eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
8.1هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
350 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash 👨‍🎓درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺 کجای قرآن از علی(ع) گفته است؟ 1️⃣ هنگامی‌كه معاویه به‌عنوان خلیفه مسلمین وارد مدینه طیّبه شد، دستور داد تا ابن عباس، عموزاده علی علیه‎السّلام راحاضر كنند، آن‌گاه با كمال ناراحتی و خشم به او گفت: «شنیده‎ام هنوز دم از فضایل علی می‎زنی؟ مگر نمی‎دانی ذكر فضایل علی را ممنوع كرده‎ام؟ بترس از این كه مبتلای به عقوبت سختی گردی به نحوی كه هرگز از آن رهایی نداشته باشی.» ابن عباس فرمود:«تمام اهل مدینه شاهدند كه من به غیر از تفسیر قرآن سخن دیگری بر زبان جاری نمی‎كنم، لكن چون از پیغمبر خدا صلی‎الله علیه و آله شنیدم كه فرمودند: «مَنْ فسَّرَ القرآنَ بِرَایهِ فَالیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ» كسی كه قرآن را بر خلاف واقع تفسیر كند، نشیمن‎گاه او در آتش خواهد بود؛ لذا هرگز قرآن را بر خلاف واقع تفسیر نمی‎كنم.» معاویه گفت: «تفسیر بگو و خلاف حقیقت و درو‎غ هم معنا مكن، لكن حق نداری دم از فضیلت علی بزنی.» ابن عباس گفت: بسیار خوب، لكن گاهی من این آیه شریفه را می‎خوانم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسكیناً وَ یَتیماً و أسیراً»(1) از من سؤال می‎كنند: خداوند در این آیه از چه كسانی ستایش می‎كند؟ اگر بگویم آنان علی و فاطمه و فضّه خادمه می‎باشند،آیه را به نحو حقیقت تفسیر نموده‎ام و إلاّ آیه را به دروغ و خلاف واقع تفسیر كرده‎ام.» معاویه گفت: «آیات دیگر را از برای مردم تفسیر كن. مگر قر‎‎آن آیه دیگری ندارد؟» ابن عباس گفت:«بسیار خوب، اینك آیه دیگری می‎خوانم و آنگاه این آیه را خواند: «یْا أیُّها الرَّسولُ بَلَّغْ ما اُنزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ الّناس»(2) از من سؤال می‎كنند، پیامبر مأمور به ابلاغ چه موضوعی بوده كه اگر آن را ابلاغ نمی‎كرد گویا اصلاً رسالت خود را ابلاغ نكرده ؟ اگر بگویم پیغمبر صلی‎الله علیه و آله در غدیر خم مأمور بود تا علی علیه‎السّلام را به‌عنوان خلیفه بلافصل خود معرفی نماید آیه را درست تفسیر كرده‎ام و الا بر خلاف واقع سخن گفته‎ام.» معاویه گفت: «مگر حتماً باید این آیه را تفسیر كنی؟ آیه دیگری بخوان» ابن عباس گفت: «این آیه شریفه را بشنو: «یاایُّهاالذین آمنوا اذا ناجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدَّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواكُمْ صَدَقَه» (3) از من می‎پرسند: آیا كسی به این آیه شریف عمل نموده؟ اگر بگویم تنها كسی كه به این آیه عمل نموده علی علیه‎السّلام است و او با اینكه یك دینار بیش تر نداشت، با این حال یك دینار را به ده درهم فروخت و هر گاه می‎خواست با پیامبر نجوا كند، یك درهم صدقه می‎داد، در این صورت آیه را صحیح تفسیر كرده‎‏ام و إلّا بر خداوند دروغ بسته‎ام و من هرگز جرأت آن را ندارم كه بر خلاف واقع، قرآن را تفسیر كنم.» ... @nahadpnuash
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
🌺🌺🌺 کجای قرآن از علی(ع) گفته است؟ 2️⃣ معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.» ابن عباس خواند: «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشری نَفْسَهُ اَبْتِغاءَ مَرْضات اللهِ، وَاللهُ رَئُوفٌ بالعِبادِ»(4) ازمن می‎پرسند: «آن كسی كه جان خود را در راه رضایت خدا بذل نمود كه بوده؟ اگر بگویم آن شخص علی علیه‎السّلام بود كه در «لیلهالمبیت» به جای پیغمبر اكرم صلی‎الله علیه و آله در بستر خوابید تا این كه آن حضرت بتواند به مدینه هجرت كند، آیه را به نحو حقیقت و واقع تفسیر نموده‎ام وإلا به خداوند اسناد دروغ داده‎‎ام.» معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.» ابن مسعود گفت: این آیه شریفه را گوش كن: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاّ المَوَدَّهِ فی القُرْبی»(5) از من سؤال می‎كنند: «ذی القربی» كیانند كه محبت آنان در عوض مزد رسالت پیغمبر اكرم صلی‎الله علیه و آله می‎باشد؟ اگر بگویم مراد، علی و فاطمه و فرزندان آن هاست درست تفسیر كرده‎ام و گرنه بر خلاف واقع تفسیر كرده‎ام و من هرگز این كار را نخواهم كرد. معاویه گفت: «قرآن هزاران آیه دارد،آیه دیگری بخوان.» ابن عباس خواند: «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»(6) از من می‎پرسند: آنانی كه خداوند هر رجس و پلیدی را از آن‌ها زایل نموده چه كسانی هستند؟ اگر بگویم آنان اهل بیت پیغمبراكرم صلی‎الله علیه و آله هستند به راستی سخن گفته‎ام والّا آیه را به دروغ تفسیر كرده‎ام. معاویه گفت: «مگر در قرآن آیه دیگری نیست؟» ابن عباس این آیه شریفه را خواند: «فَمَنْ حاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ العِلْمِ فَقُل ْتَعالَوْ نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُمْ وَ نسائَنا و نسائَكُمْ وَ اَنفُسَنا اَنْفُسَكُمْ، ثٌمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلُ لَّعنَهَ اللهِ عَلَی الكاذِبینَ»(7) و گفت: «از من سؤال می‎كنند: داستان مباهله پیغمبر صلی‎الله علیه و آله با نصارای نجران كه بنا شد در حق هم نفرین كنند تا خداوند دروغگو را از بین ببرد چیست؟ اگر بخواهم طبق واقع تفسیر كنم باید بگویم: پیغمبر اكرم صلی‎الله علیه و آله در روز مباهله دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین علیهما‎السّلام و زهرا علیها‎السّلام و علی علیه‎السّلام را با خود همراه كرد و از علی علیه‎السّلام تعبیر به «نفس» وجان خود كرد، اما اگر بگویم پیغمبر صلی‎الله علیه و آله مردی غیر از علی علیه‎السّلام را جهت مباهله با خود همراه كرد قطعاً دروغ گفته‎ام و من هرگز بر خلاف واقع آیه‎ای تفسیر نمی‎كنم.» معاویه گفت: «آیه دیگری بخوان.» ابن عباس خواند: «اِنَّما وَلیُّكُمُ اللهُ وَ رسوُلُهُ و الَّذینَ آمنوا الذینَ یُقیمون الصَّلوهَ وَ یُؤتُونَ الزَّكاهَ وَهُمْ راكِعُونَ»(8) پس گفت: « اگر از من بپرسند: آن كسی كه بعد از خدا و رسول بر مردم ولایت دارد و دارای این صفت بوده كه در حال ركوع نماز زكات داده كیست؟ اگر بگویم او علی علیه‎السّلام است به نحو حقیقت سخن رانده‎ام والا آیه را بر خلاف حقیقت تفسیر كرده‎ام و از من چنین انتظاری نداشته باش» معاویه گفت: «آیه دیگری را برای مردم تفسیر كن، مگر قر‎آن فقط شامل همین آیاتی بود كه در شأن علی تفسیر كردی؟» ابن عباس گفت: پس این آیه را بشنو «اِنَّمااَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد(9)» از من سؤالی می‎شود كه تفسیر این آیه چیست؟ ما«منذر» را كه پیغمبر اكرم صلی‎الله علیه و آله باشد شناخته‎ایم، امّا، هادی امّت را نمی‎شناسیم. اگر بگویم مقصود از «هادی امّت» علی علیه‎السّلام است به راستی سخن گفته‎ام زیرا تمام علمای خاصّه و عامّه این حدیث شریف را از پیغمبر اكرم صلی‎الله علیه و آله نقل نموده‎اند كه فرمود: «أنا المُنْذِرُ و علیٌّ الهادی و بِكَ یا علیُّ یُهْتَدی المُهْتَدوُنَ» من ترساننده امّت و علی رهنمای آنان می‎باشد و سپس فرمودند: یا علی توسط تو مردم به راه راست هدایت خواهند شد. و هر گاه آیه شریفه را خلاف واقع تفسیر كنم گنهكار خواهم بود و من طاقت عقوبت خداوند را ندارم.» @nahadpnuash
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
👇👇👇 💫اوايل دوران دبيرستان بود كه ابراهيم با ورزش باستانی آشنا شد. او شب ها به زورخانه حاج حسن می رفت. 💫حاج حسن توكل معـروف به حاج حسن نجار، عارفی وارسـته بود. او زورخانه ای نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. 💫ابراهيم هم يكی از ورزشكاران اين محيط ورزشی و معنوی شد. 💫حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع می كرد. سپس حديثی می گفت و ترجمه می كرد. 💫بيشتر شب ها، ابراهيم را می فرستاد وسط گود. او یک سوره قرآن، دعای توسل و يا اشعاری هم در يك دور ورزش، معمولاً در مورد اهل بيت می خواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمک ميكرد. 💫از جمله كارهای مهم در اين مجموعه اين بود كه هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسيد، بچه ها ورزش را قطع می كردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار ورزش به جوان ها می آموخت. 💫فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. 💫ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد. 💫آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد. 💫دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! 💫با تعجب پرسيدم: كجا !؟ 💫گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. 💫بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده. 💫برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دينی بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند. 💫يکي از آن ها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دين نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چیز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام. 💫به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مياري!؟ 💫با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! 💫گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين(ع) و کارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!! 💫ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين(ع)که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. 💫دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد. 💫چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و... 💫ما هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم. چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين(ع). 💫ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين(ع) افتادم كه فرمودند: يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است. 👇👇👇
۱۵ آبان ۱۳۹۸