eitaa logo
منتظران ظهور(پایگاه حضرت جعفربن موسی(ع)بسیج خواهران)
112 دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
16.4هزار ویدیو
317 فایل
بسم‌الله الرحمن الرحیم🔰اللهم صل علی محمد وآل محمدوعجل فرجهم🔰درودخدابرامام خمینی وشهدای عزیز🌷سلام برامام خامنه ای رهبرعظیم الشان آزادگان ومستضعفان جهان وسلام بر مجاهدان راه حق⭐سلام بر مردم شریف ایران وخوبان جهان @pj_emamzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیده فاطمه اسدی فرزند علی در 11 مرداد سال 1339 در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره به دنیا آمد. او 22 ساله بود و صاحب دو فرزند که در هشتم شهریورماه سال 1363 بعد از تحمل یک ماه اسارت و شکنجه ضد انقلاب توسط عناصر خائن گروهک دموکرات تیرباران شد. و اینک این شقایق خونین بال، پس از ۳۷سال گمنامی ، اولین شهیده تفحص شده است که آمده تا اکنون که نزدیک به ایام شهادت بانوی دوعالم حضرت فاطمه (س) است، بوی عطر یاس را در کشور طنین اندازد .
🥀کبوتری آمده تا فاطمیه را دوباره عطرآگین کند. 17 آبان ماه جاری در جریان عملیات کاوش پیکر مطهر شهدا توسط گروه‌های تفحص، برای نخستین بار پیکر مطهر بانوی  پس از گذشت 37 سال از شهادت و گمنامی، در ارتفاعات چهل چشمه کردستان پیدا شد. همسر این بانوی شهید چاه‌کن بود و آمده بود تا دو روز در سپاه حسین‌آباد منطقه دیواندره چاه بکند، آنجا اسیر می‌شود و در زندانی با سرکردگی مصطفی هجری از حزب دموکرات زندانی می‌شود. همسر باوفایش با دو فرزند کوچک (پسر شیرخواره و دختر سه‌ساله‌اش) درصدد برآمد شوهرش را آزاد کند، از او تقاضای پول می‌کنند. شهیده فاطمه اسدی 200 هزار تومان پول که در آن زمان مبلغ قابل‌توجهی بود از طریق فروش گوسفند و وسایل زندگی به دست می‌آورد به‌امید اینکه بتواند شوهرش را آزاد کند اما نه تنها به هدفش نرسید بلکه بعد از یک ماه شکنجه‌های وحشیانه، مزدوران ضدانقلاب او را به‌همراه یک برادر بسیجی در ارتفاعات چهل چشمه به شهادت می‌رسانند. شاه محمد محمودی، همسر این بانوی شهید ماجرای اسارت خود و شهادت همسرش را اینگونه روایت می‌کرد: «سال 1361 در روستای باقرآباد زندگی می‌کردم. از طرف سپاه و جهاد که در آن سال‌ها در کنار دفاع از میهن به عمران و آبادانی در روستاها می‌پرداختند از من خواستند تا برای تأمین آب روستای حسین آباد سنندج چند حلقه چاه حفر کنم. در آن سال‌ها حفرچاه با دست و بدون استفاده از امکانات امروزی انجام می‌شد. من ظرف چند روز کار را به خوبی انجام دادم و آب شرب مورد نیاز مردم روستا را تأمین کردم. زمستان همان سال که برف زیادی هم بر روی زمین جا خوش کرده بود سه نفر از اعضای گروهک ضد انقلاب مرا که در خانه بودم به جرم همکاری با نظام نوپای اسلامی دستگیر و چشم بسته از روستا خارج کردند. هر چه گفتم شغل من حفاری است و حفر چاه در هیچ جایی از دنیا جرم نیست، کسی که به حرفم گوش نداد و متاسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر تبلیغات سوء ضد انقلاب قرار گرفته بودند، گروهک‌ها را به این قبیل کارها تشویق می‌کردند! اسارت من در روستاهایی که در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای مرزی از جمله دوله تو و آلواتان دو سال به درازا کشید و در مدت دو سال اسارت بارها تصمیم به اعدام من گرفتند ولی هر بار به دلایلی منصرف می‌شدند. در آن ماه‌های اول، همسرم فاطمه اسدی خیلی تلاش کرد تا مرا آزاد کند ولی موفق نشد و یک بار ظاهرا با تهیه مبلغ 200 هزار تومان که در آن سال‌ها مبلغ قابل توجهی بود، برای آزادی من اقدام می‌کند ولی چون نتیجه نمی‌گیرد به صورت لفظی با گروهک‌های ضدانقلاب درگیر می‌شود و آن‌ها ناجوانمردانه همسرم را که 22 سال بیشتر نداشت به شهادت می‌رسانند.»