7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خدا نوشت از او خالی است دنیایم
کجاست آینهای تا کند تماشایم
برای خلوت خود دوست، دوست میخواهم
در این هزاره غم چاره اوست میخواهم
که خمره خمره ایجاد را به کاسه کنم
خودم خدایی خود را در او خلاصه کنم
میآفرینمش اینسان به خود اشاره کنم
به هر چه مینگرم خویش را نظاره کنم
به قصد خلقت عالم قلم گرفت آنگاه
گذاشت نقطه باء را و گفت بسمالله
به نقطه خیره شد و چیز دیگری ننوشت
بر آن تکامل بیحد فراتری ننوشت
به نقطه خیره شد و نقطه جان گرفت از او
در این معاشقه کمکم زبان گرفت از او
به نقطه گفت که تو جوهر صدای منی
که من برای تو هستم تو هم برای منی
به نقطه گفت که ای آرزوی غائب من
خوش آمدی به من ای مظهرالعجایب من
به نقطه خیره شد و گفت این چقدر من است
به نقطه گفت که هنگامه علی شدن است
بسنده کرد به یک نقطه از علی فرمود
که این هم از سر عالم زیاد خواهد بود
کتابت همه ی دهر از تو یک سطر است
که صفحه صفحه دریا هنوز القطره است
سلیقه داشته آری، سلیقه داشته است
خدا تخلص خود را علی گذاشته است
خدا به خلقت ایجاز خویش مایل شد
تمام گستره کائنات ساحل شد
خدا به حوصله برداشت مشتی از آن گل
جمال شکل گرفت و کمال کامل شد
نیافرید خدا چیز دیگری گویا
غرض وجود یدالله بود و حاصل شد
اضافه آمد از آن گل کمی که بعد از آن
هر آنچه خلق شد از ما بقیّ آن گل شد
علی به جلوه دیگر به جلوه کلمه
کلام شد به زبان رسول نازل شد
صدای او شب معراج را تکان میداد
شهود رتبه او سخت بود؛ مشکل شد
به چشم داشت انگشتری او بودند
نماز خواند علی کائنات سائل شد
جهان نخواند علی را... مگر نمیدانست
فریضه است علی از فریضه غافل شد
جهان به چشم علی استخوان خوکی بود
که صبح نوزدهم جان گرفت قاتل شد
ولی تمام نشد مرتضی دوباره تپید
به سینهی من و ما رفت و نام او دل شد
علی به جلوهی دیگر به کربلا آمد
علم به دوش گرفت و ابوالفضائل شد
چگونه دم بزنم از تو از خصائل تو
که ماندهام به مدیح ابوالفضائل تو
کسی که بر شب صفّین چیره شد قمر است
برای روز مبادا ذخیره شد قمر است
اجازه داد بیفتد در آب تصویرش
که قطره قطرهی دریا شود نمکگیرش
به آب بوسه بزن آب را معطّر کن
فرات تشنهی لبهای توست لب تر کن
فرات موج زد و کائنات میخندید
که او به وسوسههای فرات میخندید
میان آبم و در آب آتش افروزم
که دارم از خنکای فرات میسوزم
صدای آب مبادا مرا به گوش آید
که خون مادرم امّ البنین به جوش آید
اگرچه آب ندارم هنوز سقّایم
به من سراب تعارف مکن که دریایم
پناه عالم و آدم منم به هنگامه
برای علقمه آوردهام اماننامه
سیّد حمیدرضا برقعی
10.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آری، ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم.
ما یافتیم آنچه را که دیگراننیافتند.
ما همه افقهای معنوی انسانیت را در شهدا تجربه کردیم.
ما ایثار را دیدیم کهچگونه تمثّل مییابد؛ عشق را هم، امید را هم، زهد را هم، شجاعت را هم، کرامت را هم، عزت را هم، شوق را هم، و همه آنچه را که دیگران جز در مقام لفظ نشنیدهاند، ما بهچشم دیدیم.
ما دیدیم که چگونه کرامات انسانی در عرصه مبارزه به فعلیت میرسند.
ما معنای جهاد اصغر و اکبر را درک کردیم. آنچه را که عرفای دلسوخته حتی بر سرِ دار نیافتند، ما در شبهای عملیات آزمودیم.
ما فرشتگان را دیدیم که چه سان عروج و نزول دارند. ما عرش را دیدیم. ما زمزمه جویبارهای بهشت را شنیدیم. از مائدههای بهشتی تناول کردیم و بر سر سفره حضرت ابراهیم نشستیم.
ما در رکاب امام حسینجنگیدیم.
ما بیوفایی کوفیان را جبران کردیم
شهید مرتضی آوینی
و این همه به برکت نهضت خمینی بزرگ بود؛ سالکی که توانست میلیونها دل را در سلوک آورَد و جرعهای از جامی که خود از آن نوشیده بود، به آنها بچشاند
تا دنیا هست و بشریت هست
قصه حرکت روحالله -روحی له الفداء- جاری است.
بعثت را سی عام الفیل مینامند که گام نخستین بعثت در شکستن ابهت ابرهه و فیلهایش بود، آیندگانِ عصر رجعت از انقلاب به منزله عامالفیل پیش از بعثت دوباره انسان سخن خواهند گفت،
مقطع عظیمی از تاریخ که هیمنه ابرهه دنیای مدرن را شکست و به ابابیلِ همین تیرهای کوچکِ در دست بسیجیها و اشکهای مادرانشان، فیل بمبهای چند تُنی استکبار را به زانو درآورد
@porsa_andishe
راهپیمایی 22 بهمنماه سال 1403
اگر در روایات داریم هر قدمی که پیاده به زیارت امام حسین«علیهالسلام» برداشته شود: «بِکلِّ خُطْوَةٍ أَلْفَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ أَلْفَ سَیئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ أَلْفَ دَرَجَةٍ» خداوند برای هر قدمی هزار حسنه نوشته و هزار گناه از او پاک میکند و رتبهاش هزار درجه بالا میرود؛ زیرا به سوی مأوایی حرکت میکند که مأوای فتح تاریخی است در مقابل جاهلیت و استکبار. آیا در راهپیمایی 22 بهمن همان حضور در میان نیست تا با هر قدمِ خود هزاران سیئۀ تعلّق به استکبار از ما دفع، و هزاران حسنۀ تعلّق به «#ایمانِ_حضور_در_آیندۀ_تاریخ_قدسی» بر ما جاری گردد؟
#استاد_طاهرزاده
بهمن 1403
@porsa_andishe
@esharat
بار انقلاب را جوانها به دوش کشیدند
چه آنها که نبوغشان و تیزهوشیشان ذوالفقار اسلام شد، چه انها که جوانیشان در انتظار محبوبی که آسمانی شد گذشت
چه انها که قدرت بدنیشان ناگهان درهم شکست و سالها بر روی صندلی چرخ دار
راه معراج را پیمودند
چه خوش پیرخرابات، جوانی ما را صرف رونق میکده کرد
هم ما تازه و سرمست، جان گرفتیم و معنا شدیم هم خرابات، آباد شد
هزار آفرین بر می سرخ باد
که از روی ما رنگ زردی ببُرد
بنازیم دستی که انگور چید
مریزاد پایی که در هم فشُرد
برو زاهدا خورده بر ما مگیر
که کار خدایی نه کاریست خُرد
مرا از ازل عشق شد سرنوشت
قضای نوشته نشاید ستُرد
شود مست وحدت زجام الست
هر آن کو چو حافظ می صاف خورد
@porsa_andishe
از مدرسه که برمیگشتیم
خونه مزه تازه داشت، نه فقط چون ناهار آماده بود، تو سرمای زمستون خونه گرم و گاهی مرطوب بود، کتری که رو بخاری میذاشتیم، اتاق را شرجی میکرد و شیشه عرق میزد
نه فقط بخاطر اینکه پاهای یخ زدمون زیر لحاف کرسی گِز گِز میشد و متقاعد میشد به زندگی برگرده، نه فقط برای اینکه بعدازظهر زمزمه رادیو لالایی مون میشد و چرت بعد ناهار یه دفعه چشمهامون را میدزدید؛
چون خونه بود
بزرگتر که شدیم کرسی نبود، گاهی ناهار هم بیرون میخوردیم ولی باز وقتی برمیگشتیم خونه یه حس امنیت بینظیر را میچشیدیم
گاهی با همکلاسی، استاد، بعدها مدیر و همکار چالش داشتیم بعد از همه اون بگو مگوها برمیگشتیم خونه حتی اگر ظاهرا کسی نبود، حتی اگر برای کسی از چالشها صحبت نمیکردیم همون لحاف چند سال پیش بود، برای اینکه بری زیرش گریه کنی، همون دیوارهای همیشگی بود برای اینکه بهش تکیه کنی، قدیمی ها زیاد خونه عوض نمیکردند حتی اگه قدرت مالیشون افزایش پیدامیکرد خونشون را عوض نمیکردند، خونه خاطرات تلخ و شیرینشون بود عضوی از خانواده بود، اتاقها اسم و وصف داشتند، حتی انگار اخلاقاشون با هم فرق داشت، خلاصه خونه چیزی نبود که به این راحتی بشه بیخیالش شد.
کم کم که بزرگ شدیم یه آدمایی جزء خونه ما شدند، خونه هم وسعت گرفت، انگار یه آدمایی هستند که مثل پنجرههای خونه مون شدند، یکی دیواریه که میشه سر رو شونش گذاشت و گریه کرد
حتی بعضی مثل بوی گچ نم گرفته اتاق اند، هیچی نمیگن ولی آدمو سرمست میکنند.
بعضی مثل باغچه پربنفشه روزای عیدند
پر از امید
وطن خونه پدریه
مهم نیست شام چیه، مهم اینه که دورهمیه
پناهگاهه، اصالته
@porsa_andishe
✍️نانقد
نه اهل سینما محسوب میشوم نه خود را منتقد یک اثر سینمایی میدانم اما شاید تنها به عنوان یک #مخاطب حق داشته باشم تا از #صیاد بگویم
⭕️انتخاب بازیگر۱
برای ساختن یک اثر پرتره چه باید کرد؟
باید فراخوان چهره مشابه داد و از صدها نفر تست گریم گرفت تا به باورپذیرترین چهره رسید؟ گاهی این روند، خوب جواب داده اگر دست بر قضا نابازیگر مشابهِ شخصیتِ داستان، ناگهان خوب بازی کند و البته گاهی گریمها و مشابهت سازیها عالی است ولی احساس میشود که بانقاشی متحرک یک شخصیت روبرو هستی نه با بازسازی شخصیت او
در پروژهای که حداقل ده چهره شناخته شده تاریخ معاصر در آن حضور دارند، تحقق میزان بالایی از مشابهت، چندان شدنی نیست و ...
برویم گام بعد
⭕️انتخاب بازیگر۲
اگر گروه فیلمساز تقریبا قید مشابهت را زدهاند و حتی قید گریم سنگینی که شاید به مشابهت بیشتر چهره کمک میکرد زدهاند، ملاک انتخاب بازیگر نقش اول چه بود؟
مشابهت در قامت یا زبان بدن؟
یافتن زوج هنرمندی که بتواند کمی قوانین را کنار بگذارد و ارتباط شخصیت و همسرش را کمی واقعیتر و عاطفیتر نشان دهد؟
شاید سرمایهگذاری بیشتر بر پرداخت لحظههای عاطفی فیلم میتوانست حتی رساتر از تماس جسمی، بعد عاطفی و خانوادگی شخصیت را نشان دهد و میشد از این شرط زوج هنری گذشت
اما بین بازیگر یا نابازیگرِ با حال و هوای روحی نزدیکتر، کدام میتوانست بهتر شخصیت را بسازد؟
به نظر میرسد حس فیلم بیشتر ناشی از ترسیم مناسب شرایط بود تا قوت شخصیت پرتره، بازیگری که نه شباهت چهره داشت نه حس خاصی از شخصیت را منتقل میکرد، بر چه اساس انتخاب شده بود؟ کاش ملاک اولیه همان زوج هنرپیشه نباشد
اینکه این میزان مفصل درباره انتخاب بازیگر سخن گفتم شاید به این خاطر است که او آینه است یا باید انقدر زلال باشد و از خود هیچ نداشته باشد که بگذارد شخصیت صیاد در او بازنمایی شود یا باید آنچنان سنخیتی با پرتره داشته باشد که طلب تحقق او در خود را داشته باشد یعنی بدون نفی خود، بتواند صیاد درونش را آشکار کند
اگر این دو حالت نباشد، شخصیت باورپذیر نخواهد شد.
⭕️دشواری های کار پرتره_معاصر
درباره شخصیت معاصر، مخاطب از پیش با حوادث یا شخصیت آشناست، او قبلا در خیال خود اتفاقات را بازسازی کرده، احیانا از حوادث معاصر مطلع است و عکسها و فیلمهای فراوانی از آن دیده، بازسازی یا روایت صیاد و چمران به مراتب از روایت مختار که تصویری از او نیست و جز چند صفحه محدود درباره او چیزی در تاریخ نیست، بسی دشوارتر است. برای مخاطبی که "ناگفتههای جنگ" ، "در کمین گل سرخ" و.... را خوانده و مستندهای متعددی از دهه شصت و ماجرای بنیصدر را دیده به دشواری میتوان روایتی شنیدنی و باورپذیر از آن ایام و آن چهرهها ارائه داد.
⭕️کدام برش از زندگی؟ باکدام دوربین؟
هیچ روایتی بیزاویه نیست، هیچ قصهای بدون چشمانداز نیست، شاید مزیت زاویه روایت فیلم نوعی از تلاش برای بیطرفی بود
بیطرف بودن، به صورت محض، محقق شدنی نیست اما روایت چند جانبهای از سپاه، ارتش، امام (ره) و بنیصدر، بزرگترین لطف را برای بهتر از آب درامدن شخصیت صیاد کرده بود. اگر تاحدودی شخصیت باورپذیر و شنیدنی شده بود، بیش از اینکه از عمق احوال درونی شخصیت حاصل شدهباشد، از این روایت چند دوربین از زمانه شخصیت بود.
هیچ شخصیتی به طور افراطی خبیث یا نورانی نبود.
⭕️شعارزدگی در فیلم حس نمیشد اول اینکه دوربین داستان روی شانه صیاد بود پس مجال خودنمایی را از او میگرفت، این میزانسن از روایت، راه تحسین و مبالغه را میبندد گویی به جای اینکه به تماشای صیاد نشسته باشی، با او به تماشای جهان نشستهای
اگر برای پرداخت شخصیت، در پیش تولید زمان بیشتری صرف میشد و نگاه سازندگان فیلم به خصوص نویسنده، کارگردان و تصویر بردار به حیات باطنی صیاد نزدیکتر میشد، حتی جنس روایت سیاسی_ نظامی فیلم، رنگ و بوی دیگر میگرفت، صیادتر میشد.
⭕️به عنوان یک مخاطب، نه یک متخصص، پرداختن به صحنههای درگیری نظامی به حد مطلوبی بود، فیلم یک فیلم جنگی محسوب نمیشود؛ اما روایت صیاد هم، بدون روایت جنگ ممکن نیست.
مبالغهای در صحنههای اکشن نبود و اتفاق شیرین آزادی بستان فقط گزارش شد، شاید به ابرقهرمان نساختن از پرتره مرتبط باشد، نتوانستنهای صیاد بیشتر به چشم مخاطب رسید، تا فتوحات او
شاید ادامه دارد...
@porsa_andishe
💠 محراب مهر
بسیار سخن بدین حلاوت
گویند و ندارد این طراوت
هر بیتی از او چه رستهای؟ دُرّ
از عیب تهی و از هنر پُر
🔶️ خوانش منظومه لیلی و مجنون نظامی
🔷️ گفتوگویی درباره آیین عشقورزی
🔶️ جلسات حضوری،
ویژه خواهران ۱۸تا ۳۰ سال
🔸️ امکان استفاده از دوره به صورت آفلاین، وجود دارد
🗓سهشنبهها
🕓 ساعت ۱۶ تا ۱۷
🔸️ جلسه دوم: ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
🔷️ مکان: خیابان کاشانی میانی،
سر کوچه۸(شهید دهقانی)،
بنیاد فرهنگی امیرقلی امینی، طبقه دوم
🔹️گروه فرهنگی هنری پُرسا
برای هماهنگی حضور به
🆔️ @porsa_admin
پیام دهید
🆔️ @porsa_andishe
47.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ببینید | فیلم کامل بیانات صبح امروز رهبر انقلاب در دیدار مردم آذربایجان شرقی. ۱۴۰۳/۱۱/۲۹
🎧 صوت کامل بیانات | متن کامل بیانات
💻 Farsi.khamenei.ir
در آینۀ تشییع شهید سید حسن نصرالله
اگر شهدا با حیاتی بیشتر و تأثیری افزونتر در صحنه نیستند، چرا استکبار از تشییع پیکر مبارک سید حسن نصرالله تا این اندازه نگران است و تلاش دارد تشییع آن مرد بزرگ تا آنجا که ممکن است، محدود باشد؟
آیا خود را آماده کردهایم تا در فضایی که با تشییع آن مرد بزرگ پیش میآید، حاضر باشیم؟ فضایی که در تشییع پیکر جناب سعد بن معاذ پیش آمد و رسول خدا«صلواتاللهعلیهوآله» متذکر انبوه فرشتگان در آن تشییع شدند.
در تشییع پیکر شهید سید حسن نصرالله آیندهای را مدّ نظر آورید که آن روح بزرگ، انسانهایی را به ظهور خواهد آورد که هر کدام، سید حسن نصراللهها هستند.
مگر میشود ما در این تشییع در اکنونِ خود نسبت به آینده بیبهره باشیم؟ اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
به گفتۀ آن مرد لبنانی فکر میکنم که میفرماید:
«حتی اگر سید را تشییع کنیم باز هم آماده نخواهیم بود. این تشییع تا روز قیامت با ما خواهد بود».
لبنانِ پس از تشییع، لبنانِ دیگری خواهد بود. لبنانی که بزرگ شهیدش قرار است تا قیام قیامت دستگیر وداع کنندگانش باشد.
آری روز تشییع سید، مقاومت خیز بلندی میگیرد، از اینجا تا قیامت. اعم از آنکه در لبنان حاضر باشیم و یا توجه و روحمان آن مرد بزرگ را تشییع کند.
طاهرزاده اسفند 1403
@matalebevijeh
┈┈•✾🕊🌷🕊✾•┈┈