eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 لبم و جویدم و گفتم: _خوب میزنم. مگه اون بار نزدم. تازه الان تابستونه و بیشتر وقت دارم. رفتم سراغ اینترنت و شروع کردم به سرچ کردن طرحای مختف چند تاش واقعا قشنگ بودن. با توضیحات کامل که چه جوری طرح و در بیاریم دیدم کار سختی نیست. حالا به بابا بگم شاید قبول کرد نقاش بیاره.تا مهمونای ماکان برن وبتونم برم فضولی کنم ببینم جریان از چه قراره مجبور شدم خودم و سرگرم کنم. یه فیلم که استادمون تو آموزشگاه داده بود و گذاشتم تا ببینم. کارتونی بود و کلی خندیدم.بعدم یه کتاب قصه برداشتم و دیکشنری موبایلمم باز کردم تا راحت تر بخونم. نمی دونم چقدر گذشته بود که صدای حرف زدن از حیاط اومد. هوا دیگه داشت تاریک میشد. بلند شدم و از بالکن نگاه کردم. ارشیا آخرین نفر بود که با ماکان دست داد و رفت. زود پرده رو ول کردم و دویدم پائین.ماکان کتشو انداته بود روی دستش و اومد تو. هخسته نباشی. ماکان نگام کرد. : _مرسی 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻