eitaa logo
پلاک 31 قطعه شهدای گمنام و مدافعان حرم
142 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
58 فایل
بزرگترین گلزار شهدای مدافعان حرم درکشور، قم بهشت معصومه (س )قطعه 31
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️تصویری از شهیدان مهدی بلوچی و امیرمحمد امیری 🔹شهید مهدی بلوچی سرباز مرزبانی در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید. 🔹ستواندوم شهید امیرمحمد امیری از مرزداران هنگ مرزی زابل توسط افراد مسلح ناشناس از آنسوی مرز در شب گذشته به درجه رفیع شهادت نائل گردید 🔹شهيد ستواندوم «اميرمحمد اميري» مجرد و ساکن استان خراسان رضوي، شهرستان «درگز» بود که در راه پر افتخار حفاظت از ميهن به شهادت رسيد. ┄┅┅┅┅❁🖤❁┅┅┅┅                @plack31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلیل تاخیر در اعلام خبر شهادت و علت سالم بودن پیکر او: بمب‌ها حاوی گاز سمی بودن و شهدا بر اثر استنشاق گاز سمی شهید شدن مکان جلسه به حدی عمیق بوده که حتی سنگرشکن بودن بمب‌ها هم آسیبی به ساختمان مقر زیرزمینی نزده با اطمینان از سلامت مقر، معتقد بود نصرالله سالم است
اگه دیشب از نمایش موشکی شیر بچه‌های حیدر ذوق کردیم،مدیون پدر موشکی ایران حاج حسن طهرانی مقدم هستیم🌹 برای شادی روحش صلوات وفاتحه نثارکنید🌹 ┄┄┄┅═✾•🍃•✾═┅┄┄┄┄ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
◾تصاویری از سرلشکر باقری و سردار حاجی‌زاده در اتاق عملیات وعده صادق ۲ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
🌷 .... 🌷خون زيادی از پای من رفته بود. بی‌حس شده بودم. عراقی‌ها اما مطمئن بودند كه زنده نيستم. حالت عجيبی داشتم زيرلب فقط می‌گفتم: "یا صاحب الزمان ادركنی". هوا تاريك شده بود جوانی خوش سيما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. بعد مرا به آرامی بلند کرد از ميدان مين خارج شد در گوشه‌ای امن مرا روی زمين گذاشت آهسته و آرام. من دردی حس نمی‌کردم! آن آقا کلی با من صحبت کرد بعد فرمودند: "کسی می‌آيد و شما را نجات می‌دهد. او دوست ماست!" لحظاتی بعد ابراهيم آمد با همان صلابت هميشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کرد. آن جمال نورانی، ابـراهيــم را دوست خود معرفی کرد خوشا به حالش.... 🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر شهید معزز ابراهیم هادی 📚 کتاب: "سلام بر ابراهیم"، جلد یک، صفحه ۱۱۸ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
🌷 ! 🌷تو خونه نشسته بودم که در زدن؛ انتظار ديدن هر كس رو داشتم غير از محمود! اون هم با سر پانسمان كرده. بی‌اختيار گریه‌م گرفت. گفتم: تو با اين سر و وضع چطور اومدی؟ بايد بيمارستان می‌موندی و استراحت می‌کردی. گفت: دنيا جای استراحت نيست! بايد برم لشكر، كار زمين مونده زياد دارم. پيدا بود برای رفتن عجله داره. گفت: اين چند روز خيلی به تو زحمت دادم، وظیفه‌م بود كه بيام تشكر كنم. محمود زير بار اعزام به خارج و معالجه نرفته بود. 🌷گفتم: داداش! فكر می‌کنی كار درستی می‌کنی؟ گفت: انسان در هر شرايطی بايد ببينه وظیفه‌ش چيه. گفتم: تو اصلاً به فكر خودت نيستی. تو با اين همه تركشی که توی سرت داری به خودت ظلم می‌کنی. گفت: من بايد به وظیفه‌م عمل كنم. پرسيدم: خوب چرا نمی‌خوای بری خارج؟ گفت: اولاً اعزام به خارج خرج روی دست دولت می‌ذاره و من هيچ وقت حاضر نيستم برای جمهوری اسلامی خرج بتراشم. در ثانی گفتم كه، بايد ديد وظيفه چيه. اون روز حال غريبی داشتم. نمی‌دونم چرا دلم نمی‌خواست ازش جدا بشم. 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید معزز سردار محمود کاوه ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
🌷 .... 🌷سال ۹۴ بود که اینترنتی برای دفاع از حرم ثبت نام کردند و تا زمانی‌که می‌خواستند اعزام شوند مرتب ما را برای این روزها آماده می‌کردند. تا این‌که زمان اعزام به ایشان اعلام شد همراه با یکی از دوستانش عازم شدند. یادم می‌آید خواستم بروم مدرسه و پدر عازم فرودگاه امام خمینی(ره) بود، با یکدیگر خداحافظی کردیم؛ ایشان تا فرودگاه رفته بودند ولی به دلایل شرایط جوی پروازشان لغو شد و ناراحت به منزل بازگشتند. صبح با او خداحافظی کردم و ظهر که از مدرسه برگشتم پدر با حالی منقلب خانه بود تا آن روز اینقدر او را ناراحت ندیده بودم. دومین بار که اعزام شدند، یکی از دوستانش نتوانست عازم شود و ایشان جایگزین وی شد. 🌷هرگز تصور نمی‌کردم که دیدار آخرمان باشد باور نداشتم که شهید شوند با قطعیت می‌گفتم: شما چند بار می‌روید و برمی‌گردید. در مدتی که آن‌جا بودند یکی دوبار با ما تماس گرفتند و جویای احوال شدند. روز سوم بود که هربار زنگ می‌زدیم یا جواب نمی‌دادند یا می‌گفتند رفته است شناسایی. امکان ارتباط وجود ندارد. پدر در مجموع ۱۰ روز بیشتر در عراق نبود، سومین روز در تله انفجاری گروهک‌های تکفیری گرفتار شده بود و از ناحیه چشم و دست چپ دچار جراحت شدیدی می‌شوند بعد از انتقال به بیمارستان چون در حالت کما بودند چشمانشان را از دست می‌دهند و دست چپشان هم قطع شده بود. هفت روز بعد از مجروحیت به شهادت رسیدند. 🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مدافع حرم علیرضا بابایی ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
🌷 ! 🌷توی حیاط اردوگاه نشسته بود. هرکس می‌آمد و حرفی پیش می‌کشید؛ یکی از برنامه‌های فرهنگی اردوگاه می‌گفت، یکی از مشکلش می‌گفت، یکی به روش او در رهبری اردوگاه انتقاد می‌کرد. او هم با حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌داد. توی این گیرودار بسیجی جوانی سر رسید. به حاج‌آقا گفت «چند دقیقه‌ای کارتون دارم.» حاج‌آقا گفت «درخدمتم آقاجون.» جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت «پیرهنم گشاد بود، شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم.... 🌷بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط می‌گه باید یک ماهی صبر کنم.من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه می‌شه شما بگید پیرهن رو زودتر بدوزه.» حاج‌آقا کمی فکر کرد و گفت «باشه، پیرهن رو بیار تا بگم برات بدوزن.» یک هفته تمام، وقتی همه خواب بودند، حاج‌آقا بیدار می‌نشست و پیراهن را با دقت می‌دوخت. یکروز صبح، جوان را در محوطه اردوگاه پیدا کرد و پیراهن را دستش داد. جوان هیچ وقت نفهمید خیاط آن پیراهن خود حاجی بوده است! 🌹خاطره اى به ياد سيد آزادگان مرحوم حجت الاسلام‌ والمسلمین حاج آقا سيد على اكبر ابوترابى فرد راوی: آزاده سرافراز حسین مندنی‌زاده ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
🌷 ! 🌷توی حیاط اردوگاه نشسته بود. هرکس می‌آمد و حرفی پیش می‌کشید؛ یکی از برنامه‌های فرهنگی اردوگاه می‌گفت، یکی از مشکلش می‌گفت، یکی به روش او در رهبری اردوگاه انتقاد می‌کرد. او هم با حوصله به حرف‌هایشان گوش می‌داد. توی این گیرودار بسیجی جوانی سر رسید. به حاج‌آقا گفت «چند دقیقه‌ای کارتون دارم.» حاج‌آقا گفت «درخدمتم آقاجون.» جوان که سرش را پایین انداخته بود گفت «پیرهنم گشاد بود، شکافتمش و دوباره اندازه کردم. بردم.... 🌷بردم پیش خیاط اردوگاه. خیاط می‌گه باید یک ماهی صبر کنم.من جز آن پیرهن لباسی ندارم. اگه می‌شه شما بگید پیرهن رو زودتر بدوزه.» حاج‌آقا کمی فکر کرد و گفت «باشه، پیرهن رو بیار تا بگم برات بدوزن.» یک هفته تمام، وقتی همه خواب بودند، حاج‌آقا بیدار می‌نشست و پیراهن را با دقت می‌دوخت. یکروز صبح، جوان را در محوطه اردوگاه پیدا کرد و پیراهن را دستش داد. جوان هیچ وقت نفهمید خیاط آن پیراهن خود حاجی بوده است! 🌹خاطره اى به ياد سيد آزادگان مرحوم حجت الاسلام‌ والمسلمین حاج آقا سيد على اكبر ابوترابى فرد راوی: آزاده سرافراز حسین مندنی‌زاده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
💠کارتان را برای خدا نکنید، برای خدا کار کنید. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31
7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وقتی شهید میداند کی و کجا شهید می شود!!!! سندی بر حقانیت جبهه های مقاومت!!!! 💠 صدای شهید پزشک دکتر علی حیدری چند روز قبل از شهادتش که خودش خبر شهید شدن را می دهد. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅                @plack31