eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⛅️ 3⃣2⃣ 🏴🏴 💢نه فقط که تیر را رها کرده است.. بلکه تمام لشکر دشمن ، چشم انتظار ایستاده است تا تو و برادرت را تماشا کند و و و را در چهره هاتان ببیند. و بى نظیر، دست به زیر خون على اصغر مى برد، خونها را در مشت مى گیرد و به 🌫 مى پاشد.... کلام امام انگار آرامشى آسمانى را بر زمین نازل مى کند: 🖤نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان مى کند.این 🐲 است که در هم مى شکند و این تویى که جان دوباره مى گیرى... و این اند که فوج فوج از آسمان فرود مى آیند و 🦋 را به تقدس این خون زینت مى بخشند،... آنچنان که وقتى نگاه مى کنى از خون💔 را بر زمین ، چکیده نمى بینى. 💢خودت را مهیا کن زینب.... که حادثه دارد به خودش نزدیک مى شود... اکنون هنگامه فرارسیده است.... اینگونه قدم برداشتن حسین و اینسان پیش آمدن او، خبر از مى دهد.خودت را مهیا کن زینب که لحظه وداع فرا مى رسد.... همه که تاکنون کرده اى ، تمرین بوده است ، همه مقاومتها، بوده است... و همه تابها و ، تدارك این لحظه ! 🖤نه آنچه که 🌤 تاکنون بر تو گذشته است ، بل آنچه از ابتداى_عمر تاکنون سپرى کرده اى ، براى همین_لحظه بوده است.وقتى روح از تن ، مفارقت کرد... و جاى خالى نفسهاى او رخ نشان داد، تو صیحه زدى ، زار زار گریه😭 کردى و خودت را به آغوش انداختى و با نفسهاى او گرفتى... 💢 ساله بودى که مزه مصیبتى را مى چشیدى و تسلى را تجربه مى کردى. از میان در و دیوار فریاد کشید که فضه (14)مرا دریاب!خون مى چکید از پشت در و آتش ستم به آسمان شعله مى کشید... و دود و تجاوز، تمام فضاى مدینه را مى انباشت. اگر نبود... و تو را در آغوش نمى گرفت و چشمهاى اشکبار تو را به روى سینه اش نمى گذاشت، 🖤تو قالب تهى مى کردى از دیدن این فاجعه هول انگیز.... وقتى ، را با فرق شکافته و خونین ، آماده تغسیل کرد و بغض آلوده در گوش تو گفت :زینب جان ! بیاور آن کافور بهشتى🌸 را که پدر براى این روز خود باقى گذاشته است.. تو مى دیدى... که چگونه ملائک دسته دسته از آسمان به زمین مى آیند و بر بال خود آرامش و سکون را حمل مى کنند.. 💢که مبادا طومار زمین از این عظمى در هم بپیچد و استوارى خود را از کف بدهد. تو احساس مى کردى که انگار خدا به روى زمین آمده است ، کنار قبر از پیش آماده پدر ایستاده است.. و فریاد مى زند: الى ، الى ، فقد اشتاق الحبیب الى حبیبه . به سوى من بیاریدش ، به سوى من ، که دوست به دیدار دوست فزونى گرفته است.تو دیدى که بر پدر، حسن و حسین، تو انتهاى جنازه را گرفته بودند و دو سوى پیشین جنازه بر دوش دیگرى حمل مى شد.. 🖤و پیکر پدر همان جایى فرود آمد که آن دوش دیگر اراده کرده بود. و دیدى که وقتى خاك روى قبر، کنار زده شد، پدید آمد که روى آن نوشته بود: (این مقبره را نوح کنده است براى امیر مؤ منان و وصى پیامبر آخرالزمان.) ، یک به یک آمدند،... پیش تو زانو زدند و تو را در این عزاى عظماى هستى ، گفتند. اینها اما هیچ کدام به اندازه سینه ، براى تو تسلى نشد. 💢وقتى سرت را بر سینه حسین گذاشتى و عقده هاى دلت را گشودى،... احساس کردى که زمین گرفت و آفرینش از ایستاد. آرى ، سینه حسین هماره مصدر آرامش بوده است... و آفرینش ، شکیبایى را از قلب او وام گرفته است. همیشه ملاحظه تو را مى کرد. ابتدا وقتى نیش بر جگرش فرو نشست،... بى اختیار صدازد.... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 4⃣2⃣ 💢بى اختیار صدا زد:زینب! چه کسى را داشت براى صدا زدن ؟ نیش از خورده بود. به چه کسى مى توانست پناه ببرد.... جز تو که مهربانترین بودى و آغوش عطوفت و مهرت همیشه گشوده بود.اما وقتى خبر را شنید، عجولانه فرمان داد تا طشت را پنهان کنند...تا تو نقش پاره هاى جگر را و خون دل سالهاى محنت و شرر را در طشت .غم تو را نمى توانست ببیند و اندوه تو را نمى توانست تاب آورد. 🖤چه مى کرد اگر امروز بود و مى دید که تو 🏔مصیبت را بر روى شانه هایت نشانده اى و لقب (ام المصائب 15) و(کعبۀ الرزایا 16) گرفته اى.چه مى کرد اگر اینجا بود... و مى دید که تو دارى خودت را براى با همه هستى ات مهیا مى کنى. 💢 ،... وداع با رسول االله است . وداع با على مرتضى است. وداع با صدیقه کبرى است . وداع با حسن مجتبى است.آنچه اکنون تو باید با آن واع کنى ، حسین نیست . تمامى ... نقطه اتکاء همه سختیهاست ، لنگر کشتى وجود در همه طوفانها و بلاهاست.انگار که از ازل تاکنون هیچ مصیبتى نبوده است . چرا که حسین بوده است... 🖤و حسین کافى است تا همه و کاستیها را پرکند.اما اکنون این حسین است که آرام آرام به تو نزدیک مى شود.. و با هر قدم با تو فاصله مى گیرد. خدا کند که او فقط سراغى از نگیرد. پیراهنى👕 که زیر لباس رزمش بپوشد تا دشمن👹 که بناى دارد، آن را به خاطر جا بگذارد. 💢پیراهنى که به تو امانت داده است... و گفته است که هرگاه حسین آن را از تو طلب کند، حضور مادى اش در این جهان ، بیشتر دوام نمى آورد و رخت به دار بقا مى برد.... اگر از تو پیراهن خواست ، پیراهنى دیگر براى او ببر. این را که دارد و بوى در او پیچیده است ، پیش خودت نگاه دار. البته او کسى نیست که پیراهن را بازنشناسد.... 🖤یعقوب ، شاگرد کوچک او بوده است . ممکن است بگوید: این، پیراهن عزت و نیست. تنگى مى کند براى آن مقصود بزرگ. برو و آن پیراهن امانت تو شهادت را بیاور، عزیز برادر!به هر حال آنچه باید و مقدر است محقق مى شود،... اما همین قدر طولانى تر شدن زمان ، همین رد و بدل شدن یکى دو نگاه بیشتر، همین دو کلام گفتگوى افزونتر، غنیمت است.این زمان ، دیگر نیست.این لحظه ها، لحظاتى نیست که باز هم به دست بیاید. همین یک نگاه، به دنیا مى ارزد.دنیا نباشد آن زمان که تو نیستى حسین! 💢پیراهن را که مى آورى، آن را مى کند که بنماید... بندهاى دل توست انگار که پاره تر مى شود و داغهاى تو که تازه تر. مگر دشمن چقدر است که ممکن است چشم طمع از این لباس کهنه هم برندارد⁉️ممکن ؟ !مى بینى که همین لباس را هم خونین💔 و چاك چاك ، از بدن تکه تکه برادرت درمى آورند و بر سر آن مى کنند.پس خودت را کن زینب... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
- - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥روایتگری شهدایی قسمت ۸۷۰ 📽ببینید | شهیدی که به اسم حضرت زهرا (س) حساس بود و با شنیدن اسمش گریه میکرد شهید حاج عبداللّه رودکی - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَن يُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ» (فزونى) اموال و فرزندانشان، تو را در شگفتى فرو نبرد! (این براى آنها نعمت نیست. بلکه) خدا مى خواهد آنان را به وسیله آن، در زندگى دنیا عذاب کند و در حال کفر بمیرند. (سوره مبارکه توبه/ آیه ۸۵) https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
°•○|🌱 بار اولم بود که مجروح می‌شدم و زیاد بی‌تابی می‌کردم😩. . . . یکی از بـرادران امدادگـر بالاخره آمد بالای سرم و با‌خونسردی گفت↯ ‌‌‌ چیه؟ چه‌خبـره؟! تو که چیزیت نشده بابا!🕶💪🏾 تو الان باید به بچه‌ های ‌دیگه هم روحیـه بدهی آن‌وقت داری گـریه می‌کنی؟!🙄 تو فقط یک پایت قطع شده!👀 ببین بغل دستی‌ات سَـر نداره هیچی هم نمیگه :)..! این را که گفت بی‌اختیار برگشتم و چشمم افتاد به یه بنده خدایی که شهید شده بود . . .🥀 بعد توی همان حال که درد مجـال نفـس‌کشیدن هم نمی‌داد کلی خنـدیدم و با خـودم گفتم عجـب عتیقـه‌هایی هستن این امدادگرا...🤣🤦🏻‍♂ https://eitaa.com/piyroo
می‌گفت: هرکسی که شهید نمی‌شود و همین جوری انتخاب نمی‌شود و باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی. در حقیقت باید چیزی که خدا می‌خواهد، بـاشی و مـردمی و اهـل بیـت بـاشی تـا پذیرفته بشوی، اواخر عمرش شوق زیادی برای شهادت داشت، بهترین برنامه‌ریزی‌ها را برای زندگی از آقاعارف می‌دیدم و با وجود این شوق شهادت طوری زندگی می‌کرد که انگار ۱۵۰ سال عمر خواهد کرد. 🌷شهید عارف کایدخورده🌷 به روایت مادر شهید - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطراتی از زبان فرزند شهید فخری‌زاده 🔹در راه حل مشکل مردم باید آبرو خرج کرد. - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
شهیدان وزوایی، زین الدین، شهبازی، احدی، بلورچی، اوحدی، دستجردی، چمران و همه ی اینا وسط جنگ و درگیری و مبارزه، با همت و تلاش شدن نخبه های علمی و رتبه برترهای کنکور کشور و خب تهشم شهید شدند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ آذر،روزدانشجوبرهمگان مبارک 🌹شهید بهشتی:دانشجو موذن جامعه است اگر خواب بماند نماز امت قضا میشود. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
آنها که از پل‌ صراط‌‌ می‌گذرند قبلا از خیلی‌ چیز‌ها گذشته‌اند؛ باید بِگذری‌ تا بُگذری‌ ...! 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
‌شهادت حڪایت عاشـقانه آنانے است ڪہ دانستند دنیا جاۍ ماندن نیس باید پرواز ڪرد تا خدا...♥️ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
✳️ دانشجوی مدافع حرمی که در روز دانشجو به شهادت رسید 💐شهید دانشجو «احمد قاسمی کرانی» در آزمون کارشناسی ارشد رشته مکانیک پذیرفته شده بود که عشق به دفاع از اسلام او را به دانشگاه جهاد کشاند تا اینکه در ۱۶ آذر سال ۹۴ به شهادت رسید. 💠«احمد قاسمی کرانی» اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۹ همزمان با میلاد پیامبر اکرم(ص) در یکی از روستاهای توابع شهرستان فارسان متولد شد. پس از پایان دوران کارشناسی و در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه شیراز پذیرفته شد. قرار بود بهمن ماه سال ۹۴ در این دانشگاه مشغول به تحصیل شود که جهاد در سوریه علیه تروریست‌ها او را به دانشگاه جهاد در برابر تکفیری‌ها کشاند. 💐وی پس از معرفی از گردان فتح لشکر عملیاتی هفت ولیعصر (عج) خوزستان به تیپ پانزده تکاوری امام حسن مجتبی(ع) در بهبهان رفت و در سحرگاه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۹۴ به همراه گردان امام حسین ع تیپ تکاور جهت دفاع از حرم آل الله به سوریه اعزام شدند و در ۱۶ آذرماه، روز دانشجو به دست تروریست‌های تکفیری در منطقه لاذقیه سوریه به شهادت رسید. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 💢پس خودت را کن زینب... که حادثه دارد به اوج خودش نزدیک مى شود.این است که پسش روى تو و پیش روى همه اهل خیام ایستاده است و با نوایى صدا مى زند: اى زینب! اى ام ! اى فاطمه ! اى سکینه ! سلام جاودانه من بر شما! از کلام و سلام در مى یابى که این،... 🖤 وداع با توست و با عزیزان دیگر:_خواهرم ! عزیزان دیگرم ! مهیا شوید براى و بدانید که حافظ و حامى شما است. و هم اوست که شما را از شر ، نجات مى بخشد و کارتان را به خیر مى کند. و دشمنانتان را به انواع دچار مى سازد. و در ازاء این بلیه، انواع نعمتها و را نثارتان مى کند.پس مکنید و به زبان چیزى میاورید که از قدر و در نزد خدا بکاهد... 💢سکینه هم به وضوح بوى و را از این کلام استشمام مى کند. اما نمى خواهد با از پشت پرده اشک😭 وداع کند.... چرا که خویش را در قلب💓 حسین مى داند و مى داند که گریه او با چه مى کند. ، راه گلویش را بسته است و سیل اشک به پشت سد پلکها هجوم آورده است. اما بغضش را با زحمتى طاقت سوز در سینه فرو مى برد، به اسب سرکش اشک مهار مى زند و باصداى شکسته در گلو مى گوید: 🖤پدر جان ! مرگ شدى ⁉️ پیداست که چنین آتشى🔥 پنهان کردنى نیست. با همین یک کلام شرر در خرمن وجود حسین مى افکند. حسین اما در آتش زدن جان عاشقان🌸🥀 خویش استادتر است... گداختگى حسین ، از درون سینه پیداست اما با پاسخ مى دهد: دخترم ! چگونه تسلیم مرگ نشود کسى که هیچ و براى او نمانده است !؟ 💢نشترى است انگار این کلام بر فرو 😢خورده سکینه... که اگر فرود نیاید این نشتر چه بسا سکینه در زیر این فشار بترکد... و نبضش از حرکت بایستد. صیحه مى زند، بغضش گشوده مى شود و سیل اشک ،سد پلکها را درهم مى شکند. احساس مى کند که فقط با بیان محال مى تواند، محال بودن تحمل فراق را بازگو کند:پس ما را برگردان به حرم جدمان پدر جان! 🖤او خوب مى فهمد که این یعنى برگرداندن شیر به سینه مادر. اما وقتى بیان این آرزو، نه براى محقق شدن که براى نشان دادن است ، چه باك از گفتن آن... حسین دوست دارد بگوید:با 💚 پدرت چنین مکن سکینه جان ! دل پدرت را به آتش نکش. نمک بر این طاقت سوز نریز. 💢 اما و مى گوید: _✨اگر این مرغ خسته را رها مى کردند..نه، کلام نمى تواند، هیچ کلامى نمى تواند آرامش را به قلب سکینه برگرداند، مگر فقط ! وقتى سکینه در آغوش حسین فرو مى رود... و گریه هایشان به هم پیوند مى خورد و درهم مى آمیزد، آه و شیون و فغانى است که از اهل خیمه🏕 بر مى خیزد. و تو در حالیکه همه را به صبر و سکوت و آرامش فرامى خوانى خودت سراپا به قلب زخم خورده مى مانى... 🖤و نمى دانى که بیشتر براى حسین نگرانى یا براى . اما اگر هر کدام از این دو جان بر سر این وداع جانسوز بگذارند، این تویى که باید براى وجدان خویش ، علم بردارى. این دو آغوش هم فقط کار توست. دختران دیگر هم سهمى دارند. این ، این ، این که به پهناى صورتش اشک مى ریزد.... و لبهایش را به هم مى فشرد تا صداى گریه اش ، جان پدر را نیاشوبد، 💢اینها هم از این واپسین جرعه هاى محبت ، سهمى مى . اگرچه سکوت مى کنند، اگر چه دم بر نمى آورند، اگرچه تقاضایشان را فرو مى خورند.. اما نگاههایشان غرق تمناست. سکینه را به مى کشى و سرش را بر شانه ات مى گذارى تا هم پناه اشکهاى او باشى و هم راه آغوش حسین را براى گشوده باشى. براى ماجرا است ... ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -