eitaa logo
دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آ .ش
6.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1هزار ویدیو
312 فایل
📣اطلاع رسانی اخبار آموزشی و فرهنگی دانشگاه پیام نور 🙋‍♂️پاسخ به سوالات آموزشی _تبلیغات _تبادل #ادمین_کانال👇 @adminpnuash درخواست ثبت #خدمات_آموزشی #کافی_نت کانال👇 @cafipnuash ✅ارتباط با مشاور مذهبی @gheshlaghiaghdam
مشاهده در ایتا
دانلود
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود، لباس زمستانی هم تنش بود و سر شهید دیگري را كه لای پتو پیچیده شده بود را بر دامن داشت معلوم بود که شهيدی که درازکشیده است مجروح بوده، پلاک ها را که دیدیم فهمیدیم بصورت پشت سر هم است! 555 و 556 فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند، معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است پدری سر پسر را به دامن گرفته است😔 ✅شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر. 💐ناخواسته اگر یاد ارباب بی کفن افتادی بگو : (ع) 🌹🌹شادی ارواح طیبه شهدا و امواتمان بخوانیم الفاتحة مع الصلوات🌹🌹 @nahadpnuash
🏴🏴 انا لله و انا الیه راجعون 🏴🏴 شهادت سردار رشید و مدافع اسلام فرمانده بی نظیر در عصر حاضر را محضر مبارک امام زمان عج الله تعالی و رهبر معظم انقلاب اسلام و تمامی انسانهای آزاده جهان تبریک و تسلیت عرض مینماییم 🏴 ♣️♣️شادی ارواح طیبه شهدا بخوانیم فاتحه ای با صلوات ♣️♣️ @nahadpnuash
سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد 👈 انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است در پی شهادت سردار پرافتخار اسلام حاج قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس رهبر انقلاب پیامی صادر کردند. پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت‌ آیت‌الله خامنه‌ای KHAMENEI.IR متن پیام را به شرح زیر منتشر میکند: بسم الله الرحمن الرحیم ملت عزیز ایران! سردار بزرگ و پرافتخار اسلام آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه‌ی شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند. سالها مجاهدت مخلصانه و شجاعانه در میدانهای مبارزه با شیاطین و اشرار عالم، و سالها آرزوی شهادت در راه خدا، سرانجام سلیمانی عزیز را به این مقام والا رسانید و خون پاک او به دست شقی‌ترین آحاد بشر بر زمین ریخت. این شهادت بزرگ را به پیشگاه حضرت بقیة‌الله‌ارواحنافداه و به روح مطهر خود او تبریک و به ملت ایران تسلیت عرض میکنم. او نمونه‌ی برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ی او در همه‌ی این سالیان بود، با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد، ولی انتقام سختی در انتظار جنایتکارانی است که دست پلید خود را به خون او و دیگر شهدای حادثه‌ی دیشب آلودند. شهید سلیمانی چهره‌ی بین‌المللی مقاومت است و همه‌ی دلبستگان مقاومت خونخواه اویند. همه‌ی دوستان -‌ و نیز همه‌ی دشمنان - بدانند خط جهاد مقاومت با انگیزه‌ی مضاعف ادامه خواهد یافت و پیروزی قطعی در انتظار مجاهدان این راه مبارک است، فقدان سردار فداکار و عزیز ما تلخ است ولی ادامه مبارزه و دست یافتن به پیروزی نهایی کام قاتلان و جنایتکاران را تلخ‌تر خواهد کرد. ملت ایران یاد و نام شهید عالیمقام سردار سپهبد قاسم سلیمانی و شهدای همراه او بویژه مجاهد بزرگ اسلام جناب آقای ابومهدی المهندس را بزرگ خواهد داشت و اینجانب سه روز عزای عمومی در کشور اعلام میکنم و به همسر گرامی و فرزندان عزیز و دیگر بستگان ایشان تبریک و تسلیت می‌گویم. سیدعلی خامنه‌ای ۱۳دیماه ۱۳۹۸ 💻 @Khamenei_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅پیام تسلیت حجت الاسلام والمسلمین جلیلی مسئول دفتر نهاد رهبری دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی بسم الله الرحمن الرحیم مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا (سوره مبارکه احزاب - 23) 🔹بامداد امروز فرماندهان سلحشور سپاه اسلام، مجاهد دلاور و سرباز جان بر کف ولایت سپهبد حاج قاسم سلیمانی، و فرمانده حشدالشعبی ابومهدی مهندس و جمعی از همرزمان آن‌ها در یک اقدام تروریستی توسط رژیم امریکای جنایتکار به درجه رفیع شهادت نائل آمدند و روح مطهر آنان در جوار شهدای جبهه مقاومت، دفاع مقدس و انقلاب اسلامی آرام گرفت. 🔹شهادت این فرماندهان دلاور و خستگی ناپذیر را به محضر حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف ، رهبر معظم انقلاب اسلامی، مردم دلاور ایران و عراق و تمامی رزمندگان غیور جبهه مقاومت تبریک و تسلیت عرض می‌نمایم. 🔹اینجانب اطمینان دارم که مردم عزیز و همیشه در صحنه ایران اسلامی با پاسداشت یاد و خاطره این شهدای گرانقدر ضمن تجدید بیعت با آرمان‌های حضرت امام راحل عظیم الشأن و منویات فرمانده معظم کل قوا حضرت امام خامنه‌ای مشت محکم دیگری بر دهان استکبار جهانی به سرکردگی امریکای جنایتکار و جرثومه فساد، رژیم منحوس صهیونیستی خواهند زد. 🔹بی‌شک دستور دهندگان و عاملان این جنایت به فرموده مقام معظم رهبری باید منتظر انتقام سخت و پشیمان کننده این جنایت باشند. والسلام علی عباد الله الصالحین جلیل جلیلی @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊روایت آیت‌الله سبحانی از زمانی که سردار سلیمانی کفن خود را برای امضا نزد ایشان بردند 🌹پ.ن: این اقدام حاج قاسم عزیز همین چند هفته قبل بوده است. @nahadpnuash
📷 عکسی که بجز سردار سلیمانی بقیه رفقایش به شهادت رسیده بودند 🌹🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🌹🌹 @nahadpnuash
🔰 مقام معظم رهبری در پیام به‌مناسبت : او نمونه‌ی برجسته‌ای از و بود، او همه‌ی عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. 🌷 🌷 ▪️ @nahadpnuash
قسمت چهل و نه شوخ طبی🌹 🗣علی صادقی 🗣اکبر نوجوان 👇👇👇 💫ابراهيم در موارد جدّيت كار بسيار جدی بود اما در موارد شوخی و مزاح بسيار انسان خوش مشرب و شوخ طبعی بود. اصلا يكی از دلائلی كه خيلی ها جذب ابراهيم می شدند همين موضوع بود. 💫ابراهيم در مورد غذا خوردن اخلاق خاصی داشت! وقتی غذا به اندازه كافي بود خوب غذا می خورد و می گفت: بدن ما به جهت ورزش و فعاليت زياد، احتياج بيشتری به غذا دارد. 💫با يكی از بچه های محلی گيلان غرب به يک كله پزی در كرمانشاه رفتند. آنها دو نفری سه دست كامل كله پاچه خوردند! 💫يا وقتی يكی از بچه ها، ابراهيم را برای ناهار دعوت كرد. برای سه نفر 6 عدد مرغ را سرخ كرد و مقدار زيادی برنج و..آماده كرد، که البته چيزی هم اضافه نيامد! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫در ايام مجروحيت ابراهيم به ديدنش رفتم. بعد با موتور به منزل يكی از رفقا برای مراسم افطاری رفتيم. 💫صاحب خانه از دوستان نزديک ابراهيم بود. خيلی تعارف می كرد. ابراهيم هم كه به تعارف احتياج نداشت! خلاصه كم نگذاشت. تقريبا چيزی از سفره اتاق ما اضافه نيامد! 💫جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می رفت و دوستانش را صدا می كرد. 💫يكی يكی آنها را می آورد و می گفت: ابرام جون، ايشون خيلی دوست داشتند شما را ببينند.. 💫ابراهيم كه خيلی خورده بود و به خاطر مجروحيت، پايش درد می كرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی كند. 💫جعفر هم پشت سرشان آرام و بی صدا می خنديد. 💫وقتی ابراهيم می نشست، جعفر می رفت و نفر بعدی را می آورد! 💫چندين بار اين كار را تكرار كرد. 💫ابراهيم كه خيلی اذيت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم میرسه! 💫آخرشب می خواستيم برگرديم. ابراهيم سوار موتور من شد و گفت: سريع حركت كن! 💫جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زياد شد. رسيديم به ايست و بازرسی! 💫من ايستادم. ابراهيم با صدای بلند گفت: برادر بيا اينجا! يكی از جوان های مسلح جلو آمد. 💫ابراهيم ادامه داد: دوست عزيز، بنده جانباز هستم و اين آقای راننده هم از بچه های سپاه هستند. يک موتور دنبال ما داره می ياد كه.. 💫بعد كمی مكث كرد و گفت: من چيزی نگم بهتره، فقط خيلی مواظب باشيد. فكر كنم مسلحه! 💫بعد گفت: با اجازه و حركت كرديم. كمی جلوتر رفتم توی پياده رو ايستادم. دوتايی داشتيم می خنديديم. 💫موتور جعفر رسيد. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! 💫بعد متوجه اسلحه كمری جعفر شدند! ديگر هر چه می گفت كسی اهميت نمی داد. 💫تقريبا نيم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. كلی معذرت خواهی كرد و به بچه های گروهش گفت: ايشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سيدالشهداء علیه السلام هستند. 💫بچه های گروه، با خجالت از ايشان معذرت خواهی كردند. 💫جعفر هم كه خيلی عصبانی شده بود، بدون اينكه حرفی بزند اسلحه اش را تحويل گرفت و سوار موتور شد و حركت كرد. 💫كمی جلوتر كه آمد ابراهيم را ديد. در پياده رو ايستاده و شديد می خنديد! 💫تازه فهميد كه چه اتفاقي افتاده. 💫ابراهيم جلو آمد، جعفر را بغل كرد و بوسيد. 💫اخم های جعفر باز شد. او هم خنده اش گرفت. 💫خدا را شكر با خنده همه چيز تمام شد. 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان بسیار جالب یک کارشناس در بی بی سی فارسی و سعی مجری در ماست مالی!!!!! کانال «دکترسلام»
✅مراسم گرامیداشت و تکریم مقام شامخ شهید مجاهد سردار سپهبد حاج ⏰مورخه 98/10/15 از ساعت ۱٠:۳٠ 🕍حسینیه مرکز تبریز @nahadpnuash
🌹وصیتنامه سردار قاسم سلیمانی ♦️همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای #کرمان مشخص کرده ام. محمود می‌داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز #قاسم_سلیمانی بنویسید نه عبارت های عنوان دار. #سردار_بااخلاص @nahadpnuash
✨🦋پیامبر رحمت ص: اگر خدا را چنان که باید، می شناختید، بر روی دریاها راه می رفتید و با دعایتان کوه ها از جا کنده می شدند. 📚کنزالعمال: ۵۸۹۳ ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
قسمت پنجاه دو برادر🌹 🗣علی صادقی 👇👇👇 💫برای مراسم ختم شهيد شهبازی راهی يكی از شهرهای مرزی شديم. 💫طبق روال و سنت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. 💫ظهر هم برای مهمانان آفتابه و لگن می آوردند! با شستن دست های آنان، مراسم با صرف ناهار تمام می شد. 💫در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار او بود. من هم آمدم و كنار ابراهيم نشستم. 💫ابراهيم و جواد دوستانی بسيار صميمی و مثل دو برادر برای هم بودند. 💫شوخی های آنها هم در نوع خود جالب بود. 💫در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن را آوردند. اولين كسی هم كه به سراغش رفتند جواد بود. 💫ابراهيم در گوش جواد، كه چيزی از اين مراسم نمی دانست حرفی زد! 💫جواد با تعجب و بلند پرسيد: جدی ميگی؟! 💫ابراهيم هم آرام گفت: يواش، هيچی نگو! 💫بعد ابراهيم به طرف من برگشــت. خيلی شديد و بدون صدا می خنديد. 💫گفتم: چی شده ابرام؟! زشته، نخند! 💫رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردند، سرت رو قشنگ بشور!! 💫چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد. جواد بعد از شستن دست، سرش را زير آب گرفت. جواد در حالی كه آب از سر و رويش می چكيد با تعجب به اطراف نگاه می كرد. 💫گفتم: چيكار كردی جواد! مگه اينجا حمامه! بعد چفيه ام را دادم كه سرش را خشک كند! 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 💫در يكی از روزها خبر رسيد كه ابراهيم، جواد و رضا گودينی پس از چند روز مأموريت، از سمت پاسگاه مرزی در حال بازگشت هستند. 💫از اينكه آنها سالم بودند خيلی خوشحال شديم. 💫جلوی مقر شهيد اندرزگو جمع شديم. 💫دقايقی بعد ماشين آنها آمد و ايستاد. ابراهيم و رضا پياده شـدند. بچه ها خوشحال دورشان جمع شدند و روبوسی كردند. 💫يكی از بچه ها پرسيد: آقا ابرام، جواد كجاست؟! 💫يک لحظه همه ساكت شدند. 💫ابراهيم مكثی كرد، در حالی كه بغض كرده بود گفت: جواد! بعد آرام به سمت عقب ماشين نگاه كرد. 💫يک نفر آنجا دراز كشيده بود. روی بدنش هم پتو قرار داشت! سكوتی كل بچه ها را گرفته بود. 💫ابراهيم ادامه داد: جواد.. جواد! يک دفعه اشک از چشمانش جاری شد. 💫چند نفر از بچه ها با گريه داد زدند: جواد، جواد! و به سمت عقب ماشين رفتند! همينطور بقيه هم گريه می كردند. 💫يكدفعه جواد از خواب پريد! نشست و گفت: چی، چی شده!؟ 💫جواد هاج و واج، اطراف خودش را نگاه كرد. 💫بچه ها با چهره هايی اشک آلود و عصبانی به دنبال ابراهيم می گشتند. 💫 اما ابراهيم سريع رفته بود داخل ساختمان! 🆔 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دبیرکل حزب الله لبنان: ارزش کفش سردار سلیمانی از سر ترامپ بیشتر است. @nahadpnuash
✅مجلس تکریم و گرامیداشت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر شهدای حادثه تروریستی اخیر با حضور سردار عباسقلیزاده مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان آ-ش ،هیئت رئیسه ،اساتید ، کارکنان و دانشجویان دانشگاه پیام نور استان آذربایجان شرقی با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین جلیلی مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه پیام نور استان در نمازخانه دانشگاه برگزار گردید. ایشان به جایگاه شهید و شهادت از نگاه آموزه های دینی اشاره کرده و به ویژگی های رفتاری و اعتقادی و عوامل محبوبیت اجتماعی ایشان در نزد مردم از جمله ، ولایتمداری ، اخلاص ، ایمان قوی ، ظلم ستیزی ، خضوع و خشوع و.... پرداختند. این مراسم با نوحه سرایی کربلایی بهنام فرج پور پایان یافت. در پایان مراسم مذکور ساختمان جدیدالاحداث پیام نور مرکز تبریز به نام مبارک سپهبد حاج قاسم سلیمانی نامگذاری شد. #گزارش_تصویری #حاج_قاسم_سلیمانی #انتقام_سخت 🆔 @nahadpnuash
🔰یا حسین فرماندهی از آن توست... 🔻حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: «ملت عزیز ایران! #سردار_بزرگ و #پر_افتخار_اسلام_آسمانی شد. دیشب ارواح طیبه شهیدان، روح مطهر قاسم سلیمانی را در آغوش گرفتند.» ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ #شهید_سلیمانی #انتقام_سخت 💻 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ اینجا کسی از جنگ نمی‌ترسد! 🔹 پاسخ‌های امام به تهدیدات کارتر، این روزها هم صادق است... 🎬 @nahadpnuash
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم کامل اقامه نماز رهبر معظم انقلاب بر پیکرهای مطهر شهدای جبهه مقاومت🇮🇷🇮🇶 🖤🖤اشک های رهبری در فراق حاج قاسم 🇮🇷🇮🇶طلب شهادت رهبر انقلاب @nahadpnuash
✅ پیامبر گرامی اسلام صلی‌‌لله‌علیه‌و‌آله: 📍 الـمُجاهدونَ فی ‌سبیلِ ‌اللهِ قُوّادُ اَهلِ الـجَنّةِ؛ 📌 مجاهدان در راه خدا رهبران اهل بهشتند. 📚 مستدرک،‌ ج ١١، ص ١٨ ↷«ڪلیڪ ڪنید»↶ 💎 @nahadpnuash 💎
✅معجزه خون شهید قاسم سلیمانی علامه مصباح یزدی فرمودند شهادت سردار قاسم سلیمانی یک معجزه بود. وجه معجزه بودنش این است که 1. جمعیت چندین میلیون نفری در هر شهر و استان 2. بازگشت آرامش به لبنان و عراق و شستن امواج فتنه 3.تصویب اخراج آمریکایی ها از عراق توسط مجلس عراق 4.ایجاد همدلی در میان ملت های شیعه و سنی 5.شکل گیری وحدت جهان اسلام و آماده شدن برای لطمه زدن به اسرائیل و آمریکا 6فر ا گرفتن ترس و وحشت بر نیروهای امریکایی و اسراییل در منطقه 7.خروج عملی از برجام لعنتی 8.آمادگی مقاومت جهانی برای انتقام از آمریکا یی ها و هم پیمانان آن ها 9.بازگشت معنویت به ایران و منطقه . 10.کور شدن خط سازش و جریان آمریکا در کشور و منطقه/ و... @nahadpnuash
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 فراخوان | تا کنون ۴۰هزار پیام ثبت شده است ✍ پاسخ خود را به پیام رهبر انقلاب از طریق آدرس زیر بنویسید 🔰 در پی آسمانی‌شدن سردار سرافراز اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیامی «خطاب به ملت عزیز ایران» صادر کردند. پاسخ شما به پیام ایشان چیست؟ 🔻 از اولین ساعات روز جمعه و با انتشار خبر شهادت سپهبد سلیمانی جمع کثیری از مردم قدرشناس کشورمان از طرق مختلف، درصدد ارسال پیام خود به رهبر انقلاب درباره این واقعه بودند. به همین منظور پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR اقدام به راه‌اندازی درگاهی برای ارسال پیامهای شما مخاطبان گرامی نموده است. 🔻شما می‌توانید پیام خود را به رهبر انقلاب درباره شهادت این شهید والامقام به صورت متن و فیلم از طریق پیوند زیر ارسال کنید👇 farsi.khamenei.ir/shahid-soleymani
قسمت پنجاه و یک اسلحه کمری🌹 🗣امیر منجر 👇👇👇 💫آخرين روزهای سال 1360 بود. با جمع آوری وسائل و تحويل سلاح ها آماده حركت به سمت جنوب شديم. 💫بنا به دستور فرماندهی جنگ، قرار است عمليات بزرگی در خوزستان اجرا شود برای همين اكثر نيروهای سپاه و بسيج به سمت جنوب نقل مكان كرده اند. 💫گروه اندرزگو به همراه بچه های سپاه گيلان غرب عازم جنوب شد. 💫روزهای آخر از طرف سپاه كرمانشاه خبر دادند: برادر يک قبضه اسلحه كُلت گرفته و هنوز تحويل نداده است! 💫ابراهيم هر چه صحبت كرد كه من كلت ندارم بی فايده بود. 💫گفتم: ابراهيم، شايد گرفته باشی و فراموش كردی تحويل دهی؟ 💫كمی فكر كرد و گفت: يادم هست كه تحويل گرفتم اما دادم به محمد و گفتم بياره تحويل بده. 💫بعد پيگيری كرد و فهميد سلاح دست محمد مانده و او تحويل نداده يک هفته قبل هم محمد برگشته تهران. 💫آمديم تهران، سراغ آدرس محمد. اما گفتند: از اينجا رفته برگشته روستای خودشان به نام كوهپايه در مسير اصفهان به يزد. 💫ابراهيم كه تحويل سلاح برايش خيلی اهميت داشت گفت: بيا با هم بريم كوهپايه. 💫شب بود كه به سمت اصفهان راه افتاديم. از آنجا به روستای كوهپايه رفتيم. 💫صبح زود رسيديم. هوا تقريبا سرد بود به ابراهيم گفتم: خُب، كجا بايد بريم! 💫گفت: خدا وسيله سازه، خودش راه رو نشان ميده. 💫كمی داخل روستا دور زديم. پيرزنی داشت به سمت خانه اش می رفت. او به ما كه غريبه ای در آن آبادی بوديم نگاه می كرد. 💫ابراهيم از ماشين پياده شد. بلند گفت: سلام مادر 💫پيرزن هم با برخوردی خوب گفت: سلام جانم، دنبال كسی می گردی؟! 💫ابراهيم گفت: ننه، اين ممد كوهپائی رو می شناسی؟! 💫پيرزن گفت: كدوم محمد!؟ 💫ابراهيم جواب داد: همان كه تازه از جبهه برگشته، سنش هم حدود بيست ساله. 💫پيرزن لبخندی زد و گفت: بياييد اينجا، بعد هم وارد خانه اش شد. 💫ابراهيم گفت: امير ماشين رو پارک كن. 💫بعد با هم راه افتاديم. 💫پيرزن ما را دعوت كرد بعد صبحانه را آماده كرد و حسابی از ما پذيرايی نمود و گفت: شما سرباز اسلاميد، بخوريد كه بايد قوی باشيد. 💫بعد گفت: محمد نوه من است، در خانه من زندگی می كند. اما الان رفته شهر تا شب هم برنمی گردد. 💫ابراهيم گفت: ننه ببخشيد، اين نوه شما كاری كرده كه ما را از جبهه كشانده اينجا! 💫پيرزن با تعجب پرسيد: مگه چيكار كرده؟! 💫ابراهيم ادامه داد: اسلحه كُلت را از من گرفته، قبل از اينكه تحويل دهد با خودش آورده، الان هم به من گفتند: بايد آن اسلحه را بياوری و تحويل دهی. 💫پيرزن بلند شد و گفت: از دست كارهای اين پسر! 💫ابراهيم گفت: مادر خودت رو اذيت نكن. ما زياد مزاحم نمیشيم. 💫پيرزن گفت: بياييد اينجا! 💫با ابراهيم رفتيم جلوی يك اتاق. 💫 پيرزن ادامه داد: وسايل محمد توی اين گنجه است. چند روز پيش من ديدم يک چيزی را آورد و گذاشت اينجا. حالا خودتان قفلش را باز كنيد. 💫ابراهيم گفت: مادر، بدون اجازه سر وسايل كسی رفتن خوب نيست! 💫پيرزن گفت: اگر می توانستم خودم بازش می كردم. 💫بعد رفت و پيچ گوشتی آورد. من هم با اهرم كردن، قفل كوچك گنجه را باز كردم. 💫در گنجه كه باز شد اسلحه كمری داخل يک پارچه سفيد روی وسائل مشخص بود. اسلحه را برداشتيم و بيرون آمديم. 💫موقع خداحافظی ابراهيم پرسيد: مادر، چرا به ما اعتماد كردی!؟ 💫پيرزن جواب داد: سرباز اسلام دروغ نميگه. شما با اين چهره نورانی مگه ميشه دروغ بگيد! 💫از آنجا راه افتاديم. آمديم به سمت تهران. در مسير كمربندی اصفهان چشمم به پادگان توپخانه ارتش افتاد. 💫گفتم: آقا ابرام، يادته سرپل ذهاب يه آقائی فرمانده توپخانه ارتش بود که خيلی هم تو عمليات ها كمكمون ميكرد. 💫گفت: آقای مداح رو ميگی؟ 💫گفتم: آره، شده فرمانده توپخانه اصفهان، الان هم شايد اينجا باشه. 💫گفت: خُب بريم ديدنش. 💫رفتيم جلوی پادگان. ماشين را پارک كردم. 💫ابراهيم پياده شد. به سمت دژبانی رفت و پرسيد: سلام، آقای مداح اينجا هستند؟ 💫دژبان نگاهی به ابراهيم كرد. سر تا پای ابراهيم را برانداز نمود. مردی با شلوار كُردي و پيراهن بلند و چهره ای ساده، سراغ فرمانده پادگان را گرفته! 💫من جلو آمدم و گفتم: اخوی ما از رفقای آقای مداح هستيم و از جبهه آمديم. اگر امكان دارد ايشان را ببينيم. 💫دژبان تماس گرفت و ما را معرفی كرد. 💫دقايقي بعد دو تا جيپ از دفتر فرماندهی به سمت درب ورودی آمد. 💫سرهنگ مداح به محض ديدن ما، ابراهيم را بغل كرد و بوسيد. با من هم روبوسی كرد و با اصرار، ما را به دفتر فرماندهی برد. 💫بعد هم ما را به اتاق جلسات برد. حدود بيست فرمانده نظامی داخل جلسه بودند. 💫آقای مداح مسئول جلسه بود. دو تا صندلی برای ما آورد و ما هم در كنار اعضای جلسه نشستيم. 💫بعدهم ايشان شروع به صحبت كرد: دوستان، همه شما من را می شناسيد. من چه قبل از انقلاب، در جنگ 9 روزه، چه در سال اول جنگ تحميلی مدال شجاعت و ترفيع گرفتم. 👇👇👇
💫گروه توپخانه من سخت ترين مأموريت ها را به نحو احسن انجام داد و در همه عملياتهايش موفق بوده. 💫من سخت ترين و مهمترين دوره های نظامی را در داخل وخارج كشور گذرانده ام. 💫اما كسانی بودند و هستند كه تمام آموخته های من را زير سؤال بردند. 💫بعد مثالی زد كه: قانون جنگ های دنيا می گويد؛ اگر به جايی حمله می كنيد كه دشمن يكصد نفر نيرو دارد، شما بايد سيصد نفر داشته باشی. مهمات تو هم بايد بيشتر باشد تا بتوانی موفق شوی. 💫بعد كمي مكث كرد و گفت: اين آقای هادی و دوستانش كارهائی می كردند كه عجيب بود. 💫مثلاً در عملياتی با كمتر از صد نفر به دشمن حمله كردند، اما بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند و يا اسير می آوردند. من هم پشتيبانی آنها را انجام می دادم. 💫خوب به ياد دارم كه يكبار می خواستند به منطقه بازی دراز حمله كنند. من وقتي شرايط نيروهای حمله كننده را ديدم به دوستم گفتم: اينها حتما شكست می خورند. 💫اما در آن عمليات خودم مشاهده كردم كه ضمن تصرف مواضع دشمن، بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند! 💫يكي از افسران جوان حاضر در جلســه گفت: خُب آقای هادی، توضيح دهيد كه نحوه عمليات شما به چه صورت بوده، تا ما هم ياد بگيريم؟ 💫ابراهيم كه سر به زير نشسته بود گفت: نه اخوی، ما كاری نكرديم. آقای مداح زيادی تعريف كردند، ما كاره ای نبوديم. هر چه بود لطف خدا بود. 💫آقای مداح گفت: چيزی كه ايشان و دوستانشان به ما ياد دادند اين بود كه ديگر مهمات و تعداد نفرات كارساز نيست. آنچه كه در جنگ ها حرف اول را می زند روحيه نيروهاست. 💫اينها با يک تكبير، چنان ترسی در دل دشمن می انداختند كه از صد تا توپ و تانک بيشتر اثر داشت. 💫بعد ادامه داد: اينها دوستی داشتند كه از لحاظ جثه كوچک ولی از لحاظ قدرت و شهامت از آنچه فكر می كنيد بزرگتر بود. 💫اسم او اصغر وصالی بود كه در روزهای اول جنگ با نيروهايش جلوی نفوذ دشمن را گرفت و به شهادت رسيد. 💫من از اين بچه های بسيجی و با اخلاص اين آيه قرآن را فهميدم كه می فرمايد: اگر شما بيست نفر صابر و استوار باشيد بر دويست نفر غلبه می كنيد. 💫ساعتی بعد از جلسه خارج شديم. 💫از اعضای جلسه معذرت خواهی كرديم و به سمت تهران حركت كرديم. 💫بين راه به اتفاقات آن روز فكر می كردم. 💫ابراهيم اسلحه كمری پرماجرا را تحويل سپاه داد و به همراه بچه های اندرزگو راهی جنوب شدند و به خوزستان آمدند. 💫دوران تقريبا چهارده ماهه گيلان غرب با همه خاطرات تلخ و شيرين تمام شد. 💫دورانی كه حماسه های بزرگی را با خود به همراه داشت. 💫در اين مدت سه تيپ مكانيزه ارتش عراق زمين گير حملات يک گروه كوچک چريكی بودند! 🆔 @nahadpnuash