eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌شهید سلیمانی، سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه‌ی با تروریسم ✍️خود این شهادت هم یکی از آیات قدرت الهی است؛ رسوایی دولت آمریکا، دولت بی‌آبروی آمریکا، رسوایی این دولت را رقم زد؛ اینها کسی را که سرشناس‌ترین و قوی‌ترین فرمانده‌ مبارزه‌ی با تروریسم بود -شهید سلیمانی به معنای واقعی کلمه، قوی‌ترین فرمانده مبارزه‌ی با تروریسم در این منطقه است، به همین عنوان هم شناخته شده است- [ترور کردند]. ▪️بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۹۸/۱۰/۲۷ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گـربـِپرسـند‌آرزویـت‌چیست؟! صدا‌مۍ‌آید‌؛اَربعین،پاۍپیادھ‌،ڪربلا... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یڪی‌اینجادِݪش‌تَنگ‌اَست‌؛آنجارانمےدانَم 💔 .... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸سلام بر تمامی همسنگران 💐عزیزانی که امروز گلزار شهدای شهرشون رفتن عکسی از 🌹قبور مطهر شهدا ارسال نمایند به آی دی خادم کانال @shahiid61 تا در کانال قرار بگیرد منتظر تصاویر شما عزیزان هستیم.التماس دعا https://eitaa.com/piyroo
🔅سال‏هاست که آسمان، کوچ غریبت را بر شانه‏ هایمان، پرنده می‏تکاند و آفتاب، مسیر چشمانت را به انگشت نشان می‏دهد و می‏گرید. 📌سال‏هاست که رفته‏ ای و بادها، بوی پیراهنت را بر خاکریزهای بسیار، مویه می‏کنند. تو انعکاس روشن خورشید در رودخانه‏ های سرخ حماسه‏ ای. دلت، دریا می‏نوشت و نگاهت، توفان می‏سرود. ▪️برخاستی؛ آن هنگام که نفس‏ های سرما، پنجره‏ ها را سیاه کرده بود و شهر، می‏رفت که در اضطراب ثانیه‏ های تجاوز به خاک، کمر خم کند. برخاستی و با قدم‏ های استوارت در رگ‏ های وطن، خون زندگی جاری شد. برای بال‏ های زخمی‏مان دعا کن! ای‌شهید https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱به جوانان توصیه می‌کنم که نماز خود را در اول وقت بخوانید. قرآن بخوانید؛ زیرا که بسیار مهم است؛ قرآن بخوانید و مواظب نماز و دین خود باشید. 🌷 ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎ https://eitaa.com/piyroo
📚 عنوان کتاب:با مرام 🔻این شهید شخصیتی همانند شهید شاهرخ ضرغام داشت. او یکی از اون داش مشتی هایش بود. از آن لوطی هایی که امروز خیلی کمتر از آنها می بینیم.هر کس اگر مورد ظلم و ستمی واقع می شد از احمد کمک می خواست.چهره جالبی داشت، موهای فرفری بلند، صورت تراشیده با سبیل های مشکی به همراه دستمال ابریشمی.خلاصه یک محل بود و یک احمد ✍ نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/piyroo
پنج شنبه هایی شهداییمون🌷 به یاد همه ی شـــهدا🌷 مزار شــــهدا لنگـــــرود(استان گیلان) https://eitaa.com/piyroo
🌹شهیدمحمدباقر دورقی زاده نام پدر: عبدالرضا شغل(ها): بخشدار تاريخ تولد: 7-5-1334 شمسی محل تولد: خوزستان - خرمشهر - خرمشهر تاريخ شهادت : 20-5-1363 شمسی محل شهادت : بیمارستان آیت الله طالقانی آبادان دلیل شهادت :انفجار خمپاره گلزار شهدا: نام گلزار:خرمشهر شهر:خوزستان - خرمشهر ✨اوایل که او را نمی شناختند هرجا می رفت می گفت: ازطرف بخشداری آمده ام برای کمک؛ نمی گفت بخشدارم!شریک  غم و شادی مردم بود و تا حد ممکن در مراسماتشان شرکت می کرد.با روستایی ها، رابطه برادری داشت نه اداری. حتی بچه های کوچک او را می شناختند و دوستش داشتند.در بخشداری یک تیم پا به کار داشت که صبح ها بدنبال انجام کارهای اداری و جذب امکانات در فرمانداری و ادارات بودند و شب ها می نشستند پای صحبت و درد دل مردم منطقه. از این نشست و برخاست ها، برنامه توسعه منطقه را نوشتند.از کاشت تا برداشت و حتی بازاریابی برای فروش محصول کشاورزان در کنارشان بود. مثل یک کارگر، محصول کشاورزان را به دوش می کشید تا هزینه کمتری کنند.آن روز هم  بخاطر همراهی با خانواده ای که قصد اثاث کشی داشتند در بخشداری مانده بود. حوالی ساعت ۵ عصر بود که صدای انفجاری او را به محوطه بخشداری کشاند. در حین کمک به همکار آسیب دیده اش بود که با انفجار خمپاره ای، به شدت زخمی شد و در بیمارستان آیت الله طالقانی آبادان به یاران شهیدش پیوست. https://eitaa.com/piyroo
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاطره ویژه مقام معظم رهبری از فاجعه ۱۷شهریور 🔴سالگرد قیام خونین ۱۷ شهریور من از روز هفدهم شهریور سال ۱۳۵۷ خاطره‌ای در ذهن دارم. قبل از آن که این حادثه خون‌بار در تهران اتّفاق بیفتد، سیاست رژیم ستمشاهی به دنبال این بود که مبارزان و به تبع آن ملت ایران را، به تندرو و کندرو، افراطی و معتدل تقسیم کند. این، نکته خیلی قابل توجّهی است که امروز مثل آیینه‌ای، همه عبرتها را به ما درس میدهد... عدّه‌ای را که طرفداران و علاقه‌مندان مخلص امام بودند و راه امام را علناً اظهار می‌کردند، به عنوان تندرو و افراطی و متعصّب معرفی می‌کردند. در مقابل این‌ها هم، بعضی از کسانی را که علاقه‌مند به مبارزه بودند، ولی خیلی جدّی در آن راه نبودند، یا جدّی بودند، ولی دستگاه آن‌طور خیال می‌کرد این‌ها جدیّتی ندارند، به عنوان افرادی که معتدلند و با این‌ها می‌شود مذاکره و صحبت کرد، معرفی می‌کردند. من در آن روز این احساس خطر را کردم. آن زمان من در جیرفت تبعید بودم. شاید روز چهاردهم یا پانزدهم شهریور بود. به یکی از آقایان معروف که در قم بود، نامه‌ای نوشتم و این سیاست رژیم را برای آن آقا تشریح کردم و گفتم این‌ها با این تدبیرِ خباثت‌آمیز می‌خواهند بهانه‌ای برای سختگیری بر مخلصان و عشّاق امام بزرگوار به دست آورند و شما را بدون این‌که خودتان بخواهید، در مقابل آن‌ها قرار دهند. این نامه را نوشته بودم؛ اما هنوز نفرستاده بودم. روز شنبه هجدهم شهریور بود که رادیو و روزنامه‌ها، خبر کشتار هفده شهریور را پخش کردند. فردای آن روز، ما در جیرفت از این قضیه مطّلع شدیم. من برداشتم در حاشیه آن نامه برای آن آقا نوشتم که: «باش تا صبح دولتش بدمد، کاین هنوز از نتایج سحر است». آن نامه را به وسیله مسافر، برای آن آقای محترم فرستادم. آنها شروع کردند سختگیری‌ها را علیه مبارزان و انقلابیون حقیقی راه انداختن که نمونه‌اش کشتار هفدهم شهریور بود.(۱۳۷۶.۶.۱۹) 📚 بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢قسمت بیست و چهارم: اقامه نماز و آتیش سیگار دم دمای عصر بود و هنوز نمازمو نخونده بودم. جابجاییای مختلف سبب شده بود فرصتی برای خوندن نماز پیش نیاد. تو اون وقت هیچی برام مهمتر از این نبود که هرجوری شده نمازمو بخونم و قضا نشه. جهادِ ما برای نماز بود. دیدم الان وقتشه. نیت کردم و سرمو پایین انداختم و با همون حالت شروع کردم نماز خوندن و اذکار نماز رو زیرِ لب می خوندم. ظاهراً سربازا متوجه شده بودن لب من تکان می خوره و چیزایی می گم. شاید اصلا تصور نمی کردن دشمنشون که کافرش می دونستن تو این شرایط بحرانی و با این وضع اینقد نماز براش مهم باشه که مشغول نمازشده باشه. بعثیا در تبلیغاتشون ایرانی جماعت رو مشرک و مجوس معرفی می کردن و خودشونو مسلمون واقعی . سایه ای روی سرم احساس کردم و دستم آتیش گرفت. از بوی سیگار متوجه شدم که آتیش سیگاره. یکیشون آتیش سیگار رو می چسبوند پشت دستام. سوختگی هم به زخمای روی دستم اضافه شد. نمازم قطع شد. فک نمی کردم با این وضع نزاری که داشتم و چشم و دست بسته اینقد سنگدل باشن و اینجور رفتارای وحشیانه رو انجام بدن . با سوزش دستِ من دلش خنک شد و رفت نشست. دوباره نمازمو از اول شروع کردم و دوباره قضیه تکرار شد. شکر خدا که با عنایت و کمک او، با وجودِ درد شدیدی که داشتم حسرتِ داد زدن و آه و ناله کردن رو به دلشون گذاشتم. چه نمازی بود نمازِ اون روز. بی طهارت و وضو. روی آیفا و دو مامور عذاب. به هر صورتی که شد نماز ظهر و عصرم رو با آتیش سیگار و پوتین و بعد از چن بار شکسته شدن بجا اوردم و روسیاهی برای اون دو جنایتکار باقی موند. پشت دستام می سوخت و پام بشدت درد می کرد و اونا مستانه قهقهه می زدن. اون دو نانجیب برای آزار دادنم با هم رقابت می کردن و مرتب یکی بلند میشد و یکی می نشست و لابد به مسلمونی خودشونم افتخار می کردن که مثلا یه دشمنِ مجوسی رو گیر اوردن و برای رضای خدا دارن اونو آزار می دن. چقد تو اون شرایط غربت و تنهایی که به اسیری می بردنم، با قافله اسرای کربلا احساس یگانگی می کردم. دست و چشمم بسته بود و دست دشمن باز. زخمی بودم و اونا سالم. تنها بودم و اونا با هم. غریب بودم و اونا تو وطنشون. ولی من همه چیز رو داشتم و اونا نداشتن. خدایی که منو فراموش نکرده بود و به من توفیق هم کلام شدن با خودشو تو این وضع بحرانی داده بود. من حضرت زینب و زین العابدین رو داشتم و اونا وارثِ شمر و خولی. در رذالت و شقاوت با هم مسابقه می دادن و من به قافله اهل بیت دلخوش بودم. مطمئنم هرگز آیه ی «فاستقبوالخیرات» به گوششون نخورده بود و اگه هم شنیده بودن معنای خیرات رو براشون کج تفسیر کرده بودن که برای شکنجه ی یه مسلمانِ زخمی و در حال نماز با هم مسابقه می دادن. وقت و زمان برای من و اونا هر دو سپری می شد. برای ما با عشق به محبوب و راز و نیاز با معشوق و برای اونا به غیض و غضب و عقده گشایی. اذیت می کردن و می خندیدن و فراموش کرده بودن روزی خواهد رسید که مؤمنان در حالیکه غرق خوشی و نعمتای الهی هستند به آنان خواهند خندید. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت