زیرنویس تلویزیون را می‌خواند ناگهان مکث کرد به طرف من دوید و فریادی از سر خوشحالی سر داد. مامان مامان! فردا قرار است ساعت ۸ صبح حضرت آقا در مرقد امام سخنرانی داشته باشند. با پدرش تماس گرفت که اگر شرایط برای رفتن مهیا باشد به دیدار حضرت آقا برود. شب از شوق خوابش نبرد. صبح بعد از اینکه چادرش را سرش کرد مرا بوسید و گفت:«مامان سلامت را به آقا می‌رسانم.» دست نوشته‌ «جانم فدای رهبر» و پرچم ایران اسلامی در دست داشت. دیگر خبری نداشتم تا زمانی که با آنها تماس گرفتم و فهمیدم به هنگام حضور در گیت آقایان بعد از اینکه متوجه شدند هنوز به سن تکلیف نرسیده است خواستند او را هم بازرسی بدنی انجام دهند اما او اجازه نداده بود. بعد از اینکه از شلوغی‌ها عبور کرده بودند و به داخل حیاط آمده بودند به پدرش گفته بود :« آقا خودش می‌فهمه من اومده بودم درسته ندیدمشون ولی نمی‌خواستم آقاهه به من دست بزنه». #مکتب_انقلاب 📌 @ponezs