eitaa logo
دختران چادری🖤:)
164 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
345 ویدیو
56 فایل
✨﷽✨ یھ ڪاݩال 😌🌱 مٽڵ همه ڪاݩاݪا🌻 ما مغࢪوࢪ ݩیسٺیم 👐💖 پذیࢪا؁ آقایوݩ نیسٺیم 🍂 ڪݐے؟ یھ صݪواٺ، ࢪگبارے نہ!💕🌼 لف؟ ٺو ڪاݩاݪ ما ٺعریف نݜدھ 👀 مشاور رایگانمون : @pasokhgo313 ارتباط با مدیر🌈 @EEE_88 همسایمون :. @hejabhejabane
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇 میخوام به راهم ادامه بدم که کممممممک خواستن همون ، بلند میشه با سرعت به صدا میرم. نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و موهاشو میرقصونه.... ''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی نیست... نزدیکتر میرم. معلومه که حالش نیست. همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو میگیرم..... موهاش و از رو صورتش کنار میزنم صورتش شده بود و به زور بالا می اومد سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی تر از این حرفا بود نگاهم سمت دستش میره' درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!! . براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑 https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨‍✈️👩‍✈️
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇 میخوام به راهم ادامه بدم که کممممممک خواستن همون ، بلند میشه با سرعت به صدا میرم. نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و موهاشو میرقصونه.... ''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی نیست... نزدیکتر میرم. معلومه که حالش نیست. همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو میگیرم..... موهاش و از رو صورتش کنار میزنم صورتش شده بود و به زور بالا می اومد سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی تر از این حرفا بود نگاهم سمت دستش میره' درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!! . براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑 https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨‍✈️👩‍✈️
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇 میخوام به راهم ادامه بدم که کممممممک خواستن همون ، بلند میشه با سرعت به صدا میرم. نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و موهاشو میرقصونه.... ''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی نیست... نزدیکتر میرم. معلومه که حالش نیست. همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو میگیرم..... موهاش و از رو صورتش کنار میزنم صورتش شده بود و به زور بالا می اومد سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی تر از این حرفا بود نگاهم سمت دستش میره' درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!! . براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑 https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨‍✈️👩‍✈️
هدایت شده از ☆تبادلات گسترده گل نرگس«شنبه»☆
❌❌❌😱😱😱👇👇👇 میخوام به راهم ادامه بدم که کممممممک خواستن همون ، بلند میشه با سرعت به صدا میرم. نگاهم سمت دختری میره که رو زانوهاش نشسته و موهاشو میرقصونه.... ''اگه از دخترای سازمانه چرا چیزی نیست... نزدیکتر میرم. معلومه که حالش نیست. همین که میخواد بیفته با چند گام بلند بهش میرسمو تو میگیرم..... موهاش و از رو صورتش کنار میزنم صورتش شده بود و به زور بالا می اومد سعی میکرد لبای خشکشو تکون بده تا چیزی بهم بگه ولی بی تر از این حرفا بود نگاهم سمت دستش میره' درشت میشه .....😱😱😱😱❌!!! . براے خوندن این رمان جذاب و پلیسی همین حالا وارد شو😨😱👇🛑🛑 https://eitaa.com/joinchat/3866624105C6e27a2ba9a پاتوق رمان هاے پلیسی_عاشقانــــــــــــــــــــہ😍👨‍✈️👩‍✈️