فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سفره های افطار زمان جنگ
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
#وصیتنامه_شهیدبایرامعلی_ورمزیاری
بسمه تعالى
برهمه وظیفه است که امر به معروف ونهى از منکر بکند . من همه برادران را به این وظیفه مهم
دعوت کرده وامیدوارم که خداوند متعال ما را ازکسانى قرار بدهد که به این وظیفه شرعى ومهم
عمل کرده واز رهروان ائمه معصومین (ع ) باشیم . خداوند شهادت را براى بندگان خالص وخوب خودش عطا مى کند وبنده امیدوارم که شهادت که بهترین مردن در راه خداست براى ماهم نصیب کرده باشد . اما من این لیاقت را در خودم نمى بینم وفقط به دریاى رحمت خداوند متعال چشم دوخته ام .به همه دوستان وآشنایان سفارش مى کنم که نظم وتقوى ، محبت ،اتحاد ، اطاعت ازمسئولین ، وحدت ، روحیه
شهادت طلبى ، اطاعت از ولى فقیه ، ایمان وشجاعت در راه خدا داشته باشید که اینها باعث پیروزى اسلام ومسلمین بوده وهست . از دوستان وآشنایان خواستارم که از غیبت – تهمت -بدگویى -دروغ -افترا-
واز همه مسائلى که باعث گناه مى شود خود دارى نمایند که اینها باعث شکست وبدبختى مى باشد .
از همه برادران التماس دعا دارم . والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
جنگ – جنگ تا پیروزى مرگ بر شرق وغرب
خدایا ، خدایا تا انقلاب مهدى (عج )خمینى را نگهدار
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
در میان شهدای مازندرانی خان طومان محمد بلباسی از همه نامآشناتر شد. رزمندگانی که از معرکه خان طومان برگشتند، تعریف میکردند که شهید بلباسی موهای سر هرکسی را که اصلاح کرد، او شهید میشد❤️. یکی از رزمندگانی که در لحظه نبرد، در منطقه حضور داشت، توضیح میدهد که این شهدا تا آخرین لحظه هوای همدیگر را داشتند: «شهید کابلی با اصابت خمپاره به شهادت رسید. 😢شهید بلباسی که در مناطق عملیاتی راهیان نور همیشه با او بود، رفت که شهید کابلی را بیاورد، شهید بریری هم برای کمک به بلباسی رفت تا در میان تیر و ترکش تنها نباشد.☝️ وقتی پیکر کابلی را روی ماشین گذاشتند، با قناسه هر دو را از پشت زدند😭. عکسهای شهید بلباسی را اگر ببینید صاف دراز کشیده و پشت سرش خون جاری شده است. اینها به راستی مردانه ایستادند. من خط به خط عقب میآمدم و شاهد این قضایا بودم.»
🌹شهید مدافع حرم محمد بلباسی
#سالروز_شهادت🕊 ۱۳۹۵/۲/۱۷
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شعر خوانی شهید جواد محمدی در جمع مدافعان حرم
🍃چقدر زیبا میخوانی و معلوم است که با جان میگویی:
شاید قلم روزی تفنگی شد که بنویسم
با خون میان دفترم لبیک یا زینب س...
🕊سالگرد قمری عروج عارفانه شهید
روزه دار
🌹شهید_جواد_محمدی
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
رمضان است و
تو نیستی بابا😔
چہ ڪنم با این درد ؟
ماہ من یڪ طرف و
ماہ خدا یڪ طرف است . . .
افطار بدون بابا💔
پاسـدار مدافع حرم
🌹شهید_علی_سعد
🌷🌷🌷🌷🌷
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدمحسنحججی #قسمتپنج(بخشدوم) از زبان #دایی_همسر_شهید. عید نوروز بود. محسن آقا و زهرا آمدن خان
#شهید_محسن_حججی
#قسمت_ششم
"خاطراتی از شهید حججی"
#حجت_خدا
خانه اش #طبقه ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖
یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز.
گفتم: "ای والله آقا #محسن. عجب کار توپی کرده ای."😜
لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻
☜✧✧✧✧✧✧
خیلی زهرایم را #دوست ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.
اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود #کوتاه_می_آمد.😇
بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞
از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇
دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻
~~~~~~~~~
حساس بود روی #نماز صبح هایش.
اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز #ناراحت و پکر بود.😞
بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا میخواند.😔
هر سه اش را.
برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد.
میخواست چشمانش #گرم نشود و خوابش نبرد.
میخواست بتواند دعاهایش را #باحال و با #توجه بخواند..
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍
در به در دنبال #شهادت بود.😇
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.😢
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.😍
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.
آخر سر قبولش کردند.
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت. رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام من راضیم چون خیلی لذت داره.
#ادامهدارد...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
عکس کمتر دیده شده از حاج محمود کریمی (نفر دوم از راست) در کنار پدر و برادر شهیدش
حاج نقی کریمی پدر حاج محمود کریمی در سال ۱۳۶۱ در عملیات فتحالمبین مفقودالاثر شد و برادرش داود در سال ۱۳۶۵
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸وقتی که میرفتی ز خانه
من بودم و باران و مادر ...
#شهید_حسن_رجایی_فر
#اردیبهشت_مقاومت
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت664
#کلیپ_تصویری
📹 شباهتهای بسیار عجیب و دوست داشتنی بین رزمندگان دفاع مقدس و کادر درمانی در این روزها از زبان حاج اصغر نقیزاده
همچین زنان غیرتمندی رو به عمرم ندیده بودم👌
صورتهای پرستاران رو که دیدم یاد زمان جنگ و بچههای رزمنده افتادم.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄