#فقط_به_عشق_علی_ع
🌺🌺🌺 کجای قرآن از علی(ع) گفته است؟
1️⃣#مناظره_ابن_عباس_با_معاویه
هنگامیكه معاویه بهعنوان خلیفه مسلمین وارد مدینه طیّبه شد، دستور داد تا ابن عباس، عموزاده علی علیهالسّلام راحاضر كنند، آنگاه با كمال ناراحتی و خشم به او گفت: «شنیدهام هنوز دم از فضایل علی میزنی؟ مگر نمیدانی ذكر فضایل علی را ممنوع كردهام؟ بترس از این كه مبتلای به عقوبت سختی گردی به نحوی كه هرگز از آن رهایی نداشته باشی.»
ابن عباس فرمود:«تمام اهل مدینه شاهدند كه من به غیر از تفسیر قرآن سخن دیگری بر زبان جاری نمیكنم، لكن چون از پیغمبر خدا صلیالله علیه و آله شنیدم كه فرمودند: «مَنْ فسَّرَ القرآنَ بِرَایهِ فَالیَتَبَوَّءْ مَقْعَدُهُ مِنَ النّارِ» كسی كه قرآن را بر خلاف واقع تفسیر كند، نشیمنگاه او در آتش خواهد بود؛ لذا هرگز قرآن را بر خلاف واقع تفسیر نمیكنم.»
معاویه گفت: «تفسیر بگو و خلاف حقیقت و دروغ هم معنا مكن، لكن حق نداری دم از فضیلت علی بزنی.»
ابن عباس گفت: بسیار خوب، لكن گاهی من این آیه شریفه را میخوانم: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسكیناً وَ یَتیماً و أسیراً»(1) از من سؤال میكنند: خداوند در این آیه از چه كسانی ستایش میكند؟ اگر بگویم آنان علی و فاطمه و فضّه خادمه میباشند،آیه را به نحو حقیقت تفسیر نمودهام و إلاّ آیه را به دروغ و خلاف واقع تفسیر كردهام.»
معاویه گفت: «آیات دیگر را از برای مردم تفسیر كن. مگر قرآن آیه دیگری ندارد؟» ابن عباس گفت:«بسیار خوب، اینك آیه دیگری میخوانم و آنگاه این آیه را خواند: «یْا أیُّها الرَّسولُ بَلَّغْ ما اُنزِلَ اِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُكَ مِنَ الّناس»(2) از من سؤال میكنند، پیامبر مأمور به ابلاغ چه موضوعی بوده كه اگر آن را ابلاغ نمیكرد گویا اصلاً رسالت خود را ابلاغ نكرده ؟ اگر بگویم پیغمبر صلیالله علیه و آله در غدیر خم مأمور بود تا علی علیهالسّلام را بهعنوان خلیفه بلافصل خود معرفی نماید آیه را درست تفسیر كردهام و الا بر خلاف واقع سخن گفتهام.»
معاویه گفت: «مگر حتماً باید این آیه را تفسیر كنی؟ آیه دیگری بخوان»
ابن عباس گفت: «این آیه شریفه را بشنو: «یاایُّهاالذین آمنوا اذا ناجَیْتُمُ الرَّسولَ فَقَدَّموا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواكُمْ صَدَقَه» (3) از من میپرسند: آیا كسی به این آیه شریف عمل نموده؟ اگر بگویم تنها كسی كه به این آیه عمل نموده علی علیهالسّلام است و او با اینكه یك دینار بیش تر نداشت، با این حال یك دینار را به ده درهم فروخت و هر گاه میخواست با پیامبر نجوا كند، یك درهم صدقه میداد، در این صورت آیه را صحیح تفسیر كردهام و إلّا بر خداوند دروغ بستهام و من هرگز جرأت آن را ندارم كه بر خلاف واقع، قرآن را تفسیر كنم.»
#ادامه_دارد...
@nahadpnuash
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
#فقط_به_عشق_علی_ع
🌺🌺🌺 کجای قرآن از علی(ع) گفته است؟
2️⃣#مناظره_ابن_عباس_با_معاویه
معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.»
ابن عباس خواند:
«وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشری نَفْسَهُ اَبْتِغاءَ مَرْضات اللهِ، وَاللهُ رَئُوفٌ بالعِبادِ»(4) ازمن میپرسند: «آن كسی كه جان خود را در راه رضایت خدا بذل نمود كه بوده؟ اگر بگویم آن شخص علی علیهالسّلام بود كه در «لیلهالمبیت» به جای پیغمبر اكرم صلیالله علیه و آله در بستر خوابید تا این كه آن حضرت بتواند به مدینه هجرت كند، آیه را به نحو حقیقت و واقع تفسیر نمودهام وإلا به خداوند اسناد دروغ دادهام.»
معاویه گفت: «از آیات دیگر قرآن بخوان.»
ابن مسعود گفت: این آیه شریفه را گوش كن: «قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ اَجْراً اِلاّ المَوَدَّهِ فی القُرْبی»(5) از من سؤال میكنند: «ذی القربی» كیانند كه محبت آنان در عوض مزد رسالت پیغمبر اكرم صلیالله علیه و آله میباشد؟ اگر بگویم مراد، علی و فاطمه و فرزندان آن هاست درست تفسیر كردهام و گرنه بر خلاف واقع تفسیر كردهام و من هرگز این كار را نخواهم كرد.
معاویه گفت: «قرآن هزاران آیه دارد،آیه دیگری بخوان.»
ابن عباس خواند: «انَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً»(6) از من میپرسند: آنانی كه خداوند هر رجس و پلیدی را از آنها زایل نموده چه كسانی هستند؟ اگر بگویم آنان اهل بیت پیغمبراكرم صلیالله علیه و آله هستند به راستی سخن گفتهام والّا آیه را به دروغ تفسیر كردهام.
معاویه گفت: «مگر در قرآن آیه دیگری نیست؟»
ابن عباس این آیه شریفه را خواند: «فَمَنْ حاجَّكَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ العِلْمِ فَقُل ْتَعالَوْ نَدْعُ اَبْنائَنا وَ اَبْنائَكُمْ وَ نسائَنا و نسائَكُمْ وَ اَنفُسَنا اَنْفُسَكُمْ، ثٌمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلُ لَّعنَهَ اللهِ عَلَی الكاذِبینَ»(7) و گفت: «از من سؤال میكنند: داستان مباهله پیغمبر صلیالله علیه و آله با نصارای نجران كه بنا شد در حق هم نفرین كنند تا خداوند دروغگو را از بین ببرد چیست؟ اگر بخواهم طبق واقع تفسیر كنم باید بگویم: پیغمبر اكرم صلیالله علیه و آله در روز مباهله دو فرزند خود، امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام و زهرا علیهاالسّلام و علی علیهالسّلام را با خود همراه كرد و از علی علیهالسّلام تعبیر به «نفس» وجان خود كرد، اما اگر بگویم پیغمبر صلیالله علیه و آله مردی غیر از علی علیهالسّلام را جهت مباهله با خود همراه كرد قطعاً دروغ گفتهام و من هرگز بر خلاف واقع آیهای تفسیر نمیكنم.»
معاویه گفت: «آیه دیگری بخوان.»
ابن عباس خواند: «اِنَّما وَلیُّكُمُ اللهُ وَ رسوُلُهُ و الَّذینَ آمنوا الذینَ یُقیمون الصَّلوهَ وَ یُؤتُونَ الزَّكاهَ وَهُمْ راكِعُونَ»(8)
پس گفت: « اگر از من بپرسند: آن كسی كه بعد از خدا و رسول بر مردم ولایت دارد و دارای این صفت بوده كه در حال ركوع نماز زكات داده كیست؟ اگر بگویم او علی علیهالسّلام است به نحو حقیقت سخن راندهام والا آیه را بر خلاف حقیقت تفسیر كردهام و از من چنین انتظاری نداشته باش» معاویه گفت: «آیه دیگری را برای مردم تفسیر كن، مگر قرآن فقط شامل همین آیاتی بود كه در شأن علی تفسیر كردی؟»
ابن عباس گفت: پس این آیه را بشنو «اِنَّمااَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هاد(9)» از من سؤالی میشود كه تفسیر این آیه چیست؟ ما«منذر» را كه پیغمبر اكرم صلیالله علیه و آله باشد شناختهایم، امّا، هادی امّت را نمیشناسیم. اگر بگویم مقصود از «هادی امّت» علی علیهالسّلام است به راستی سخن گفتهام زیرا تمام علمای خاصّه و عامّه این حدیث شریف را از پیغمبر اكرم صلیالله علیه و آله نقل نمودهاند كه فرمود: «أنا المُنْذِرُ و علیٌّ الهادی و بِكَ یا علیُّ یُهْتَدی المُهْتَدوُنَ» من ترساننده امّت و علی رهنمای آنان میباشد و سپس فرمودند: یا علی توسط تو مردم به راه راست هدایت خواهند شد. و هر گاه آیه شریفه را خلاف واقع تفسیر كنم گنهكار خواهم بود و من طاقت عقوبت خداوند را ندارم.»
#ادامه_دارد
@nahadpnuash
۳۰ مرداد ۱۳۹۸
👇👇👇
💫اوايل دوران دبيرستان بود كه ابراهيم با ورزش باستانی آشنا شد. او شب ها به زورخانه حاج حسن می رفت.
💫حاج حسن توكل معـروف به حاج حسن نجار، عارفی وارسـته بود. او زورخانه ای نزديك دبيرستان ابوريحان داشت.
💫ابراهيم هم يكی از ورزشكاران اين محيط ورزشی و معنوی شد.
💫حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع می كرد. سپس حديثی می گفت و ترجمه می كرد.
💫بيشتر شب ها، ابراهيم را می فرستاد وسط گود. او یک سوره قرآن، دعای توسل و يا اشعاری هم در يك دور ورزش، معمولاً در مورد اهل بيت می خواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمک ميكرد.
💫از جمله كارهای مهم در اين مجموعه اين بود كه هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب می رسيد، بچه ها ورزش را قطع می كردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت می خواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار ورزش به جوان ها می آموخت.
💫فراموش نميكنم، يكبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشيدن لباس و مشغول خداحافظی بودند يكباره مردی سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت. بــا رنگی پريده و با صدائی لرزان گفت: حاج حسن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نََفس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد.
💫ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توی گود. خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهيم در يك دور ورزش، دعای توسل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل برای آن كودك دعا كرد.
💫آن مرد هم با بچه اش در گوشه ای نشسته بود و گريه ميكرد.
💫دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد!
💫با تعجب پرسيدم: كجا !؟
💫گفت: بنده خدائی كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده.
💫بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همين ناهار دعوت كرده.
💫برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسی که چيزی نشنيده، آماده رفتن میشد. اما من شک نداشتم، دعای توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💫بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دينی بودند رفيق ميشد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت ميكشاند.
💫يکي از آن ها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش ميگفت! اصلاً چيزي از دين نميدانست. نه نماز و نه روزه، به هيچ چیز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام.
💫به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مياري!؟
💫با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟!
💫گفتم: ديشب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين(ع) و کارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!!
💫ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين(ع)که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم.
💫دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد.
💫چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعد گفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الان کجا بودم و...
💫ما هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم. با بچه ها آمديم بيرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم. چقدر زيبا يکي يکي بچه ها را جذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت ميکشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين(ع).
💫ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين(ع) افتادم كه فرمودند: يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن می تابد بالاتر است.
👇👇👇#ادامه_دارد
۱۵ آبان ۱۳۹۸