eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
16.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️صحبتهای جالب دختر ابومهدی المهندس به زبان فارسی ☝️ 🕊مڪتب ابومهدے همان مڪتب حاج قاسم است 👌 تولــدت‌مبــارڪ‌ مــــردجبھــہ‌ها... رفیق‌حاجےمون... 🕊 ✨شادی روح همه شهداء صلوات🍃 https://eitaa.com/piyroo
✅هیچ وقت ندیدم ابومهدی خسته شود هر کدام از ما در زندگی دنبال آرزویی هستیم آرزوی ابومهدی و حاج قاسم شهادت بود. این‌ها مرگ را به سخره گرفته بودند و به جای اینکه مرگ سراغشان بیاید این‌ها دنبال مرگ می‌گشتند. ما خسته می‌شدیم ولی ابومهدی خسته نمی‌شد او می‌توانست خیلی راحت در اتاق فرماندهی بنشیند و کارها را پیگیری کند اما اینطور نبود و شخصا به مناطق مختلف سرکشی می‌کرد و همانند یک برادر با نیروهایش برخورد می‌کرد و به آن‌ها محبت می‌کرد. ابومهدی نظرات نیروها را گوش می‌کرد و در تصمیم‌گیری‌ها لحاظ می‌کرد. 🌺 سالروز تولد شهید ابومهدی المهندس https://eitaa.com/piyroo
📜 شهید ابراهیم هادی🌹 ♦️حال رفتن به سر کار نداشتم. آن روز به سراغ ابراهیم رفتم شروع کردم باهاش صحبت کردن. همنشینی با او لذت بخش بود، نصیحت ها و سخنان او نمی دانید چقدر در انسان اثر می گذاشت آدم را به زندگی و کار امیدوار می کرد. یک ساعتی گذشت استاد کار من که از بستگان دور ما بود یکباره با موتور جلوی ما آمد و عصبانیت گفت: حالا جرأت کردی سر کار می آیید دنبال دوست و رفیق بری. ♦️پیاده شد و جلوی ما آمد ابراهیم را نمی‌شناخت یکباره کشیده محکمی زد تو صورت ابراهیم! من هم با خودش برد توی محله کار ، اما وقتی تو صورت ابراهیم زد بند دل من پاره شد استاد کار من آدم بدی نبود اما نمی دونست که ابراهیم چقدر دلسوزانه برای ما وقت می ذاره.. ♦️ابراهیم با آن بدن قوی می تونست خیلی راحت جوابشو بده و حالش رو بگیره اما هیچ عکس العملی نشون نداد تا چند سال بعد از این ماجرا بارها ابراهیم رو دیدم و صحبت کردم اما هیچ وقت حرفی از آن روز نزد همین باعث می شد که شرمندگی من بیشتر شود و بیشتر به راهش اعتقاد پیدا کنم. 📚 برگرفته از کتاب [سلام‌بر‌ابراهیم۲] - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📜 شهید حاج قاسم سلیمانی🌹 ♦️ « هرکدام از شما یک شهــید را دوست خود بگیرد و سیره عملی و سبڪــ زندگـــــی او را بڪار ببندید ببینید چطــور رنگ و بوی شهدا را به خود می‌گیرید و خدا به شما عنایت می‌کند.» - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
1_51088098.mp3
17.16M
🕊 عاشقانه شهدا🍃 📚 نیمه پنهان ماه 🍃به روایت همسرشهید ❤️ 🌷 یادش با ذکر - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
-آقای دکتر چی شد؟ دکتر:تا جایی که به ما مربوط میشد انجام شده بقیه اش توکل بخدا دعا کنید براش 😔😔😔😔باتمام اختلاف نظرها اما پدرم بود رفتم مزار شهدا رفتم مزار رضا -رضا 😭😭😭 هیچکس رو ندارم جز بابا پیش حاجی ضمانت کن بابام نره و حالش بهتر شه ‌‌عصری برگشتم بیمارستان بابا به هوش اومده بود😊😊 اما همون روز تو ادرارش خون بود دکترا سریع ازش آزمایش گرفتن دوروز بعد جواب آزمایشا اومد بدبختیام کم نبود این یکی هم بهش اضافه شد بابا سرطان مثانه داشت اونم از نوعی بدخیم😔 یاحسین غریب متوسل شدم بازم به حاج ابراهیم همت ادامه دارد... نویسنده بانو.....ش 📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇 ✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1 - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
بابا تو بخش ویژه بود ما نمیتونستیم پیشش باشیم رفتیم خونه نصف شب صدای جیغای مامان مارو ب سمت خودش کشوند -مامان چی شده چرا جیغ میکشی ؟ مامان :حنانه حنانه اون عکس تو اتاقت کیه؟ -شهید همت چطور مامان: تو یه بیابون بودم یه آقایی لباس نظامی پوشیده بود گفت شفای شوهرتو خدا داده اما باید به دین عمل کنید بابا خوب شد برگشت خونه همه اموال فروخته شد اما ما افسردگی گرفتیم دوتا خونه کنار هم اجاره کردیم اما خوب دیگه همه مال و منال بابا رفت مامان و بابای رضا اومدن خونمون و میخاستن منو...... نویسنده: بانو.....ش 📚کپی رمان فقط با ذکر نام نویسنده و منبع مجاز است...👇 ✒️http://eitaa.com/joinchat/1222508549C83b9156ee1 - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -