فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌿••
قاسم فرزندی از روستای سید میران
استان گلـــــستان و نیروی زبده یــگان
صـابرین سپاه تهران بود که تخصص
تکاوری و خلبانی داشت✈️
#شهیدقاسم_غریب🌱
#سالروز_شهادت🥀
۱۴صلواتسهمشماهدیهبهشهید
@plack31
🤲 الهی آمین
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@plack31
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از شهید#عبدالکریم_اصل_غوابش
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@plack31
◈اگــرڪسی
◈صدا؎رهبـرخودرانشنود ...
◈بہطوریقین
◈صدا؎امامزمـان/عج/
◈خودراهـمنمےشنود ...
◈وامـروزخـطقرمزباید
◈توجهـ تمام
◈واطاعتازولےخود،
◈رهبر؎نظامباشد.
شهید #حاج_قاسم_سلیمانی
#مرد_میدان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
#شهداءومهدویت
#فرج_مولاصلوات🌹
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
↶【بہ ما بپیوندید 】↷
꧁꧁꧁🌺꧂꧂꧂
🌷برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف و شادی روح شهدا صلوات🌷
@plack31
16.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اجرای گروه سرود شهدای مدافعان حرم
که امیدواریم با تمرینات بیشتر بتونن حرف ای تر بشن و با اجراهاشون دلها رو با شهدا مانوس نمایند، ان شاالله
•°☁️°•
به مادرشان گفتند:
ما میخواهیم برویم برای دفاع از حرم
حضرت زینب(س)، اگر ما نرویم دشمن
میآید در خانهمان😔 مگر نه اینکه آقا
فرمودند: اگـر این شـهدا نبــودند دشـمن
در مرز ایران بود!
#شهیدانمصطفیمجتبیبختی🕊
#سالروز_شهادت🥀
@plack31
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚روایت دو برادر شهید مدافع حرم
#شهید_مصطفی و #شهید_مجتبی بختی
مادری نمونه که دوفرزندش باهم شهید شدند و به ایران آمدند ودفن شدند .
شهید مصطفی و مجتبی بختی .
که با نام مستعار به شهادت رسیدند.
#سالروز_شهادت
یادشان گرامی باذکر شریف صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@plack31
خاک های نرم کوشک
زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی
تنها مسجد آبادی
#قسمت_بیست_و_سه
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
برام دست بلند کرد و با اشاره گفت: «بیا»
نفهمیدم چطور خودم را رساندم به اش سلام کرد جوابش را با دستپاچگی دادم. بیلش را گذاشت کنار انگار وقت استراحتش بود همان جا با هم نشستیم هزار جور سؤال تو ذهنم درست شده بود با خودم می گفتم: «معلوم نیست چکارم داره؟»
بالأخره شروع کرد به حرف زدن چه حرف هایی
از دین و پایبندی به دین گفت ،و از مبارزه و از انقلابی بودن حرف زد تا رسید به نصیحت من با آن سن جوانی اش مثل یک پدر مهربان و دلسوزمی گفت که مواظب چه چیزهایی باید باشم چه کارهایی را باید انجام بدهم و چه کارهایی را حتی دور و برش هم نروم " 1 ".
آن قدر با حال و صفا حرف می زد که اصلاً گذشت زمان را حس نمی کردم. وقتی حرف هایش تمام شد و به خودم آمدم تازه فهمیدم یکی دو ساعت است که آنجا نشسته ام.
صحبتش که تمام شد دوباره بیلش را برداشت و شروع کرد به کار
دوست داشتم بیشتر از اینها پیشش بمانم، فکر این که مزاحم ،باشم نگذاشت ،ازش خداحافظی کردم و رفتم در حالی که عشق و علاقه ام به او بیشتر از قبل شده بود.
پاورقی
۱ این لطف او تنها شامل حال من نمی شد هر کدام از اهل آبادی که زمینه ای داشتند همین صحبت ها را برایشان
پیش می
کشید.
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
#رمان_شهدایی
#شادی_روح_شهدا_صلوات
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@plack31