منتظر بودم فیلم #جنگل_پرتقال به روی پرده سینما برود که بغل دستیم بهم یک کاغذ داد ... روی کاغذ نوشته بود برای تکبیر گفتن در ساعت ۹ بیرون از سینما بیاید، کاغذ را در جیبم گذاشتم و به فکر فرو رفتم ... ناگهان خانمی بلند گفت ساعت ۹ چه کسانی برای تکبیر به بیرون می آیند؟
همهمه شد و اندکی بعد مسئول سینما با میکروفون میان جمعیت آمد و گفت برخی پیشنهاد دادند ساعت ۹ برای تکبیر ۲ دقیقه فیلم را قطع کنیم چه کسانی موافقند؟ دست هارا بالا بیاورند؟
اکثر جمعیت سینما دست هایشان را بالا بردند و حالا نوبت مخالفان بود
اقلیتی دست هایشان را بالا بردند اما همینکه یک خانم داد زد و گفت ما حقمونه فیلم ببینیم و پول دادیم، مسئول سینما سراسیمه محل را ترک کرد.
گویا امروز گوشهای ما صدای خودمان را نمی شنود و فقط صدای آنها را می شنود!
دیدم یکی از مخالفان بغل دستم وزوزی کرد و به یک طلبه تیکه انداخت، نگاهش کردم و خود را به نفهمی زد، به راستی نمیفهمید چه میگوید و سخنش را با کجای بدنش میزند. از او سوال کردم... چیزی برای گفتن نداشت... به پرده نگاه می کرد
فیلم شروع شد اما ناگهان مسئول سینما به دور از جمعیت در پشت بلندگو گفت که فیلم را ساعت ۹ متوقف نمی کند!
آب سردی که به رویت بریزند... دقیقا همان...
ساعت ۹ شد و فیلم به حساس ترین جای خود رسید... عده ای برای تکبیر بیرون رفتند اما من تکبیر امسالم را درحالی گفتم که داشتم به سخنان یک معلم مست کرده در پارتی، روی پرده سینما جمهوری اسلامی ایران، نگاه میکردم.
#سینما_ونوس
#سینما_تربیت
📌 @ponezs