#مرثیه_حضرت_علی_اکبر سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
#مرثیه_امام_حسین سلاماللهعلیه
پدری پیر شده بر سر نعش پسرش
محتضر شد به خدا وای چه آید به سرش
صد و یک دانه تسبیح حسین ریخت زمین
اربا اربا شد و پاشید تمام جگرش
نامرتب شده این خوش قد و بالای حرم
بس که از روی حسد دشمن او زد نظرش
همه از بغض علی بر تن و پهلوش زدن
می زدن با دم شمشیر و سنان و تبرش
به خدا آینه احمد و زهرا و علیست
این جوانی که لبش تر شده از خون سرش
تا تسلی بدهند داغ علی را به پدر
کوفیان هلهله کردند به خدا دور و برش
عمه اش آمده از سمت حرم واویلا
عمه اش آمده با گریه و چشمان ترش
زینبی را که ملک محرم اسرار نبود
حال افتاده در این خیل حرامی گذرش
برسانید جوانان حرم را که برند
جسم صد چاک علی و پدر محتضرش
زانویش خم شده این پیر جوان مرده ولی
بعد از این کاش بلایی نکند خم کمرش
رنگ رخساره او رفت و کمر هم پیچید
تا شنید بانگ اخا، ادرک اخای قمرش
#محمد_رستمی
@poem_ahl