#شکایت_نامه💔
اللهم انا نشکو الیک ..
خداجونم سلام
امروز از اول صبح دلم گرفته بود ، بدجورم گرفته ، برای همین اومدم شکایت کنم
از کی ؟ از خودت!
برای چی ؟ برای اینکه منو عاشق کربلا و اربعین کردی و امسال راه رو بستی ..😭
خداجونم منکه یادم نمی ره همیشه به زائرا تو کربلا می گفتم اینجا که هستید قدر بدونید چون این راه در طول تاریخ چندین بار بسته شده و حتی سالها بسته بوده طوری که گاهی یک نسل کامل نتونستن بیان و.. ، اما هیچ وقت ته دلمم نمی خواستم باور کنم این حرفا درسته 😔
نه اینکه قدر ندونن نه ، بلکه راه دوباره بسته میشه اینو واقعا نمیخواستم قبول کنم اما شد 😭
حالا امروز اومدم بهت شکایت کنم 😭
میخوام بگم خداجونم ، من که دنبال زندگی و دنیای خودم بودم نمیدونستم حسین علیه السلام کیه ؟ کربلا کجاست؟ اربعین یعنی چی ؟؟😭
تو منو با اینا آشنا کردی ، به قول قدیمیا این نونو خودت تو دامنم گذاشتی 😭
آخه این شکایت داره ؟؟! نه شکایت نداره قربونت برم، بلکه شکر داره ، اما میدونی چی شکایت داره اینکه این محبت رو مثل یک آدم تشنه وسط بیابون که به آب خنکِ گوارا رسیده به جیگر تشنه اش سرازیر کنی و بگی حالا برو سال دیگه بیا دوباره نوش جان کن بعد حالا که شده سال دیگه وسط این بیابان سوزان دنیای بی کسی و عطش رهاش کنی و بگی فعلا از آب حیات خبری نیست..💔
میخوام از تو به خودت شکایت کنم از این عشق سوزانی که به جانم انداختی و امسال دوری از حبیب رو برام نوشتی 😭
آخه خداجونم پارسال این موقع ها نه من بلکه همه ی حسینی ها داشتیم جمع و جور میکردیم و می گفتیم هرکه دارد هوس کربُبلا بسم الله.. 😭
نمی دونی چه صفایی داشت وقتی ساعتها تو صف اداره گذرنامه میایسادم تا بتونم گذرنامه رو بگیرم ..
نمیدونی چقدر تو کل سال پس انداز میکردیم که اربعین بتونیم خودمونو به کشتی نجات برسونیم و به ساحل امن حسینت پناه ببریم 😭
ببخشید اینطوری میگما اما نمیدونی چه صفایی داشت وقتی با پای تاول زده می رسیدی بین الحرمین ، بعد وسط اون ازدحام عشاق پای یکی هم می رفت روی تاول پات و صدات بالا می رفت یا رقیه 💔
الهی اشکو الیک 😭
به تو شکایت میکنم از دوری راه و قلبی که دیگه تو سینه جا نمی گیره 😭
به تو شکایت میکنم از پاهایی که این روزا دیگه همراهی نمی کنه😭 شاید اونم فهمیده ک الان باید سمت مرز حرکت کنه نه بیرون و دانشگاه و..
به تو شکایت میکنم از ساعتهایی ک نمی گذره😭 کاش لااقل زودتر اربعین بیاد و بره و این قدر خون ب دل ما نکنه😭
به تو شکایت میکنم از این همه عافیت و راحت خوابیدن ، آخه دلم لک زده برای خستگی های بین راه و بی خوابی های از گرما و سرمای موکب ها 😭
اصلا چرا از اینا بگم ؟ دلم لک زده برای یه چایی پررنگ تو اون استکان کوچیکا که تا نصفه شکر می ریختن توش ، بهش می گفتن چای عراقی 😭
خدایا دلم لک زده برای یه ندای بهشتی که هر لحظه و هرجا می رسید : هلا بیکم یا زوار الحسین 😭
الهی اشکو الیک..
خدایا به چه گناهی ؟ 😭
خدایا من بد بودم قبول اما شنیدم آقام دل حُر رو هم بدست آورد ، همون حری ک دل بچه هاشو لرزوند دل زینبشو لرزوند 😭
خدایا من بدم قبول اما مثل زهیر راهمو عمدا از حسین فاطمه س جدا نکردم ، اگرم گاهی رفتم سمت گناه سهوا بود 😔
الهی اشکو الیک...😭
به تو شکایت میکنم از این دوری راه ، به تو شکایت میکنم از این نفس های ب شماره افتاده 😭 از این دلی ک یک سال شور اربعینو زده حالا باید بهش بگم برو خوش باش که دیگه خبری از بوی اسفند و گل محمدی نیست ، دیگ امسال قرار نیست از خونه تکون بخوری ، دیگه قرار نیست همه ی دل تنگی هاتو بریزی تو کوله پشتیت و ببری برای ارباب 😭
خدایا به تو شکایت میکنم از اینکه حتی ضریح امام رضا ع هم بسته است، آخه اون سالهایی ک راه کربلا بسته بود سریع جمع میشدیم هرطور شده خودمونو میرسوندیم به ضامن آهو و دلتنگی هامونو عرضه می کردیم 😭
آخ خدااا به تو شکایت میکنم از دوری حاج قاسم 😭 همونی که هر سال این موقع ها تو فضای مجازی می گفتن برای داعشی ها و تکفیری ها خط و نشون کشیده که اگ یه تار مو از سر زائرای حسین کم بشه دودمانتون رو ب باد میدم 😭 اینجا تو ایرانم هر کی ب ما میگفت خطر داره نرید سرمونو بالا می گرفتیم و سینه سپر میکردیم و می گفتیم مگه حاج قاسم و بچه هاش زبونم لال مردن 😭
خدایا خدایا خدایا ..
اصلا من چرا از تو شکایت میکنم ؟؟ 😭 باید از خودم شکایت کنم که اینقدر گناه برام عادی شد که این بلا سرم اومد ، این قدر دل به دنیا بستم و خیالم راحت بود ک پول که رسید اربعین می رم کربلا حالا دارم جوابشو می گیرم .😔
خدای من دیگه نمیدونم از کی و از چی ، به کی باید شکایت کنم ، اما این شعر شده زمزمه این روزای من :
بیچاره اون که ندیده حرم رو
بیچاره تر اون که دید کربلا رو ..
[صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام ]
#ناگفته_های_کربلای_من ..
@porofail_me