eitaa logo
کانال استاد عالی
8.6هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
16.3هزار ویدیو
520 فایل
کانال استاد عالی❤♥️♥️ برداشت از کانال با صلوات آزاد🌷 🌷 ما را بدوستان معرفی کنید تا دوستان بیشتری از بیانات استاد بهره مند شوند مدیر: @Mohamad0922_F ادمین : @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
 💠✨💠✨ ❇️حجت الاسلام 🍀جدایی از ولی خدا🍀 💠 یکی از چیزهای که انسان را از ولی خدا می کند و در این زمان می تواند انسان را از امام زمان(عج) جدا کند، است. 💠 این امر می شود که انسان در هر زمان به امام معصوم(ع) ندهد آن هم وقتی که پای کار و پیش بیاید چون و تعلقات بر علاقه او به امام معصوم(ع) شده اند. 💠هیچ ای نباید بر علاقه به ولیّ خدا شود، حضرت اباعبدالله الحسین(ع) وقتی به سمت می رفت با لشکر کوچک اش به یکی از محبین اهل بیت(ع) به نام « بن عدی طائی» برخورد کرد که از بیرون آمده بود. 💠او بود که در زمان حضرت امیر(ع) به شناخته می شد تا حدی که به گونه ای در برخورد با او را عاجز کرده بود، در عین حال اهل بیت(ع) هم بود. 💠 طرماح با امام حسین(ع) ملاقات کرد اما طرماح ان روز طرماح دیروز نبود، و دنیا تغییرش داده بود. 💠 او در مواجهه با حضرت(ع) و در پاسخ به این که از کوفه چه خبر؟ به امام(ع) پاسخ داد: به کوفه نیا، عبیدالله بن زیاد کوفه را گرفته و اجازه نمی دهد که حتی یک نفر به کمکت بیاید، اگر می خواهی جایی بروی به برو و من آنجا 10هزار شمشیرزن برایت آماده می کنم. 💠حضرت(ع) جواب داد: هرچه که خدا بخواهد همان می شود. نیز گفت: من مقداری جنس برای زن و بچه خود کرده ام، می روم آنها را به دست شان برسانم و بعد برمی گردم و به تو می شوم. 💠او در حالی که می دید لشکر «حر» امام حسین(ع) را کرده و حضرت سیدالشهداء(ع) با فاصله ای ندارد برگشت تا آذوقه را به دست خانواده اش برساند و سوال این است که آیا زن و بچه تو از خون خانواده امام حسین(ع) رنگین تر بود که رفتی و امام حسین(ع) را گذاشتی؟ 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚 🎙[استاد مسعود عالی] 🔰کانال استاد عالی 🆔 @pomhyr
💠✨💠✨ ❇️حجت الاسلام 🍀جدایی از ولی خدا🍀 🔸امام حسین(ع) بعد از شنیدن سخنان طرماح فرمود: «برو اما دیر نیا»، او رفت اما تا برود سمت یمن و آذوقه را برساند بسیار زمان برد و هنگام برگشت سربازان ابن زیاد جلویش را گرفتند و سوال کردند کجا می روی؟ جنگ تمام شد و سر حسین(ع) و یارانش را از کربلا می برند، دیر رسیدی. 🔸علاقه به خانواده و رسیدگی به آنها مقدس است اما نباید مقدم به علاقه به ولی خدا شود. 🔸در این میان آدم هایی با سرنوشت های متفاوت هم بودند، امام حسین(ع) روز دوم محرم به کربلا رسید، زمانی که بعد از آن هر روز از کوفه به لشکر عمر سعد اضافه می شد، دختر امام حسین(ع) سوال کرد که ما لشکر نداریم و همه آن طرف می روند. حضرت(ع) پاسخ دادند: لشکر ما در پیش است. 🔸بعد نامه ای به دو خط به «حبیب بن مظاهر» نوشتند که ای حبیب اگر می خواهی به فرزند پیامبر(ص) کمک کنی بسم الله، این نامه را پیک به کوفه برد و مخفیگاه حبیب را یافته و پیام را به او داد. 🔶 در حالی که ابن زیاد به دنبال بزرگان شیعه می گشت. حبیب آدم شناخته شده ای بود. اما او بعد از خواندن نامه آن را روی چشم گذاشت و از مخفیگاهش خارج شد و زمانی که بیرون آمد «مسلم بن عوسجه» دوست دوران نوجوانی اش را دید. از او سوال کرد کجا می روی؟ پاسخ داد: حمام. حبیب گفت بیا برویم امام حسین(ع) ما را دعوت کرده است و آن دو بی آنکه به منزل خبر بدهند، راهی کربلا شدند. 🔸اگر مثل طرماح می خواستند حرکت کنند، نمی رسیدند.  🔸ناگهان یاران امام حسین(ع) متوجه گردوخاکی از دور شدند و دیدند که حبیب و به همراه مسلم و تنی چند از افراد دیگر می آیند، در این هنگام امام حسین(ع) رو به دخترش کرد و فرمود: لشکر ما هم در حال آمدن است. 🔸این چنین بود که آنها تعلق به امام را مقدم بر علایق خود قرار دادند. 🌸⃟✍჻ᭂ࿐✰🎤📚 🎙[استاد مسعود عالی] 🔰کانال استاد عالی 🆔 @pomhyr