eitaa logo
#محتوای_مربی_طرح_امین_پرورشی teacher plan Amin
1.5هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
11.3هزار فایل
محتوای مربی طرح امین و پرورشی ‌مقطع متوسطه اول و دوم . جهاد تبیین . نذر فرهنگی ، هدیه به شهدای اسلام و میهنم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ناله ی شیطان از 7 عمل امت پیامبر (ص) ✍روزی پیامبر در مسجدالحرام شیطان را رنگ پریده و زار دید . پرسید که چرا این قدر رنگ پریده و رنجور هستی ؟ شیطان گفت : چند خصلت در امت تو مرا به جان آورده است و نمی توانم این خلق و خوی را از آنها بگیرم . 1️⃣یکی اینکه وقتی به یکدیگر می رسند می کنند و سلام یکی از نام های خداست و هر کس که سلام کند از رنج دور می ماند و کسی که جواب سلام را می دهد رحمت حق شامل او می گردد . 2️⃣دیگر اینکه وقتی با هم ملاقات می کنند با هم دست می دهند و مصافحه می کنند و داریم تا وقتی این دو نفر دستشان را از هم رها نکرده اند شامل آنها می شود که این باعث تضعیف شیطان می شود. 3️⃣دیگر اینکه وقت غذا خوردن و شروع کارها الرحمن الرحیم می گویند . در روایت داریم کسی که بسم الله می گوید خدا را در کار خودش شریک می کند . مثلا اگر هنگام غذا خوردن بسم الله گفته بشود انرژی حاصل از این غذا در خدمت اهداف شیطانی قرار نمی گیرد . 4️⃣دیگر اینکه وقتی سخن می گویند ان شاءالله می گویند و به رضای خدا راضی می شوند.آنها زحمتهای من را با همین ضایع می کنند . 5️⃣دیگر اینکه من از صبح تا شب زحمت می کشم تا آنها را به وادار کنم ولی بعد آنها می کنند . 6️⃣دیگر اینکه تا نام تو را می شنوند می فرستند و من چون صلوات را می دانم فرار می کنم زیرا طاقت آن درجات را ندارم . 7️⃣دیگراینکه وقتی تو را می بینند به آنها محبت دارند . پیامبر به حاضرین گفت که هرکس این خصلت ها را داشته باشد ، اهل بهشت است . ┏━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┓ @Hadisfazael1492 ┗━━━━‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🤍🌿━━━━┛
﷽ تدبر در قران ✍ آینده‌ همه‌ی ما آینده‌ی قطعی همه ما است. 🙈 هر قدر چشممون رو به روی حقیقت ببندیم و خودمون رو به بی خیالی بزنیم، بازم چیزی عوض نمیشه.❌👇 🕋کُلُّ نَفسٍ ذائِقَةُ المَوت(عنکبوت/۵۷) ✨هر نفسی طعم مرگ را خواهد چشید پس باید آماده باشیم که عُمر خودمون رو خوب تموم کنیم. 🤔حالا چجوری آماده باشیم⁉️ 🔸امام سجاد(علیه السّلام) در حدیثی دو نشانه برای افراد آماده‌ی ذکر کردند:↶ ✅ پرهیز از حرام، ✅ انجام کار خیر 💢اِنَّما الإستِعدادَ لِلمَوتِ تَجَنُّبُ الحَرامِ وَ بَذلُ النَّدی فِی الخَیرِ؛ آمادگی برای ، به آن است که از بپرهیزی❗️ و دارایی خودت را در راه مصرف کنی.👌 📚بحارالانوار، ج۴۶، ص۶۶ ✨✨✨ ❗️وقتی با ، همه چیز رو میذاریم و میریم، چرا برای کار حرام تلاش کنیم؟🤔 ❗️وقتی بعد از ، دیگه فرصت هیچ کار خیری نیست، پس چرا تا زنده‌ایم، کار خیر نکنیم؟🤔 کسی که میدونه نتیجه‌ی کارِ حرام، شرمساری است،😥 چرا از دوری نکنه و با ، خودش رو سبک نکنه؟ 🍃🌹🍃
﷽ ✍جذابیتِ حرف‌های غیر‌مستقیم 🎣قلابِ ماهی‏گیری چون راست و مستقیم نیست، می‏تونه ماهی رو صید کنه 👈حرف هم چیزی شبیه قُلابه،🎣 ✅ یعنی گاهی اگر حرفی گفته بشه بیشتر به دل میشینه و اثرگذاریش بیشتر میشه💯 📖 تو قرآن که نگاه کنیم، خدا هم گاهی حرف میزنه. 🔻مثلا؛ خدا مستقیم نمیگه حتما باید کنی بلکه جذبت میکنه.❤️ اونجایی که میگه؛ 🕋 إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ(بقره/۲۲۲) ⚡️خدا توبه‌کنندگان را دوست دارد. 👇👇👇 🔻اون مثل حافظ نیست که بگه:↶ ☜عاشق شو وَر‌نه روزی کار جهان سرآید 🔻یا مثل مولوی نیست که فرمان عاشقی صادر کنه و بگه:↶ ☜عاشق شو و عاشق شو بگذار زحیری ✅ خدا بنده‌هاش رو جذب میکنه، مثلا آیه ۱۴۶ سوره آل‌عمران رو که میخونیم؛ 👇👇👇 🕋 وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين 👈یعنی خدا کسی است که میتونه انتقام بگیره اما میکنه و میسپره به خدا.🚶‍♂ 🕋 وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين 👈خدا کسی است که میتونه غضب کنه اما میکنه، خشمش رو مهار میکنه.😌 🕋 وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين 👈خدا کسی است که میتونه نگاه حرام داشته باشه اما میکنه و چشم‌ها رو میبنده.🙈 🕋 وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِين 👈خدا کسی است که میتونه بی‌حجاب باشه اما میکنه، گرما و طعنه‌ها رو تحمل میکنه.🧕 👆همین ابرازِ علاقه❤️ باعث میشه که بشیم و به حرفش گوش کنیم. ✨✨✨ 🔔همیشه اجبار و تهدید جواب نمیده❌ 💯میشه کسی رو جذب کرد و به راه آورد. 🍃🌹🍃
🗓 به مناسبت روز تجلیل از اسرا و مفقودان ❇️ از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 💬 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… 🔹 ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 💭 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! ❓ صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. 🔹 حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 💬 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید. او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. __________ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/planAmin
📚 | از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 🔸 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! 🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید.او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. __________ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/planAmin
🔖منبر کوتاه🔖 🍉🍉 🔺برکات شب یلدا: ۳.محاسبه نفس ✨** شب یلدا، بلندترین شب سال است 🌙 و فرصتی عالی برای دور هم بودن، تفکر و رشد فردی. این شب، بهترین زمان برای محاسبه نفس و بازنگری در اعمال گذشته است. می‌توانیم در این شب، به خود نگاه کنیم و با محاسبه نفس مسیر اصلاح خود را پیدا کنیم. شهید مهران بلورچی در یادداشت‌های خود به برخی از ضعف‌ها و اشتباهات خود اشاره کرده و گفته است: ✅ نماز صبح را بی‌حال خواندم! ✅ خیلی بی‌حال، زیارت عاشورا خواندم! ✅ یاد امام زمان کم بودم و هستم! ✅ زود عصبانی می‌شوم! ✅ مُشارطه و مُراقبه نکردم! ✅ ریا کردم! این‌ها نمونه‌هایی از محاسبه نفس هستند که به انسان کمک می‌کند تا به خودآگاهی برسد و در جهت اصلاح حرکت کند. امیرالمؤمنین امام علی (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: *"مَن حاسَبَ نفسَهُ، وَقَفَ على عُيوبِهِ، وَأحاطَ بذُنوبِهِ، وَاسْتَقالَ الذُّنوبَ، وَأصْلَحَ العُيوبَ"* (غررالحکم/8927) 🔺من حاسبَ نفسَهُ" (هر که به محاسبه‌ی نفس خود بپردازد): انسان باید به دقت اعمال خود را بررسی کرده و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کند. آثار زیر را بهمراه دارد 🔺۱. "وقَفَ على عُيوبِهِ" (به عیب‌های خود آگاه می‌شود): پس از محاسبه، انسان به عیوب خود پی می‌برد و آن‌ها را شناسایی می‌کند. 🔺۲. "و أحاطَ بذُنوبِهِ" (و به گناهانش پی می‌برد): گام بعدی آگاهی از گناهان و اشتباهات است تا بتوان در اصلاح آن‌ها گام برداشت. 🔺۳. "و اسْتَقالَ الذُّنوبَ" (و گناهان را جبران می‌کند): پس از شناخت گناهان، باید از خداوند طلب بخشش کرد و از آن‌ها توبه نمود. 🔺۴. "و أصْلَحَ العُيوبَ" (و عیوب خود را اصلاح می‌کند): در نهایت، اصلاح عیوب با اقدامات عملی و تغییر در رفتار روزانه باید دنبال شود. 🔶 نتیجه نهایی: شب یلدا، علاوه بر بودن فرصتی برای جمع‌سازی و لذت بردن از لحظات، می‌تواند زمانی باشد برای محاسبه نفس و خودشناسی. به کمک این عمل، می‌توانیم به سوی اصلاح و رشد فردی قدم برداریم و در مسیر کمال قرار بگیریم. https://eitaa.com/planAmin
📚 | از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 🔸 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! 🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید.او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. __________ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/Chiefs
📚 | از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 🔶 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 🔸 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! 🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید.او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. __________ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی https://eitaa.com/Chiefs