🔰 شنیده‌ها حاکی است که هیچ امیدی به بازگشت اینستاگرام و واتس اپ به چرخه پیامرسان‌ها نیست. دلایل زیادی وجود دارد اما دو دلیل مهم آن عبارت است از: 1️⃣ حمایت از اغتشاشات و آشوب‌ها، آموزش به کارگیری سلاح و تحویل سلاح در بستر اینستاگرام (اطلاعاتی در این حوزه وجود دارد که اینستاگرام شبکه اصلی آشوب را شکل داده بود و ادوات مورد نیاز را در ذیل این ساختار ارائه می‌کرد.) 2️⃣ مدتی پیش اطلاعات شخصی زیادی دزدیده شد که گوگل در کنار سازمان NSA در حال داده‌کاوی و بررسی آن هستند. از یک ماه گذشته تاکنون کانال‌های امنیتی مستهجن‌نگار تصاویر خصوصی زندگی بعضی از افراد را منتشر کرد. 🔓 کسب و کارها را تشویق کنید تا به بستر داخلی نیل دهند و مخاطبین خود را در دوران مسدودسازی اینستاگرام به سمت کانال‌های داخلی خود تشویق کنند. 📌 @ponezs

📍 در روزگاری که هنوز این خبرها نبود، صدایی نداشتیم و خبری از سلبریتی‌ها و ماجراهای امروز نمی‌شد، این دو برادر دفتر به دفتر برای هشدار رفتند و صحبت کردند و از تهدید جدی سلبریتی‌ها سخن گفتند. از سوی خودی‌ها مسخره شدند، توهین شنیدند اما باز ننشستند. 📌 @ponezs

🔻 از دور که می‌بینی یک عکس ساده است، اما برای بچه‌های #چمران نتیجه سه روز نخوابیدن و یک هفته دویدن است تا یک روز و نیم علم این ایستگاه صلواتی را یک‌سره بلند نگه دارند. برای اهل بیت، برای حضرت معصومه، برای انقلاب‌مان و برای رفع الله رایه العباس 📌 @ponezs

📍 من یه شمشیر دارم، حرف داره، درد داره، هوس بریدن ریشه نامرد داره 📌 @ponezs

📍 چطوری رفیق #روایت_اول جانباز دهه هشتادی 💠 فکرش را هم نمی‌کردیم. تمام پول ما به اندازه دو سه هزار لیوان بیشتر نبود و پشتیبانی ایستگاه به اندازه ده دبه بیست لیتری و چند تریموس و یک سماور بزرگ که حالا به فس فس افتاده بود. کنار موکب چمرانی‌ها به قدری شلوغ شده بود که همه چیزمان تمام می‌شد و با کمک بعضی بچه‌ها دوباره ادوات لازم را تهیه کردیم. شهرداری هم جیب ما را نمی‌زد، برایمان بس بود، نیازی به کمکش نداشتیم. هنوز صدای فریادشان قبل از علم کردن موکب در گوش بچه‌ها مانده که «مجوزت کو؟» 💠 بی‌خیال! عادت کردیم! مهم اینجاست که فضای خوبی بود، لبخند مردی که نان آور خانه بود، دستانش پینه بسته بود، فرزندش را بر روی گردنش گذاشته بود و تلاش می‌کرد تا اثر انگشت فرزندش را بر روی بنر نقشه ایران درج کند. حرف‌هایی درباره آقا زد و من سرم پایین از این همه ارادت و استحکام و شرمنده از کاری که پیش رو دارم. 💠 در میانه شلوغی، دستی سرشانه‌ام را از پشت گرفت. -سلام! سرم را برگرداندم. خودِ باشرفش بود. + راه افتادی؟ حالش چطوره؟ وقتی این حرف‌ها را می‌زدم لبخند بر لب نداشت، خنده‌اش از ته دل بود، چیزی نزدیک به قهقهه. اغتشاشگران در روز دوم آشوب در میدان امینی بیات قم، ران پایش را چاقو چاقو کرده بودند و مدت زیادی خانه‌نشین شده بود و حالا روی دو پایش راه می‌رود. - سخت بود، اما تموم شد. نگاهش رو به جمعیت برگشت. چشمانش گواه درد داشت، هنوز زخم‌هایش خوب نشده بود، برایم سوال بود که چرا عصا به دست نگرفته و حاضر شده تا همین طور بیاید. + اینا ته داستان زحمت شماست، ما که شعارش رو دارم، شما مقاومتش رو کردید. نوش‌جونتون! مزد زحمت‌هایش را گرفته بود، طلبه مقدمات خوانی که علم را با عمل آمیخته و ایستاده و من برایش دعای عاقبت بخیری کردم. برای او، برای خودم، برای ما! برای همه ماها که کنار هم ایستادیم و حالا جشن مقاومت می‌گیریم که این ماجرا گره‌اش با دست دهه هشتادی‌ها باز می‌شد و باز کردیم. 💠 داستان عاشقی همیشه از میان زخم‌ها جان می‌گیرد، وقتی زخم برمی‌داری، این جوشش غیرت است که راه باز می‌کند تا در میان رگ‌هایت داستان را از محبت به جنون بکشاند، به عاشقی! به چیزی میانه هستی‌ام در میان هست‌ها که حالا همه هستی‌اش را برای یک هستی در دست گرفته، برای آقا! 💠 بچه‌های خیبری که دود موتورشان در چشم دشمنان است و شور حیدر حیدرشان در قلب‌ها که تو ایستاده مردن را به ما آموختی، عزیز دلم! همان سرکشی که روزگاری در میانه بازی‌هایش به دنبال مشق عشق می‌گشت تا سرنوشت را از میان نفس‌های مجاهدین تل عویو بگیرد و به تل حبیب برسد تا تل‌آویو را به سرنوشت خود برساند که قله ما آنجاست. 📌 @ponezs

یکی از اقلام ضبط‌شده از کیف دانشجویان ‎دانشگاه شریف، امروز صبح! 📌 @ponezs

🎥 نماهنگ #رفیق_شهیدم ۲ بازخوانی سرود رفیق شهیدم در رسای شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ "علیه السلام" منم یه آرشامم... منم علی اصغر... 📌 @ponezs

🎈 بادکنک #قصه_صبح 🕳 دیدی بادکنک رو باد می‌کنند، اونقدر بادش می‌کنن که یهو تو صورت می‌ترکه؟ من از بچگی با این هیجانا نمی تونستم کنار بیام، چون معلوم نیست کی می‌ترکه و از یه جایی به بعد داری فشار میاری و باد می‌کنی و منتظری تا صداش دربیاد. 🕳 با اینکه هیچ وقت با این چیزا کنار نمیام ولی منو گرفتی، بادم کردی، بادم کردی و حالا ترکیدم. تو هرچی دوست داشتی، می‌گفتی اما من نباید باورت می‌کردم که اگه یه روز رفتی با همه چیزش کنار بیام. حالا الان دارم تیکه‌هام رو جمع می‌کنم اما مثل شیشه چسبم نمی‌خوره، لامصب! 🕳 اون صداهایی که بود، شبیه وزوزای کنار شیشه ماشین که تو خنکای پاییز و اولای بارونی صورتت رو سمتش می‌گرفتی تا قطره ریزا بریزه رو صورتت. یادته؟ حتی اونا هم بهونه بود. 🕳 بارون نمی‌اومد که تو چتر می‌آوردی. هوا سرد نبود که اصرار می‌کردی تا پلیور آبی رو بپوشم و بیام تو خیابونا تا هر کی از کنارم رد بشه مسخره‌م کنه و بگه حاج آقا سرما بدم خدمتتون. مثل عینک دودی زدنای تو شب. اصلا تو خدا می‌فهمی چیه که واسم قصه پیامبرا رو می‌گفتی. یوسف پیامبرت پس چرا به زلیخا نه نگفت، یونس‌ت تو شکم نهنگ نرفت، اصلا صالح هم که شتر نداشت تا ناقه‌ش بشه یا ... بی‌خیال! چایی‌ت سرد نشه. 📌 @ponezs

🎥 تصاویر لحظات قبل و هنگام شهادت مظلومانه محمدرضا کشاورز دانش‌آموز شیرازی در شاهچراغ 📌 @ponezs

📍 دبستان دخترانه اباصالح در مدرسه‌شان کار را با سلیقه‌تر و زیباتر اجرا کردند، خدا قوت به مسئولین محترم این مدرسه 📌 @ponezs

🔻نام‌گذاری یک خیابان تهران به نام «شهید آرمان علی‌وردی» 🔹اعضای شورای شهر تهران در جلسه امروز خیابانی در شهران جنوبی را به نام شهید آرمان علی‌وردی نامگذاری کردند. 🔹این معبر در نزدیکی محل سکونت خانواده شهید آرمان علی‌وردی قرار دارد. 📌 @ponezs

📍بازیکنان بی وطن تیم ملی فوتبال ساحلی در برابر اماراتی که آرزوی تصرف جزایر کشورشون را دارد موقع خواندن سرود ملی خفه خون کامل میگیرند و کاپیتان تیم هم به شکل مضحکی برای خاروندن پوز خودش دستش را بالا میارد تا دوربین مچ بند مشکی‌ش رو فیلم برداری کند! بی شرفا اینجا سوریه نیست... #وطن_فروش #فوتبال_ساحلی 📌 @ponezs