🏴سالروز شهادت امام #حسن_مجتبی (علیهالسلام) تسلیت باد.🏴
✅رنجی که امام حسن (ع) از دوستان دیدند حتی پیامبر (ص) و امیر مومنان (ع) هم ندیدند.
حضرت آیتالله خامنهای: «پیغمبر با همهى شدّتها و رنجها و امیر مؤمنان با همهى دردها و غمها و ائمّهى دیگر با همهى ستمدیدگیها هیچ کدام در وضعیّت امام حسن قرار نگرفتند و این عظمت حسنبنعلى را نشان میدهد؛ زیرا آن دیگران، ائمّهى هداة معصومین اگر از سوى #دشمن رنج میدیدند، از سوى #دوستان آن زخمها را التیام مییافتند امّا امام #حسن_مجتبى اینجور نبود، نزدیکترین یاران امام حسن به او گفت یا مذلّ المؤمنین.» ۱۳۵۹/۵/۶
#السلام_علیک_یاحسن_بن_علی ایها المجتبی یابن رسول الله (ص)
@nahadpnuash
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت سی و چهار
ظاهر ساده🌹
🗣#دوستان شهید
👇👇👇
💫در ايام ابتدای جنگ، ابراهيم الگوی بسياری از بچه های رزمنده شده بود. خيلی ها به رفاقت با او افتخار می كردند.
💫اما او هميشه طوری رفتار می کرد تا كمتر مطرح شود. مثلاً به لباس نظامی توجه ای نداشت، پيراهن بلند و شلوار كردی می پوشيد. تا هم به مردم محلي آنجا نزديک تر شود، هم جلوی نفس خود را گرفته باشد. ساده و بی آلايش بود.
💫وقتی برای اولين بار او را ديديم فكر كرديم كه او خدمتكار برای رزمندگان است. اما مدتی كه گذشت به شخصيت او پی برديم.
💫ابراهيم به نوعی ساختارشكن بود. به جای توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود. بچه ها هم از او تبعيت می كردند.
💫هميشه می گفت: مهم تر از اينكه برای بچه ها لباس های هم شكل و ظاهر نظامی درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا می توانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم.
💫نتيجه اين تفكر، در عمليات های گروه كاملاً ديده می شد. هر چند برخی با تفكرات او مخالفت می كردند.
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💫پارچه لباس پلنگی خريده بود. به يكی از خياط ها داد و گفت: يک دست لباس كُردی برايم بدوز.
💫روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد.
💫ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازی!پرسيدم: لباست كو!؟
💫گفت: يكی از بچه های كُرد از لباس من خوشش آمد من هم هديه دادم به او!
💫ساعتش را هم به يک شخص ديگر داده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود!
💫اين کارهای ساده باعث شد بسياری از كُردهای محلی مجذوب اخلاق ابراهيم شوند و به گروه اندرزگو ملحق شوند.
💫ابراهيم در عين سادگی ظاهر، به مسائل سياسی كاملاً آگاه بود. جريانات سياسی را هم خوب تحليل می كرد.
💫مدتی پس از نصب تصاوير امام راحل و شهيد بهشتی در مقر، از طرف دفتر فرماندهی كل قوا در غرب كشور كه زير نظر بنی صدر اداره می شد دستور تعطيلی و بستن آذوقه گروه صادر گرديد، اما فرمانده ارتش در آن منطقه اعلام كرد كه حضور اين گروه در منطقه لازم است.
💫تمامی حملات ما توسط اين گروه طراحی و اجرا می شود.
💫بعد از مدتی با پيگيری های اين فرمانده، جلوی اين حركت گرفته شد.
💫يک روز صبح اعلام كردند كه بنی صدر قصد بازديد از كرمانشاه را دارد.
💫ابراهيم و جواد و چند نفر از بچه ها به همراه حاج حسين عازم كرمانشاه شدند.
💫فرماندهان نظامی با ظاهری آراسته منتظر بنی صدر بودند. اما قيافه بچه های اندرزگو جالب بود. با همان شلوار كردی و ظاهر هميشگی به استقبال بنی صدر رفتند!
💫هر چند هدفشان چيز ديگری بود. می گفتند: ما می خواهيم با اين آدم صحبت كنيم و ببينيم با كدام بينش نظامی جنگ را اداره می كند!
💫آن روز خيلی معطل شديم. در پايان هم اعلام كردند رئيس جمهور به علت آسيب ديدن هليكوپتر به كرمانشاه نمی آيد.
💫مدتی بعد حضرت آيت الله خامنه ای به كرمانشاه آمدند. ايشان در آن زمان امام جمعه تهران بودند.
💫ابراهيم تمام بچه ها را به همراه خود آورد. آنها با همان ظاهر ساده و بی آلايش با حضرت آقا ملاقات كردند و بعد هم يک يک، ايشان را در آغوش گرفتند و روبوسی كردند.
🆔 @nahadpnuash