eitaa logo
تجلّـــی بصیرتـ☀️
397 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
562 فایل
#هوالبصیر 💠کپی برداری از مطالب باذکرصلوات آزاداست اَللهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیڪَ‌الفَرج 👤 @Ya_zahra1111 خادم کانال 🤲 @Besuye_khoda ڪانال بسوے خدا 🎤 @navay_neynava ڪانال نواے نینوا
مشاهده در ایتا
دانلود
خــــدایا داده هــایت نـداده هـــایت و گرفته هــــایت را شڪـــــــر میگویم.... چون داده هایت نعمـت نداده هـایت حڪمت و گرفته هایت امتحــان است. ✨خـــدایا شڪرت✨ شب خوش @pm_Basirat 🍃🌸
🌍اوقات شرعی تهران #سه_شنبه 12 تیر ماه 97🌍 🌞اذان صبح:04:07:36 🌝اذان ظهر:13:08:39 🌖اذان مغرب:20:45:10 ☀️طلوع آفتاب:05:53:11 🌑غروب آفتاب:20:24:07 🌓نیمه شب شرعی:00:15:51 @pm_Basirat 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#طرح_روزانه_انس_با_قرآن 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان #سوره_مبارکه_آل_عمران #صفحه53
#ترجمه_فارسی_صفحه53
#نکات_و_توضیحات_صفحه53
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سلامے گرم 🌱درطلوعے زیبا 🌷تقدیم شمامهربانان 🌷آرزومیکنم پنجره 🌱دلتون همیشه روبه 🌷خوشبختے باز بشه 🌷صبح تون بخیروخوشے 🌷روزتـــون پراز اتفاقای عالی @pm_Basirat Ÿ🍃Ÿ
سـلام آقا سہ شنبہ دلم در آرزوے دیدنت گیرد بهانہ به سوے جمڪرانت مے شود هر دم روانہ چه مے شد ڪه ز ڪویت یابن الزهرا تو مے دادے به ما قدرے نشانہ تعجیل درظهور پنج #صلوات @pm_Basirat 🍃🌸
❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ @pm_Basirat 🍃🌸 ❣﷽❣ 65 🔶🔶🔶🔶🔶 استاد پناهیان: خدا میخواهد تو خودت را محکم کنی، در تواضع !!! ✅ پس من رفتم سر نماز ، اتفاقا هر موقع خدا اذان گفت ، موذن اذان گفت ، من حالش و نداشتم ، رفتم سر نماز ، 👈بهترتکبرم خوردمیشه . خدایا میخواستی بزنی ؟ ماکه کتک خورده تیم ، الله اکبر... ✅🌺😢 دیدی کار خودش و کرد؟ ببین من چه جور مودب وایسادم😊 دلم جای دیگه س ها ، اما زیر سنگ آسیاست تکبر دلم ، 👈داره آدم میشه 🔰 توجهت به خدا باشه ، البته طول میکشه تا ما توجهمون به خدا جلب بشه هااا ، بذار آدم بشیم ، همینکه مودبانه داریم نماز میخونیم ، داریم کم کم آدم میشیم . ✅🌺 یه مدتی مودبانه نماز بخون تکبر از دلت میره، ❤️❎ بخدا دیگه به هیچ منبری هم احتیاج نداری ، یه دفعه ای خدا از دلت طلوع خواهد کرد ، بعد یه دفعه ای شروع میکنی خدا رو دوست داشتن ، 🔶🔶 انقده عااااااشق خدا میشی اشک میریزی گلوله گلوله در فراق خدا ، خدایاااااا ، کی میشه من ببینمت ؟ 😭😭 همه تعجب میکنند ، میگن مگه تو دیوانه ای ؟ میگی دلم برای خدا تنگ شده، ✅❤️ ... 🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺 ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ━═━⊰✾🍃🌸🍃✾⊱━═━ http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4 ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨
@pm_Basirat 😈 #شیطاڹ_شناسي ۵ ✍قرآڹ صراحتـاً اعلام نموده 👿شيطاڹ هیچ سلطہ اے بر انساڹ ندارد❗️ 💢پس چگـونہ بہ راحتي مـا را بہ قعــر جہنم مي‌ڪشاند⁉️ ❌تولید شڪ و شبہہ اصلي‌تریڹ حربہ شیطاڹ... 🔊👇👇👇👇👇
هدایت شده از آرشیو
شیطاڹ شناسي ۵.mp3
9.21M
ایده‌ی رهبر معظم انقلاب ؛ 💵حذف_دلار ۶۰ کشور دلار را حذف کردند ولی ایران نه!!! رهبری در این مورد فرمودند که حذف دلار خیلی اثر گذار هست و تحریم ها بی اثر میشوند‌‌‌... @pm_Basirat
(عج) 🌷 تشرف بانوی انگلیسی تازه مسلمان خدمت امام زمان (عج)😔😔 🌺 یکی از هموطنان ایران یک سال در ایام محرم به انگلستان سفر کرده بود. یک روز که به منزل یکی از دوستان دعوت شده بود وقتی وارد حیاط منزل شد , با تعجب دید که آنجا نیز بساط دیگ و آتش و نذری امام حسین (ع) برپاست ، همه پیراهن مشکی بر تن کرده و شال عزا به گردن آویخته و عزادار حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین (ع) هستند . در این میان متوجه یک زوج جوان که خیلی عاشقانه در مجلس امام حسین (ع) فعالیت می کردند ، شد و وقتی از حال آنها جویا شد ، متوجه شد که آن دو مسیحی بوده اند و مسلمان شده اند و هر دو پزشک هستند. مرد متخصص قلب و عروق و زن هم فوق تخصص زنان. برایش جالب بود که در انگلستان ، مردم این طور عاشق اهل بیت (ع) باشند و مخصوصا دو پزشک مسیحی ، مسلمان شوند و با این شور و حال و با کمال تواضع در مجلس امام حسین (ع) نوکری کنند. کمی نزدیکتر رفت , با آن زن تازه مسلمان شروع به صحبت کردن نمود و از او پرسید که به چه علت مسلمان شده و علت این همه شور و هیجان و عشق و محبت چیست ؟ او گفت : درست است ، شاید عادی نباشد ، اما من دلم ربوده شده ، عاشق شدم و این شور و حال هم که می بینی به خاطر محبت قلبی من است. از او پرسید : دلربای تو کیست ؟ چه عشقی و چه محبتی ؟! پاسخ داد : من وقتی مسلمان شدم ، همه چیز این دین را پذیرفتم ، به خصوص این که به شوهرم خیلی اطمینان داشتم و می دانستم بی جهت به دین دیگری رو نمی آورد . نماز و روزه و تمام برنامه ها و اعمال اسلام را پذیرفتم و دیگر هیچ شکی نداشتم . فقط در یک چیز شک داشتم و هر چه می کردم دلم آرام نمی گرفت و آن مساله آخرین امام و منجی این دین مقدس بود که هرچه فکر می کردم برایم قابل هضم نبود که شخصی بیش از هزار سال عمر کرده باشد و باز در همان طراوت و جئانی ظهور کند واصلا پیر نشود. در همین سرگردانی به سر می بردم تا اینکه ایام حج رسید و ما هم رهسپار خانه خدا شدیم . شاید شما حج را به اندازه ما قدر ندانید. چون ما تازه مسلمانیم و برای یک تازه مسلمان خیلی جالب و دیدنی است که باشکوه ترین مظاهر دین جدیدش را از نزدیک ببیند. وقتی اولین بار خانه کعبه را دیدم ، به طوری متحول شدم که تا به آن موقع این طور منقلب نشده بودم . تمام وجودم می لرزید و بی اختیار اشک می ریختم و گریه می کردم . روز عرفه که به صحرای عرفات رفتیم ، تراکم جمعیت آن چنان بود که گویا قیامت برپا شده و مردم در صحرای محشر جمع شده بودند. ناگهان در آن شلوغی جمعیت متوجه شدم که کاروانم را گم کرده ام ، هوا خیلی گرم بود و من طاقت آن همه گرما را نداشتم ، سیل جمعیت مرا به این سو و آن سو می برد ، حیران و سرگردان ، کسی هم زبانم را نمی فهمید ، از دور چادرهایی را شبیه به چادرهای کاروان لندن می دیدم ، با سرعت به طرف آنها می رفتم ، ولی وقتی نزدیک می شدم متوجه می شدم که اشتباه کرده ام . خیلی خسته شدم ، واقعا نمی دانستم چه کنم . دیگر نزدیک غروب بود که گوشه ای نشستم و شروع کردم به گریه کردن ، گفتم : خدایا خودت به فریادم برس ! در همین لحظه دیدم جوانی خوش سیما به طرف من می آید . جمعیت را کنار زد و به من رسید . چهره اش چنان جذاب و دلربا بود که تمام غم و ناراحتی خود را فراموش کردم . وقتی به من رسید با جملاتی شمرده و با لهجه انگلیسی فصیح به من گفت : « راه را گم کرده ای ؟ بیا تا من قافله ات را به تو نشان دهم . » او مرا راهنمایی کرد و چند قدمی بر نداشته بودیم که با چشم خود «کاروان لندن » را دیدم ! خیلی تعجب کردم که به این زودی مرا به کاروانم رسانده است . از او حسابی تشکر کردم و موقع خداحافظی به من گفت : « به شوهرت سلام مرا برسان » . من بی اختیار پرسیدم : بگویم چه کسی سلام رسانده ؟ او گفت : « بگو آن آخرین امام و آن منجی آخرالزمان که تو در رمز و راز عمر بلندش سرگردانی ! من همانم که تو سرگشته او شده ای !» تا به خودم آمدم دیگر آن آقا را ندیدم وهر چه جستجو کردم ، پیدایش نکردم . آنجا بود که متوجه شدم امام زمان عزیزم را ملاقات کرده ام و به این وسیله طول عمر حضرت نیز برایم یقینی شد. از آن سال به بعد ایام محرم ، روز عرفه ، نیمه شعبان و یا هر مناسبت دیگری که می شد من و شوهرم عاشقانه و به عشق آن حضرت خدمتش را می کنیم و آرزوی ما دیدن دوباره اوست . 📕 ملاقات با امام زمان(عج) در عصر حاضر -ابوالفضل سبزی 🌺🌷🌹 🌷 اَللّهُـــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــکَ الفَـــرَج 🌷 🔻ڪانال تجلّـــی بصیرتـ☀️ 🆔 http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4
معاویه گوسفندان را غارت میکرد مردم فحشش را به علی میدادند . @pm_Basirat 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💖💍💖💍💖💍💖💍💖 @pm_Basirat 🍃🌸 💙♡+♡❤️ . . ⃣1⃣ .پرونده ها رو بهش تحویل دادم و رفت ولی من همچنان تو فکرش بودم😕با دیدن انگشترش سرم درد گرفته بود و بدنم سرد شده بود و همچنان خیره با چشمهام که الان کم کم داشت بارونی میشد بهش زل میردم و رفتنشو نگاه میکردم . با صدا زدن سمانه به خودم اومدم که گفت ریحانه؟ چی شدی یهو؟! . -ها؟! هیچی هیچی😕 . -آقا سید چیزی گفت بهت؟!😯 . -نه.بنده خدا حرفی نزد 😕 . -خب پس چی؟! . -هیچی..گیر نده سمی😕 . -تو هم که خلی به خدا 😐 . . خلاصه یکم تو بسیج موندم و بهتر که شدم اروم اروم سمت کلاسم رفتم و وقتی پامو گذاشتم تو میشنیدم که همه دارن زمزمه هایی میکنن😐فهمیدم درباره منه ولی به روی خودم نیاوردم😏پسرا که اصلا همه دهن باز مونده بودن😯 . اما امروز واقعا همه پسرها هم با احترام کنارم حرف میزدن و هر چیزی رو نمیگفتن و شوخی هاشون کمتر شده بود☺ . نمیدونم شایدم میترسیدن ازم 😂😂 . .ولی برای من حس خوبی بود😊 . خلاصه ولی زمزمه هاشونم میشنیدم. . -یکی میگفت حتما میخواد جایی استخدام بشه😐 . -یکی میگفت حتما باباش زورش کرده چادری بشه😑 . -و خلاصه هرکی یه چی میگفت . -ولی من اصلا به روی خودم نمیاوردم😏 . . یه مدت به همین روال گذشت و من بیشتر به چادر و نماز خوندن و مدل جدیدم داشتم عادت میکردم😊 . تو این مدت خیلی از دوستانو از دست داده بودم. و فقط مینا کنارم مونده بود.ولی اونم همیشه نیش و کنایه هاشو میزد😑 . توی خونه هم که بابا ومامان 😐😐 . همچنین توی همین مدت احسان چند بار خواست باهام مستقیم حرف بزنه و نزدیک شد ولی من همش میزدم تو ذوقش و بهش اجازه نمیدادم زیاد دور و برم بیاد..راستیتش اصلا ازش خوشم نمیومد😐..یه پسر از خود راضی که حالمو بهم میزد کارهاش.😤.و فقط اقا سید تو ذهنم بود😊شاید چون اونو دیده بودم نمیتونستم احسان رو درک کنم . تا اینکه یه روز صبح مامانم گفت: . -دخترم... عروس خانم. پاشو که بختت وا شد😄 . با خواب الودگی یه چشممو باز کردم و گفتم باز چیه اول صبحی؟😯 . -پاشو..پاشو که برات خواستگار میخواد بیاد😊 . -خواستگار؟!😲امشب؟؟؟😱😨 . -چه قدرم هوله دخترم😄😄نه اخر هفته میان☺ . -من که گفتم قصد ازدواج ندارم😒 . -اگه به حرف باشه که هیچ دختری قصد ازدواج نداره😃 . -نه مامان اگه میشه بگین نیان😕 . -نمیشه😡باباش از رفیقای باباته😐 . -عههههه...شما هم که هیچوقت نظر من براتون مهم نیست😧 . -دختر خواستگاره دیگه.هیولا نیست که بخورتت تموم شی😐 خوشت نیومد فوقش رد میکنیش . . . نويسنده✍ . 💙♡+♡❤️ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ سروش : (soroush) 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : (Eitaa) 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat 💖💍💖💍💖💍💖💍💖
#امیرالمؤمنین (ع): ‌ هان! آنگاه که به کارهای زشت شتاب می آرید، به یاد آورید (مرگ را! و) درهم کوبنده ی لذت ها، تیره کننده #شهوت ها، و قطع کننده ی آرزوها را! ‌ (بحار، ج ۹۸، ص ۲۹۳) @pm_Basirat 🍃🌸
🍃🌸🌺🌸🍃 🌸🍃خواهي برسي به چشمه آب حيات 🌺🍃 لبريز شود نامه ي تو از حسنات 🍃🌸 برروي سرت ببارد از حق بركات 🌺🍃 بفرست دمادم بر محمد صلوات #اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم @pm_Basirat 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا دستم به آسمانت نمیرسد اماتوکه دستت بزمین میرسد عزت دوستان وعزیزانم را تاعرش کبریایی خودبلندکن وعطاکن به آنان هرآنچه برایشان خیراست ودلشان رالبریزکن ازشادی 🌙 @pm_Basirat Ÿ🍃Ÿ
🌍اوقات شرعی تهران #چهارشنبه 13 تیر ماه 97🌍 🌞اذان صبح:04:08:16 🌝اذان ظهر:13:08:50 🌖اذان مغرب:20:45:01 ☀️طلوع آفتاب:05:53:41 🌑غروب آفتاب:20:23:59 🌓نیمه شب شرعی:00:16:08 @pm_Basirat 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#طرح_روزانه_انس_با_قرآن 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان #سوره_مبارکه_آل_عمران #صفحه54
#ترجمه_فارسی_صفحه54