🔹در سفر کوتاه خود به شهرستان تربت جام برای ساعتی مهمان آزاده ای بودیم که در قامت یک راوی مجرب ظاهر شد و ما جذب هیجان حرفهایش شده تا شنونده بخش دیگری از پشت پرده جنایات بعثیان باشیم.
🔸احمد نصراللهی برادر عزیز آزاده ای است که سال ۱۳۶۷ در جریان عملیات مرصاد به عنوان یک اسیر مفقود گرفتار دشمن بعثی می شود و در هیچ قاموس بشری برای اسیر بی نام و نشان تعریفی وجود ندارد اما متاسفانه اکثر اسرای ایرانی، بی نام و نشان بودند و این گروه از اسراء هیچ فرقی با شهید غریب اسارت نداشتند
چون هر لحظه در معرض شهادت بودند.
🔹آقای نصراللهی در بخشی از صحبتهای خود به خاطره تلخی اشاره کرد که حتی شنیدن آن طاقت زیادی می خواهد او این خاطره را اینگونه روایت کرد : «همه اسرای اردوگاه را در محوطه جمع کردند و فرمانده عراقی صحبت خود را این گونه آغاز کرد که ... گوشت آشپزخانه تمام شده و باید برای تامین گوشت یک نفر از اسرا انتخاب و ذبح شود ... و امروز اولین نفر ذبح خواهد شد.... جلاد را به میدان فراخواند و هیبت وحشتناک جلاد نفسها را در سینه حبس کرد...جلاد با کارد مخصوص قصابی منتظر بود تا با انتخاب فرمانده دستور او را برای سربریدن اسیر منتخب اجرا کند...فرمانده حرکت خود را آغاز کرد و با عبور از صفهای متعدد اسرا یکایک آنها را با نگاه خریدار نظاره می کرد و همه اسرا می دانستند در چنین شرایطی نباید مستقیما به چهره فرمانده نگاه کنند و لذا همگی نگاهشان به زمین دوخته شده بود تا برق نگاهشان باعث جلب توجه فرمانده نشود...
🔸لحظات انتظار به سختی می گذشت .. ضربان و طپش قلب، صدای غالبی بود که به گوش هر آزاده می رسید.... !! انتظارها به سر آمد و یکی از اسرای بخت برگشته انتخاب و به محل ذبح منتقل شد... !! مابقی اسراء نفس راحتی کشیدند ... !! اسیر منتخب در شرایط روحی بدی قرار گرفته بود ... !! کاری از او ساخته نبود و باید به تقدیری که برایش رقم خورده تن دهد....!! مقدمات ذبح فراهم شد و جلاد قربانی را روی زمین خواباند ... !! با یک دست سر اسیر و با دست دیگر کارد را بر گلوی او قرار داده و منتظر اجرای دستور فرمانده بود.... !! این فرایند مدتی طول کشید و همه از تحمل چنین شرایطی در رنج و عذاب بودند .... !! سرانجام فرمانده وانمود کرد که فعلا از تصمیم خود صرفنظر و اجرای حکم به زمانی دیگر موکول شده است ...!! این بخشی از شکنجه های روحی بود که اسرای مفقود در اردوگاههای رژیم بعث عراق همواره شاهد آن بودند ... !! اسراء می دانستند بعثی ها قادر به انجام هر کاری هستند چون نامشان در زمره اسرای صلیب سرخ، ثبت نشده و فقط بعثی ها از وجود آنها خبر داشتند....»
🔹این خاطره و هزاران خاطره دیگر که گفته شده و یا در سینه های آزادگان باقی مانده است گواه مظلومیت آزادگان عزیز ما در دوران اسارتشان است...
🔸یاد شهدای غریبی را که مظلومانه به شهادت رسیدند گرامی داشته و برای آقای نصراللهی و خانواده صبورشان سلامتی و عاقبت بخیری آرزومندیم ...
«روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران و مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی»
࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
┏━━ °•🖌•°━━┓
🌷@isaar_razavi
🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi
┗━━ °•🖌•°━━┛