eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
16.4هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ظهر وقتی هر دو در حال خارج شدن از شرکت بودند ماکان به ارشیا اصرار کرد. -بیا ظهر بریم اونجا. ولی ارشیا رد کرد و گفت: -نه فکر میکنم تا خانواده ات جواب رسمی ندادن اون ورا نیام بهتر باشه. اوه ادای دخترا رو در میاره بیا بریم دیگه. - نه اینجوری ترنج معذب میشه. -اون که هنوز خبر نداره. -کی میگین بهش پس؟ -نمی دونم صبح با من اومد بیرون نمی دونم کجا کار داشت شاید مامان تا حالا بهش گفته باشه. ارشیا لبش را گزید و گفت: -اگه بگه نه چی؟ ماکان خیلی جدی گفت: -خوب بگه. تو که نباید کوتاه بیای باید اینقدر بیای بری تا شاید راضی شه. ارشیا نگاهی به ماکان انداخت و گفت: -تا داداش به این قلداری داره من چه غلطی می تونم بکنم. شانسم که ندارم برادرم خواهر عروسم هست. -دیگه دیگه. اینجا اولویت با آبجی کوچیکه اس. ارشیا خندید ولی هزار فکر و اضطراب راهی خانه شد قرار بود مادرش امروز با سوری خانم صحبت کند. دو روز از تماس مهرناز خانم گذشته و هنوز خبری از طرف خانواده اقبال نبود. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 حال ارشیا از همه خراب تر بود. چند بار خواست از ماکان بپرسد ولی رویش نشد.وقتی ترنج کلاس دوشنبه اش را هم غیبت کرد و نیامد.. دیگر طاقت ارشیا تمام شد و بعد از پایان کلاسش رفت پیش ماکان. شرکت مثل همیشه شلوغ و پر رفت و آمد بود. اول یواشکی به اتاق ترنج سرک کشید نبود. ناامید رفت سمت اتاق ماکان. منشی ورودش را خبر داد و او هم با شانه هایی آویزان وارد اتاق ماکان شد. ماکان با دیدن حال خراب او دلش سوخت. ارشیا روی مبل نشست و گفت: -این خواهرت می خواد منو بکشه نه؟ ماکان درحالی که با خودکارش بازی می کرد چیزی نگفت. ارشیا دوباره رو به ماکان کرد و گفت: -چیه تو هم لال مونی گرفتی؟ همون اول می زدی گردنمو می شکستی بهتراز این بلاتکلیفی بود. ماکان نگاهش را از روی میز گرفت و به چهره به هم ریخته ارشیا نگاه کرد: -زورش که نمی تونیم بکنیم. ارشیا که سرش را میان دستانش گرفته بود وحشت زده به ماکان نگاه کرد: -گفته نه؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ماکان آه پر صدایی کشید و گفت: -هیچی نمی گه نه ها می گه نه نه. ارشیا نفس راحتی کشید و گفت: -تا رد نکنه هنوز امید هست. بعد دوباره به ماکان نگاه کرد و گفت: -الان بهتر نیست با خودش صحبت کنم؟ -فکر نکنم راه خوبی باشه. ارشیا چنگی توی موهایش زد و گفت: -پس من چه غلطی بکنم. ماکان یه فکری به حال من بکن. به خدا پا در هوا بودن خیلی سخته. -چکار کنم؟ زورش کنم موافقت کنه. ارشیا با حرص بلند شد. -نمی دونم. د بدون هیچ حرف دیگری از اتاق ماکان خارج شد. ماکان بلند شد و صدایش زد -ارشیا. ارشیا برگشت و غم زده نگاهش کرد. -بیا اینجا. ارشیا برگشت به اتاق ماکان. در را بست و رو به روی هم نشستند. -یه راه هست. ارشیا امیدوارنه نگاهش کرد. الان اگر ماکان می گفت باید تا سر قله قاف هم بروی می رفت. -اگه می خوای باهاش صحبت کنی باید بیای. ولی خوب جواب ترنج چی باشه معلوم نیست. -به مامان اینا چی بگم؟ -اونشو دیگه من نمی دونم. من می تونم با مامان اینا صحبت کنم بگم اجازه بدن یه جلسه بیای خودت با ترنج صحبت کنی ببینی حرف حسابش چیه. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 سلام بر آن خورشیدے ڪہ همہ مردمان تاریخ در انتظارش بوده اند.. و با طلوعش همگان زیر سایہ محبّتش یڪدل و یڪ نوا مے شوند.. سلام بر او و بر لحظہ هاے طلوعش.. 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
میگویند ڪه ابتدای صبح رزق بندگانت را تقسیم میکنی میـشود رزق من امـروز رفاقتی باشـد... از جنـس شھیدان... با عطـر شھـادت... 🌷 https://eitaa.com/piyroo