eitaa logo
پویش‌های مادرانه
104 دنبال‌کننده
13 عکس
12 ویدیو
3 فایل
بر آن شدیم تا به مادرانگی‌های خود رنگ اجتماعی بدهیم. ادمین: @F_Kh_Abadi
مشاهده در ایتا
دانلود
"خاطرات مقاومت" خاطره دوم شهر بمباران شده بود و همه تو خیابون به طرفی پناه برده بودن. مادری فرزندشو به آغوش کشیده بود. پدری دنبال فرزندش می‌گشت و چند نفر هم برای کمک به هم‌نوعشون به این طرف و اون طرف می‌رفتن😱😔 نگاهمو دوخته بودم به زخمی‌ها و کشته‌هایی که روی زمین افتاده بودن😭😭 ناگهان پدرم دستمو کشید و گفت: بیا از وسط خیابون، روی خط سفید رنگ راه بریم😠 من مات و مبهوت این کار پدر بودم😳 با صدایی که می‌لرزید، گفت: نباید دشمن ترس ما رو ببینه. اون میزنه که ما بترسیم.... 😔 نمیدونم صداش از هیجان میلرزه یا عصبانیت اما هرچی هست ترس نیست💪 اصلا چرا نترسیدن اینقدر مهمه؟!🧐 توی جنگ باید همه چیز رو کف دست بذاری، حتی کف دستت رو هم باید بذاری تا دشمن نتونه اراده ما رو بشکنه💪 اما ترس که باشه، راحت می بازیم. راحت همه چیز رو تحویل دشمن می‌دیم، همه چی!😞 اما دشمن خیلی می‌ترسه!! قرآن درباره یهودیان [دشمن پیامبر] می‌فرماید:«آنها نمی‌توانند رودرو بیایند، نمی‌توانند از سنگر خودشان خارج شوند، باید پشت سنگر خود پنهان شوند تا فعال باشند» 😄 حالا اسراییلی‌ها هم پشت سنگرشون هستن و دارن با موشک می‌جنگن و جرات ندارن که زمینی جلو بیان😏😏 پس ما می‌تونیم مقابل این همه تجهیزات و ادوات دشمن، با نیروهای شهادت‌طلب‌مون وارد بشیم😍 مثل زمان جنگ که یه بسیجی رو با موتور و آرپی‌جی جلوی تانک می‌فرستادن و دشمن رو فراری می‌دادن❤️ الآن هم باید با این نوآوری‌هایی که از جنس ایمان هست بجنگیم😊 مثل همون طراحی عملیات‌هایی که زمان جنگ فرماندهان ما داشتن👌👌 ✍ ط. نعمتی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
«خاطرات مقاومت» خاطره سوم سر سفره نشسته بودیم و غذا می‌خوردیم. تلویزیون روشن بود. اخبار شروع شد. از داغ‌ترین‌ها. از غزه و لبنان! بمباران و کشتار اما مقاومت😭😔💪 دیدم همه مشغول غذا خوردن هستن. بخصوص دختر نوجوانم. با خودم فکر کردم که نباید بچه‌ها نسبت به بلایی که داره سر مردم فلسطین و لبنان میاد بی‌توجه باشن. باید یه کاری کنم!🤔 همون لحظه به ذهنم رسید که دست از غذا بکشم و به تلویزیون نگاه کنم🥺 بعد از چند دقیقه دخترم گفت: مامان! چرا غذا نمیخوری؟ سکوت کردم😐 دوباره پرسید: مامان چی شده؟ نگاهمو دوختم به تلویزیون و گفتم: چطوری غذا بخورم در حالیکه مردم غزه زیر آتش و بمب هستن و غذا ندارن؟ چطوری راحت باشم و اونها تو خرابه‌ها، آسایش نداشته باشن؟😭😭😭 دخترم همینطور که داشت به من گوش می‌کرد، حواسش به اخبار جلب شد😳😔 موقع شستن ظرف‌ها بی‌مقدمه پرسید: مامان! ما چه کاری میتونیم انجام بدیم؟ لبخند زدم.خوشحال بودم که موفق شدم بی‌تفاوتی رو به قدر توان خودم کمتر کنم☺️ گفتم: عزیزم! خودم هم این روزها مدام به این فک میکنم که به عنوان یه زن چه کارایی میتونم برای مردم غزه و لبنان انجام بدم؟ اصلا چه کارایی بلدم؟ بافتنی🧶، خیاطی🪡،آشپزی👩‍🍳، درست کردن ترشی و ... خانم‌های زیادی هستن که دارن هر کاری از دستشون برمیاد انجام میدن. ما هم باید شروع کنیم🏃 مثلا میشه طلاهامونو بدیم که تو یه نمایشگاه به مزایده بذارن و پولش رو برای حمایت از غزه و لبنان بفرستیم. خوبی این کار اینه که بقیه افراد هم به این کار ترغیب میشن😊 یا مثلا میشه مثل کاری که مادر شهید معماریان تو جنگ کردن رو انجام بدیم؛ هر روز خانم‌ها رو جمع میکردن و برای جبهه مربا و ترشی درست میکردن، بافتنی می‌بافتن، لباس می‌دوختن👏 یه کار دیگه هم تبیین و روایت‌گری هست؛ ✍ باید با خانواده، فامیل و دوست و آشنا و همسایه، تو اتوبوس، مترو، تاکسی درباره وضعیت مردم غزه و لبنان صحبت کنیم. این کار سخته ولی حداقل کاریه که میتونیم انجام بدیم👌 میشه با فعالینی که دارن به پناهجویان لبنانی کمک میکنن، ارتباط بگیریم و نیازمندی‌هاشون رو لیست کنیم. تا هر جایی هر چیزی که لازمه مشخص باشه و بشه زود به پناهجویان رسیدگی کنیم🤝 خیلی کار هست که میشه انجام داد. باید یا علی بگیم☺️ ✍ ط. نعمتی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
⛔️ عکس‌ها روضه مصور هستن. اگر مایل نبودین بازشون نکنین😭 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 خواستم چیزی بنویسم اما در قتلگاه هر چه بنویسی مقتل است... این شما و این دو خط روضه برای انگشت سبابه‌ی شهید میدان یحیی السنوارِ قهرمان. آن روز که گفتی «باید در همان مسیری که حرکتمان را شروع کردیم (طوفان الاقصی) حرکت کنیم و راه را ادامه بدهیم و اگر به هدف نرسیم، باید که کربلای دیگری برپاشود» باید می‌فهمیدم وسط معرکه نشانی از حسین (علیه‌السلام) خواهی داشت یحیی! 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✍ ز. حسین‌پور ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
گپ‌وگفتی از جنس مقاومت قسمت چهارم: تحلیل‌ در زیرزمین مسجد❤️ وارد زیرزمین مسجد شدم. یه زیرانداز بزرگ پهن کردن و بعضی مشغول پاک کردن سبزی هستن🌿🌱 یه عده اونورتر مشغول بسته‌بندی سبزی‌ها🌱 چند نفری هم دارن دستگیره‌های پارچه‌ای رو دسته میکنن و توی کیسه میذارن و... خلاصه همه مشغول هستن😊 و همه‌ی این جنس‌های معمولی و مورد نیاز مردم میره به مغازه‌های کوچیک یا بازارچه‌ها تا پول فروش یا دست‌کم سودشون برای حمایت از جبهه مقاومت فرستاده بشه❤️ یه سلام بلند میکنم و جلو میرم. با روی باز ازم استقبال میشه😍 میگم: من چیکار انجام بدم؟ بهم گفتن: به بسته‌بندی سبزی‌ها کمک کن. رفتم نشستم. قبل از اینکه من بیام دعای توسل خونده شده🤲 همیشه کار رو با دعا و توسل برای پیروزی جبهه مقاومت شروع میکنن🌹 یکی از خانم‌ها همونطور که مشغول کار بود، گفت: دیروز با خانم فلانی صحبت می‌کردم، معلمه. میگه سوال بزرگ بچه دبیرستانی‌ها اینه که؛ چرا ما باید کمک لبنان بکنیم؟ اونا خودشون میتونن از خودشون دفاع کنن😕 تو جنگ ۳۳ روزه هم خودشون پیروز شدن. یکی از خانم‌ها که سبزی پاک می‌کرد، خاک دستش رو میتکونه و میگه: خب اون موقع هم ایران ازشون حمایت کرد🌹 یکی دیگه میگه: اما شرایط الان اسرائیل مثل اون موقع نیست. بعد از طوفان الاقصی دیگه اسرائیل برای هست و نیستش میجنگه. از رفتارهاش هم معلومه😏 پس باید بیشتر از قبل هم پشتیبان لبنان و فلسطین بود❤️ همون خانمی که این مسئله رو مطرح کرده بود با اخم‌های در هم میپرسه: یعنی چی؟ کدوم رفتار؟ اسرائیل همیشه وحشی بوده!😒 خانم اول که حالا دستش از گل و خاک پاک شده بود، گوشی موبایلش رو برمیداره و میگه: یه تحلیلی رو چند روز پیش می‌خوندم که میگفت زمان جنگ ۳۳ روزه اسرائیل به خاطر دو تا جنازه اسرائیلی که دست لبنانی‌ها بود میجنگید و وقتی دید داره از حزب‌الله میخوره اومد پای مذاکره و تبادل. اما حالا با وجود حدود ۲۰۰ تا اسیر و ۷۰۰ تا کشته‌ای که داده حاضر نشد بیاد برای تبادل اسرا😡 این نشون میده عملیات طوفان الاقصی واقعا موجودیت اسرائیل رو به خطر انداخته😊 خانم‌ها همه رفتن تو فکر. من هم همینطور🧐 سرم رو بالا گرفتم و گفتم: نتیجه اینکه تا از روی کل جبهه مقاومت رد نشه ول نمیکنه😡 اصلا هم براش مهم نیست که چقدر بکشه یا کشته بده، فقط میخواد باقی بمونه😠 و جنگ حق و باطل سر مرگ و زندگی هست. درسته؟ همه تایید کردن😐 ادامه دادم: حالا هم میشه با همون چیزی که موجودیت اسرائیل به خطر افتاده از بین بره، یعنی طوفان الاقصی‌های بعدی😊 همه بلند گفتن: انشاءالله❤️ حالا تصویر طراح و مهندس بزرگ عملیات طوفان الاقصی؛ شهید یحیی السنوار در آخرین لحظات عمر شریفش توی ذهنم تداعی میشه و غم عالم روی دلم میشینه😭 چقدر برای تنهایی لحظات آخرش و به یاد تنهایی لحظات آخر امام حسین(ع) گریه کردم و البته به دو چشم مقتدری که از بین چفیه معلوم بود، افتخار کردم😔 اما حتما یاران و شاگردانش این راه رو ادامه میدن و میتونن طوفان‌های بعدی رو به راه بندازن🌹 خانم مسئول که میبینه همه توی فکر رفتن و سرعت کار کردن پایین اومده، بلند میگه: برای سلامتی رزمنده‌ها و نصرت اسلام و مسلمین صلوااااات😊 و همه بلند صلوات میفرستن😍 بعد هم میگه: پشت جبهه بااااید مقاوم، بیدار، آگاه و فعال باشه تا حال جبهه‌ها خوب باشه😌 خدا خیرتون بده سریعتر کار کنین که یکی دو تا از خانم‌ها با ماشین دارن میان تا بسته‌بندی‌ها رو ببرن برای فروش🌹 راستی زیاد عجیب نیست که اینجا کسی انگشتر و گردنبند طلا به دست و گردنش نیست؟!🧐 نه. عجیب نیست😁 هفته پیش پویش طلا بوده و سنگین‌ترین طلاها فدای یه تار موی رزمنده‌های مقاومت و خانواده‌های مقاومشون😍😍😍 ✍ ف. خندق‌آبادی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
"خاطرات مقاومت" خاطره چهارم تلفن زنگ خورد و مادرم گوشی رو برداشت. خوشحال بود و حرف طرف مقابل رو تایید می‌کرد☺️ گوشی رو که گذاشت، رو کرد به من و گفت: مادر آقا داماد بود و گفت آخر هفته محضر هماهنگ کردیم برای عقد💘 من از خوشحالی و خجالت نتونستم حرفی بزنم، فقط گفتم: انشاءالله😅 فردای آن روز اخبار پر شده بود از ماجرای انفجار پیجرها توی لبنان و شهادت و زخمی شدن اعضای حزب‌الله🥺🥺 وجودم همه نگرانی بود و اضطراب. حتی یک لحظه هم از این حالت بیرون نمیومدم😞 تا اینکه تلفن زنگ خورد و دوباره مادرم گوشی رو برداشت. دیدم داره با ناراحتی و غم زیادی حرف میزنه😞🤔 گوشی رو که گذاشت، گفت: آقا یوسف از ناحیه چشم و دو تا دست آسیب دیده. الآن بیمارستان هستن. من همونجا اومدم تو اتاق و زدم زیر گریه. اصلا نمی‌تونستم خودم رو کنترل کنم😭😭😭 کمی بعد به خودم اومدم، اول خودم رو دلداری می‌دادم که انشاءالله چیز خاصی نیست و زود برطرف میشه. اما بعد فکر کردم که اگر این جراحت‌ها هم برطرف نشه مهم نیست، مهم پیروزی حزب‌الله هست😍 یکم که آروم شدم، مامان اومد تو اتاق و گفت: مامان! حتما خیری بوده که اینطور شده! رفتم کنارش و گفتم: انشاءالله مامان رفت ولی یه چیز دیگه هم می‌خواست بگه که نگفت😳😐 یک روز مونده به روز عقد، مامانم با یه عالمه مقدمه‌چینی گفت: آقا یوسف قضیه رو به هم زده و گفته دیگه قصد ازدواج نداره😔😔 من دیگه نمیدونستم چه کار کنم، گریه کنم یا دق کنم؟! مادرم ادامه داد: ولی دخترم اگر بخوای کاری برای جریان مقاومت کنی، الآن وقتشه. میتونی عاطفه‌ات رو خرج زندگی کنی، میتونی هم خرج مقاومت کنی. انتخابت هر کدوم که باشه من و بابا پشتت هستیم🙂 حرفای مادرم تسکینم داد، راه نشونم داد. با خودم گفتم: این همه خانم که با جانباز ازدواج کردن، چطوری زندگی کردن؟ من هم که میدونستم شغل آقا یوسف چیه و با همه این موارد، قبول کرده بودم که باهاش ازدواج کنم. چرا این توفیق رو از خودم سلب کنم؟ با عقل معاشم هم درگیر بودم ولی تصمیم خودمو گرفتم. آقا داماد باز هم قبول نمی‌کرد😒😒 بعد از صحبت‌های چند روزه، وقتی مصمم بودن من رو دید، اون هم قبول کرد و یکی دو روز بعد، تو بیمارستان عقدمون خونده شد خداروشکر😅😄🤲 ✍ط.نعمتی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
گپ‌وگفتی از جنس مقاومت قسمت پنجم: مهمانان امام رضا(ع) در رزمایش نصر❤️ اعلام کردن قراره یک رزمایش به اسم رزمایش نصر برگزار بشه😍 خیلی برنامه‌های خوبی دارن؛ سرود، نمایش، اکران فیلم، بازارچه و... این بازارچه توسط گروه‌های مردمی برپا میشه و همه سود یا درآمد حاصل از اون برای حمایت از جبهت مقاومت فرستاده میشه😍 چند تا از دوستان گفتن دوست دارن توی بازارچه شرکت کنن😊 رفتم تو فکر🧐 زمان کمه و من چه چیزی میتونم برای بازاچه آماده کنم؟🙃 سریع‌ترین کاری که می‌تونستم انجام بدم، این بود که شیشه‌های کوچیکی تهیه کنم و از گیاه‌های توی خونه قلمه بزنم. حدودا صد تا آماده کردم😊 وقتی وارد فضای رزمایش شدیم انگار پا به یه دنیای دیگه گذاشتیم🤩 فضایی کاملا جهادی و پرجنب‌وجوش😍 همه در حال دوندگی هستن تا بتونن بیشتر از این فضا استفاده کنن و کمک بیشتری جمع کنن. همه یک دل برای جبهه‌های مقاومت❤️ میز رو با چفیه و عکس شهدای مقاومت، شهید سید حسن نصرالله، شهید یحیی السنوار و شهید سید هاشم صفی‌الدین آماده کردیم🌹 کمی که گذشت رفتم تا به میزهای دیگه هم سر بزنم. متوجه شدم چند نفر از بانوان لبنانی که این چند هفته مهمان شهر ما شدن هم اومدن تا رزمایش رو از نزدیک ببینن😘 بانوی عزیزی که همراهشون بود میگفتن: وقتی به این خانم‌ها گفتیم چنین کاری توسط خانم‌های ایرانی داره انجام میشه، خیلی تعجب کردن و حالا که اومدن و از نزدیک میبینن بیشتر😳 یکی از این خانم‌های لبنانی می‌گفت: این کارها و فعالیت‌های ایرانی‌ها رو به ما نگفتن و خبر نداشتیم😔 برامون خیلی عجیبه. همه تصوری که در این سالها از ایرانی‌ها داشتیم یک طرف و این چیزایی که در این چند ساعت دیدیم طرف دیگه😕 یکی دیگه از همین عزیزان می‌گفت: ما خیلی خوشحالیم و خیلی ممنون. انشاءالله امام رضا(ع) اجر و ثواب کارتون رو بهتون بده😍 پرسیدیم: تا حالا اومده بودین ایران؟ یکی از خانم‌ها ‌گفت: بله. ما با هواپیما میومدیم و توی هتل مستقر می‌شدیم یا به رستوران می‌رفتیم اما گاهی رفتار خوبی از ایرانی‌ها نمی‌دیدیم😔 گفتیم: این خانم‌هایی که اینجا می‌بینین با اون افرادی که تا حالا دیدین فرق دارن. اینا همون جامعه انقلابی واقعی ایران هستن که همیشه پشتیبان و حامی حزب‌الله بودن💪😊 یه گروه برای مصاحبه اومد. پیشنهاد دادم با این مهمان‌های ما هم صحبت کنین اما وقتی با خانم‌های لبنانی مطرح کردم، گفتن اجازه مصاحبه ندارن که واقعا هم کار درستی بود👌 ازشون خواهش کردیم حتما سلام بانوان ایرانی رو به خانم‌های لبنانی برسونن😍 و اونا هم گفتن: هم سلام شما رو بهشون می‌ر‌سونیم و هم بهشون میگیم که بانوان ایرانی با همه توانمندی و امکاناتشون پشتیبان جبهه مقاومت و حزب‌الله عزیز هستن😊😊 به نظرم بیشتر و مهمتر از سود مالی که این رزمایش‌ها برای جبهه‌های مقاومت داره، همین پیام هست. یکدلی عملی ایران و لبنان باید به گوش عزیزان لبنانی برسه😍🌹 ما بیشتر از همیشه به این دست مانورها و پویش‌های پرجمعیت نیاز داریم تا باعث رعب و وحشت دشمن و تقویت قلب جبهه حق بشه🌸 خدا قوت به عزیزانی که این رزمایش پرشور رو در قم برپا کردن و به امید پویش‌ها و رزمایش‌های بعدی❤️❤️ راستی پویش طلا در حرم حضرت معصومه که روز پنجشنبه ۱۰ آبان برگزار میشه رو هم فراموش نکنیم😊 ✍ ف. خندق‌آبادی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
"خاطرات مقاومت" خاطره پنجم روز پنجشنبه رزمایش نصر بود و جمعیت زیادی حضور داشتند، همه برای یک هدف: کمک به مردم لبنان و غزه🇸🇩🇱🇧 غرفه کودک هم پر بود از بچه‌هایی که داشتند نقاشی می‌کشیدند یا بازی می‌کردند🎨🧩 مادری مثل من، کنار فرزندش نشسته بود تا نقاشی بکشد پرسیدم: شما دیروز هم اومده بودید؟ گفت: نه. ولی حیف شد نیومدم. خیلی کار خوبی هست. کاش دوباره و دوباره تکرار بشه😊 گفتم: مثل اینکه قراره تو محله‌های مختلف هم برگزار بشه. گفت: خیلی خوبه. من پاکستانی هستم. ما خارجی‌ها هم چند روز پیش یک بازارچه داشتیم. دخترم پای گاز وایساد و وافول درست کرد. از کشورهای مختلف اونجا بودن. من چند تا عکس گرفتم و تو اینستاگرام فرستادم☺️ گفتم: خیلی کار خوبی کردین. باید از همه کارهامون حتی اگر کوچیک هم باشه، عکس و فیلم بگیریم 🎤🎥تا فضای مجازی و حقیقی رو ازین کارا پر کنیم. بقیه هم عکس گرفتن؟ گفت: نه😳چون کشورهای دیگه اصلا اجازه نمیدن پرچم حزب الله رو بزنن، یا حتی درباره اون تو فضای مجازی فعالیتی داشته باشن و فیلم و عکسی پخش کنن😞😭 شما خیلی راحت اینجا می‌تونید این مراسمات رو برگزار کنید🤲 با خودم گفتم چقدر نعمت داریم و قدرش رو نمیدونیم. گفتم: الآن جهاد تبیین واقعا لازمه. چه برای اینکه از مقاومت بگیم، چه برای اینکه پشتیبانی از مقاومت کنیم و همه ایران پای این قضیه ایستاده. از طرف دیگه هم باعث میشه آواره‌ها و پناه‌جویان بدونن چقدر مردم ایران دارن به اون‌ها کمک می‌کنن👌💪 گفت: آره قبول دارم به همین خاطر من چند تا عکس گرفتم و فرستادم. تشکر کرد و ابراز خوشحالی کرد که با هم آشنا شدیم. بعد خداحافظی کرد و رفت😊🌹 این حرف امام خامنه‌ای را هم آویزه گوشمان کنیم: دشمن در راس نقشه‌هایش، تبلیغات است... علاج پروپاگاندا، "تبیین" است👌 ✍ط.نعمتی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
🔰نائب‌الامام حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: «شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط «مرگ و زندگی» است و هم برای جبهه حق» ۱۴۰۳/۳/۲. «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتی‌اند؛ اینها ایران را نمی‌شناسند، جوانان ایران را نمی‌شناسند، ملّت ایران را نمی‌شناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده‌ی ملّت ایران را هنوز نتوانسته‌اند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم» ۱۴٠۳/۸/۶ 🔸بعد از ضربه سهمگین طوفان الاقصی به تمدن غرب با محوریت اسرائیل و با قرار گرفتن رژیم غاصب صهیونیستی در وضعیت «مرگ و زندگی» و تعرض به امت واحده اسلامی اعم از فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و ایران، باید همه بانوانِ حامی جبهه مقاومت به میدان آمده و با حضور فعال و پرشور در مانورها و پویش‌های مواسات، در دل دشمن سفاک، رعب و وحشت ایجاد کنند و جلوی خطای محاسباتی او را بگیرند. 🔹قطعا حضور پرجمعیت بانوان ایران (به‌عنوان قدرت پنهان نظام اسلامی)، باعث برانگیختن عواطف اجتماعی ملت ایران شده و پیام ایستادگی و مقاومت را در وهله اول به رژیم کودک‌کش صهیونیستی و سپس به همه بانوان صبور جبهه مقاومت در سرزمین‌های فلسطین و لبنان مخابره خواهد کرد تا سبب تضعیف دشمن و تقویت و قوت قلب جبهه مقاومت و خانواده‌هایشان گردد. 🌹قرار این هفته‌ی بانوان قمی در پویش طلا؛ پنجشنبه شب، حرم حضرت معصومه(س) https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
🔰نائب‌الامام حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای: «شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط «مرگ و زندگی» است و هم برای جبهه حق» ۱۴۰۳/۳/۲. «بایستی خطای محاسباتی رژیم صهیونیستی به هم بخورد؛ اینها نسبت به ایران دچار خطای محاسباتی‌اند؛ اینها ایران را نمی‌شناسند، جوانان ایران را نمی‌شناسند، ملّت ایران را نمی‌شناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و اراده‌ی ملّت ایران را هنوز نتوانسته‌اند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم» ۱۴٠۳/۸/۶ 🔸بعد از ضربه سهمگین طوفان الاقصی به تمدن غرب با محوریت اسرائیل و با قرار گرفتن رژیم غاصب صهیونیستی در وضعیت «مرگ و زندگی» و تعرض به امت واحده اسلامی اعم از فلسطین، لبنان، عراق، سوریه و ایران، باید همه بانوانِ حامی جبهه مقاومت به میدان آمده و با حضور فعال و پرشور در مانورها و پویش‌های مواسات، در دل دشمن سفاک، رعب و وحشت ایجاد کنند و جلوی خطای محاسباتی او را بگیرند. 🔹قطعا حضور پرجمعیت بانوان ایران (به‌عنوان قدرت پنهان نظام اسلامی)، باعث برانگیختن عواطف اجتماعی ملت ایران شده و پیام ایستادگی و مقاومت را در وهله اول به رژیم کودک‌کش صهیونیستی و سپس به همه بانوان صبور جبهه مقاومت در سرزمین‌های فلسطین و لبنان مخابره خواهد کرد تا سبب تضعیف دشمن و تقویت و قوت قلب جبهه مقاومت و خانواده‌هایشان گردد. 🌹قرار این هفته‌ی بانوان قمی در پویش طلا؛ پنجشنبه شب، حرم حضرت معصومه(س) https://eitaa.com/pooshesheafifaneh
"خاطرات مقاومت" خاطره ششم مادربزرگ در راه دفاع از اسلام دو شهید داده و مثل همه مادران شهدا آرزومند دیدار رهبر هست🥺 داماد دختریش جلو میفتد و پیگیر می‌شود تا این زن فداکار به آرزویش برسد. بعد از پیگیری‌های زیاد، روز موعود فرا می‌رسد و مادر شهید موفق به دیدار مقتدا می‌شود و چه لحظات شیرینی که زبان و قلم عاجز از توصیفش است🤗😭 از طرف امام خامنه‌ای به ایشان دو سکه طلا هدیه داده می‌شود. مادربزرگ که برآورده شدن آرزویش را مدیون زحمات داماد خانواده می‌داند یکی از سکه‌ها را به نوه‌ و همسرش می‌دهد👏 و حالا چند سال بعد وقتی حکم رهبر در وجوب کمک به جبهه‌های مقاومت همه را به تکاپو انداخته تا از اموال کم یا زیاد خودشان با دل و جان انفاق کنند نوه‌ی مادربزرگ هم به سکه اهدایی رهبرش می‌اندیشد🤔 اما تصمیم زنان و مردان پا به رکاب رهبری معلوم است، با اینکه آن سکه را خیلی دوست داشت، ولی تصمیم گرفت آن را در پویش طلا برای همدلی با مردم غزه و لبنان اهدا کند😊👏👌 برای اینکه ارزش معنوی و تبرکی سکه هم تبدیل به کمک مالی و البته پیام فرهنگی به جبهه‌ها شود، سکه را به مزایده گذاشتند. یک نفر حاضر شد آن را بیشتر از دو برابر قیمت بازار بخرد😃 قرار گذاشتند تا سکه را به صاحب سوم تحویل دهند، فکر می‌کنید خریدار سکه متبرک چه کسی بود؟ یک پیرمرد کشاورز سیه چهره!🙋‍♂ پیرمرد خمیده، سکه را تحویل گرفت. این بار نوبت گذشت و فداکاری صاحب سوم است. پیرمرد در همان مجلس سکه را به آقای وافی تقدیم می‌کند تا کمک‌خرجی باشد در جهاد فرزندآوری👩‍👧‍👧👨‍👧‍👦 انگار این سکه قدرت خاصی دارد. قدرتی که از بزرگ‌مرد، رهبر و پرچمدار اسلام گرفته و حالا آن را به صاحبان جدیدش منتقل می‌کند❤️ و حالا نوبت از خودگذشتگی صاحب بعدی است. آقای وافی که از داستان باخبر می‌شود، سکه متبرک را به نوه مادربزرگ برمی‌گرداند👌 عجیب نیست که به یاد گردنبند حضرت زهرا(س) میفتیم. حضرت نمی از دریای بی‌کران عنایات خود را به فرزندان‌شان که سکاندار کشتی نظام اسلامی هستند، عطا کردند تا بین شیعیان تقسیم کنند و ما بیشتر از گذشته، تشنه چشیدن طعم حکومت ائمه شویم😭😭 به امید زندگی در زمان ظهور مقاومت می‌کنیم🤲 ✍ط. نعمتی ✅https://eitaa.com/pooshesheafifaneh