ای که صد سلسله دل، بسته به هر مو داری باز دل میبری از خَلق، عجب رو داری ۲۱۵۰_بس کن دیگه زشته
کیستم من؟ پای تا سر نسخهای از زلفِ او
تیرهروزی بیقرار، آشفتهحالی دَرهمی...
+ایشالله که با شعرین
گفتي كه : مي بوسم تو را
گفتم: تمنا مي كنم
گفتي كه : گر بيند كسي ؟
گفتم كه : حاشا مي كنم
گفتي: ز بخت بد اگر ، ناگه رقيب آيد ز در ؟
گفتم كه : با افسونگري ، او را ز سر وا مي كنم
گفتي كه : تلخي هاي من گر ناگوار افتد تورا
گفتم كه: با نوش لبم ،آنرا گوارا مي كنم گفتي : اگر از كوي خود ، روزي تو را گويم برو؟
گفتم كه: صد سال دگر امروز و فردا ميكنم
۲۰۰۰_سیمین بهبهانی
-
پر از هیچ؛'
گفتي كه : مي بوسم تو را گفتم: تمنا مي كنم گفتي كه : گر بيند كسي ؟ گفتم كه : حاشا مي كنم گفتي: ز
گفتم تو بگو شعر برایت چه بخوانم؟
گفتی غزل تلخ خداحافظی ات را...
#حمید_بیرانوند
پر از هیچ؛'
ای که صد سلسله دل، بسته به هر مو داری باز دل میبری از خَلق، عجب رو داری ۲۱۵۰_بس کن دیگه زشته کیس
بله با شعر بودم سوتفاهم نشه
خب پس🤝
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد
افکند سر به زیر، حیا را بهانه کرد
آمد به بزم و، دید من تیره روز را ننشست و رفت، تنگی جا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پی نظارهٔ رخش بر رو گرفت دست و، دعا را بهانه کرد
آغشته بود پنجهاش از خون عاشقان
بستن به دست خویش حنا را بهانه کرد
۲۱۰۰_شاطر عباس صبوحی
صائب شکایت از ستم یار چون کند؟
هر جا که عشق هست، جفا و وفا یکی است...
+اولین باره اسم این شاعرو میشنوم و شعراشون>>>
شاطر عباس متخلص به صبوحی، تولد او را به سال ۱۲۷۵ هجری قمری در شهر قم، اقامتگاهش را تهران، نام پدر او را کربلایی محمد علی و نام جدش را مشهدی مراد نوشتهاند، دربارۀ سیما و قد و قامت و اخلاقش چنین گفتهاند: قامتی متوسط به حد اعتدال داشت، چهارشانه، دارای موی مشکی، ابروان پر پشت و دیدگانی فراخ و گشاده بود. کلفتی لبان و خوشترکیبی بینی و چشمان درشت، روی هم رفته چهرهای بسیار جذاب به او بخشیده بود آنچنان که نظرها را بسوی خود جلب میکرد. صبوجی صدایی بم و مردانه و گیرا داشت. راجع به خلق و خویش گفتهاند: خوش مشرب، مصاحبتش دلپذیر و مطبوع بود. اغلب فکور و اندیشناک به نظر میرسید. در هنگام کار، همیشه پیراهنی تمیز و پاک به تن میکرد و پیشبندی لطیف میبست. ولی در بیرون از محل کار سرداری ماهوت آبی کمرچین در بر مینمود. زلفانش انبوه و تا پشت گردنش افتاده بود. در شرح حالش آمده است: از شاعران خوش قریحه، خوش ذوق و با استعداد کافی در غزل و رباعی بوده است. اشعارش، بسیار روان و ساده و در خور فهم عموم طبقات میباشد. شاطر عباس غیر از غزلیات آثار دیگری از قبیل مسمطات، رباعیات و دوبیتی از خود یادگار نهاده است. از جزئیات زندگی این شاعر اطلاع دقیقی در دست نیست. وفات شاطر عباس صبوحی به سال ۱۳۱۵ هجری قمری در تهران اتفاق افتاد. ظاهراً معروفیت او بیشتر بدان سبب است که چنان که گفتهاند از سواد خواندن و نوشتن بیبهره بوده و با این حال طبعی موزون داشته و اشعاری عاشقانه میسروده است
+تشکر ازتون🤝🤝
شعر اینقدر روون و قشنگ عجیبه اسمشونو کمم میشنویم
پر از هیچ؛'
دختر ِ چادر سفید ِ سینی ِ چایی به دست! ای که هرگز در خیالم هم نمی آیی به دست! معذرت میخاهم از این
دختر چادر سفید هنوز هم ساختارش درست نیست آخر بیت دوم و اول بیت سومش یه تغییر نیاز داره شعر آخری هم ساختارش نیاز به منظم شدن داره لطفا به این چیزا بیشتر دقت بکنید
الان دیگه درست شد ؟
بله بالاخره درست شد ممنون از صبرتون
+حق میدم منم رو چینش شعر حساسم.
*اگر حال داشته باشم