eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
. نهم مرداد 1342، در شهر درچه از توابع شهرستان خمینی‌شهر چشم به جهان گشود. پدرش سیدمجتبی و مادرش صدیقه بیگم نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی پرداخت. روحانی(سطح 2) بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هجدهم تیر 1365، با سمت مسئول واحد روابط عمومی در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای روستای اسلام آباد تابعه شهرستان زادگاهش واقع است. سفارش می کنم که حتما دست ازانقلاب نکشید و مبادا مانند فرزندی گنهکار جزع و فزع کنید که دشمنان شاد شوند چون زینب (س) باشید که از کنار جسد پاره پاره برادر گذشت ولی در برابر دشمنان زاری نکرد و باز تاکید می کنم که انقلاب و امام را فراموش نکنید که هر چه داریم از آن است. اگر می بینید که ندای اسلام در سرتاسر جهان پیچیده است از برکت انقلاب است. به برادران سفارش می کنم که از درس و بحث چشم نپوشند و در تحصیل و تعلیم کوتاهی نکنند که الان جهان به معارف قرآن نیازمند است. کشورهای اسلامی و غیر اسلامی تشنه معارفی هستند که اسلام زنده انقلابی به جهان عرضه کرده است. از برادران تقاضا دارم که دست طلب برندارید که جوینده یابنده است. الغرض علاوه بر آن در تزکیه کوشش کنند که ما نکردیم و زیانش را دیدیم. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
و لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌعِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ کسانی را که در راه خدا کشته شده اند، مرده مپندار، بلکه زنده اند که نزدیک پروردگارشان روزی داده می شوند. یکی از دوستانش می گوید: ایشان روزی به جبهه رفته بود و خیلی زود برگشت ؛ وقتی علتش را پرسیدم، فرمودند که من را فرستادند در کردستان[ در میان پایگاه ها] چون در آنجا افراد تجمعی ندارند و امکان تبلیغ وجود نداشت من پیش خودم گفتم بگذار که لااقل سر سفره خودم غذایم را بخورم، یعنی راضی نبود جایی که امکان تبلیغ برایش وجود ندارد، از امکاناتی استفاده کند که مربوط به جبهه است.برادر شهید می گوید: ... ما قطعه زمینی داشتیم که آن را کاشت و برداشت می کردیم که شهید هم گاهی که فرصت می کردند به ما کمک می کردند وقتی کارمان تمام شد هریک وسیله ای برداشتیم و به سمت خانه حرکت کردیم؛ من بیلی را به او دادم، گرفت و برد... من گفتم ممکن است خجالت بکشد که بیل را حمل می کند ولی ایشان برد؛ آخر او یک طلبه است ، خود را به او رساندم و خواستم بیل را از او بگیرم اما او نداد؛ گفتم ناراحت نمی شوی گفت ناراحتی ندارد کار بدی که نکرده ام ؛ این در حالی بود که بچه های هم ردیف او این کار را خفت و کوچکی برای خود می دیدند. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄