#مرثیه_حضرت_علی_اصغر سلاماللهعلیه
از داغ لب به هم زدنت، مادر آب شد
ماهی اگر شنید، به دریا کباب شد
بوسید بس که پنجهی مشکل گشای تو
بی شیر بود و شیره جانش مُذاب شد
چشمان نیمه باز تو در زیر آفتاب
بر روی نیزه باعث مرگ رباب شد
آهسته گو، سکینه دلش شور میزند
گهواره را تکان مده، اصغر به خواب شد
معلوم شد خدا به عزای تو گریه کرد
با آن نوای تسلیتی که خطاب شد
لبخند شیرخوار، دل آباد میکند
اما ز خندهی تو دو دنیا خراب شد
گهوارهی تو! آن همه دستان مهربان
بعد از تو حیف، بسته میان طناب شد
#علی_ناظمی
@poem_ahl