eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
329 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash 👨‍🎓درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 این روزها تمام میشوند اما تاثیرات آن بر مسیر ملتها جاودانه است 🔻 رهبر انقلاب در خطبه‌های : 🔹 ما ملت ایران این دو روز - روز تشییع میلیونی شهدا و روز ضربه موشکی به پایگاه آمریکایی - را جزو ایام‌الله در مقابل چشم خودمان مشاهده کردیم. اینها روزهای نقطه عطف تاریخ‌اند، روزهای تاریخ سازند، روزهای عادی نیستند. این که یک ملتی، این قدرت و این توان روحی را دارد که به یک قدرت متکبر زورگوی عالم اینجور سیلی بزند، این نشان دهنده دست قدرت الهی است، پس آن روز جزو ایام‌الله است. این روزها تمام میشوند، لکن تاثیرات این روزها در زندگی ملتها باقی میمانند در روحیه ملتها در منش ملتها، در مسیر ملتها، آثاری که این روزها باقی میگذارند آثار ماندگار و بعضاً جاودانه است. ۹۸/۱۰/۲۷ 🏷 💎 @nahadpnuash 💎
قسمت پنجاه و هشت برخورد صحیح🌹 🗣دوستان شهید 👇👇👇 💫از خيابان 17 شهريور عبور می کرديم. من روی موتور پشت سر ابراهيم بودم. 💫ناگهان يک موتورسوار ديگر با سرعت از داخل کوچه وارد خيابان شد. پيچيد جلوی ما و ابراهيم شديد ترمز کرد. 💫جوان موتور سوار که قيافه و ظاهر درستی هم نداشت، داد زد: هُو! چيکار می کنی؟! بعد هم ايستاد و با عصبانيت ما را نگاه کرد! 💫همه می دانستند که او مقصر است. من هم دوست داشتم ابراهيم با آن بدن قوی پائين بيايد و جوابش را بدهد. 💫ولی ابراهيم با لبخندی که روی لب داشت در جواب عمل زشت او گفت: سلام، خسته نباشيد! 💫موتور سوار عصبانی يکدفعه جا خورد. انگار توقع چنين برخوردی را نداشت. کمی مکث کرد و گفت: سلام معذرت می خوام شرمنده. 💫بعد هم حرکت کرد و رفت. ما هم به راهمان ادامه داديم. 💫ابراهيم در بين راه شروع به صحبت کرد. سؤالاتی كه در ذهنم ايجاد شده بود را جواب داد: ديدی چه اتفاقی افتاد؟ با يک سلام عصبانيت طرف خوابيد. تازه معذرت خواهی هم کرد. 💫حالا اگر می خواستم من هم داد بزنم و دعوا كنم. جز اينکه اعصاب و اخلاقم را به هم بريزم هيچ کار ديگری نمی کردم. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫روش امر به معروف و نهی از منکر ابراهيم در نوع خود بسيار جالب بود. 💫اگر می خواست بگويد که کاري را نکن سعی می کرد غير مستقيم باشد. مثلاً دلايل بدی آن کار از لحاظ پزشکی، اجتماعی و... اشاره می کرد تا شخص، خودش به نتيجه لازم برسد. آنگاه از دستورات دين برای او دليل می آورد. 💫يکی از رفقای ابراهيم گرفتار چشم چرانی بود. مرتب به دنبال اعمال و رفتار غير اخلاقی می گشت. 💫چند نفر از دوستانش با داد زدن و قهرکردن نتوانسته بودند رفتار او را تغيير دهند. 💫در آن شرايط کمتر کسی آن شخص را تحويل می گرفت. اما ابراهيم خيلی با او گرم گرفته بود! حتی او را با خودش به زورخانه می آورد و جلوی ديگران خيلی به او احترام می گذاشت. 💫مدتی بعد ابراهيم با او صحبت کرد. ابتدا او را غيرتی کرد و گفت: اگر کسی به دنبال مادر و خواهر تو باشد و آنها را اذيت کند چه مي کنی؟ 💫آن پسر با عصبانيت گفت: چشماش رو در می يارم. 💫ابراهيم خيلی با آرامش گفت: خُب پسر، تو که برای ناموس خودت اينقدر غيرت داری، چرا همان کار اشتباه را انجام ميدی؟! 💫بعد ادامه داد: ببين اگر هر کسی به دنبال ناموس ديگری باشد جامعه از هم می پاشد و سنگ روی سنگ بند نمی شود. 💫بعد ابراهيم از حرام بودن نگاه به نامحرم حرف زد. 💫حدیث پیامبر اکرم (ص) گفت که فرمودند: چشمان خود را از نامحرم ببندید تا عجایب را ببینید. 💫بعد هم دلايل ديگر آورد. آن پسر هم تأييد می کرد. 💫بعد گفت: تصميم خودت را بگير، اگه می خواهی با ما رفيق باشی بايد اين كارها را ترک كنی. 💫برخورد خوب و دلايلی که ابراهيم آورد باعث تغيير کلی در رفتارش شد. 💫او به يکی از بچه های خوب محل تبديل شد. همه خلافكاری های گذشته را كنار گذاشت. 💫اين پسر نمونه ای از افرادی بود که ابراهيم با برخورد خوب و استدلال و صحبت کردن های به موقع، آنها را متحول کرده بود. 💫نام اين پسر هم اكنون بر روی يكی از كوچه های محله ما نقش بسته است! 👇👇👇
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫پاييز 1361 بود. با موتور به سمت ميدان آزادی می رفتيم. 💫می خواستم ابراهيم را برای عزيمت به جبهه به ترمينال غرب برسانم. 💫يک ماشين مدل بالا از کنار ما رد شد. 💫خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت نگاهی به ابراهيم انداخت و حرف زشتی زد. 💫ابراهيم گفت: سريع برو دنبالش! 💫من هم با سرعت به سمت ماشين رفتم. بعد اشاره کرديم بيا بغل. 💫با خودم گفتم: اين دفعه حتما دعوا ميكنه. 💫اتومبيل کنار خيابان ايستاد. ما هم كنار آن توقف کرديم. 💫منتظر برخورد ابراهيم بودم. 💫ابراهيم كمی مكث كرد و بعد همينطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد! 💫راننده که تيپ ظاهری ما و برخورد خانمش را ديده بود، توقع چنين سلام و عليکي را نداشت. 💫بعد از جواب سلام، ابراهيم گفت: من خيلی معذرت می خوام، خانم شما فحش بدی به من و همه ريش دارها داد. می خواهم بدونم که.. 💫راننده حرف ابراهيم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد، بيجا کرد! 💫ابراهيم گفت: نه آقا اينطوری صحبت نکن. من فقط می خواهم بدانم آيا حقی از ايشان گردن بنده است؟ يا من کار نادرستی کردم که با من اينطور برخورد کردند؟! 💫راننده اصلاً فكر نمی كرد ما اينگونه برخورد كنيم. از ماشين پياده شد. صورت ابراهيم را بوسيد و گفت: نه دوست عزيز، شما هيچ خطائی نکردی. ما اشتباه کرديم. خيلی هم شرمنده ايم. 💫بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد. 💫اين رفتارها و برخوردهای ابراهيم، آن هم در آن مقطع زمانی برای ما خيلی عجيب بود. 💫اما با اين کارها راه درست برخورد كردن با مردم را به ما نشان می داد. 💫هميشه می گفت: در زندگی، آدمی موفق تر است که در برابر عصبانيت ديگران صبور باشد. کار بی منطق انجام ندهد و اين رمز موفقيت او در برخورد هايش بود. 💫نحوه برخورد او مرا به یاد آیه می انداخت: بندگان(خاص خداوند) رحمان کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر روی زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنان را مخاطب سازند (و سخنان ناشایست بگویند) به آن ها سلام می گویند. 🆔 @nahadpnuash
🍃در رسیدن به مقصود، باید صبر کرد! در صبر، حالت خوف و رجا نهفته است، و دلیل آن این است که کارها از جای دیگر ناشی می شود و انسان خود، کاره ای نیست. و قوام صبر به این است که انسان، حصول کاری را بخواهد، اما در وقت دیگری حاصل شود. 💎 @nahadpnuash 💎
🔰 حادثه هواپیما دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزاند 👈🏻 همان اندازه‌ای که ما از سقوط هواپیما غصه خوردیم، به همان اندازه دشمن خوشحال شد 🔻 رهبر انقلاب در خطبه‌های : 🔹 یک عده‌ای سعی میکنند این یوم الله های حساس این روزها را به دست فراموشی بسپارند؛ مسائل دیگری را مطرح کنند تا شاید بتوانند یاد این یوم الله فراموش شود. یکی همین قضیه تاسف انگیز حادثه سقوط هواپیما بود. حادثه سقوط هواپیما حادثه تلخی بود دل ما را به معنای حقیقی کلمه سوزاند، از دست دادن جوان‌های عزیز مردم خوبمان و کسانی که از کشور‌های دیگر اینجا بودند، حادثه بسیار تلخی بود. لکن یک عده‌ای با هدایت رسانه‌های انگلیسی سعی کردند این قضیه را به نحوی آرایش بدهد که ماجرای یوم‌الله ناشی از شهادت بزرگ این دو شهید عزیز را به دست فراموشی بسپارند. همان اندازه‌ای که ما از این حادثه سقوط هواپیما غصه خوردیم، به همان اندازه دشمن خوشحال شد که یک مستمسکی نیرو‌های مسلح جمهوری اسلامی را زیر سوال ببرد که بتواند این حادثه عظیم را تحت فشار قرار دهد، اشتباه کردند و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین. یکی از مادران جان‌باختگان این حادثه به من نامه داد و گفت ما پای جمهوری اسلامی ایستادیم، پای انگیزه‌های شما ایستادیم، آدم در مقابل این‌جور شخصیت‌ها احساس تکریم و تعظیم می‌کند. ۹۸/۱۰/۲۷ 🏷 💻 @nahadpnuash
امام على عليه السلام 📌هرگاه از سختى كارى ترسيدى در برابر آن سرسختى نشان ده، رامت مى شود ذا خِفْتَ صُعوبَةَ أمْرٍ فاصْعُبْ لَهُ يَذِلَّ لكَ 📚غرر الحكم، حدیث ۴۱۰۸ 💻 @nahadpnuash
قسمت پنجاه و نه ماجرای مار🌹 🗣مهدی عمو زاده 👇👇👇 💫ساعت ده شب بود. تو كوچه فوتبال بازی می كرديم. 💫اسم آقا ابراهيم را از بچه های محل شنيده بودم، اما برخوردی با او نداشتم. 💫مشغول بازی بوديم. ديدم از سر كوچه شخصی با عصای زير بغل به سمت ما می آيد. از محاسن بلند و پای مجروحش فهميدم خودش است! 💫كنار كوچه ايستاد و بازی ما را تماشا كرد. يكی از بچه ها پرسيد: آقا ابرام بازی می كنی؟ 💫گفت: من كه با اين پا نمی تونم، اما اگه بخواهيد تو دروازه می ايستم. 💫بازی من خيلی خوب بود اما هر كاری كردم نتوانستم به او گل بزنم! مثل حرفه ای ها بازی می كرد. 💫نيم ساعت بعد، وقتی توپ زير پايش بود گفت: بچه ها فكر نمی كنيد الان دير وقته، مردم میخوان بخوابن! 💫توپ و دروازه ها را جمع كرديم. بعد هم نشسـتيم دور آقا ابراهيم. بچه ها گفتند: اگه ميشه از خاطرات جبهه تعريف كنيد. 💫آن شب خاطره عجيبي شنيدم كه هيچ وقت فراموش نمی كنم. 💫آقا ابراهيم می گفت: در منطقه غرب با جواد افراسيابی رفته بوديم شناسائی. 💫نيمه شب بود و ما نزديک سنگرهای عراقی مخفی شده بوديم. 💫بعد هوا روشن شد. ما مشغول تكميل شناسائی مواضع دشمن شديم. 💫همينطور كه مشغول كار بوديم يكدفعه ديدم مار بسيار بزرگی درست به سمت مخفيگاه ما آمد! مار به آن بزرگی تا حالا نديده بودم. 💫نفس در سينه ما حبس شده بود. هيچ كاری نمی شد انجام دهيم. اگر به سمت مار شـليک می كرديم عراقی ها می فهميدند، اگر هم فرار می كرديم عراقی ها ما را می ديدند. 💫مار هم به سرعت به سمت ما می آمد. فرصت تصميم گيری نداشتيم. آب دهانم را فرو دادم در حالی كه ترسيده بودم نشستم و چشمانم را بستم. گفتم: بسم الله و بعد خدا را به حق زهرای مرضيه سلام الله علیها قسم دادم! 💫زمان به سختی می گذشت. چند لحظه بعد جواد زد به دستم. چشمانم را باز كردم. با تعجب ديدم مار تا نزديک ما آمده و بعد مسيرش را عوض كرده و از ما دور شده! 💫آن شب آقا ابراهيم چند خاطره خنده دار هم برای ما تعريف كرد. خيلی خنديديم. 💫بعد هم گفت: سعی كنيد آخر شب كه مردم می خواهند استراحت كنند بازی نكنيد. 💫از فردا هر روز دنبال آقا ابراهيم بودم. حتی وقتی فهميدم صبح ها برای نماز مسجد می رود من هم به خاطر او مسجد می رفتم. 💫تاثیر آقا ابراهيم روی من و بچه های محل تا حدی بود كه نماز خواندن ما هم مثل او آهسته و با دقت شده بود. 💫مدتی بعد وقتی ايشان راهی جبهه شد ما هم نتوانستيم دوريش را تحمل كنيم و راهی جبهه شديم. 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | ملت مقاومت 🔺 رهبر انقلاب، روز گذشته: آن فریب‌خوردگانی که یک روزی فریاد زدند «نه غزّه، نه لبنان»، آنها نه فقط جانشان را فدای ایران نکردند، حتّی حاضر نشدند راحتی خودشان و منافع خودشان را هم در راه کشور فدا کنند؛ آن کسانی که جانش را فدای ایران کردند باز همین شهید سلیمانی‌ها بودند. ۹۸/۱۰/۲۷ 🏷 🆔 @nahadpnuash
🔰 ضربه حیثیتی سپاه به هیبت ابرقدرتی آمریکا 👈🏻 آمریکا ضربه موشکی سپاه را با هیچ‌چیزی نمیتواند جبران کند 🔻 رهبر انقلاب در خطبه‌های : 🔹 پاسخ قدرتمندانه سپاه هم درخور تدبر است. این یوم‌الله تشییع جنازه و شهادت بزرگ شهید عزیز یک طرف قضیه است، عکس‌العمل و واکنش قدرتمندانه سپاه طرف دیگر قضیه است، آن هم درخور تدبر است. این ضربه به آمریکا بود. البته ضربه موثر نظامی بود اما مهمتر و بالاتر از ضربه نظامی، ضربه حیثیتی بود، ضربه به هیبت ابرقدرتی آمریکا بود. آمریکا سالهاست در سوریه، در عراق، در لبنان، در افغانستان ضربه میخورد. از دست قدرتمند مقاومت ضربه میخورد لکن این ضربه از همه آنها بالاتر بود. این ضربه حیثیتی بود. ضربه به ابهت آمریکا بود. این ضربه با هیچ چیزی جبران نمیشود. حالا اعلام میکنند که ما تحریم کردیم، تحریمها را افزایش میدهند اما این کار نمیتواند آبروی از دست رفته آمریکا را بر گرداند. این پاسخ قدرتمندانه یک چنین خصوصیتی بود. این هم یک جلوه کمک الهی است که پاسخ مجاهدت مخلصانه است. اخلاص برکت دارد، هرجا اخلاص بود خدای متعال به اخلاص بندگان مخلصش برکت میدهد؛ کار برکت پیدا میکند، رشد و نمو پیدا میکند. کار به نحوی میشود که اثر آن به همه میرسد، برکات آن در میان مردم باقی میماند. این ناشی از اخلاص است. نتیجه آن اخلاص همین عشق و وفاداری مردم، همین اشک و آه حضور مردم، همین تازه شدن روحیه انقلابی مردم است. ۹۸/۱۰/۲۷ 🏷 @nahadpnuash
✅ پيامبر رحمت حضرت محمد صلی‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: 📍 النَّدمُ تَوبَةٌ؛ 📌 پشيماني از گناه، خود، توبه از گناه است. 📚 تحف‌العقول، ص۵۵ 💎 @nahadpnuash 💎
قسمت شصت رضای خدا🌹 🗣عباس هادی 👇👇👇 💫از ويژگی های ابراهيم اين بود که معمولاً کسی از کارهايش مطلع نمی شد بجز کسانی که همراهش بودند و خودشان کارهايش را مشاهده می كردند اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهايش حرفی نمی زد. 💫هميشه هم اين نکته را اشاره می کرد که کاری كه برای رضای خداست گفتن ندارد يا مشکل کارهای ما اين است که برای رضای همه کار می کنيم به جز خدا. 💫عرفای بزرگ نيز در سرتاسر جملاتشان به اين نکته اشاره می کنند که اگر کاری برای خدا بود ارزشمند می شود يا اينكه هر نفسی که انسان در دنيا برای غير خدا کشيده باشد در آخرت به ضررش تمام می شود. 💫در دوران مجروحيت ابراهيم به يکی از زورخانه های تهران رفتيم. ما در گوشه ای نشستيم. 💫با وارد شدن هر پيشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد. 💫تازه وارد هم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و با لبخندی بر لب، در گوشه ای می نشست. 💫ابراهيم با دقت به حركات مردم نگاه می كرد بعد هم برگشت و آرام به من گفت: اينها را ببين که چطور از صدای زنگ خوشحال می شوند. 💫بعد ادامه داد: بعضی از آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند اينها اگر اينقدر که عاشق اين زنگ بودند عاشق خدا مي شدند ديگر روی زمين نبودند بلكه در آسمان ها راه می رفتند! 💫 بعد گفت: دنيا همين است، تا آدم عاشق دنياست و به اين دنيا چسبيده حال و روزش همين است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بياورد و کارهايش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگيش عوض می شود و تازه معنی زندگی كردن را می فهمد. 💫بعد ادامه داد: توی زورخانه خيلی ها می خواهند ببينند چه کسی از بقيه زورش بيشتر است و چه کسی هم زودتر خسته می شود. 💫اگر روزی مياندار ورزش شدی تا ديدی کسی خسته شده، برای رضای خدا سريع ورزش را عوض کن. 💫من زمانی مياندار ورزش بودم و اين کار را نکردم، البته منظوری نداشتم اما بی دليل بين بچه ها مطرح شدم ولی تو اين کار را نکن! 💫ابراهيم می گفت: انسان بايد هر کاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد. 💫آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غير از خدا هر آنچه بخواهی شکست توست 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫نزديک صبح جمعه بود. ابراهيم با لباس های خون آلود به خانه آمد! خيلی آهسته لباس هايش را عوض کرد. 💫بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم. 💫نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسی بدون وقفه به در می كوبيد! 💫مادر ما رفت و در را باز كرد. 💫زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين ابراهيم شما مگه همسن پسر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته! 💫بعد ادامه داد: ببين خانم، من پسرم رو بردم بهترين دبيرستان. نمی خوام با آدمهائی مثل پسر شما رفت و آمد کنه! 💫مادر ما از همه جا بی خبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت خواهی کرد و با تعجب گفت: من نمی دانم شما چي ميگی! ولی چشم، به ابراهيم ميگم شما ببخشيد.. 💫من داشتم حرف های او را گوش می کردم. دويدم طبقه بالا! ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکار کردی؟! 💫ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چی شده!؟ 💫پرسيدم: تصادف کرديد؟ 💫يكدفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: تصادف!؟ چی ميگی؟ 💫گفتم: مگه نشنيدی، دم در مامان محمد بود. داد و بيداد می کرد.. 💫ابراهيم کمی فکر کرد و گفت: خب خدا را شکر، چيز مهمی نيست! 💫عصر همان روز، مادر و پدر محمد با دسته گل و يک جعبه شيرينی به ديدن ابراهيم آمدند. زن همسايه مرتب معذرت خواهی می کرد. 💫مادر ما هم با تعجب گفت: حاج خانم، نه به حرفهای صبح شما، نه به کار حالای شما! 💫 او هم مرتب می گفت: به خدا از خجالت نمی دونم چي بگم، محمد همه ماجرا را برای ما تعريف کرد. 💫محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نمی رسيد، معلوم نبود چی به سرش مي آمد. بچه های محل هم برای اينکه ما ناراحت نباشيم گفته بودند ابراهيم و محمد با هم بودند و تصادف کردند! 💫حاج خانم، من از اينکه زود قضاوت کردم خيلی ناراحتم تو رو خدا منو ببخشيد. به پدر محمد هم گفتم که خيلی زشته آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شده و هنوز پای ايشون خوب نشده ولی ما به ملاقاتشون نرفتيم، برای همين مزاحم شديم. 💫مادر پرسيد: من نمی فهمم، مگه برای محمد شما چه اتفاقی افتاده!؟ 👇👇👇
💫آن خانم ادامه داد: نيمه های شبِ جمعه بچه های بسيج مسجد، مشغول ايست و بازرسی بودند. 💫محمد وسط خيابان همراه ديگر بچه ها بود. يكدفعه دستش روي ماشه رفته و به اشتباه گلوله از اسلحه اش خارج و به پای خودش اصابت ميکنه. 💫او با پای مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادی از پايش می رفت. 💫آقا ابراهيم همان موقع با موتور از راه می رسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک يکی ديگر از رفقا زخم پای محمد را می بندد بعد او را به بيمارستان می رساند. 💫صحبت زن همسايه تمام شد. برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. با آرامش خاصی کنار اتاق نشسته بود. 💫او خوب می دانست کسی که برای رضای خدا کاری انجام داده، نباید به حرف های مردم توجه ای داشته باشد. @nahadpnuash
🍃‌شیخ جعفر مجتهدی (ره): تا آنجا که درتوان دارید در گره گشایی از مشکلات غمدیدگان سعی کنید تا خداوند هم در موقع از شما دستگیری نماید. 💠همه می‌کوشیم در کنار هموطنان عزیز سیل‌زده استان ⁧⁩ باشیم و به کمکشان بشتابیم‌ ‌ ‏ ‌ 💐 کمک به سیل زدگان کشور شماره کارت : ۵۰۴۱-۷۲۱۰-۷۰۸۳-۶۵۶۵ کد دستوری *780*888# بنام جمعیت امام رضایی ها حاج حسین یکتا ⁩‌ @nahadpnuash
📙 📚 یه بار شهید محمودرضا و شهید حاج باهم حرف می زدن که شهید بیضایی به حاج قاسم سلیمانی گفته بود: 🌹 من این طور فهمیده ام که خداوند را به کسانی میدهد که پرکار هستند وشهدای ما در جنگ این طور بودند. هم گفته بود: بله همین طور است.. 📚بر گرفته از کتاب "تو شهید نمیشوی" زندگی نامه و خاطرات شهیدبیضایی 💐سالروز شهادت شهید مدافع حرم "محمود رضا بیضایی" گرامی باد. 💎 @nahadpnuash 💎
27.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بازخوانی نگاه رهبر انقلاب به نقش مهم زنان خانه‌دار زن بودن برای زن یک امتیاز است یک افتخار است اگر ما به خانه داری به چشم حقارت نگاه کنیم این می شود « گناه» خانه داری یک شغل بزرگ، شغل مهم،شغل حساس،شغل آینده ساز 🌺❤️✨👇👇 @ezdevajj
🔰جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند 👈🏻 اروپا کوچکتر از آن است که ملت ایران را به زانو دربیاورد 🔻 رهبر انقلاب در خطبه‌های : 🔹این دولتهای حقیر - انگلیس، فرانسه و آلمان - در انتظار این هستند که ملت ایران را به زانو دربیاورند. آمریکا که بزرگتر شما بود، پیشرو شما بود، ارباب شما بود، قادر نبود ملت ایران را به زانو دربیاورد، شما کوچکتر از آن هستید که بخواهید ملت ایران را به زانو دربیاورید. اینها مذاکره هم که میکنند، مذاکره شان آمیخته با دغل و فریبکاری است. همان کسانی که پشت میز مذاکره ظاهر میشوند، آن جنتلمن‌های پشت میز مذاکره، همان تروریست‌های فرودگاه بغداد هستند. اینها همانند تفاوتی نمی کنند. لباس عوض میکنند. دست چدنی است که پوشش و دستکش مخملی را بیرون می آورد و خودش را نشان می دهد. والا باطن همان باطن است، هیچ تفاوتی ندارد. اینها نمی توانند کسانی باشند که انسان به اینها اطمینان پیدا کند. خب حالا ملت ما باید چه کار کنیم؟ ‌من در یک کلمه عرض میکنم، ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند. تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن. البته قدرت، فقط قدرت نظامی نیست. اقتصاد کشور باید قوی شود. وابستگی به نفت بایستی تمام بشود، نجات پیدا کنیم از وابستگی اقتصادمان به نفت. جهش علمی و فناوری باید ادامه پیدا کند. پشتوانه همه اینها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است. ۹۸/۱۰/۲۷ 🏷 💻 @nahadpnuash
✅ امام حسن مجتبی عليه‌السّلام فرمودند: 📍 رأسُ العَقلِ مُعاشَرَةُ النّاسِ بِالجَميلِ؛ 📌 با مردم، رأس عقل است. 📚 ميزان الحكمه، ح ۱۳۷۰۳ 💎 @nahadpnuash 💎
سلام بر ابراهیم 📖به اطلاع دانشجویان محترم می رساند که سوالات سومین نوبت از سری مسابقات پویش کتابخوانی ، از داستان 41 الی 60 کتاب سلام بر ابراهیم در کانال قرار گرفت. علاقمندان جهت شرکت به کانال زیر مراجعه فرمایند👇👇 🆔 @nahadpnuash
سومین نوبت مسابقه سلام بر ابراهیم.pdf
1.02M
و 👆 سلام بر ابراهیم 📖به اطلاع دانشجویان محترم می رساند که سوالات سومین نوبت از سری مسابقات پویش کتابخوانی ، از داستان 41 الی 60 کتاب سلام بر ابراهیم در کانال قرار گرفت. ✅خواهشمند است تا تاریخ 98/11/10 ضمن پاسخ به سوالات پاسخنامه را به ادمین کانال ارسال و یا به دفتر نهاد تحویل دهید. 🏆🏆به نفرات برگزیده جوایز نقدی اهدا خواهد شد. . 🆔 @nahadpnuash
✅ رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمووند: 📍 خمسٌ مِن سُنَن المُرسَلینَ: اَلحَیاءُ وَ الحِلمُ وَ الحِجامَةُ وَ السِّواک وَ التَّعَطُّرُ؛ 📌 پنج چیز از سنت پیامبران است: حیا، حلم، حجامت، مسواک و عطر زدن . 📚 نهج الفصاحه، ص۴۶۲، ح۱۴۶۳ 💎@nahadpnuash 💎
✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: این نکته از معلومات و واضح و آشکار و از مسلّمیات شرع است که چنانچه مسلمانی دید که مسلمانی گرفتار است و با #اندک_همت، گرفتاری او رفع می‌شود، در این صورت اگر همت نکند، معاقَب(مورد عقاب) خواهد بود. 📚 در محضر بهجت، ج۳، ص٢٨ #کنارتم_هموطن⁩‌ @nahadpnuash
قسمت شصت و یک اخلاص🌹 🗣عباس هادی 👇👇👇 💫با ابراهيم از ورزش صحبت می كرديم. می گفت: وقتی برای ورزش يا مسابقات کشتی می رفتم، هميشه با وضو بودم. هميشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم. 💫پرسيدم: چه نمازی؟! 💫گفت: دو رکعت نماز مستحبی! از خدا می خواستم يک وقت تو مسابقه، حال کسی را نگيرم! 💫ابراهيم به هيچ وجه گرد گناه نمی چرخيد براي همين الگوئی برای تمام دوستان بود. 💫حتی جایی که حرف از گناه زده می شد سريع موضوع را عوض می کرد. 💫هر وقت می ديد بچه ها مشغول غيبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و يا به هر طريقی بحث را عوض می کرد. 💫هيچگاه از کسی بد نمی گفت، مگر به قصد اصلاح کردن. 💫هيچ وقت لباس تنگ يا آستين کوتاه نمی پوشيد. 💫بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می کرد. 💫زمانی هم که علت آن را سؤال می کرديم می گفت: برای نفس آدم، اين کارها لازمه. 💫شهيد جعفر جنگروی تعريف می کرد: پس از اتمام هيئت دور هم نشسته بوديم. داشتيم با بچه ها حرف می زديم. 💫ابراهيم در اتاق ديگری تنها نشسته و توی حال خودش بود! 💫وقتی بچه ها رفتند. آمدم پيش ابراهيم. هنوز متوجه حضور من نشده بود. 💫با تعجب ديدم هر چند لحظه، سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می زند! يکدفعه با تعجب گفتم: چيکار می کنی داش ابرام؟! 💫تازه متوجه حضور من شد. از جا پريد و از حال خودش خارج شد! بعد مكثی كرد و گفت: هيچی، هيچی، چيزی نيست! 💫گفتم: به جون ابرام نميشه، بايد بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت. 💫مکثی کرد و خيلی آرام مثل آدم هائی که بغض کرده اند گفت: سزای چشمی که به نامحرم بيفته همينه. 💫آن زمان نمی فهميدم که ابراهيم چه می کند و اين حرفش چه معنی دارد ولی بعدها وقتی تاريخ زندگی بزرگان را خواندم ديدم که آنها برای جلوگيری از آلوده شدن به گناه خودشان را تنبيه می كردند. 💫از ديگر صفات برجسته شخصيت او دوری از نامحرم بود. 💫اگر می خواست با زنی نامحرم، حتی از بستگان، صحبت كند به هيچ وجه سرش را بالا نمی گرفت. 💫به قول دوستانش: ابراهيم به زن نامحرم آلرژی داشت! 💫و چه زیبا گفت امام محمد باقر(ع): از تیرهای شیطان سخن گفتن با زنان نامحرم است. 💫ابراهيم به اطعام دادن نيز خيلی اهميت می داد. هميشه دوستان را به خانه دعوت می کرد و غذا می داد. 💫در دوران مجروحيت که در خانه بستری بود، هر روز غذا تهيه می کرد و کسانی که به ملاقاتش می آمدند را سر سـفره دعوت می کرد و پذيرائی می نمود و از اين کار هم بی نهايت لذت می بُرد. 💫به دوستان می گفت: ما وسيله ايم، اين رزق شماست رزق مؤمنين با برکت است.. 💫در هيئت ها و جلسات مذهبی هم به همين گونه بود. وقتی می ديد صاحبخانه برای پذيرائی هيئت مشکل دارد، بدون کمترين حرفی برای همه مهمان ها و عزادارها غذا تهيه می کرد. 💫می گفت: مجلس امام حسين علیه السلام بايد از همه لحاظ كامل باشد. 💫شب های جمعه هم بعد از برنامه بسيج برای بچه ها شام تهيه می کرد. پس از صرف غذا دسته جمعی به زيارت حضرت عبدالعظيم يا بهشت زهرا سلام الله می رفتيم. 💫بچه هاي بسيج و هيئتی، هيچ وقت آن دوران را فراموش نمی کنند. 💫هر چند آن دوران زيبا و به يادماندنی طولانی نشد! 💫يک بار به ابراهيم گفتم: داداش، اين همه پول از کجا میياری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می گيری، ولی چند برابرش را برای ديگران خرج مب کنی! 💫نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رسان خداست در اين برنامه ها من فقط وسيله ام. 💫من از خدا خواستم هيچ وقت جيبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش را نمی کنم اسباب خير را برايم فراهم می کند. 🆔 @nahadpnuash
✅ پيامبر اکرم صلّی‌الله‌عليه‌و‌آله فرمودند: 📍 الضَّيْفُ يَنْزِلُ بِرِزْقِهِ وَيَرْتَحِلُ بِذُنوبِ اَهْلِ الْبَيْتِ؛ 📌 ميهمان، روزى خود را می‌آورد و گناهان اهل خانه را مى‌برد. 📚 بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۴۶۱، ح ۱۴ 💎 @nahadpnuash 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖥 🔴 مجموعه درس اخلاق 🔴 💐🎙 🍃🔻 موضوع 🔻🍃 🔵 آن کسانی که به دیگران پول و رشوه می دهند در دنیا سرورانند❗️در آخرت چه⁉️ 🌹 بسیار زیباست 👌👌 ═══✼🍃🌹🍃✼══ 💎 @nahadpnuash 💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ازدواج مستحبه؛ ولی گاهی اوقات هم واجبه 🔴 وقتی ازدواج سخت و نشدنی باشه، گناهش گردن همه‌ی کسانیه که ازدواج رو دشوار کردن 🌸🍃🌷🍃🌸 @ezdevajj