بعد از امتحانا هم داستان شدو ادامه پیدا میکنه و هم اگه خدا بخواد داستان مامور ۲۱
#شدو
قسمت ۲۰
ی نگاه به تایمر دستگاه کردم
فقط دو دقیقه دیگه مونده بود
نگاه به زخمم کردم، وضعش خیلی وخیم بود
بدنمو ضعیف کرده بود، داشتم از حال میرفتم
افتادم روی زمین حس میکردم داخل بدنم پر از آب شده
استیو که کنار در وایساده بود، ی نگاه به من کرد و دید که افتادم روی زمین، اومد تا کمکم کنه که بلند شم،
استیو:«حالت خوبه؟»
«این دفعه... نه»
استیو ی نگاه به دستگاه کرد، کارش تموم شده بود، پادزهر رو برداشت
استیو:«باید همین الان به خودت تزریقش کنی»
«نمیتونم، چون به محض اینکه تزریقش کنم انرژی آذرخشم آزاد میشه و دیگه فکر کنم خودت بتونی حدس بزنی چی میشه....(تیر کشیدن جای زخم) باید سریع بریم سمت زمین»
بی سروصدا از آزمایشگاه زدیم بیرون
رسیدیم به محوطه بیرون
داشتیم میرفتیم به همونجایی که هایمدال ما رو اورد
به زور با کمک استیو و استورم خودمو نگه داشتم
استیو:«خیلی دیگه نمونده...»
ی دفعه یکی از نگهبانا جلومون سبز شد
نگهبان:«Stop them»
ی دفعه با ی چیزی شبیه چراغ قوه بقیه نگهبانا رو خبر کرد
استیو:«میتونی مبارزه کنی»
«فکر کنم بتونم»
https://eitaa.com/plmqazqwertyuiop
لیست همسایه هاااا😍😍😍
①https://eitaa.com/extra_cheeese
پنیر اضافه تر
② https://eitaa.com/marvelfanclub2
یک چنل خفن برای مارول فن ها
③ @marvel4ever
یک چنل برای پست های مربوط به مارول
④ https://eitaa.com/Univese
تو این چنل همه چیز میزارن مودشون گنگه
⑤https://eitaa.com/joinchat/2260664509Cc96759e3e1
اگه فیلم بازی بیا تو این چنل
⑥ https://eitaa.com/Ilikeit
دوست داری بدونی من چی دوست دارم؟ بیا تا بفهمی
⑦ @dcucomic
یک کانال برای دیسی فن ها
⑧https://eitaa.com/Green_Arrow2
فن های اروورس کجان ؟ زود جوین بدین که اینجا پر از چیزای مختلف از اولیوره و کل دنیای اروورسه
⑨https://eitaa.com/tikepazelman
اگه مود غمگین میخوای بیا اینجا
و خودمون🫀
https://eitaa.com/plmqazqwertyuiop
#شدو
قسمت ۲۱
استیو با سپرش(نسخه واکاندایی) مشغول مبارزه با نگهبانا بود
منم نمیتونم دست خالی با اونا بجنگم، باید از استورم استفاده میکردم، اما بدون آذرخش واقعا نمیشد
هر چقدر از نگهبانا و سربازا رو میکشتیم بازم اضافه میشدن
حال استیو رو نمیدونم ولی من نمیتونم اینجوری به مبارزه ادامه بدم...
همینجوری که سربازا داشتن میومدن سمتم
نزدیک استیو اومدم
«اینجوری فایده نداره....(نفس نفس زدن)»
استیو:«چکار کنیم؟»
پادزهر رو بهش دادم،
«این باید پیشت باشه....»
استیو:«برای چی؟»
«چون اگه بگیرنش دیگه دستمون بهش نمیرسه»
نگاه به آسمون کردم و گفتم:«متاسفم.....»
استیو:«چی؟»
استیو نگاه به آسمون کرد و گفت:«نه، نباید همچین کاری کنی، عمرا بزارم برم؟»
.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..
ارتباط ذهنی:
«دراگون، آماده ای؟»
دراگون:«مطمئنی؟»
«آره....»
.. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. .. ..
هایمدال دریچه بایفراست رو باز کرد و استیو رو به سمت زمین برد
منم هم زمان با رفتن استیو، با دراگون ادغام شدم
استیو:«شدووووووووووووو»
برای ادغام با دراگون چشمام رو بستم و نفس عمیق کشیدم
دراگون وارد بدنم شد
https://eitaa.com/plmqazqwertyuiop