هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
#غربت_عشق
*امیر*
من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟
دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش
با صدای پر بغض زیر لب گفت
دنیا(بغض) : نه
من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟
دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه
من : باشه
با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد
دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما
دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم
با این جمله اش دلم ریخت
دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم
نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟
دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم
خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم
دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ
و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم
انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم
من(داد) : وایسا دنیا
و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد
من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟
داد زدم
من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟
پر بغض گفت
دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر
من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟
نویسنده ❣کیانا
بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇
@hes_love