#شعر و ترجمه
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
انسانی که داناست به هر کاری هم تواناست، با دانش دل انسان پیر جوان می گردد
به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد، جان تو را رهنمای
ای انسان علم و دانش خود را بیشتر کن و به سوی پروردگار خود بیا
که او جان و دل شما را راهنمایی میکند
بیاموز و بشنو ز هر دانشی
بیابی ز هر دانشی، رامشی
از هر علم و دانشی بشنو و یاد بگیر، وقتی علم و دانش را پیدا کنی در آرامش هستی
میاسای از آموختن، یک زمان
ز دانش میفکن، دل اندر گمان
از آموختن علم و دانش لحظه ای آسوده و راحت نباش، و برای آموختن علم و دانش لحظه ای شکن کن
چه ناخوش بود، دوستی با کسی
که بهره ندارد ز دانش، بسی
دوستی با کسی که علم و دانشی ندارد بسیار بد و ناخوشایند است
که بیکاری او ز بی دانشی است
به بی دانش بر، بیاید گریست
بیکاری آدم ها (مفید نبودن آدم ها) به خاطر نداشتن علم و دانش است , به حال انسانهایی که علم و دانش ندارند باید گریه کردد
تن مرده , چون مرد بی دانش است
که نادان به هرجای، بی رامش است
انسان نادان مانند کسی است که مرده و جان ندارد و شخص نادان در هر جایی آرامش و راحتی ندارد
حکیم ابوالقاسم #فردوسی
#شاهنامه