#مناجات_با_امام_حسین سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
ای که دلها همه از داغ غمت غمگین است
وی که از خون تو صحرای بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره ها
هرکه را می نگرم از غم تو غمگین است
زآن فداکاری و جانبازی مردانهی تو
به لب خلق جهان تا به ابد تحسین است
نازم آن همت والا که تو را بود حسین
که قیامت سبب رشد و بقای دین است
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدن
آری آری به خدا همت عالی این است
جاودان خاطرهی نهضت خونین تو شد
چون که دین زنده از آن خاطرهی خونین است
جان به قربان تو ای کشته که می فرمودی
مرگ با نام به از زندگی ننگین است
زآن جفایی که به جان تو روا داشت یزید
تا ابد دیدهی تاریخ بر او بدبین است
میهمان کشتن و آنگاه اسیری عیال
این گناهیست که مستوجب صد نفرین است
هرکه از صدق و صفا دست به دامان تو زد
عزت هر دو جهانش به خدا تامین است
چه کنم گر نکنم گریه به مظلومی تو
گریه آبیست که بر آتش دل تسکین است
تا منظم به جهان گردش لیل است و نهار
تا منور به فضا مهر و مه و پروین است
بر تو و بر همه یاران شهید تو درود
که ز خون شهدا عزت دین تضمین است
غیر نام تو نباشد به زبان خسرو را
که ز نام تو بود گر سخنش شیرین است
#سید_محمد_خسرونژاد
@poem_ahl
#بقیع
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#گریز_امام_زمان سلاماللهعلیه
بر گشا مُهر خموشى از زبانت اى بقیع!
جاى زهرا را بگو با زائرانت اى بقیع!
دیدۀ گریان ما را بنگر و با ما بگو
در کجا خوابیده آن آرام جانت اى بقیع!
لطف کن، گم کردهٔ ما را نشانِ ما بده
بشکن این مُهر خموشى از زبانت اى بقیع!
گر دهى بر من نشان از قبر زهرا، تا ابد
بر ندارم سر ز خاک آستانت اى بقیع!
گفت مولا رازِ این مطلب مگو با هیچ کس
خوب بیرون آمدى از امتحانت اى بقیع!
گر ندارى اذن از مولا که سازى بر ملا
لااقل با ما بگو از داستانت اى بقیع!
فاطمه با پهلوى بشکسته شد مهمان تو
دِه خبر ما را ز حال میهمانت اى بقیع!
آرزو دارد به دل خسرو که تا صاحب زمان
بر ملا سازد مگر راز نهانت اى بقیع!
#سید_محمد_خسرونژاد
@poem_ahl
#مناجات_با_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#مرثیه_حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
#دو_بیتی
یا فاطمه از تو دلْ بریدن سخت است
پا از سر کوی تو کشیدن سخت است
بر زائر تو که از ره دور آید
برگشتن و قبر تو ندیدن سخت است
#سید_محمد_خسرونژاد
@poem_ahl
#مناجات_با_امام_زمان سلاماللهعلیه
اى كه عشق تو بود مونس جان و دل ما
وى كه مهر تو عجين گشته در آب و گل ما
دل ما گشته ز دورى تو كاشانه غم
تا نيايى بَرِ ما غم نرود از دل ما
مشكلى گشته به ما هجر تو و طعن رقيب
جز به وصلت به خدا حل نشود مشكل ما
شوق ديدار تو ما را دهد اميد حيات
ترسم آخر غم هجر تو شود قاتل ما
تو شبى محفل ما را ز رخت روشن كن
اى كه نام تو بود روشنى محفل ما
ما كه در بحر جهان كِشتى سرگردانيم
اى نجى الله ثانى بنما ساحل ما
ما نكِشتيم كه تا جان به فداى تو كنيم
بپذير از كرم اين هديه ناقابل ما
نظر از «خسرو» دلخسته خود باز مگير
اى كه لطف تو بود صبح و مسا شامل ما
#سید_محمد_خسرونژاد
@poem_ahl