eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
   🔶 آقا در جنگ، شده بودند. و ، و اصلی در این  مسیر ایشون بودند. 🔶 این اواخر،  نزدیک سال نو ، بی قرار بود. 🔶توی حال و هوای  دیگه ای سیر می کرد. همه حالاتشو متوجه می شدند. مخصوصاً این اواخر، که با نگاهش با همه حرف می زد.... : 🔶و اما بشنویم از پدر : جنگ هستم، پرونده ای در هیچ بنیاد شهیدی تشکیل ندادم، معتقدم برای رفتم، دیگر نیازی به این چیزها نداره...مستاجر هستیم و از اینکه با خرّمی در کنارهم زندگی می کنیم راضی هستیم. 🔶 فقط از خواستم که داغ عزیز به من نشان نده، و مرا پیش مرگ عزیزانم قرار بده. که داغ عزیز بر دلم ماند. 🔶باز راضیم به رضای او و دلم خوشه به راهی رفت که عاشقه راهش بود. بود. 🔶در کودکی برای اسباب بازی لج نمی کرد.یادم هست، به اون نایلکسی  می دادیم و اون ساعتها نگهش  می داشت و بادش می کرد و باهاش بازی می کرد. 🔶هیچ وقت چیزی از ما درخواست نکرد. یادم هست وقتی لباسی براش می خواستیم بگیریم خودش با ما نمی اومد. 🔶اصلاً این چیزها براش مهم نبود.خودم شلوار قبلیشو به خیاطی می بردم تا از روی اون براش شلوار نو بدوزم. سادگی خصلت برجسته اش بود. 🔶میتونم قسم بخورم که وابستگی به هیچ چیز نداشت. 🔶قلبش عاری بود از این تعلقات دنیایی. ازش راضی بودم. 🔶هر شب من و با هم تو همین اتاق می خوابیدیم. 🔶هر وقت قصد سفر داشت می اومد بهم می گفت تا برم مادرشو راضی کنم. 🔶در مسائل مادرشو الگو قرار می داد. 🔶در دوران کودکیش هر وقت مادرش رو در حال می دید می اومد مثل مادرش رو به قبله می موند و حرکات مادرش رو انجام می داد. 🔶اون مادرش را خیلی دوست داشت. خوب بود. اون مثل یه گل بود. 🔶از کدوم خوبیهاش بگم...موتورشو دزدیدند...از کلانتری زنگ زدن که موتورتون پیدا شده. سارق موتورکتک خورده تو کلانتری نشسته بود. 🔶وقتی چشم بهش می افته، سوال می پرسه، این آقا برای موتور بنده به این روز افتاده؟ سریع کاراشو انجام می ده واز اونجا میارش بیرون...بعد دستشو می گیره و موتورو بهش می بخشه...سارق موتور بدجور شرمنده میشه... با و خیلی هارو هیئتی کرد. 🔶خیلی ها رو عاشق کرد... حساب بانکی نداشت... 🔶تو مراسم تشییع دو تا خانواده اومدن گفتن پسر شما حقوقشو ماهانه برای ما مصرف می کرد. اومدیم ازتون تشکر کنیم. مااصلاً از این کارهای خبر نداشتیم. پیرو مولاش بود. 🔶 تو چقدر رنگ و بوی گرفتی. 🔶وقتی پدرشون این چیزارو بابغض شرح می دادن قرارو از قلب آدمی می بردن. 🔶به یاد جمله افتادم وقتی سر پیکر رسید گفت خدایا تو شاهد باش رحم منو قطع کردن. من و بود، شبیه بود. من بود، اما ای همین که تو شاهدی برام کافیه. 🔶رفقا پیکر را از مسافت طولانی تا منزلگاه آخرتش،(قبرش)بدرقه کردن. 🔶با چه و به خاک سپردنش، جان قسم به خون پاکت هیچ روز مثل روز تو نبود. برای تو چه جان؟ تو که تموم هستی به دور سرت می چرخه. امان از اون روزی که اسب هایی رو زین و لگام تازه زدن و بر این پیکر های ...وای جان...همه هستی در سوگ تو می سوزند.بابی انت وامی ونفسی  یا ...هر مصیبتی بر هر قلبی وارد بشه محاله مصائب تو را به خاطر نیاره...نام تو التیام بخش جگر های داغدیدست .... 🔶پدر اینگونه از جگر گوشه اش می گفت: یه بار با رفقا راهی جنوب شده بود، این مطلبو بعداً رفیقاش برام گفتن. 🔶تواین سفر یه جا رفته بدون که گِل زار بود. مسئول اتوبوس گفت با این وضع نمی تونین بیاین داخل اتوبوس. اتوبوس با این پاهای گِل آلود کثیف نمیشه. 🔶 دم در اتوبوس وایستاد و پاهای تک تک رفقا رو شست و وارد اتوبوس کرد، هر چهل نفرو...👌👌👌 ─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─
‍ 🍃🌸🍃🌺🍃 🌸🍀🌷🍀 🍃🌷 🌺🍀 🍃 🌸بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌸 🕊🌷🕊 🌸 فرزند 🍃🌸🍃 فرزند ارشد خانواده👨‍👨‍👦 تاریخ تولد: ۱۳۴۱/۶/۱ تاریخ شهادت :۱۳۶۷/۳/۲۳ 🔸مزارشهید: گلزار شهدای خلدبرین🔸 و صاحب ۳فرزند 🌸🌺🌸 یک 🌺 و ۲ ☘🌸🌸☘ پاسدار تیپ ۱۸الغدیر یزد، 🔹مسئول قضایی سپاه🔹 🔸پاسدار بیت رهبری جماران🔸 ❤️( پاسدار (ره)❤️ 🔶 شهریور ۱۳۴۱در یزد به دنیا آمد پدرش و مادرش نام داشت. 🔶تا پایان دوره متوسطه دررشته درس خواند و دیپلم گرفت. سال ۱۳۶۲ازدواج کرد وصاحب یک پسر و دو دختر شد. 🔶به عنوان پاسدار در جبهه حق علیه باطل حضور یافت. 🔶 درشلمچه وقتی جنگ سختی به پا میشود در عملیات بیت المقدس ۷ بر اثر بمباران شیمیایی مجبور میشود در کانال بماند بعد از سه روز درگیری همرزمانش را‌پیدا میکنند. 🔶 طلب آب میکند😔 ولی براثر گرمازدگی به میرسد. وسرانجام در بیست و سوم خرداد ۱۳۶۷، با سمت جانشین فرمانده اطلاعات به یارانش عزیزش می پیوندد و به فیض نائل گشت😔😭🕊🌹🕊 فرازی از نامه 📜 😘 ✍ای امت مسلمان اگر به خود نیایید و به یاری مبین و خود برخیزید فردا دیگر دیر است👌 ✍-اگر فکر می کنید بی وفا فقط در زمان (ع) بودند در این زمان هم هستند.👌 ✍-با و گونه خود باعث تقویت روحیه در شوید.👌 https://eitaa.com/piyroo
براستی صاحب   .....!!! روزی بر سر مزار فرزندم در گلزار بهشهر رفته  بودم. دیدم زن و شوهری بر سر پسرم نشسته‌اند و به شدت گریه می‌کنند. رفتم نزدیک شون و علت را جویا شدم. به آنها گفتم که این مزار من است اما در این قبر نیست که شما اینقدر برایش گریه می‌کنید. پسر من است. در ضمن من اصلا شما را نمی‌شناسم. از سر و وضعشان هم معلوم بود که شمالی نبودند. خانمی که گریه می‌کرد در جواب من گفت:  فرزند دارم که از ناحیه دو پا بود. دوا و درمان‌های ما نتیجه نداد و از سلامتی‌اش ناامید شدیم اما پسرم یک شب در خواب دید که به سراغش آمده است و به او می‌گوید که از جایش شود. پسرم در پاسخ جوان می‌گوید که من فلج هستم و قادر به راه رفتن نیستم. می‌گوید برخیز تو یافته‌ای من از مازندران هستم. فرزندم از خواب بلند شد در حالی که شفا گرفته بود. من تمام شهرهای را یک به یک رفتم و روی سنگ مزارها را خواندم. تا اینکه بالاخره در گلزار شهدای بهشهر(اینجا) این سنگ قبر را پیدا کردم. پدر می‌گفت: نشستم و دوباره برایم مسلم شد که فرزندم است ..... هدیه به روح 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
❌⛔️🚫❌⛔️🚫❌⛔️🚫 😱😱😢😢😡👇 میخوام برادرانه👨‍✈️ نکاتی رو به شما دوستان عرض کنم درسته اینجا ولی باید چند نکته ای رو بهتون یادآوری کنم: 1⃣: یعنی اینکه تحت هیچ شرایطی به مجازیا اعتماد نکنید هیچوقت عکس خودتونو در اختیار هم جنس خودتون در مجازی قرار ندین چون امکان داره پسرانی در قالب یا با عکسهای پخش شده دختران چادری بخوان ازتون سواستفاده کنن پس تو مجازی حتی به چشمتون هم اعتماد نکنید و واسه کسی تحت هیچ شرایطی عکس نفرستید ⛔️⛔️ 2⃣: تو مجازی میبینید خانومی بعد از چند بار حرف زدن میاد درباره مسائل سک..سی باهاتون حرف میزنه یا سوالی در پیوی ازتون میپرسه بدونین حتما اون فرد یا پسر هستن که درباره خصوصی ترین مسائل زناشویی تون ازتون سوال میکنن پس مراقب خودتون باشید و درباره مسائل جسمی و زناشویی تون با هر کسی حرف نزنید بعضیا هم هستن در جلوی شما اقرار به گناهه میکنن و مرحله به مرحله زنا رو براتون تعریف میکنن یقین بدونید اون فرد هستش و با پروفایل دخترانه بدنبال به گناه انداختن شما هستن پس مراقب خودتون باشین😱😱😱 3⃣: فقط در حد این کار رو کنید وگرنه صحبت در پیوی که خلوتگاه شیطان هست باعث میشه دلتون بیمار بشه و به گناه آلوده بشین و وابستگی بین دو طرف بوجود بیاد پس تا جایی که امکان داره از صحبت کردن با آقایون در پیوی ⛔️⛔️⛔️ ⛔️ 👨‍💻برادرانه عرض کردم لطفا توجه کنید و در دام مجازیا نیفتین⛔️⛔️⛔️ التماس دعا 🎖 https://eitaa.com/piyroo 🕊
🕊🌷🕊🌷🕊 🌷 ...💔 🌷مدتی بـود که مـثل همــیشه نبـود... بیشتر وقــتا تـو خودش بـــود... فهمیده بـودم دلــش هوایـی شـده... 🌷تـا اینکه یه روز اومد و نـشست روبــروم و... گفـت... "از بی بی زینب (سلام الله علیها)... یه چیزی خواستم... حاجتمو بده... مطمئن میشم که راضیه به رفتنم... 🌷پرسیدم: "چی خواستی ازش...؟!" گفت:"یه کاکل زری...❤ اگه بدونم یه پسر دارم... که بعد من میشه مرد خونه ت... دیگه خیالم از شما راحت میشه...💕 " 🌷وقـتی که رفـــتم سونـوگـرافی... متوجه شدم که بـچم ... قلـبم هرّی ریخت...💔 تمــوم طـول مســیر... تـا خونه رو گـریه میکردم...😭 دیگه مطـمئن شدم که حسنم...💕 باید بره سوریه... 🌷به خونه که رسیدم... پرســید: "بـچه چیه...؟ پسره یا دختر...؟" نگاش کردم و گفـتم... 💔...دیدارمون به قیامـت...💔 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 راز شــہـید هـمـٺ... 🔷🔸 بارها به مَـن مـے گـفـتند: «این چـہ لشـڪـرے اسـٺ کـہ هـیچ وقت نِـمـےشـہ؟😳 🌻برای خودم هم سؤال شده بود، از او مے پُـرسیدم: تو چرا هیچ وقت زخمے نمیشی؟ ،حـرف ٺـو حـرف مـے آورد و چیزی نمےگـفـت. 😑 🌿آخر، شب مصطفے رازش را به من گفت: «پیش کنار خانـہ اش، از او چند چیز خواستم:: اول: را 💕 بعد: دو از تـو تا خونَـم باقی بماند، بعد هم اینکه اگر قرار است بروم یا نشوم.😢 آخرش هم اینڪہ نباشم توی ڪه امامـش تـوش نفـس نڪـشد.» همین هم شد.💙 راوے: همسـر شــهیــد 🌼 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🌸🍃 🍃○مادر در خواب شهیدش را می‌بیند. پسر به او می‌گوید: توی بهشت جام خیلی خوبه. چی می‌خوای برات بفرستم⁉️○مادر می‌گوید: «چیزی نمی‌خوام؛ فقط قرآن 📖که می‌رم، همه قرآن می‌خونن و من نمی‌تونم بخونم می‌کشم. 🌸 می‌دونن سواد ندارم، بهم می‌گن همون سوره توحید رو بخون.». ○پسر می‌گوید: «نماز صبحت رو که قرآن رو بردار و بخون!»بعد از نماز یاد حرف پسرش می‌افتد. ○قرآن را بر می‌دارد و می‌کند به خواندن. خبر می‌پیچد. 🍃○پسر دیگرش این‌را به عنوان کرامت محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می‌کند و از ایشان می‌خواهد مادرش را امتحان کنند.○ آیت‌الله نوری همدانی نزد مادر شهید می‌روند. را به او می‌دهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را می‌خواند؛ اما بعضی جاها را نه. 🌸○میفرمایند:«قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!». شهید شروع می‌کند به خواندن از روی قرآن خودش؛ بدون غلط.○آیت الله نوری گریه 😭میکنند و چادرمادر:«جاهایی که نمی‌توانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم» https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 0⃣6⃣ 💢به زحمت از مرکب فرود مى آیى و را به مى گیرى . کنیز انگار سالهاست که مرده است.... مصیبتى براى کاروانى که قوت دائمى اش مصیبت شده است. صداى فریاد و شیون ، توجهت را جلب مى کند.... را مى بینى ، با سر و پاى برهنه که افتان و خیزان پیش مى آید،... مى افتد، برمى خیزد، شیون مى کند، چنگ بر صورت مى زند و خاك بر سر مى پاشد.نزدیکتر که مى آید، مى بینى است.... خبر، او را از جا است و با به اینجا کشانده است. 🖤سر کنیز را زمین مى گذارى و به استقبال او مى شتابى تا مگر سر و رویش را .... که خود، و است با تکه پارچه هایى در دست به دنبال او مى دود.... براى اینکه را در بگیرى و دهى ، ،... اما زن پیش از آنکه آغوش تو را درك کند اى مى کشد و بر مى افتد.... مى نشینى و سر و شانه هایش را بلند مى کنى ، را برسرش مى افکنى و در مى گیرى.... 💢و به درمى یابى که هم الان از بدنش مفارقت کرده است،... اگر چه از صورتش خون تازه مى چکد... و اگر چه و صورتش در زیر ناخنهاى خون آلودش رخ مى نماید... و اگر چه اشکبارش به تو خیره مانده است. سعد و پیش پایت زانو مى زند و نمى داند که بر شما گریه کند یا . ، حتى مجال بر سر را به تو نمى دهند. 🖤، کاروان را راه مى اندازند و به سمت دروازه، پیش مى برند.... از ورود به شام ، صداى ، و و و ، به کاروانآیدشهریکپارچه_شادى_ومستى_است . و در کوچه و خیابان به و مشغولند.... 👈 ....👉 💢دختران و زنان ، در مى چرخند.... پارچه هاى و هاى دیبا، همه دیوارهاى شهررا پر کرده است.... هر که با هر چه توانسته ، کوچه و محله و خیابان را بسته است. جا به جا شدن افراشته اند... و قدم به قدم ، بر سر مردم مى پاشند.همه این به خاطر یک لشگر چندین هزار نفرى بر یک سپاه کوچک صد و چند نفرى است⁉️ ... 🖤همه این ساز و دهلها و بوق و کرناها براى اسیر گرفتن یک مرد بیمار و هشتاد زن و کودك داغدیده و رنج کشیده و بى پناه است!؟آرى آنکه در به دست سپاه کشته شد، مخلوق روى زمین بود... و همه عالم و آدم در ارزش با او برابرى نمى کرد... و این و بود.... ولى مردمى که به پایکوبى و دست افشانى مشغولند که این چیزها را . 💢آرى، تمام و و و و پهنه گیتى با از این کاروان ، برابرى نمى کند... و این کاروان به معنا بیش از تمام جهان است.اما این عروسکان دست آموز که دنبال اى براى و بى خبرى مى گردند که این حرفها را نمى فهمند. که قدرى از این حرفها را مى فهمد و از مشاهده این وضع ، حیرت کرده است ، مراقب و هراسناك ، خودش را به تو مى رساند و مى گوید: 🖤_قصه از چه قرار است ؟ شما که از چنان منزلتى برخوردارید، به چنین ذلتى چرا تن داده اید؟ چرا خدا به چنین حال و روزى براى شما رضایت داده است ؟! تو به او مى گویى : _✨به آسمان🌫 نگاه کن!نگاه مى کند... و تو پرده اى از پرده ها را برایش کنار مى زنى... در آسمان تا چشم کار مى کند، لشکر و سپاه و عده و عده است... که همه چشم انتظار یک اشارت صف کشیده اند..... غلغله اى است در آسمان و لشگرى به حجم جهان ، داوطلب یاورى شما خاندان ، گشته اند.... مرد، این و و ، زانو مى زند... .... https://eitaa.com/piyroo
⚠️ به اون یا ی که موقعِ راه رفتن سرش پایینه... نگید داری کفشاتو نگاه میکنی! اونا قبل از کفشاشون... 📎یه نگاه به قیامت 📎یه نگاه به آخرت 📎یه نگاه به عاقبت گناه 📎یه نگاه به غربت مولا 📎یه نگاه به قرآن انداختن... با خودشون دو دو تا چار تا کردن دیدن نههه‌...نمیرزه بابا... نگاه به نامحرم به اشک مولا صاحب الزمان نمیرزه🚶🏿‍♂️ https://eitaa.com/piyroo