ضرورت تغییر فوری در نیروی انتظامی
🔸در فوتبال وقتی بازیکنان تعویض می شوند لزوما به دلیل ضعف فرد نیست بلکه در بسیاری از موارد به دلیل تغییر در تاکتیک بازی در تیم خودی یا تیم مقابل است.
🔹به نظر میرسد با اغاز جنگ ترکیبی دشمن از مهر۴۰۱، باید ساختار نیروی انتظامی نیز متناسب با این نوع جنگ، ارتقاء یابد تا امنیت و آرامش در جامعه با کیفیت بالا و تبعات حداقلی تامین شود.
🔸تغییر فرمانده کل فراجا و برخی از فرماندهان سطوح دیگر و جایگزینی افرادی که در جنگ ترکیبی توانایی بیشتری دارند یکی از این اقدامات است که قطعا نافی زحمات و فداکاریهای صادقانه این عزیزان خصوصا سردار اشتری نیست.
🔹به عنوان نمونه با تغییر در فرماندهی ارتش، امیر موسوی در مدت کوتاهی تحولات بسیار مثبتی را در ارتش انجام داد که به تقویت درونی و افزایش ظرفیت اجتماعی در این نیرو انجامید.
🔸در شرایط کنونی نیروی انتطامی به تحولات دانش بنیان در مسیر افزایش اثربخشی در اقدامات، توانمندی بیشتر اجتماعی برای کاهش آسیبها، تقویت روحیه و منزلت کادر، جذب بیشتر نیروهای نخبه و دارای توانمندی های چندگانه، به روز رسانی تجهیزات استاندارد و حمایت قانونی به شدت نیاز دارد.
🔹اگر بنا باشد یک جوان مجرد شاغل در نیروی انتظامی با شش میلیون حقوق(!)، علاوه بر سختی طبیعی شغل، هر روز توسط رسانههای خارجی و بعضا غربگرایان داخلی مورد هجمه روحی قرار گیرد، به دلیل ضعف حمایت قانونی اگر به مجرمی نازک تر از گل گفت به زندان بیفتد، خانوادهاش هر روز صبح را با نگرانی به شب برسانند، تجهیزات کافی برای ماموریت نداشته باشند و دولت ها هم حمایت شایسته را انجام ندهند؛ آیا در کوتاه مدت با تخلیه نیروی انتظامی از نیروهای توانمند، امنیت همه مردم به خطر نمی افتد؟
🔸اینکه تعداد معدودی اوباش راهزن، دیروز در حوالی کرج یک اتوبان را چند ساعت ببندند و به جان و مال مردم خسارت بزنند نشانههای بروز یک ضعف خطرناک در نیروی انتظامی در حوزههای اطلاعاتی، پیشگیری، عملیاتی و رسانهای است که باید سریعتر درمان شود.
🔹 #دولت باید با معرفی سریع فرمانده کل جدید فراجا، تامین مالی، انسانی و اجتماعی لازم و #مردم هم باید با قدرشناسی از فداکاری حافظان امنیت در برابر دشمنانی که هدفشان کاهش اقتدار نظام اسلامی است به سرعت گام بلندی را در این مسیر بردارند.
🔸پ.ن: البته دولت باید از سایر اقشار نیروهای مسلح هم حمایت همه جانبه خیلی بیشتری انجام دهد.
#نیروی_انتظامی_ستون_امنیت_اجتماعی
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_دوازدهم
💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم، در آخرین لحظات خروج از خانه مادرم دستم را گرفت و به پایم التماس میکرد که "تو هدیه #حضرت_زینبی، نرو!" و من هویتم را پیش از سعد از دست داده و خانواده را هم فدای #عشقم کردم که به همه چیزم پشت پا زدم و رفتم.
حالا در این #غربت دیگر هیچ چیز برایم نمانده بود که همین نام زینب آتشم میزد و سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد :«بس کن نازنین! داری دیوونهام میکنی!» و همین پرخاش مثل خنجر در قلبم فرو رفت و دست خودم نبود که دوباره ناله مصطفی در گوشم پیچید و آرزو کردم ای کاش هنوز نفس میکشید و باز هم مراقبم بود.
💠 در تاکسی که نشستیم خودش را به سمتم کشید و زیر گوشم نجوا کرد :«میخوام ببرمت یه جای خوب که حال و هوات عوض شه! فقط نمیخوام با هیچکس حرف بزنی، نمیخوام کسی بدونه #ایرانی هستی که دوباره دردسر بشه!»
از کنار صورتش نگاهم به تابلوی #زینبیه ماند و دیدم تاکسی به مسیر دیگری میرود که دلم لرزید و دوباره از وحشت مقصدی که نمیدانستم کجاست، ترسیدم.
💠 چشمان بیحالم را به سمتش کشیدم و تا خواستم سوال کنم، انگشت اشارهاش را روی دهانم فشار داد و بیشتر تحقیرم کرد :«هیس! اصلاً نمیخوام حرف بزنی که بفهمن #ایرانی هستی!» و شاید رمز اشکهایم را پای تابلوی زینبیه فهمیده بود که نگاه سردش روی صورتم ماسید و با لحن کثیفش حالم را به هم زد :«تو همه چیت خوبه نازنین، فقط همین ایرانی و #شیعه بودنت کار رو خراب میکنه!»
حس میکردم از حرارت بدنش تنم میسوزد که خودم را به سمت در کشیدم و دلم میخواست از شرّش خلاص شوم که نگاهم به سمت دستگیره رفت و خط نگاهم را دید که مچم را محکم گرفت و تنها یک جمله گفت :«دیوونه من دوسِت دارم!»
💠 از ضبط صوت تاکسی آهنگ #عربی تندی پخش میشد و او چشمانش از عشقم خمار شده بود که دیوانگیاش را به رخم کشید :«نازنین یا پیشم میمونی یا میکُشمت! تو یا برای منی یا نمیذارم زنده بمونی!» و درِ تاکسی را از داخل قفل کرد تا حتی راه خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته و قلب من هنوز پیش نام زینب جا مانده بود که دلم سمت #حرم پرید و بیاختیار نیت کردم اگر از دست سعد آزاد شوم، دوباره زینب شوم!
💠 اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت، اگر اینها خرافه نبود و این #شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام #مقدسات مؤمن میشدم و ظاهراً خبری از اجابت نبود که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه جدید من و سعد باشد.
خیابانها و کوچههای این شهر همه سبز و اصلاً شبیه #درعا نبود و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل #اسیری پشت سعد کشیده میشدم تا مقابل در ویلا رسیدیم.
💠 دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت و حتی رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه در مشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرینزبانی کرد :«به بهشت #داریا خوش اومدی عزیزم!» و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت :«اینجا ییلاق #دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه #سوریه!» و من جز فتنه در چشمان شیطانی سعد نمیدیدم که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد :«دیگه بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!»
💠 یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداریام میداد تا به #ایران برگردیم و چه راحت #دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا مرا اسیر این خانه کرده و به درماندگیام میخندید.
دیگر خیالش راحت شده بود در این حیاط راه فراری ندارم که دستم را رها کرد و نمیفهمید چه زجری میکشم که با خنده خبر داد :«به جبران بلایی که تو درعا سرمون اومد، ولید این ویلا رو برامون گرفت!» و ولخرجیهای ولید مستش کرده بود که دست به کمر مقابلم قدم میزد و در برابر چشمان خیسم خیالبافی میکرد :«البته این ویلا که مهم نیس! تو #دولت آینده سوریه به کمتر از وزارت رضایت نمیدم!»
💠 ردّ خون دیروزم هنوز روی پیراهنش مانده و حالا میدیدم خون مصطفی هم به آستینش ریخته و او روی همین #خونها میخواست سهم مبارزهاش را به چنگ آورد که حالم از این مبارزه و انقلاب به هم خورد و او برای اولین بار انتهای قصه را #صادقانه نشانم داد :«فکر کردی برا چی خودمو و تو رو اینجوری آواره کردم؟ اگه تو صبر کنی، تهش به همه چی میرسیم!»...
#ادامه_دارد
#قسمت_دوازدهم
#دمشق_شهرِ_عشق
#تولیدی_عس_زنجان
🔰 حضرت آقا دوباره کاغذ به دست شد و لیست ها را روخوانی کرد
💠 بعد از آبان ماه سال 1401 و دیدار با مردم عزیز #اصفهان که آقا از روی کاغذ و به صورت لیستی فهرست خدمات #دولت را گفت ، این برای دومین بار در کمتر از یک سال است که آقا دوباره آمده یکی یکی از دستاوردهای دولت را برای مردم گفت
💠 کاری که وظیفه من و شماست ، کاری که بالای هزار بار رهبری بر عهده من و شما قرار داد تا دستاوردهای نظام به مردم گفته شود تا ناامیدی ریشه کن شود و مردم به آینده امیدوار باشند ، اما وقتی آقا دید ما کم کاری کردیم و عده ای هم هستند که در لباس خودی مدام در حال تزریق ناامیدی و منافق و خائن خطاب کردن مسئولین هستند ، دوباره خودش دست به کار شد و فهرست به فهرست از خدمات دولت گفت.
👈 چرا نباید وظیفه خودمان را خوب انجام دهیم تا رهبری جور کم کاری ما را نکشد ⁉️ در سال انتخابات مجلس ، آن هم سالی که اصلاح طلبان به شدت در حال ضعیف نشان دادن دولت و #مجلس_انقلابی هستند ، وقت دعوا بین خودی ها و مدام دولت و مجلس را زیر سوال بردن هست ⁉️
👈 خوب بودن حذف ارز ترجیحی
👈 رشد شاخص های اقتصاد کلان
👈افزایش رشد اقتصادی
👈 افزایش رشد سرمایه گزاری
👈 کاهش رشد نقدینگی
👈 کاهش بیکاری
👈 کاهش ضریب جینی ( فاصله طبقاتی)
👈 رشد قابل توجه صادرات کالا
👈 تقویت نظام مالیاتی
👈 رشد قابل توجه محصولات پتروشیمی
👈 اقدامات ارزنده نفت و گاز
👈 راه اندازی کارگاه های تعطیل و نیمه تعطیل
👈 کارهای مهم در زمینه آب رسانی
🔰 این موارد را شخص آقا در صحبتهای دیروزش گفت
👈 وظیفه مان را که انجام ندادیم،حداقل همینها را نشر دهیم!
کانال روابط عمومی پلیس
https://eitaa.com/PR_Police
آقا فرمودند نزدیک #قله هستیم، خستگی ممنوع!
اما قله کجاست؟
در نقشه راه ما گامها اینگونه ترسیم شده است:
#انقلاب اسلامی،
#حکومت اسلامی،
#دولت اسلامی،
#جامعه اسلامی،
و نهایتاً #تمدن نوین اسلامی؛
پس قله رکاب #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
سربازان امام زمان، خود را به امام زمان نزدیکتر کنیم.
✍ رضا حاتمی
کلاهبرداری باعنوان پرداخت بسته حمایتی خرید عید از سوی دولت...
افراد سودجو و کلاهبردار با ارسال پیامک به هموطنان با عنوان «بر اساس مصوبه هیئت دولت به تمامی هموطنان ایرانی که کد ملی معتبر دارند، جهت خرید عید به ازای هر نفر ۵۴۵/۰۰۰ تومان پرداخت می شود»، کاربران را به لینک های جعلی هدایت می کنند و با سرقت اطلاعات کارت بانکی آنان، نسبت به برداشت غیر مجاز از حساب های بانکی آنان اقدام می نمایند.
#عیدی #دولت #بسته
#معیشتی #یارانه
#پلیس_اردبیل
🚔کانال روابط عمومی پلیس اردبيل👇👇👇
📱https://eitaa.com/police_ardebil
☎️ارتــــــبـــــــاط بــــــا ادمـــــــیــــــن کانال 👮♂
🆔 @Admin_police_ardebil