل از دانشگاه علوم پزشکی مازندارن بازنشسته شدی. تعهدی نداری. این همه پزشک جوان داریم. میدان خالی نمی‌ماند. گفت اگر ماند چی؟ اگر دکتر نبود که به داد مریض برسد چی؟ روز اول فروردین نام دکتر«سید مظفر ربیعی»؛ پزشک مازندرانی به جمع شهدای مدافع سلامت اضافه شد و پازل عاشقانه هایش تکمیل. رفت و با شهادتش داغ بر دلمان گذاشت. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷✨ ⏪روز سوم بهمن ماه بود علی از استراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت، و گفت:«تو به من قول دادی،‌ تو ده روز دیگر فرصت داری، به قولی که به من دادی عمل کنی وگرنه می‌روم و دیگه پشت سرم را نگاه نمی‌کنم» پای مصنوعی‌اش شکسته بود، با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و به ما گفت:«این پا روی مین رفتن داره» بلاخره یوم‌الله ۲۲ بهمن ماه از راه رسید علی به میدان مین رفت، و حدود ۶۲ الی ۶۳ مین را پیدا کرد. من نیز کنارش بودم،‌ به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد. حدود ۷ متر از علی دور شدم،‌ ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید، به طرف محمودوند دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بودم باورم نمی‌شد اما خدا هیچ‌گاه خلف وعده نمی‌کند. حسین شریفی‌نیا با شنیدن خبر شهادت او به سراغ مهر متبرک حاجی رفت، بهترین یادگاری از علی مهری که خاک پیکر ۱۰۰ شهید را با خود به همراه داشت، حالا هربار که سر بر سجده می‌گذارد، عطر حضور او را میان سجاده‌اش احساس می‌کند. 🌹شهید_علے_محمودوند 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨کلام شهید؛ 🔷خدا نکند که : حرف زدن و نگاه کردن به نامحرم برایتان عادی شود. پناه می برم به خدا از روزی که گناه ، فرهنگ و عادت مردم شود. 🌹شهید_سیاهکالی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و نود و یکم روز پایانی اسارت بالاخره بعد از قریب به چهل و چهار ماه اسارت بصورت مفقود و بی نام نشان روز موعود فرا رسید و اول صبح روز شنبه ۲۴ شهریور هفت نفر از نماینده‌های صلیب سرخ شامل پنج مرد و دو زن که سوئدی بودن وارد اردوگاه شدن و به هر کدوم از ما پرسشنامه‌ای دادن و ما هم سریع پر کردیم و مراحل ثبت نام طی دو سه ساعت انجام شد. این اولین باری بود که چشممون به نماینده‌های صلیب سرخ می‌خورد، در حالی که طبق قوانین بین المللی و کنفوانسون ژنو در مورد اسرا، عراق موظف بود بلافاصله بعد از اسارت ما، آمار اسرا رو به صلیب تحویل بده و ما در طول دوران اسارت حق مکاتبه با خانواده و سایر مزایا رو داشتیم، اما همۀ این حقوق از ما سلب شد و چهار سال دور از چشم دنیا در سخت‌ترین شرایط نگهداری شدیم و تعداد زیادی از ما رو بشهادت رسوندن. هر چه بود گذشت و حالا چند ساعت به آزادی، صلیب دیده بودیم. ولی هم‌چنان و حتی به نماینده های صلیب اعتمادی نداشتیم و دل تو دل بچه‌ها نبود و برای آزادی و بوسیدن خاک وطن لحظه شماری می‌کردیم. قبلا توضیح دادم که یه سال تموم از داشتن قرآن محروم بودیم و با چه سختی و بعد از بارها درخواست و التماس، به هر آسایشگاه ۱۲۰ نفری فقط یه جلد قرآن دادن و هر وقت هم دلشون می‌خواست به بهونه‌های مختلف و برای مجازات ما قرآنا رو جمع می‌کردن. حالا برای این که خودشون رو مسلمان و تابع قرآن جلوه بِدن به تعداد تمومی اسرا قرآن تهیه کرده بودن و بعد از ثبت نام و سوار شدن به اتوبوس یه قرآن دست بچه ها می‌دادن. ما روزای قبل این صحنه‌ها رو از تلویزیون عراق دیده بودیم و زورمون میومد قرآن رو از دست بعثیایی بگیریم که ۴ سال به خاطر قرآن و دعا خوندن ما رو شکنجه کرده و کتک زده بودن و محدویتای زیادی برامون ایجاد کردن. لذا توی شورای فرهنگی تصمیم گرفته شده وقتی قرآن رو به دستمون دادن به قرآن ادای احترام کنیم و ببوسیم و روی هر دو چشم قرار بدیم و دوباره سرجاش بذاریم و این کارو انجام دادیم. قبل از سوار شدن به اتوبوس بچه‌ها از یه دست قرآن رو می‌گرفتن و می‌بوسیدن و به صورت و چشماشون می‌مالیدن و با احترام از اون دست دوباره سر جاشون می‌ذاشتن. این قضیه اونقدر برای بعثیا گرون تموم شد که نزدیک بود تبادل رو به هم بزنن و درگیری آغاز بشه و حتی تهدید کردن اگه کسی با خودش قرآن رو نبره نمی‌ذاریم برگرده ایران ، امّا یاد گرفته بودیم که چاره کار فقط استقامته و هفت نفر صلیب سرخی هم شاهد ماجرا بودن. وقتی توپ و تشرشون جواب نداد با اشاره فرمانده کوتاه اومدن و هیچ‌کدوم از ما قرآنِ تزویر بعثیا رو همراه خودمون به ایران نیاوردیم. ادامه دارد خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و نود و دوم شیرین‌ترین سفر دوران زندگیم سوار اتوبوس که شدیم از خوشحالی تو پوستمون نمی‌گنجیدیم و اصلاً یادمون رفت که هنوز توی خاک عراق هستیم و ماهیت بعثیا عوض نشده و هر آن احتمال داره یه کار غیر منتظره انجام بدن و دردِ سرِ جدیدی پیش بیاد. مداحامون شروع کردن مداحی و اشعاری رو در مدح امام خمینی و جمهوری اسلامی می خوندن و سرودای شاد انقلابی رو اجرا می کردن. کم‌کم راننده هم با ما همنوا شد و یه نوار سرود مذهبی گذاشت. اتوبوس مجهز به میکروفن بود. کم‌کم طمع کردیم و از راننده خواستیم میکروفن رو در اختیارمون قرار بده تا صدای مداح به همه برسه. اونم موافقت کرد. خلاصه تا مرز ایران خوندیم و شادی کردیم و خندیدیم. نگهبانای محافظ هر چند مثل راننده خوشحال نبودن ولی کاری هم نمی‌کردن. فقط وقتی به دژبانی می‌رسیدیم ازمون می‌خواستن که ساکت بشیم و راننده میکروفن رو خاموش می‌کرد. برخلاف تموم مسافرتای قبلی که دستامون بسته بود و با کابل می‌زدن تو سرمون و گاهی جفتک هم می‌نداختن و اوقاتمون تلخ بود، ولی این سفر چشم و دستمون باز بود و لبمون خندون و شیرین‌ترین سفری بود که توی تموم عمرمون انجام شد. یکی از نکات جالب این سفر عمامه‌گذاری تعدادی از طلبه‌ها داخل اتوبوس بود. روزهای قبل و بصورت مخفیانه با باند و پارچه‌های سفید که حالا دیگه مقدار زیادی در اختیارمون بود، به اندازه‌ ۵،۴ نفر عمامه تهیه کردیم. بعضی دوستان نگران بودند و می‌گفتن مبادا بعثیا حساسیت نشون بدن و اقدامی انجام بدن. ما هم به خنده و شوخی می گفتیم: دیگه با برادران بعثی دوست شدیم. البته اسمشون عمامه بود، ولی شل و وارفته و در هم ریخته، به هر حال سفید بود و نشون می‌داد اینا روحانی هستند. در بین مسیر راه که دیگه خیالمون از اینکه برمون گردونن راحت شد، عمامه‌ها رو درآوردیم و سرمون گذاشتیم و یهوئی چند تا حاج آقا تو اتوبوسای مختلف پیدا شد. داشت چشم برخی محافظای داخل اتوبوس از حدقه درمیومد. البته راننده ما آدم خوبی بود و تا آخر مسیر همکاری کرد. حالا این کار چه فایده‌ای داشت و چی رو می‌خواستم ثابت کنیم؟ دقیقاً یادم نیست ولی هر چه بود اینم ازون کارای ابتکاری و جذاب بود که هم بچه‌های خودمون و هم عراقیا رو غافلگیر و به قول امروزیا سورپرایز کرد. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🌺سلام بر شعبان و اعیادش، 🌸سلام بر حسین و عباسش، 🌺سلام بر سجاد و سجودش، 🌸سلام بر نیمه شعبان و ظهور مولودش 🌙حلول ماه شعبان، بر همگی مبارک باد. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
عاشقانه ای از جنس شعبان.mp3
5.49M
💌 ✨ مناجات شعبانیه یعنی ؛ من و خدا و دیگه هیــچ کس ... خدایا من فـرار کردم از خودم به سویِ تو.. رمز رسیدن من، به توست! 🎤 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 راهيان كربلا... 🔻 راهیان کربلا را بنگر و به یاد آر ورق پاره های تقویم تاریخ را که می گوید هزار و سیصد و چهل و پنج سال است که از عاشورا می گذرد. 🎙 شهید سید مرتضی آوینی https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
حاج حسین یکتا .mp3
8.14M
روایتگری شهدایی قسمت625 🔊 | 🔻خودمون نخواستیم که شهید نشدیم 🎙به روایت حاج حسین یکتا 🔅 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄