🍃❤️بسم رب الشهدا❤️
بخشی از وصیتنامه
#شهیدعزیز_دشت_بزرگ
«خدایادوست دارم فریاد بزنم و ندا سر دهم که آری ای مردم از دلبستگی به دنیا بپرهیزید تا دیگر به حرص شدیدو اندوه فراوان و آرزوهای بی پایان گرفتار نیایید و بدانید که منشاء تمام بدی ها و زشتی ها، دوست داشتن دنیاست و بیایید به جای فکر کردن به خوشی ها و زیبایی های دنیا به فکر مرگ و آخرت باشید زیرا تفکر درمرگ و معاد بزرگترین و مؤثرترین عامل سرافرازی و پیروزی انسان در دوران زندگی است
#خاکیان_خدایی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
گوشی #محسن که زنگ می خورد، با دیدن شماره حرم خوشحال میشد اکثر تلاوتهاش هدیه به امام هشتم علیه السلام بود تلاوت و اذان صبحهای چهارشنبه حرم مال محسن بود خودش این روز و ساعت را انتخاب کرده بود و به خودش می بالید که روز زیارتی امام، خادم حضرت شده....😍
سه شنبه شب ها ساعت یک می رسید خونه آن روزها سربازیش، دانشگاهش، تلاوت ها و تدریس هایش حسابی رمق محسن رو می گرفت😞 سه شنبه شب ها اما نشاط و نیروی دیگری می گرفت مامان تا اون وقت شب بیدار می موند تا محسن رو نمی دید چشمش روی هم نمی رفت☝️ همان طور که بساط شام رو پهن می کرد بهش می گفت: از ساعت شش صبح می دوی تا ساعت یک نصفه شب ساعت دو و نیم هم که می ری حرم آخه تو خواب و استراحت لازم نداری؟! اقلا تلاوت صبح چهارشنبه رو بعد از ظهر چهارشنبه می انداختی...❗️
محسن با خنده می گفت: نمی دونید مامان یه روز بلند شین سحر با من بیاین حرم تا بدونید یه لذتی داره سحر از خیابون طوسی بندازی بری حرم، چهارشنبه روز آقاست من این توفیق رو با هیچی عوض نمی کنم...😊
چند دقیقه به اذان صبح، صدای تلاوت محسن از بلندگو های حرم راه خودش رو می گرفت از راسته خیابان طبرسی می گذشت و می پیچید توی کوچه جوادیه مامان می رفت توی حیاط می نشست چشمش به ستاره های سحر بود و گوشش به صدای محسن...💔
#شهید_محسن_حاجی_حسنی_کارگر🌹 #شهید_مظلوم_منا
#خاکیان_خدایی
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo