eitaa logo
دارالقرآن پلیس
12.1هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
138 فایل
حضرت آقا: «بايد همه قرآن‏ را بلد باشند. امروز، فردى داراى تحصيلات عاليه .بلد نيست يك سطر قرآن را بخواند!انسان می‏بيند كه .دانشجو .در صحيح ‏خوانى قرآن كمبود دارد. اين، نقص بزرگى است؛اين را بايد برطرف كنيم. اداره قرآن عترت و نماز ساع س فراجا @Yamahdi777
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴وقتی که قضا بشود،چه میشود؟! ✍ (عليه السلام) روايت كرد كه (صلى الله عليه وآله وسلم)فرمود: هر كس نماز واجب خود را نخواند تا وقت آن بگذرد آنگاه آن را كند...آن نماز تيره و تار بالا رود و گويد: تو را ضايع كند همچنان كه مرا ضايع ساختى! (لذا گاهی گرفتاری ها و مشکلاتی برایمان پیش می آید که نمی فهمیم منشا آن از کجاست! آن ها ناشی از نفرین نماز است.) بعد فرمود: اوّلين چيزى كه در ايستگاه در پيشگاه متعال درباره آن از انسان سؤال شود نماز است، و هرگاه نماز در آن روز، پاك (و شايسته) بود باقى اعمال نيز پاك و شايسته باشد، و چنانچه نماز شايسته نبود باقى اعمال نيز پاك و شايسته نخواهد بود. نماز اگر قبول نشود بر فرق صاحبش كوبيده مى شود. ابوبصير گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: براى نماز اى گمارده شده كه كارى جز آن ندارد، هنگامى كه بنده اى از نماز فارغ شود آن فرشته آن را برگيرد و به آسمان برد و هرگاه از قبول شدنيها باشد پذيرفته گردد، و گر نه فرشته را گويند: آن را به صاحبش بازگردان! پس فرشته با آن نماز فرود آيد، و آن را بر روى صاحبش بكوبد، و گويد: اف بر تو باد كه همواره از تو عملى صادر مى شود كه مرا به زحمت مى اندازد. نکته: این امر نباید مانع از قضا کردن نمازهایمان بشود زیرا که کیفر نخواندن نماز به مراتب بسیار بیشتر از قضا کردن نماز است... 📒منبع کتاب:آرزوى يا هفت خصلت ممتاز نوشته:ميرزا باقر حسينى زفره اى اصفهانى کانال رسمی نورالقــ♥ــرآن 🆔 @nouralquran
🌸 نصوح مردی بود شبیه زن‌ها صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او با سوءاستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی می‌کرد و کسی از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرار معاش می‌کرد و هم برایش لذت بخش بود گرچه چندین بار به حکم وجدان کرده بود اما هر بار توبه‌اش را می‌شکست روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی خود را در خزینه حمام پنهان کرد وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند و نصوح خسته و نالان شکر را بجا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت او عنایت پروردگار را مشاهده کرد این بود که بر توبه‌اش ثابت قدم ماند و از کناره گرفت چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا می‌کرد از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست!؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره‌مند می‌شد روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند او در آنجا قلعه‌ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می‌آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند همگی به چشم بزرگی به او می‌نگریستند رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که همان دختر بود از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند همین که دعوت شاه به نصوح رسید نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی‌آید ما می‌رویم او را ببینیم با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد همین که به آن محل رسید به امر شد که جان پادشاه را بگیرد بنابر رسم آن روزگار و بخاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح, نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند نصوح چون به پادشاهی رسید بساط را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد روزی در بارگاهش نشسته بود شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند آن شخص به دستور خدا گفت: بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن یک میش بوده است بلکه ما دو برای آزمایش تو آمده‌ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه‌ات بود که بر تو حلال و گوارا باد و از نظر غایب شد 👌 به همین دلیل به توبه واقعی و راستین گویند 📖 در سوره تحریم، آیه ۸ به بندگانش امر می‌نماید که توبه نصوح کنید: 🍃 یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبَوا اِلَی اللهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسَی رَبُّکمْ اَنْ یُکفِّرَ 🍃 https://eitaa.com/nouralquran
💠 مومن بیمار نزد پروردگار 🔻 روزي پيامبر صلی الله علیه و آله سرش را به سوي آسمان بلند كرد و خنديد. ▫️شخصي پرسيد: ديديم سر مبارك را به آسمان بلند كرده و خنديديد ، علتش چه بود؟ ▫️فرمود: خنده ام از اين جهت بود كه تعجب نمودم از دو اي كه در آسمان به سوي زمين آمدند و در جستجوي بودند كه هميشه او را در محل نماز خود مي ديدند، تا اعمال او را بنويسند، و به سوي آسمان ببرند . ▫️اين بار او را در محل نماز خودش نديدند. به سوي آسمان عروج كردند و به خدا عرض كردند: پروردگارا بنده ی تو فلاني را در محل نمازش نديديم تا را بنويسيم، بلكه او را در بستر ديديم. ▫️خداوند به آنها فرمود: براي بنده ام تا وقتي كه بيمار است مثل آنچه در حال از كارهاي نيك در شبانه روز انجام مي داد بنويسيد، بر ماست تا او در حبس (بيماري) است، پاداش اعمال خيري را كه هنگام صحت انجام مي داد، بنويسيم. ‌ کانال رسمی نورالقــ♥ــرآن 🆔 @nouralquran