eitaa logo
نهج‌ البلاغه ای‌ها 🌹🇵🇸
2.2هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3هزار ویدیو
27 فایل
کـانـال رسـمی (خیرالبشر سابق) #کاشان_پایتخت_نهج‌البلاغه_ایران 🌹 موسسه امیرالمومنین علیه السلام هيأت حافظان قرآن و نهج البلاغه کپی پست های کانال با ذکر صلوات ارتباط با ادمین : @pnahj_admin کمک مالی : بانک ملی 6037991899906873
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🌙 روضه خوان خسته نباشی #مادر #روضه خواندی ز شه بی کفنم شصت روز است #حسین میگویی امشبی روضه بخوان از #حسنم... #شهادت_امام_حسن_تسلیت🏴 #تسلیت_‌آقاجانم 🖤🌙 🏴 @khairolbashar 💯 👈
28.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ 💔هر پاره جگر تکه‌ای از غصه‌ی کوچه‌ست تو کجایی که ببینی حسنت را... 💔 . خیلی سختههه..... 😞😞 🎙 دانلود 👌🏻👌🏻👌🏻 🌺 @khairolbashar 🌺
❤️ امروز نیاز جامعه‌ی ما به این است که بداند مادری، زنِ خانه بودن، کدبانو بودن یعنی چه؟ 🌷 فاطمه‌ی زهرا با آن رتبه و مقام و عظمت، یک خانم خانه‌دار است؛ این تحقیر او نیست؛ مگر این عظمت را می‌شود کوچک شمرد؟ 🏡 یکی از شؤون و یکی از مشاغل همین عظمت عبارت است از #همسر بودن یا #مادر بودن و خانه‌داری کردن؛ با این چشم به این مفاهیم نگاه کنیم. 🔰امام خامنه‌ای، ۱۳۹۵/۱۲/۲۹ #افتخار_خانه_داری #ولایتمداری @Khairolbashar
‍ 🍃 چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر پا به عرصه هستی گذاشت. . 🍃پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی که راه ورسم مردانگی رابه اوآموخت. . 🍃 محمدرضا شیفته ی مردانگی و غیرت شد . رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از را شیفته مرام و خوشرویی خود کند،ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش میکند. . 🍃در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد. . 🍃چه پر کشید و جام شهادت را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ دارند و آرزوی نوشیدن جام در .... . ✍نویسنده: . 🌸به مناسبت تولد . 📆تـاریخ تـولـد: ۲۶/فروردین/۱۳۷۴.تهران . 📆تـاریخ شـهادت: ۲۱/آبان/۱۳۹۴.حلب . 📅تاریخ انتشار: ۲۵/فروردین/۱۳۹۹ . 🥀مـحل مـزار: گلزار شهدای علی اکبر چیذر . 📚کتاب های منتشر شده در رابطه با شهید: . 💚 @Khairolbashar
🦋بسم الله الرحمن الرحيم🦋 شهيد این هفته مون ❤️☺️ خاطره شهید مصطفی صدرزاده آبان سال ۱۳۹۰ بود, من اهواز خدمت پدر بودم ،ساعت ۱۴ متوجه شدم که سردار و چندتا از نیروهایشان در انفجار موشکی شهید شدند.😭 شب بود که مصطفی طبق معمول همیشه زنگ زد واحوال پرسی کردیم ولی اون صدای شاد همیشگی را نداشت😔، وقتی بیشتر ازش جویای حال خودش و بچه ها شدم گفت ما خوبیم مامان نگران نباش . گفت: مامان دو تا از دوستام که یکی از آنها همسایه ما بود و شب حنابندانش بود به شهادت رسیدند. خیلی بهم ریخته وناراحت بود .🤕 من سریع بلیط گرفتم و برگشتم تهران، که در مراسم شرکت کنم. زمانی که در مراسم خاکسپاری بودم جمعیت بسیار زیادی شرکت کرده بودند ومن دربین خانم ها بودم که همه چادر مشکی به سر داشتند ، من کناری ایستاده بودم. به تنها چیزی که فکر می کردم به مادران این دو شهید بود ،که یه دفع یه صدای آشنایی به گوشم رسید.😟 که می گفت :مامان دعا کن که خداوند به من هم توفیق شهادت بده ومن را کنار دفن کنن... من یه دفعه برق از چشمانم پرید که مصطفی تو این جمعیت چطور تونست من رو پیدا کنه و چنین دعای از من بخواد 🤔. در اون لحظه داشتم به مادرانشان فکر می کردم و چیزی از احساسشون درک نمی کردم ولی الان که دارم فکرشون می کنم با تمام وجودم دارم درک می کنم . حتی کلمه روی قلبم سنگینی می کند... مصطفی دقیقا در تاریخ آبان ۹۴ یعنی بعد از چهار سال به آرزویش رسید. منبع : 💚قرار این هفته : خواندن نماز اول وقت ☺️ ╭━═◆♥◆═━╮ @khairolbashar ╰━═◆♥◆═━╯
گیرم که فاتح قلعۂ خیبر باشد، و همه دیده یا شنیده باشند آوازه ی پهلوانی های او را... گیرم که وفادارترین مرد به پیامبر باشد، و همه بدانند این را ... گیرم که باشد؛ که صدبار شنیده باشند از لبان که اوست جانشین من، فقط او... شهر که در خواب جهل فرو برود و تنهایی را رفیقش کنند؛ دستهایش می‌رود در بند و می‌بَرندش کشان کشان و رحمی به حریمِ محترمش نمی‌کنند. دیگر چند روز کافیست قِصاوت تا سیاهی خود را برساند درِ خانه و بسوزاند و بشکند و خون به جگر کند... ااین ماجرای تکراریِ صدها سال است و همین امروزِ ما.... ! یا خوابیم یا خوابیده‌نما...! و در هر دو، نتیجه یکیست: تنهایی... تنهایی... تنهایی... ╭═◆🖤◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆🖤◆═╯
بنا ندارم روضه بنویسم ... فقط اندکى اوضاعِ خانه را شرح میدهم ... چند وقتیست قامتش براى اقامه نماز صاف نمى شود ... مادرانه هاى درد میکند ... این روزها ، سینه ى آسمان کبود رنگ است ... لبخندهاى خانه "آه" دارد ... زینبم...! گریه نکن ، خانه فقط تورا دارد! حسن جان...! غصّه نخور ، یک سیلى که انقدرها درد ندارد! حسین جانم....! آرام باش ... مانده تا بى قرارى ات مادر جان!.... و مردِ خانه بى خبر نيست ... حالا دیگر دردهاى دردانه پیامبر رنگِ شوق دارد ... انگار دیدارِ پدر نزدیک است!😭 _مادر_است ╭═◆🖤◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆🖤◆═╯
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَن يُؤْذَنَ لَكُمْ ... (احزاب/۵٣) ...! همه می دانند که تو اجازه ندادی ... ╭═◆🖤◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆🖤◆═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•🕊🖤• هر پاره‌جگر تکه‌ای‌از غصه‌ی‌کوچه‌ست تو کجایی که ببینی حسـنت را... 💔 خیلی سختههه..... 😞😞 💠 صفر ۱۴۴۱ 🎙 ╭═◆🖤◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆🖤◆═╯
بر حاشیه برگ گل شقایق بنویسید :)...! 🖤 | ╭═◆🖤◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆🖤◆═╯
🥀 بچه تهران که پدر و مادر او هر دو بوده اند. این خانواده یک پسر دارند و دو دختر… دو تا خواهر دارد که و اند و دارند و رفت و آمد دارند و گناهان دیگر … این پسر خوب از آب در آمده و هر چه به خواهران می کند ، نمی کنند. این شهید می شود که من را از این اوضاع نجات بده . شب در خواب یک را می بیند که خطاب به این شهید می گوید: علی اقا، پاشو بیا که اینجا دانشجو می پذیرد. آن موقع هنوز دانشگاه امام حسین (ع) تهران تاسیس نشده بود. می رود که خوابش را کند ، محله او می گوید :دانشگاه امام حسین یعنی همین جبهه های حق علیه باطل، ایشان با هزار و در ثبت نام می کند و بالاخره راهی جبهه می شود و شب عملیات در وصیت نامه خود موضوعات قابل توجهی می نویسد: این شهید در این وصیت نامه می نویسد : ، معلم عزیزم ، شما را به عنوان خودم انتخاب می کنم. چراکه می دانم پدر و مادرم وقت خواندن وصیت نامه من را ندارند . شما را انتخاب می کنند چون خواهران من اصلا وصیت نامه نوشتن من را ندارند. از شما تقاضا دارم ، جنازه من را که اوردند پس از در بهشت زهرا تهران ، بروید پدر و مادر من را خبر کرده و به خواهران من هم خبر دهید ، این مقدار انسانیت در انها سراغ دارم که برای تشییع جنازه من کارها را رها خواهند کرد و به خواهند امد. جنازه من را که به داخل قبر گذاشتید ، را که خواندید ، کفن از چهره من بردارید و بگویید تا برای یک لحظه و و من بیایند بالای قبر ، اگر راه من حق باشد و بد حجابی دو خواهر من باشد به باید شوم و چند لحظه ای به دنیا و اهل دنیا و پدر و مادر و دو خواهرم لبخند بزنم تا بفهمند که حق با خمینی است و آنچه خواهران من عمل می کنند ، گناه است و ذلالت است و بد بختی .. رئیس دبیرستان می گوید با خود گفتم چه کار کنم ؟ نکند ایشان شود ؟ اگر جنازه اش را اوردند چه ؟ اگرلبخند نزد ؟ اگر زنده نشد ؟ و… ایشان شهید شدند و جنازه اش را آوردند و به پدر و مادر هم گفتیم و آمدند و با خود در این فکر بودیم که آیا این شهید خواهد خندید ؟ نخواهد خندید؟ چه طور خواهد شد؟ : هرچه شد مهم نیست و ما باید اعلام کنیم ، چرا که خود شهید از ماخواسته است. به محض اینکه تلقین رو خواندند و تمام شد و کفن را از چهره شهید کنار زدند و خانواده وی بالای قبر ایستاده و گریه می کردند دیدیم که شهید سرش را بلند کرد و برای لحظاتی را باز کرد و به روی پدر و مادر و دو خواهرش لبخند زد.. لبخند این شهید خانواده اش را به آنجا رساند که پدر و مادر وی اکنون از کشور قرار دارند و خواهران وی از بهترین خواهران تهران بوده و برای تلاش می کنند و… حجاب در زمان ما پشتوانه ای مبارک به نام هم دارد. 🍃 : شیخ حسین انصاریان ✨🙂 ╭═◆💛◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆💛◆═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 خورشید توی نگاته☝🏼✨! درمون تو خاک پاته🙃💖! عالم..! همیشه محتاج بچه هاته❤! ╭═◆💛◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆💛◆═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 _سلام بانو❤..! _سلام مادر🧡..! _سلام نور خونمون💚..! _سلام مادر💛..! ╭═◆💛◆═╮ @pnahj_ir ╰═◆💛◆═╯
بر حاشیه برگ گل شقایق بنویسید :)...! 🖤 | ╭❀••••• @pnahj_ir •••••❀╯