🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #هفتاد_وسه
مامان به کمرم دست کشید وگفت:
_الهی قربونت بشم، فدات بشم دخترکم ..گریه نکن عزیز دلم ..😊
با گریه و زاری گفتم:
_مامان، مامان جونم .. دلم خیلی برای عباس تنگ شده …خیلی مامان …
خیلی …😢💔
.
.
کل روز حالم خیلی خراب بود،
انقدر که نمیتونستم هیچ کاری بکنم، فقط زل میزدم👀 به یه گوشه
صحنه های خونه فاطمه سادات جلوی چشمم جون میگرفت ..
وای که چه مصیبت سنگینی بود..
گوشیم📱 رو برداشتم و سعی کردم کمی خودمو باهاش مشغول کنم ..
احساس سنگینی شدید میکردم، احساس میکردم نفسم به سختی بالا میاد،😖😢
توی گوشیم یه دفعه جمله ای به چشمم خورد که عجیب #مرهم شد #بردل_شکسته_و_خسته ام،
یه جمله از #امام_خامنــه_ای
که تونست کمی سرد کنه آتش درونم رو
🇮🇷“خداےمتعال در شهادت سرّےقرار داده
ڪھ هم زخم است و هم مرهم
و یڪ حالت تسلے و روشنایے بھ بازماندگان مےدهد”🇮🇷
.
چند بار جمله رو زیر لب تکرار کردم،
سرّ؟
چه سرّی خدا،
سرّ رسیدنِ به تو،
خدایا دل عاطفه رو به نور الهیت روشن کن،😢🙏
به مادر و خواهر شهید #صبری_زینبی بده،
سرمو گذاشتم رو زانوهام تا اشک بریزم بر این زخمی که عجیب مرهم هم هست ..
صدای زنگ خونه 🔔باعث شد خودمو از حالت عزای بر دلم بیرون بکشم،
بلند شدم تا در و باز کنم،مثل اینکه کسی خونه نبود،
در حالی که چادر گلدارمو رو سرم مینداختم بلند گفتم:
_کیه؟!
صدایی نشنیدم، با احتیاط در و باز کردم،
تا نگاهم بهش خورد، مات 😧اشکای روی صورتش😢 شدم …
ادامه دارد.....
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_فقط_باذکر ونام_نویسنده
🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀🌷🍀
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌸💜 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #هفتاد_وچهار
تا نگاهم بهش خوردمات اشکای روی صورتش شدم …
با حالتی آشفته اومد تو و بغلم کرد
- معصومه … معصومه …😭
سعی کردم آرومش کنم
- چیشده سمیرا جان😧
ازم جدا شد، در و بستم و باهم لب حوض نشستیم، در حالی که نگاه نگرانم😧 هنوز رو صورتش بود گفتم:
_نمی خوای بگی چیشده؟!
با پشت دستش اشکاشو پاک کرد، چقدر برام عجیب بود که برای اولین بار سمیرا بدون آرایش میومد بیرون،😟😊
با صدای گرفته از گریه اش گفت:
_من اشتباه کردم، تمام عمرم رو اشتباه کردم😖😢
نگاهم کرد و ادامه داد
- من چقدر بی خاصیت بودم، چقدر نفهم بودم معصومه.. چقدر احمق بودم..😢
- این حرفا چیه میزنی عزیزم .. مگه چیکار کردی!😊
- معصومه چرا وانمود میکنی هیچی نمیدونی، 🙁تو صدها بار بهم مستقیم و غیر مستقیم یاداوری میکردی، تذکر میدادی، اما من همش به شوخی و مسخره بازی میگرفتم😓
هیچی نمیگفتم و فقط نگاهش میکردم، برام عجیب بود که این حرفا رو از سمیرا بشنوم
- دیروز که از خونه فاطمه سادات رفتم خونه انقدر حالم بد بود که فقط گریه میکردم،😣😢
یه لحظه احساس کردم من چقدر به نرگس دوماهه #مدیونم،
یه لحظه به خودم اومدم و فکر کردم چجوری از فردا میتونم تو روی #عاطفه نگاه کنم،
یه لحظه فکر کردم اصلا #هادی چرا باید میرفت که نرگسش #یتیم بشه،
چرا...😞
تو همیشه میگفتی اگه اونا نرن اسلام نابود میشه
اگه اسلام نباشه ما دیگه تو امنیت و راحتی الان نمیتونیم زندگی کنیم ..
معصومه من کل شب رو گریه میکردم و به همه چی فکر میکردم .. معصومه!...
ادامه دارد....
💚💛💚
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_فقط_باذکر ونام_نویسنده
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 تشییع باشکوه #طلبه_همدانی #شهید #مصطفی_قاسمی روی دست مردم باشرف #همدان
عزیزان.. برای آرامش دل فرزندان و بستگان مظلوم شهید عزیز دعا کنید..
#سلبریتی #برانداز #سلطنت_طلب #همدان #قتل #قاتل #روحانیت #آخوند #بازیگران #پهلوی #بهروز_حاجیلو #خشونت #یتیم #کودک #همسر #خون_بیگناه #ملا #روحانی #مهناز_افشار #طلبه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 تشییع باشکوه #طلبه_همدانی #شهید #مصطفی_قاسمی روی دست مردم باشرف #همدان
عزیزان.. برای آرامش دل فرزندان و بستگان مظلوم شهید عزیز دعا کنید..
#سلبریتی #برانداز #سلطنت_طلب #همدان #قتل #قاتل #روحانیت #آخوند #بازیگران #پهلوی #بهروز_حاجیلو #خشونت #یتیم #کودک #همسر #خون_بیگناه #ملا #روحانی #مهناز_افشار #طلبه
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🔴 #مطالب_خواندنی (به گزینش حاجآقا اسماعیل داستانی بِنیسی)
✅ #کودکانی_که_هیچ_گاه_زندگی_نکردند!
▪️پولها را شمرد تا این که بغضهایش رسید تا گریه
▪️گفت: «آقا! حراج» با غصّه، گفت: «خانم! حراج» با گریه
▪️داد زد: «مادرم عمل دارد، یک بغلْ بغض در بغل دارد
▪️دکترش گفته راه حل دارد، دارد امّا هزینهها»،... گریه
▪️فکر مادر که سور و ساتش را...، شهرداری همه بِساطش را...
▪️نانِ شبماندهی بیاتش را خورد و با بغض بیصدا گریه...
▪️کودکی دربهدر به فکر نان، فکر تلخ هزینهی درمان
▪️عصر پاییز و بارش باران، درد دارد در این هوا گریه
▪️دکترش گفته بود: «باید که...»، هی دعا میفروخت، شاید که
▪️از پسِ خرج آن برآید که...، کار کودک فقط دعا، گریه
▪️گفت که قول میدهم حتماً خرج درمان و این عمل را من...
▪️تا زمانی که زندهام، اصلاً غم نخور مادرم!، چرا گریه؟
▪️کار می کرد کلّ سالش را، جمع میکرد تا ریالش را
▪️بغض میکرد هی سؤالش را: تا کجا درد؟! تا کجا گریه؟!
▪️فرصت او تمام شد آخر، آب از سر گذشت تا مادر
▪️چشم خود را ببندد و دیگر، تا سرانجام ماجَرا... گریه
▪️پیش چشم تمام دکترها مادرش را گرفت بیپولی
▪️رفت پای بِساط خودْ کودک، او تمام مسیر را گریه...
▪️فکر مادر برای او غصّه، بندِ پایان ندارد این قصّه
▪️زندگی یعنی: ابتدا گریه، زندگی یعنی: انتها گریه
📝 از: محمّد محمودآبادی.
#فقر، #یتیم
🔵 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
خندههایت، خرازے
جزیرهات ،مجنون
خانقاهت،طلائیه
قایقت، عاشورا
جزر و مدت،اروند
آبےات، بادگیر
قرمزت، خون
راهت، جنون
مقصدت، جنوب
سپاهت، قدس
لشکرت، عماد
تعصبت، نصرالله
ایمانت، کاظمے
قنوتت، صیاد
رکوعت، باکرے
سجدهات، گمنام
خاکت،املاکے
آسمانت، کشورے
زمینت، افلاکے
تفحصت، پازوکے
کربلایت،چهار و پنج
شمالت،شیرودے
جنوبت،شلمچه
غربت،کردستان
شرقت، ابوالخصیب
خندههایت،خرازے
چشمانت،همت
نگاهت، چراغچے
غیرتت،متوسلیان
قلبت،چمران
مغزت، باقرے
دغدغههایت،دقایقے
دستت،برونسے
انگشترت،شوشترے
عقیقت، ذوالفقارے
حجتت، حججے
فهمت، فهمیده
عسلت احلےٰ
غزلت، اعلا
بیتت،رهبرے
سیدت،خامنهاے
قرآنت،حافظ
گلستانت،خطمقدم
بوستانت، بالاے سنگر
عشقت،بنے آدم
دیوانت، اشک
شاهنامهات،کاوه
فارسے ات،سلمان
عربے ات،ابومهدے
آخرش هم با مهندس
نقشهها را کشیدے
و راه آسمان را گشودے
حاجقاسم
این رسمش نبود
بروے و دهها نسل را #یتیم کنے...
#حسین_قدیانے
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#سردار_دلھا...
امشب همرزمان شھیدت به صف ایستاده اند تا به استقبال تو آیند و به آغوش بکشند رفیق دیرینهِشان را...
لبخند های #شھیدکاظمی و خنده های #شهیدصدرزاده که به شوخی میگوید : دیدی حاجی؟ دیدی بالاخره شمام شھید شدین؟
آغوش پرمھرِ #حاجعماد و لبخندش ، درست مثل لحظات قبل از شھادتش.
بعده سال ها انتظار به جمع رُفقای شھیدت پیوستی و خوشحالی ،
اما اینجا #دلی سخت به تنگ آمدهاست که چه رسمیست خدایا
" رفقا رفتند و من ، باز هم جامانده ام "
امـّا حکمت این است ، بمانیم و بجنگیم و بگیریم #انتقام خون شما را💔...
#انتقام بغض آقا را💔...
#انتقام دلِ شکسته ملت ایران را💔
برایمان أَمـِنْ یـُجیب بخوان #سردار...
أَمـَنْ یـُجیب بخوان برای دل هایی که طاقت سنگینی این داغ را ندارند...
برای فرزندان شھدایی که دوباره #یتیم شده اند🥀...
#حاجقاسم...
خبر شھادتت قلبمان را که نه ، کمرمان را شکست..
امّا خیالت راحت ، ما درس ایستادگی و مقاومت را از خودت آموختهایم و راهت را ادامه میدهیم تا مبادا لحظه ای مولایمان #سیدعلی تنھا بماند ..
به بغض شکسته رهبر قسم تا آخرین قطره خونِمان می ایستیم تا #دنـــیـا بداند روزی خواهد رسید که از #اسرائیل و #آمریکا فقط یک اسم ذلت بار میماند👊
#انتقامیسختدرراهاست
#منِاللهِتوفیق🖤
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅کلیپ داستانی #بابا_حاجی
🔸حاج قاسم #سلیمانی پدر آسمانی
🔸 دختر شهید مدافع حرم دوباره #یتیم شد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
3⃣7⃣#قسمت_هفتادو_سوم
💢#رقیه خود را به روى سر مى اندازد.... و مثل مرغ پر کنده پیچ و تاب مى خورد.مى نشیند، برمى خیزد، دور سر مى چرخد، به سر نگاه مى کند، بر سر و صورت و دهان خود مى کوبد، خم مى شود، زانو مى زند، سر را در آغوش مى کشد، مى بوید، مى بوسد،
خون سر را با دست و صورت و مژگان خود مى سترد... و با خون خود که از دهان و گوشه لبها و صورت خود جارى شده در مى آمیزد، اشک مى ریزد، ضجه مى زند، صیحه مى کشد، مویه مى کند، روى مى خراشد، گریه 😭مى کند، مى خندد، تاولهاى پایش را به پدر نشان مى دهد، شکوه مى کند، دلدارى مى دهد، اعتراض مى کند، تسلى مى طلبد....
🖤و #خرابه را و #جان_همه_خراباتیان را به آتش 🔥مى کشد.... بابا! چه کسى محاسن تو را #خونین کرده است ؟بابا! چه کسى رگهاى تو را #بریده است ؟بابا! چه کسى در این کوچکى مرا #یتیم کرده است؟ بابا! چه کسى یتیم را #پرستارى کند تا بزرگ شود؟بابا! این زنان #بى_پناه را چه کسى پناه دهد؟بابا! این چشمهاى گریان، این موهاى پریشان، این غربیان و بى پناهان را چه کسى #دستگیرى کند؟بابا! شبها وقت خواب ، چه کسى برایم #قرآن بخواند؟ چه کسى بادستهایش #موهایم را شانه کند؟ چه کسى با لبهایش #اشکهایم را بروید؟
چه کسى با بوسه هایش #غصه هایم را بزداید؟
💢چه کسى #سرم را بر زانویش بگذارد؟ چه کسى #دلم را آرام کند؟کاش مرده بودم بابا! کاش فداى تو مى شدم !
کاش زیر خاك بودم ! کاش به دنیا نمى آمدم ! کاش کور مى شدم و تو را در این حال و روز نمى دیدم.مگر نگفتند به سفر مى روى بابا؟ این #چه_سفرى بود که میان سر و بدنت #فاصله انداخت؟ این چه سفرى بود که #تو را از #من گرفت ؟باباى شجاع من ! چه کسى #جراءت کرد بر سینه تو بنشیند؟ چه کسى #جراءت کرد سرت را از تن جدا کند؟
🖤چه کسى #جراءت کرد دخترت را یتیم کند؟تو کجا بودى بابا وقتى ما را بر #شتربى_جهاز نشاندند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #سیلى مى زدند؟تو کجا بودى بابا وقتى کاروان را #تند مى راندند و زهره مان را آب مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #آب را از ما دریغ مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى به ما #گرسنگى مى دادند؟ تو کجا بودى بابا وقتى #عمه_ام را #کتک مى زدند؟
💢تو کجا بودى بابا وقتى برادرم #سجاد را به #زنجیر مى بستند؟تو کجا بودى بابا وقتى #شبها در #بیابانهاى ترسناك #رهایمان مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى #سایه_بانى را در ظل آفتاب از ما مضایقه مى کردند؟تو کجا بودى بابا وقتى مردم به ما مى #خندیدند😄⁉️تو کجا بودى
بابا وقتى ما بر روى شتر #خواب مى رفتیم و ازمرکب #مى_افتادیم و زیردست وپاى شترها مى ماندیم ؟تو کجا بودى بابا وقتى #مردم از #اسارتماشادىکردندو#پیش_چشمهاى_گریان_ما مى #رقصیدند؟
🖤تو کجا بودى بابا وقتى بدنهایمان #زخم شد و پوست صورتهایمان برآمد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب #سجاد را در سایه شتر خوابانده بود و او را باد مى زد و گریه مى کرد؟تو کجا بودى بابا وقتى عمه ام زینب نمازهاى شبش را #نشسته مى خواند و دور از چشم ما تا صبح🌥 #گریه مى کرد؟
تو کجا بودى بابا وقتى #سکینه سرش را بر شانه عمه ام زینب مى گذاشت و زارزار مى گریست ؟تو کجا بودى بابا وقتى از #زخمهاى غل و زنجیر سجاد #خون مى چکید..
#ادامه_دارد...
#سلام_ودرود_برشهیدان
#پایان_مأموریت_هیئتی_شهادت_است
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo