فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_استوری♥️
#حاج_قاسم🕊
مرگتویکعالمیراخوشحالکرد...💔
یکعالمیراویرانهکرد...🥀
عالممعاویهراخوشحالکرد...😔
عالمعلیبنابیطالبراویرانکرد...😭✋🏻
#نعمالرفیق✌️🏻
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
#...(:❤️🌱
📗💚|||نهجالبلـاغه.ir
🖇📌|||حڪمت٣۴.ir
❰🔏🌿~راهبےنیازے❱
🖌...امیرالمومنینعلیهالسلام↓↓
بہترینبینیازے،ترڪآرزوهاست🎈
➖➖➖➖➖
•☁️✨•ڪلامنور.ir
•🌸🍀•امیرالمومنینعلیهالسلام↓↓
ڪسےڪہپیشنفسخودبزرگباشد
وخودرابزرگبیند؛درپیشگاه
خداڪوچڪوحقیࢪاست.
📚📍|||غررالحڪم|||
♥️⃟اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَج⃟🦋
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
جانِایرانکجاستے؟! |#حاجقاسم💔| 『 @porofail_me 』
میگفتکہ
انقلابکارمندنمیخواد...!
آدمجهادۍمیخواد
فرقحاجقاسمباهمکاراش
توهمینبود:)🖐🏻
#همیندیگہ...🚶🏻♀
『 @porofail_me 』
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
جانِایرانکجاستے؟! |#حاجقاسم💔| 『 @porofail_me 』
هیچڪس نمیتونـہ
جایگـزین تـو بشـہ سࢪدار دلـم
┄┄┅┅✿❀❤️❀✿┅┅┄┄
@porofail_me
ایمانبهسِحـرودیو
ڪهایماننمـیشود‼️
دجّـال،رَبِّقادرِرحـماننمیشود❌
ابلیسواهـرِمَنکهدوناماز
یڪآتشـند✔️
#تغـییرنامتوبهیشیـطاننمیشود🔥
گرگاسـتاو،چـهبارجـزآید
چهباسـلام😊
دلسوزویارویاورِچـوپاننمیشود✋🏼
ایشـیــ🇬🇧💜🇺🇸ـــــخ
جانوالدهاتبیخـیالشـو🤦♂
اینجـوبرایمـردمِماناننمیشـود😔
@porofail_me
حرفقشنگ✨
اگهازگناهکردنمیترسی،
خوشبحالت...😇
@porofail_me
『﷽』:
﷽
+زیآدسجده ڪࢪدن برتُࢪبٺِ سیّــدالشهداء،
اخلاق ࢪاعوض مےڪند.
#حاج_اسماعیل_دولابے
@porofail_me
شیطانمیگه:همین یڪبار گناهڪن؛
بعدش دیگه خوبشو...!
"سوره9یوسف"
.
خُـدامیگه:باهمین یکگناه ممڪنه؛
دلتبمیره و هرگز توبهنڪنی،
و تاابد جهنمی بشی...💥🦋🌿|•
"سوره81بقره"
.
حواستهست؟!
@porofail_me
میگما…
حواستوݩهستدوماهدیگهمیشھیکسال؟!"(:💔"
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
برایما بچه یتیم های #حاج_قاسم #بایدن و #ترامپ فرقی ندارد حکایت ما و #آمریکا دیگر حکایت #پدرکشتگۍ
...
آقایترامپقمارباز
ازامشببهبعدازسایهیخودتهمبترس
وهرلحظهمنتظرماباش...
قرارمارأسساعتِانتقام
بهوقت۰۱:۲۰بغداد
.
.
.
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم
#سردار_دلها
@porofail_me
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_اول
#قسمت_سیزدهم
🌷🍃🌷🍃
....
در چشمان مادر بغض تلخی ته نشین شد و باز با متانت پاسخ داد :" عقل من میگه مردم دار باش!یه کاری نکن که مردم ازت فراری باشن ... "
کلام مادر به انتها نرسیده بود که عبدالله با یک بغل نان در چهارچوب در ظاهر شد و با چشمانی که از تعجب گرده شده بود، پرسید:" چی شده؟ اتفاقی افتاده؟ " و پدر که انگار گوش تازه ای برای فریاد کشیدن یافته بود، دوباره شروع کرد:" چی می خواستی بشه؟!!! نصف انبار برگشت خورده، مالم داره تلف میشه، اونوقت مادر بی عقلت میگه داد نزن مردم بیدار میشن!" عبدالله که تازه از نگرانی در آمده بود، لبخندی زد و در حالی که سعی می کرد به کمک پاشنه پای چپش کفش را از پای راستش درآورد، پاسخ داد:" صلوات بفرست بابا! طوری نشده! الآن صبحونه می خوریم من فوری میرم ببینم چه خبره . " سپس نان ها را روی اپن آشپزخانه گذاشت و ادامه داد :" توکل به خدا! ان شاء الله درست میشه! " اما نمی دانم چرا پدر با هر کلامی ، هر چند آرام و متین ، عصبانی تر می شد که دوباره فریاد کشید :" تو دیگه چی می گی؟!!! فکر کردی من شاگردت هستم که درسم میدی؟!!! فکر کردی من بلد نیستم به خدا توکل کنم؟!!! چی درست میشه؟!!! " نگاهش به قدری پر غیظ و غضب بود که عبدالله دیگر جرأت نکرد چیزی بگوید. مادر هم حسابی دلخور شده بود که بغض کرد و کنج اتاق چمباته زد . من هم گوشه مبل خزیده و هیچ نمی گفتم و پدر همچنان داد و بیداد می کرد تا از اتاق خارج شد و خیال کردم رفته که باز صدای فریادش در خانه پیچید و اینبار نوبت من بود:" الهه! کجایی؟ بیا این جا ببینم! " با ترس خودم را به پدر رساندم که بیرون اتاق نشیمن در راهرو ایستاده بود . بخاطر حضور مستأجری که راه پله اتاقش همانجا شروع می شد، از اتاق بیرون نرفتم و همانجا در پاشنه در ایستادم . پدر دمپایی لا انگشتی اش را مقابل صورتم گرفت و پرخاش کرد :" بهت نگفتم این بندش پاره شده ؟!!! پس چرا ندوختی ؟!!! " بی اختیار با نگاهم پله ها را پاییدم. شاید خجالت می کشیدم که آقای عادلی صدای پدر را بشنود ، سپس سرم را پایین انداختم و با صدایی گرفته پاسخ دادم :" دیشب داشتم می دوختمش ، ولی سوزن شکست . دیگه سوزن بزرگ نداشتیم . گفتم امروز عبدالله رو میفرستم از خرازی بخره ... "
✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
@porofail_me
#رمان_جان_شیعه_اهل_سنت
#عاشقانه_ای_برای_مسلمانان
#فصل_اول
#قسمت_چهاردهم
🌷🍃🌷🍃
....
که پدر با عصبانیت به میان حرفم آمد:" نمیخواد قصه سر هم کنی! فقط کارت شده خوردن و خوابیدن تو این خونه! " دمپایی هایش را به پا کرد و وارد حیاط شد. از تلخ زبانی اش دلم شکست و بغضی غریبانه گلویم را گرفت. خودش اجازه نداده بود درسم را ادامه داده و به دانشگاه بروم و حالا خانه نشینی ام را به رخم می کشید که حلقه گرم اشکی روی مژه هایم نشست. باز به راه پله نگاه کردم . از تصور این که آقای عادلی صدای پدر را شنیده باشد، احساس حقارت عجیبی می کردم. صدای کوبیده شدن در حیاط آخرین صدایی بود که شنیده شد و بلافاصله خانه در سکوتی سنگین فرو رفت . پدر همیشه تند و تلخ بود، ولی کمتر می شد که تا این حد بد رفتاری کند. به اتاق که بازگشتم ، دیدم عبدالله مقابل مادر روی زمین زانو زده و دلداری اش می دهد . با سر انگشتم ، اشک را از حلقه چشمانم پاک کردم تا مادر نبیند و در عوض با لیوان آب به سمتش رفتم ، ولی نه لیوان آب را از من می گرفت، نه به دلداری های عبدالله دل می داد. رنگ سبزه صورتش به زردی می زد و لبانش به سفیدی. دستانش را دور بازوانش حلقه زده و به گل های سرخ فرش خیره مانده بود که دستانش را گرفتم و آهسته صدایش کردم:" مامان! تو رو خدا غصه نخور! " و نمی دانم جمله ام تا چه اندازه لبریز احساس بود که بلاخره چشمانش را تکان داد و نگاهم کرد. عبدالله از فرصت پیش آمده استفاده کرد و دنبال حرف من را گرفت :" بابا رو که می شناسی! تو دلش چیزی نیس. ولی وقتی یه گره ای تو کارش می افته، بدجوری عصبانی میشه ... مامان! رنگت پریده! ضعف کردی ، بیا یه چیزی بخور." ولی مادر بدون این که از پدر گله ای کند، سر شکمش را با مشت فشار داد و گفت:" نه مادر جون! چیزیم نیس، فقط سر دلم درد گرفته. " و من بلافاصله با مهربانی دخترانه ام پاسخ دادم :" حتماً دلت خالی مونده. عبدالله نون داغ گرفته. پاشو صبحونه بخوریم." که نفس عمیقی کشید و با صدای ضعیفش ناله زد :" الآن حالم خوب نیس. شماها برید بخورید، من بعدا می خورم." عبدالله به من اشاره کرد که چیزی نمی خورد.
✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞
🍃ادامہ دارد....
✍🏻 #نوشته_فاطمه_ولی_نژاد
@porofail_me
بِسمِ نآمَتـ ڪِھ اِعجاز میڪُنَد...
بســمِ #اللھ••🍃
#سلامصبحٺونمعطربھنامولےعصر(عج)♥️
#سلامارباب •°💛
○روزی كه بی حسین شروع شود ؛
شروع نشود بهتر است
#حسین_جان" رخصت ؛
تا که رزق از کرم سفره "ارباب" رسد🌱🦋
#صبحٺون_حسینۍ 🌤
#حسینجانم♥️
@porofail_me
•🌿✨👌•
📌 #نیازمندیهاکشور
مایهجو"غیرت"همتگونهنیازداریم
نهیهجو"بایدن"
...
..
.
مردمهمچینجشنگرفت،کف،دسصوتو...کهترامپراینیاوردهوبایدنرایآورده.
هردوتاشونیهکرباسن.
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
بہتمام✋
تازهچــ✨ــادرےهابگویید🗣
فقطیڪنگاهبرایتان
مہمباشد👌
آنهــمنگاهمادرانہ
حضرتزهـــــرا(س)
#توفرشتہاےبانو😍
@porofail_me
تا زمانی که
من زنده هستم
و مسئولیت دارم،
نخواهم گذاشت
حرکت عظیم ملت ایران
به سوی آرمان ها،
ذرهای منحرف شود!!!
#حفظهالله
#حضرت_آقا
#مستشهدین
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
#(:❤️ #شہیدحاجحسینخرازۍ
🌺✨
✨
#خاطره
+ گفٺنحاجحسینرواوردیم بیمارسٺان
رفٺیمعیادٺ
ازٺخٺاومدپایین
بغلمڪرد
پرسید:دسٺٺچیشدهـ؟...🤔
دسٺمشڪسٺهـبود
گچگرفٺهـبودمش
گفٺم:هیچےحاجآقا،
یهـٺرڪشڪوچیڪخوردهـ
شڪسٺهـ...☺️
خندیدوگفٺ
چهـخوب
دسٺمنیهـٺرڪشبزرگخوردهـ...
قطعشدهـ...🙃
#حاجحسینخرازے
#رازلبخندش...
@porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
ما مامورین انقلاب هستیم؛
نه مسئولین انقلاب!!!!