eitaa logo
دختران چادری🖤:)
164 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
345 ویدیو
56 فایل
✨﷽✨ یھ ڪاݩال 😌🌱 مٽڵ همه ڪاݩاݪا🌻 ما مغࢪوࢪ ݩیسٺیم 👐💖 پذیࢪا؁ آقایوݩ نیسٺیم 🍂 ڪݐے؟ یھ صݪواٺ، ࢪگبارے نہ!💕🌼 لف؟ ٺو ڪاݩاݪ ما ٺعریف نݜدھ 👀 مشاور رایگانمون : @pasokhgo313 ارتباط با مدیر🌈 @EEE_88 همسایمون :. @hejabhejabane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love
هدایت شده از ★تبادلات گسترده گل نرگس«یکشنبه»★
*امیر* من : دنیا چرا اینطوری شدی؟ من کاری کردم انقدر ناراحتی؟ دونه دونه داشت اشکاش میریخت روی گونه اش با صدای پر بغض زیر لب گفت دنیا(بغض) : نه من : خب عزیزم چرا اینطوری میکنی ، من وقتی اینطوری میبینمت جونم در میاد ، بگو چیشده؟ دنیا(بغض) : امیر بزار حرف هام رو بزنم بعد بگو ، باشه من : باشه با چشم های پر اشکش بهم نگاه کرد دنیا(بغض) : امیر این مدت که باهم نامزد بودیم بهترین دوران عمرم بود ، واقعا فهمیدم زندگی و دوست داشتن چیه اما دنیا(بغض) : منو و تو به درد هم نمیخوریم با این جمله اش دلم ریخت دنیا(بغض) : من دوست دارم امیر ، خیلی ام دوست دارم ، اما نمیشه ، ما به درد هم نمیخوریم ، نمیتونیم برای هم باشیم نفس ام داشت میرفت ، این دختر داشت به من چی میگفت؟ مگه نمیدونست من بدون اون میمیرم؟ دنیا(بغض) : نمیزارن که برای هم باشیم خیره بودم توی صورتش و نمیدونستم باید چی بگم دنیا(بغض) : امیرم مراقب خودت باش و بدون من خیلی دوست دارم ، اما نمیشه ، یک وقتایی هر کاری کنی روزگار نمیزاره بشه ، خداحافظ و رفت و منم فقط به رفتنش نگاه میکردم انگار یکدفعه به خودم اومدم تازه فهمیدم چی گفت ، با تموم جونم داد زدم من(داد) : وایسا دنیا و با سرعت رفتم سمتش ، برگشت سمتم و داشت گریه میکرد من : دنیا میفهمی داری چی میگی؟ ، یک روز قبل از عقد اومدی داری چی میگی؟ میگی نمیشه؟ نمیتونیم برای هم باشیم؟ داد زدم من(داد) : چرا نمیشه؟ ، برای چی نمیشه؟ پر بغض گفت دنیا(بغض) : نمیزارن بشه امیر من(داد) : کی نمیزاره؟ ، برای چی نمیزاره؟ نویسنده ❣کیانا بکوب رو لینک زیر و ادامه اش رو بخون😍😉👇 @hes_love