☘️☘️☘️
#گفتگو
#پرسش
⁉️منظور مقام معظم رهبری از احتمال «بیمعنی شدن انتخابات در آینده» چیست؟
✅ گفتوگو با هاشمزاده هریسی، ناصر ایمانی و محمد صادق کوشکی
مقام معظم رهبری به مناسبت سالگرد رحلت امام خمینی یک سخنرانی داشتند. ایشان در آنجا اشاره کردند که «امروز مردمسالاری دینی و حضور مردم بهوسیلهی انتخابات امکانپذیر است؛ ممکن است یک دورانی در آینده بیاید که انتخابات بیمعنی شود و شکلهای دیگری برای حضور مردم و اظهار نظر مردم بهوجود بیاید». به چه شکلهای متفاوتی ممکن است در آینده مردمسالاری دینی را داشته باشیم؟
آیتالله هاشمزاده هریسی: من نمیدانم منظور مقام معظم رهبری چه بوده است. نمیتوانم چیزی بگویم و به ایشان نسبت بدهم که شاید نظر ایشان آن نبوده باشد. شاید مسائلی در نظر ایشان باشد که خیلی هم خوب است، من از آن اطلاعی ندارم و فقط اطلاع خودم را میگویم.
واقعیت این است که الان سیستم ما، سیستم بدی نیست، سیستم خوبی است و سیاست جمهوری اسلامی نماد قدرت مردم است و با انتخاب مردم انجام میگیرد. حال اگر این را واقعا بهطور صحیح بتوانیم مدیریت کنیم و انجام بدهیم و رضایت مردم را تامین کنیم، انشاءالله مشکلی پیش نمیآید و مشکلی هم ندارد. منتها اگر طرح دیگری بهتر از این در نظر مقام معظم رهبری وجود داشته باشد، آن چیزی است که من اطلاعی از آن ندارم که بگویم.
«عدالت» شرط مشروعیت نظام جمهوری اسلامی است
نظام ما نظام اسلامی است؛ اسلام که عیبی ندارد، نظام اسلامی هم که اسلامی است قطعا نمیتواند عیبی داشته باشد؛ چون محور و شرط آن «عدالت» است. هیچ نظامی نیست که عدالت شرط مشروعیت آن باشد. هر کس میآید یک نظامی تشکیل میدهد. چه خوب چه بد؛ اینطور هم نیست که بگوییم همهی آنها بد هستند. به این کاری نداریم که این نظامها خوب یا بد هستند؛ اینها نظامهای مردمی و عرفی هستند، بعضی از آنها خوب است و برخی خوب نیست. ولی هیچ نظامی نیست که شرط بقا و شرط مشروعیت آن عدالت باشد؛ به این معنی که اگر عدالت نباشد آن نظام از مشروعیت بیفتد. نظام اسلامی این چنین است.
باید نظام مردمسالاری الهی را داشته باشیم
زمانی که حضرت امام دستور بازنگری در قانون اساسی را داد، سیستم فعلی در آن بازنگری در حضور حضرت امام و با نظر حضرت امام بهوجود آمد. پس اگر ما این را خوب اداره بکنیم یعنی هم به ظاهر نظام مردمسالاری باشد و هم بهواقع، آنگاه واقعا نظام مردمسالاری الهی را خواهیم داشت. مردمسالاری الهی یعنی یک نظام مردم را با نظر و احکام خدا و بهعنوان بندگان خدا و با دستور خدا و با کرامتی که خدا به مردم داده است و حقوقی که خدا عنایت کرده است، مدیریت میکند. بهتر از این چیزی نمیشود. من هیچ اشکالی در این نمیبینم. اگر اشکالی وجود داشته باشد در مدیریتها، برخوردها و اعمال ما است. آن اعمال و آن مدیریتها باید اصلاح بشود. بقیهی آن را من از نظر مقام معظم رهبری اطلاع ندارم.
در همهی کشورها رئیسجمهور با انتخابات روی کار میآید
آیا ممکن است در آینده روش دیگری غیر از انتخابات، مردمسالاری دینی را ممکن کند به صورتی که تمام مولفههایی که شما گفتید را هم داشته باشد؟
هم اکنون در کشورهایی که مدعی آزادی و مردمسالاری هستند و حداقل به ظاهر رعایت میکنند هم همینطور است که رئیسجمهور منتخب، با رای مردم در راس کار قرار میگیرد و با قدرت مدیریت میکند. اشکالی هم ندارد. اما من نمیدانم به چه شکلی ممکن است روشی بهتر از این در کشور ما تحقق پیدا کند و از نظرات مقام معظم رهبری هم اطلاعی ندارم.
نخستوزیری امتحان خود را پس داده است
آیا ممکن است احیای نخستوزیری منظور ایشان بوده باشد؟
من نمیدانم. من نمیتوانم یک حرفی بزنم که یا خلاف نظر مقام معظم رهبری باشد یا یک چیزی را به ایشان نسبت بدهم. من فقط این اندازه میدانم که یک بار این اتفاق [روی کار آمدن نخستوزیر] انجام گرفته است و جواب نداده است. شاید مقام معظم رهبری یک روش دیگری را در نظر داشته باشند که جواب دهد، من آن را هم نمیدانم. اما یک بار این کار انجام گرفته است و جواب نداده است. حضرت امام بعد از ده سال که از تصویب قانون اساسی گذشته بود، دستور به این بازنگری داد و اولین چیزی هم که خواست تغییر پیدا کند همین بود.
آیا ایجاد شورای رهبری میتواند گامی در جهت تغییر تحقق مردمسالاری دینی باشد؟
خیر، الان که در قانون اساسی ما چنین چیزی نیست. در آینده هم اگر بخواهند بگذارند باید بازنگری شود تا امکانپذیر باشد. اما تا بازنگری قانون اساسی انجام نشود، امکان ندارد.
ناصر ایمانی: به هر حال مردمسالاری یک اصل در جمهوری اسلامی است
تفصیل مطلب...
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#نهج_البلاغه
✅عوامل هلاکت مردم – بیایمانی، بیعفتی، خودرأیی و خود امامی!
نهج البلاغه، خطبه 87 – ترجمه حجت الاسلام و المسلمین انصاریان
اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ لَمْ يَقْصِمْ جَبّارِى دَهْر قَطُّ اِلاّ بَعْدَ تَمْهيل وَ رَخاء،
[پس از حمد حق]، و اما بعد، خداوند سرکشان هیچ روزگاری را درهم نشکست مگر پس از مهلت دادن و آسایش،
وَ لَمْ يَجْبُرْ عَظْمَ اَحَد مِنَ الاُمَمِ اِلاّ بَعْدَ اَزْل وَ بَلاء،
و شکستگی هیچ امّتی را جبران ننمود مگر بعد از تنگنایی و سختی و رنج،
وَ فى دُونِ مَا اسْتَقْبَلْتُمْ مِنْ عَتْب، وَما اسْتَدْبَرْتُمْ مِنْ خَطْب مُعْتَبَرٌ.
و در سختیهایی که به سوی آن میروید، و در حوادثی که پشت سر گذاشتید عبرتهاست.
وَ ما كُلُّ ذى قَلْب بِلَبيب، وَلا كُلُّ ذى سَمْع بِسَميع، وَلا كُلُّ ذى ناظِر
هر صاحبِ دلی خردمند نیست، و هر صاحب گوشی شنوا نمیباشد، و هر چشم داری بینایی ندارد . (بصیرت ندارد).
فَياعَجَباً ـ وَ مالِىَ لا اَعْجَبُ ـ مِنْ خَطَاِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَى اخْتِلافِ حُجَجِها فى دينِها؟!
پس ای عجب! و چرا در عجب نباشم از اشتباه کاریهای این فرقهها با اختلاف دلایلی که در دینشان دارند؟!
لايَقْتَصُّونَ اَثَرَ نَبِىٍّ، وَلايَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِىٍّ،
از اثر هیچ پیامبری پیروی نمیکنند، و به عمل هیچ جانشینی اقتدا نمینمایند،
وَلا يُؤْمِنُونَ بِغَيْب، وَلا يَعِفُّونَ عَنْ عَيْب.
و به هیچ غیبی ایمان نمیآورند، و از هیچ عیبی عفّت نمیورزند.
يَعْمَلُونَ فِى الشُّبُهاتِ، وَ يَسيرُونَ فِى الشَّهَواتِ.
به شبهات عمل می کنند، و در شهوات سیر مینمایند.
الْمَعْرُوفُ فيهِمْ ما عَرَفُوا، وَالْمُنْكَرُ عِنْدَهُمْ ما اَنْكَرُوا.
معروف در میان آنان چیزی است که خود معروف دانند، و منکر نزدشان همان است که خود منکر میدانند.
مَفْزَعُهُمْ فِى الْمُعْضِلاتِ اِلى اَنْفُسِهِمْ،
پناهگاهشان در مشکلاتْ خودشان هستند،
وَ تَعْويلُهُمْ فِى الْمُبْهَماتِ عَلى آرائِهِمْ، كَاَنَّ كُلَّ امْرِئ مِنْهُمْ اِمامُ نَفْسِهِ،
و اعتمادشان در امور مبهم بر رأی و نظرشان است، گویی هر کدام از آنان امام خود است،
قَدْ اَخَذَ مِنْها فيما يَرى بِعُرًى ثِقات، وَ اَسْباب مُحْكَمات.
و هر شخصی گمان میکند در آرائش به ریسمانهای محکم و سببهای استوار چنگ زده است!
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش
✅ایمان و ماده خاکستری
⁉️آیا ساختار مغز سبب دینورزی افراد میشود؟
کریستین ریگ
✅به نظر میرسد که حوزه دین و علم عصبشناسی بیشتر اوقات با هم اختلافنظر دارند؛ در واقع این امتداد همان شکافی است که معنویت و علم را از هم جدا ساخته است. در حقیقت عصبشناسان در تلاش برای توضیح چرایی و چگونگی به وجود آمدن ایمان دینی، اغلب میخواهند تفاوتهای جزئیای را که در ساختار مغز افراد مختلف وجود دارد مورد تأکید قرار دهند و بگویند که این تفاوتها موجب بروز نوعی نقص و کاستی و متعاقباً شکلگیری اعتقادات ایمانی در بعضی افراد میشود.
بهتازگی در کشور هلند مطالعهای بر روی این موضوع انجام شد که در «نشریه عصبشناسی اروپا»( European Journal of Neuroscience) به چاپ رسید. در این مطالعه فرضیههای معروفی که در مطالعات پیشین ذکر شده و ساختار مغز را با تجربیات دینی مرتبط دانسته مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور، تعداد افراد زیادی از در نظرسنجی شرکت داده شدند و در کل تلاش شد مطالعه به لحاظ روششناختی دقیق و منسجم صورت گیرد. هدف اصلی پژوهشگران ما آن بوده که بتوانند تصور سادهانگارانه و ابتداییِ وجود ارتباط میان ساختار مغز و تجربیات دینی را باطل سازند و راه را برای اتخاذ رویکردهای اندیشمندانهتر هموار کنند.
در این پژوهش سه فرضیه مورد آزمایش قرار گرفت:
نخست این که گفته شده قشر اوربیتوفرونتالِ مغز در حوزه دینورزی، در نظارت بر خطاها نقش دارد. نظریهپردازان مدعیاند اگر فردی به آموزههای دینی اعتقاد داشته باشد، این نشان میدهد که قشر اوربیتوفرونتالِ او مخدوش شده است.
براساس فرضیه بعدی، کسانی که به دینورزی افراطی، برقراری گفتگو با خداوند و تجربیات دینی خاص روی میآورند، از تحلیلرفتگی یا اختلال در لُب تمپورال مغز خود رنج میبرند. لذا نویسندگان مقاله این موضوع را مورد بررسی قرار دادند که آیا ابعاد تجربی دین ارتباطی با کاهش حجم مناطق تمپورال مغز دارد یا خیر.
فرضیه آخر این است که وجود تفاوتهای ساختاری بین لبهای جداریِ فوقانی و تحتانی با افزایش احتمال وقوع تجربیات عرفانی در ارتباط است.
در این مطالعه ۲۱۱ نفر شرکت کردند و به پرسشهایی با موضوع دینورزی و تجربیات دینی پاسخ دادند. سپس بر روی نقاطی از مغز اسکنِ «وکسل_وایز» انجام شد. در این اسکنها مغز به سه پیکسل سهبعدی تقسیم میشود و سپس نقاط مختلف مغز بین افراد مختلف مورد مقایسه قرار میگیرد.
نتایج حاصل از بررسیها نشان داد که دینورزی افراد یا تجربیات عرفانی آنها هیچ ارتباطی با تفاوتهای موجود در ساختار مغز آنها ندارد.
◀️ منبع...
👇🏻👇🏻👇🏻
yun.ir/e2t49e
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅«غضب از جنس دنیاست نه ملکوت. انسان عصبانی به ملکوت راه ندارد، خشمش او را زمین گیر می کند.»
قال صادق علیه السلام: اَلْغَضَبُ مَمْحَقَهٌ لِقَلْبِ اَلْحَکِیمِ
فصل ممیز انسان از همه موجودات، عقل است. هر چه انسان عاقل تر باشد، انسان تر هم می باشد. محور اساسی توصیه و ارسال پیامبران تقویت عقل انسان بوده و فرصت محدود زندگی ما، جهت تقویت و به کار گیری عقل است.
عقل ارزشمندترین نعمتی است که خداوند به بشر ارزانی داشته حتی دین هم مقصدی است که با عقل می توان آن را شناخت و به آن دسترسی پیدا کرد. پس واجب است که هر انسانی با همه وجود از این گوهر و امانت ارزشمند مراقبت کرده و اجازه ندهد ذره ای به آن آسیب رسد.
یکی از امور که برای عقل، خطرناک است، غضب و خشم است. امام صادق فرمود: غضب قاتل حکمت قلبی است. غضب ارتباط با عالَم معنا را قطع کرده و ما را زمینی می کند.
غضب از جنس دنیاست نه ملکوت.
انسان عصبانی به ملکوت راه ندارد، خشمش او را زمین گیر می کند.
وقتی در هنگام خشم تحمل تضعیف می شود، چگونه توقع داریم بتوانیم در چنین حالی مربی خوبی هم باشیم و فرزندان و شاگردان خود را با ابزار خشم تربیت کنیم؟
خشم عقل و آگاهی و انصاف را از جامعه گرفته و به جایش جهل و عقده گشایی و بی انصافی را به جامعه تحویل می دهد. در این زمینه هم فرقی نمی کند خشم ات برای امور اجتماعی باشد یا دینی یا فرهنگی یا سیاسی یا غیره.
منبع...
👇🏻👇🏻👇🏻
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅«غضب» ام الرذائل است
یکی از صفات رذیله که ام المصائب و ام الرذائل است، اینست که انسان غضب کند و غریزۀ غضب تحریک شود و تسلط بر اعصاب از او گرفته شود؛ خواه ناخواه زبان و گوش و چشمش به دست شیطان داده میشود. در روایت میخوانیم در وقت غضب، شیطان در انسان نفوذ میکند و به قول عوام شیطان در پوست او میرود و این یک شیطان مجسم میشود و هرچه از او برآید، میکند. عقلش نمیتواند کار کند و وجدان اخلاقی او نمیتواند کار کند و خواه ناخواه غریزۀ غضب، بیکنترل میشود و هرچه از دستش برآید، انجام میدهد. حال اگر آدم جانی باشد، آدم میکشد؛ اگر آدم فحّاشی باشد، فحش دادن او شروع میشود. در آن موقع فرقی هم نمیکند، گاهی فحش به خدا و پیغمبر و ائمۀ طاهرین میدهد و معمولاً اگر دین حسابی داشته باشد، به طرف فحش میدهد. زن به شوهر و شوهر به زن و به بچهها و بالاخره زبان رکیکی پیدا میکند. و این غضب هرچه از دستش برآید میکند. بعضی اوقات خانه آتش میزند، بعضی اوقات بچهاش را سر میبرد؛ لذا ام المصائب و ام الرذائل است و اگر گل کند، جلوی آن را گرفتن، کار بسیار مشکلی است؛ و انسان باید کار کند تا کمکم این رذیله ریشه کن شود. حتی اگر آتش زیر خاکستر هم باشد، در وقتی که ناراحتی برای او جلو آمد، آن آتش زیر خاکستر شعلهور و طوفانی میشود و همه چیز و حتی آبرویش را آتش میزند. اگر نشد دیگری را بکشد، خودش را میکشد، اگر نشد دیگری را کتک بزند، خانهاش را آتش میزند، یا اگر نشد کتک بزند، فحش میدهد. انصافاً صفت بدی است و حتی میرسد به آنجا که آقا، زنش را کتک میزند. یعنی بیادبی به اندازهای میشود که علاوه بر اینکه به خانمش جسارت میکند، خانمش را کتک میزند. در روایت میخوانیم اگر کسی کشیدهای به خانمش زد، قبل از اینکه به جهنم رود، خدا به خازن جهنّم دستور میدهد که هفتاد کشیده به او بزند.[۱]
در روایات داریم که پیغمبر اکرم«صلّىاللهعلیهوآلهوسلّم» به حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» گفتند شب معراج دیدم زنی در جهنم به زبان آویزان بودند. این زن با شوهر بدزبان و پرخاشگر بود.[۲] یعنی در وقت غضب به یکدیگر پرخاشگری میکردند و زبان رکیک داشتند و پیش بچهها به یکدیگر جسارت میکردند. گناهش اینقدر بزرگ است و اما در حالی که روایت را شنیده، اما اگر غضب کنترل نشود، در وقت ناراحتی طوفانی میشود و دست خودش نیست و میرسد به آنجا که زبان رکیک دارد و زبانش بیادب میشود و دستش بیادب میشود و کتک کاری میکند و حتی در مقابل بچهها آبروی یکدیگر را میبرند.
دیدیم افراد با شخصیت که ریاضت دارد و شخصیت اجتماعی دارد، اما در وقتی که غضب کرد، اول آبروی خودش را میبرد. برای اینکه به قول امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» دیوانه میشود.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرماید:
«إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَم»[۳]
مواظب باش غضب نکنی و اگر غضب کردی، دیوانهای. دیوانگی که بعدش پشیمانی دارد.
و در روایت دیگری میفرمایند:
«الْحِدَّهُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ لِأَنَّ صَاحِبَهَا یَنْدَمُ فَإِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکم»[۴]
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند اگر بعد از غضب پشیمان شد، معلوم میشود که نیمچه دیوانه است و اما اگر بعد از غضب از کار زشتش پشیمان نشد معلوم میشود که به تمام معنا، دیوانه است.
منبع...
👇🏻👇🏻👇🏻
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پارسایان
✅علامه طباطبایی (ره) و ۱۷ دقیقه بازنگاه داشتن چشم بدون زدن پلک
مرحوم علامه طباطبایی اراده ای بسیار قوی داشتند، وقتی ایشان را برای معالجه به لندن برده بودند اطبا به وی گفته بودند، در مقابل چشم شما پرده ای است که باید برداشته شود تا چشم بینایی خود را از دست ندهد ...
کتاب «آن مرد آسمانی» با موضوع «خاطره هائی از زندگی فیلسوف بزرگ قرن، آیت الله علامه طباطبائی (ره)» به قلم مرتضی نظری به رشته تحریر درآمده که بریده هایی از این کتاب تقدیم نگاه شما خوبان است.
- اراده ی پولادین
یکی از نزدیکان او نقل می کند(۱۰۴)
«مرحوم علامه طباطبایی اراده ای بسیار قوی داشتند، وقتی ایشان را برای معالجه به لندن برده بودند اطبا به وی گفته بودند، در مقابل چشم شما پرده ای است که باید برداشته شود تا چشم بینایی خود را از دست ندهد، ایشان هم اعلام رضایت کرده بودند؛ بعد که پزشکان گفته بودند، برای عمل جراحی باید شما را بیهوش کنیم ، مخالفت کرده و فرموده بودند، بدون بیهوش کردن عمل کنید و آنها نیز گفته بودند، چون چشم شما باید به مدت پانزده دقیقه باز باشد و پلک نزند، ناچاریم این کار را بکنیم ؛ ایشان فرموده بودند، من چشم خود را باز نگه می دارم و به مدت هفده دقیقه چشم خود را باز نگه داشته بودند و حتی یک بار هم پلک نزده بودند. این حکایت از اراده ی قوی و نیرومند ایشان می کند. این مطلب را من از خود ایشان شنیدم که شاید برای دیگران هم نقل کرده باشند.»
آیت الله ابراهیم امینی ، چیزی را به خاطر می آورد که در زیر سطح ساده ی خود نمود همدلی و تعهد اخلاقی علامه نسبت به سلامت دیگران است (۱۰۵):
«یادم هست ایشان به حرم حضرت معصومه (ص ) مشرف می شد، من همین نزدیکی های چهار راه صفاییه (فلکه شهدا) به ایشان رسیدم و همراهشان شروع کردم به حرکت کردن ، ایشان مشغول حرکت بود و می رفت و در بین راه یکی دو جا اتفاق افتاد که پوست موزی (یا پرتقالی ) وسط پیاده رو افتاده بود، ایشان با کفش خودش یا با عصا این را کنار می زد، می انداخت توی جوی و حرکت می کرد.»
آیت الله جوادی آملی ، از توانایی بحث و قدرت استدلالی او می گوید(۱۰۶):
«سالی تابستان را در درکه اطراف تهران بسر می بردم . در آن سال ها افکار کمونیستی و ماتریالیستی رایج بود، یکی از صاحب نظران افکار مادی میل پیدا کرد که با ایشان به بحث آزاد بنشیند؛ به حضور ایشان رفت ، در همان ییلاقی که در تابستان می گذراندند. علامه می فرمودند:
«وقتی که این صاحب نظر آمد از صبح شروع کرد تا پایان روز و بحث به درازا کشید و شاید قریب هشت ساعت ادامه پیدا کرد و من از راه برهان صدیقین با این فرد به سخن نشستم.»
«بعدا این صاحب نظر مادی گرا در یکی از خیابان های تهران یکی از همفکران خود را دید و آن همفکرش از او پرسید: تو در دیدار و در مناظره و گفت وگو با آقای طباطبایی به کجا رسیدی ؟ گفت : آقای طباطبایی مرا موحد کرد!»
مهندس عبدالباقی می گوید(۱۰۷):
«در سال آخر هیأت به دلیل کسالتی که داشت و بنا به تأکید و توصیه ی پزشک مخصوص ، نمی خواستیم به مسافرت مشهد مقدس برود، پس از مراجعت از مشهد، به ایشان گفتم : سرانجام به مشهد رفتید!؟ فرمود»:
«پسرم ، جز مشهد کجا هست که آدم بتواند دردهایش را بگوید و درمانش را بگیرد؟!»
آیت الله جوادی آملی ، «یادم است (سال ۱۳۵۰ ه .ش بود) می خواستم به مکه مشرف شوم ، مصادف با زمستان بود. آن روز هم هوا سرد بود و برف می بارید، رفتم برای عرض سلام و تودیع و خداحافظی در زدم ؛ علامه تشریف آوردند دم در؛ عرض کردم عازم بیت الله الحرام هستم ، برای عرض سلام و خداحافظی آمده ام و افزودم ، نصیحتی بفرمایید که به کارم بیاید، توشه ام باشد در این سفر. این آیه ی مبارکه را برای نصیحت به عنوان زاد راه قرائت کردند:
خدای سبحان می فرماید: فاذکرونی اذکرکم ؛ به یاد من باشید تا من به یاد شما باشم !» «فرمودند»:
«به یاد خدا باش تا خدا به یادت باشد، اگر خدا به یاد انسان بود، از جهل رهایی می یابد و اگر در کاری مانده است، خداوند نمی گذارد عاجز شود و اگر در مشکل اخلاقی گیر کرد، خدایی که دارای اسماء حسنی است و متصف به صفات عالیه ، البته به یاد انسان خواهد بود!»
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅ علم معیار ارزش انسان
اميرالمؤمنين عليه السلام : قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يَعْلَمُهُ
ارزش هر انسان آن چيزي است که ميداند. اين فرمايش شبيه روايت ديگری است که در نهج البلاغه است:«قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه».
همچنين در فرمايش هاي مشابه ديگر مي فرمايند:«أَلَا لَا يَسْتَحْيِيَنَّ مَنْ لَا يَعْلَمُ أَنْ يَتَعَلَّمَ فَإِنَ قِيمَةَ كُلِ امْرِئٍ مَا يَعْلَمُ».
يعني کسي که نمي داند نبايد از آموختن خجالت بکشد چرا که قيمت و ارزش هرکسی به اندازه دانسته هايش مي باشد. و باز فرمودند:«النَّاسُ أَبْنَاءُ مَا يُحْسِنُونَ وَ قَدْرُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُ فَتَكَلَّمُوا فِي الْعِلْمِ تَبَيَّنْ أَقْدَارُكُمْ».[۴]يعنی مردم فرزندان آن چيزی هستند که مي دانند پس سخن بگوييد تا قدر و ارزش شما معلوم گردد.
همه روايات به يک معنا اشاره دارند و آن اين است که ميزان ارزش انسان دانستههاي اوست.
اين روايات در واقع همه شرح اين آيه شريفه هستند و ريشه در اين آيه دارند:«قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»
منبع...
yun.ir/fy8en7
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️چرا واعظ مشهور حاضر به فروش خانه خود نشد؟
در زمان شاه میخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شورای ملّی را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب میشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند که خانه شما را متری فلان مقدار میخریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگی شود.
هیچ کس به جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلی بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند برای اینکه به او حمله کنند و خفیفش {خوار} نمایند! راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسی از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلی کم خریدهام و در این مدت زمان طولانی مخروبه شده و به نظر من قیمتی که شما پیشنهاد کردهاید زیاد است و من راضی نیستم از بیتالمال مردم، قیمت بیشتری برای خانهام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکی از اعضای کمیسیون که از اقلیتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است من آمادهام برای مسلمان شدن.
منبع...
حضرت آیت الله شبیری زنجانی، کتاب جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️چیستی دحوالارض و اعمال این روز
بیست و پنجم ذی القعده روزی است که دحوالارض اتفاق افتاد ه و به همین خاطر این روز و شبش از ایام و لیالی شریفه است که خداوند رحمت خود را در این روز و شب شامل حال بندگانش می کند و بر اساس روایات اسلامی به قیام و عبادت در آن اجر و ثواب فراوانی تعلق می گیرد. و روز دحوالارض یکی از روزهایی است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.
"دحو" از لحاظ لغوی به معنای، بسط دادن و گستراندن است. [۱] و دحو الارض یعنی گستراندن زمین و کشیدن زمین، و نیز به چیزی که گسترده و همچنین کشیده شود (دحو الشیء) گفته می شود. یعنی گسترده شد. [۲]
آیه قرآن که می فرماید: و الارض بعد ذلک دحها [۳] اشاره به این معنی دارد.
یعنی «و زمین را بعد از آن (برای انتفاع بشر و سایر مخلوقات) بگسترانید».
و اینکه در دعای علی ـ علیه السلام ـ وارد شده است! اللّهم داحی المدحوات، یعنی بسط دهنده و گستراننده زمین و وسعت دهنده. [۴] اشاره به این معنا دارد که خداوند زمین را از کعبه و محل آن گستراند و روز دحوالارض که به روز ۲۵ ذی القعده گفته می شود، اشاره به این است که در چنین روزی خداوند بعد از اینکه مکان کعبه را ظاهر و آشکار کرد شروع به گستراندن زمین از این نقطه کرد و به همین خاطر، دحوالارض گفته می شود یعنی روز گستراندن و بسط دادن به زمین، در احادیث و روایات و متون اسلامی به این مسئله اشاره شده است. چنان چه شیخ طوسی می گوید:
دحوالارض به روز ۲۵ ذی القعده اطلاق می شود که در چنین روزی خداوند زمین را از زیر کعبه گسترش داد. [۵] و در چنین روزی روزه و غسل مستحب است و مخصوصا روزه که ثوابش معادل ثواب شصت سال عبادت است.
در روایتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده است که روز ۲۵ ذی القعده همان روز دحوالارض که در چنین روزی خداوند زمین را از نقطه کعبه وسعت داد و نیز در چنین روزی حضرت ابراهیم و حضرت عیسی ـ علیهما السلام ـ متولد شدند. [۶] البته این تاریخ مطابق با تاریخ قمری است و با تاریخ میلادی منافات ندارد.
بر اساس آیه ۹۶ سوره آل عمران که می فرماید: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَ هُدًی لِّلْعَالَمِینَ [۷]
اول خانه ای که برای مکان عبادت خلق بنا شد همان خانه کعبه است که در آن برکت و هدایت خلایق است.
بین مفسران و دانشمندان در نحوه گستراندن زمین اقوال مختلفی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود.
۱. برخی می گویند که زمین در ابتدا زیر آب غرق بود، تدریجا آبها در گودال های زمین قرار گرفت و خشکی ها سر برآورد و گسترده شد و اول نقطه ای که سر بر آورد محل کعبه بود و از آن تعبیر به دحوالارض می شود. [۸]
۲. و نیز گفته شده در آغاز زمین به صورت پستی ها و بلندی های تند و غیر قابل سکونت بود و باران های سیلابی به صورت مدام می بارید. ارتفاعات زمین را می شست و در دره ها جمع می کرد و تدریجا زمین های مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. [۹]
۳. از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ نیز قول سومی نقل شده است که فرمودند: خدای متعال وقتی می خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد تا به شکم آب بزنند و آب را به موج در آورند، آبها در اثر طوفان کف کرده، همه کفها یک جا جمع شد، که همان محل فعلی کعبه به وجود آمد. آنگاه آن را به صورت کوهی از کف درآورده، زمین را از زیر (دامنه) آن کوه بگسترانید و آیه «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا و هدی للعالمین» سخن از همین مطالب دارد. [۱۰] پس اولین بقعه ای که خدا از زمین خلق کرده کعبه بود و سایر نقاط از ناحیه کعبه گسترانیده شدند و به این امر دحو الارض گفته می شود.
پس خداوند در خلقت زمین ابتدا موضع و محل کعبه را خلق کرد که آن محاذی بیت المعمور در عرش الهی است و ملائکه در آسمان به سان انسان ها در روی زمین دور آن طواف می کنند و بعد از خلق محل کعبه زمین از نقطه کعبه وسعت یافت و گسترانیده شد. [۱۱]
در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که حضرت فرمودند: ۲۵ ذی القعده خداوند محل بیت را وضع (خلق) کرد و آن اولین رحمتی بود که خداوند بر روی زمین ایجاد کرد. [۱۲] همان طور که قبلا ذکر شده در این زمینه روایات فراوانی از سوی معصومین ـ علیهم السلام ـ نقل شده است که غالبا به موارد ذکر شده اشاره دارند.
بنابراین، دحو به معنای بسط دادن و گستراندن است و دحوالارض نیز به معنای گستراندن زمین است و علت نامگذاری این است که چون خداوند بعد از خلق محل کعبه از آنجا شروع به گستراندن زمین و قابل سکونت قرار دادن زمین نمود. و این امر در روزی مثل ۲۵ ذی القعده اتفاق افتاد که به خاطر عظمت چنین روزی، روزه و غسل آن سفارش شده است.
منبع...
yun.ir/cicc4a
🆔 @porseman_andisheh
39.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☘️☘️☘️
قسمت اول
✅ لحظههایی از دیدار و گفتوگوی چندساعته استاد سید محمدمهدی میرباقری با استاد سید احمد مددی در باب :
«حدیثشناسی، تاریخ فقه و روش تفقه»
🆔 @porseman_andisheh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘️☘️☘️
قسمت دوم
✅ لحظههایی از دیدار و گفتوگوی چندساعته استاد سید محمدمهدی میرباقری با استاد سید احمد مددی در باب :
«پیرامون نسبت شأن شارع و موضوع شناسی»
🆔 @porseman_andisheh
AUD-20210705-WA0002.opus
949.8K
☘️☘️☘️
✅ماجرایی جالب از زبان مسئول هتل قصر طلائي مشهد
حتما گوش کنید ارزشمنده
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️رایج ترین اندیشه ها در میان گروه طالبان بر اساس چه مکتبی است؟
افغانستان از لحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی منطقه حساسی است؛ این موقعیت باعث شده افغانستان اهمیت ویژه ای برای ابرقدرت های جهان پیدا کند و محل منازعه آنان قرار گیرد.
وی افزود: در کشور افغانستان حدوداً ۵۵ قوم ساکن هستند؛ تاجیک ها، پشتون ها، هزاره و ازبک ها مهمترین این اقوام به شمار می آیند، در دورانی که قدرت در اختیار پشتون ها بوده است نگاهی که شکل گرفته مبنی بر تعلق سرزمین افغانستان به این قوم می باشد.
حیدری خاطرنشان کرد: در حال حاضر چیزی که در افغانستان وجود دارد اختصاص نقش اساسی به پشتون هاست؛ اما سایر اقوام معتقدند که قدرت باید بین اقوام تقسیم شود و همه در تعیین سرنوشت افغانستان مشارکت داشته باشند.
تحلیلگر مسائل افغانستان تصریح کرد: حدود ۷۰ درصد جریان طالبان به لحاظ ایدئولوژیک دارای تفکر دیوبندی می باشد که به لحاظ فکری تحت تأثیر جریان سلفی است؛ از جهت مذهبی در تفکر این گروه یک نوع نگاه ضد شیعی وجود دارد.
وی با اشاره به وجود نگاه ناسیونالیستی در بخشی از جریان طالبان افزود: این افراد معتقدند باید پشتون ها نقش اول را در اداره کشور افغانستان ایفا نمایند.
حیدری بیان داشت: گروه طالبان یک پدیده اجتماعی است و علل مختلفی در شکل گیری و ظهور مجدد آن نقش دارد.
وی گفت: جبهه شمال و دوستان تاجیک ما به طور دقیق عمل نکرد؛ حامد کرزای از نگاه پشتون ها نمی توانست نمایندگی آنان را اجرایی نماید و از سوی کشوری خارجی روی کار آمده بود.
تحلیلگر مسائل افغانستان اظهار کرد: حملاتی که خارجی ها بویژه آمریکایی ها در مناطق پشتون نشین به صورت بی رحمانه بود و این نگاه را به مردم این قوم القا کرد که آمریکا برای خدمت به مردم افغانستان نیامده و در حال ظلم به پشتون هاست.
وی با تأکید بر مشکلات موجود در بخش های اداری افغانستان عنوان داشت: این موضوع سومین پارامتر تأثیرگذار در ناامیدی و دلسرد شدن مردم این کشور نسبت به دولت حاکم بود که تمایل تعداد زیادی از آنان را به سمت همکاری با طالبان برد.
حیدری گفت: نشست قطر اولویت های دولت مرکزی افغانستان را تغییر داد؛ تا قبل از توافق قطر، استراتژی دولت تهاجمی بود، اما بعد از این توافق به صلح و توافقات بین دولت و طالبان تغییر یافت.
وی ادامه داد: به نظر می رسد که پیروزی های طالبان موجی بود که متوقف خواهد شد؛ این موج این بود که گروه طالبان از جهت قومی فقط به یکی از اقوام افغانستان اختصاص دارد و این باعث می شود سایر اقوام در مقابل آن بایستند.
تحلیلگر مسائل افغانستان خاطرنشان کرد: ارتش افغانستان بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار نفر نیرو دارد؛ با وجود این نیروی گسترده بسیار بعید است طالبان بتواند بر تمام افغانستان مسلط شود.
وی گفت: داده ها نشان می دهد که ما در آینده شاهد تسلط طالبان نخواهیم بود.
حیدری در پایان خاطرنشان کرد: بخشی از پشتون ها دارای تفکر تصوف هستند و گروهی دیگر دنباله رو اندیشه های ناسیونالیستی می باشند و این ها می تواند موانعی برای تسلط گروه طالبان بر افغانستان در داخل خود پشتون ها باشند.
منبع...
https://www.hawzahnews.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅قم و روزهای گرم گفتوگو
✔️پاسخ حضرت آیت الله فاضل لنکرانی(دامت برکاته) به مطالب آقای دكتر عبدالكريم سروش در جوابيه از آيت الله عليدوست
✅ در جوابیه آقاي دكتر سروش از صدیق ارجمند آیتالله آقای علیدوست(دامت برکاته)، چند مطلب مهم در زمینه ارتداد، جهاد ابتدایی و نیز قضاوتهای غيرصحيح در زمینه علم فقه وجود دارد كه در این زمینه نکاتی را به اجمال تقدیم اهل نظر مينمايم.
الف) نکاتی در مورد علم فقه
ايشان دربارهی علم فقه ده مطلب آوردهاند كه در ادامه نكاتي در اين زمينه متذكر ميشوم.
1. معالفارق بودن قیاس فقه با علوم بشری
اينکه «علم فقه» را مانند ساير علوم بشري دانستهاند، خطايي آشکار است. زيرا در اين علم، فقيه حق ندارد منابع فقه، مانند: قرآن را تفسير به رأي نمايد، بلکه تفسير وي بايد بر اساس ضوابط مورد قبول و پذيرفتهشده باشد. نيز فقيه حق ندارد فتوايي بدون علم صادر نمايد؛ چه «من أفتی النّاس بغير علم لعنته ملائکة السماء». همچنين فقيه بايد براساس معيارها و ضوابط اجتهاد، از قبيل: مباني اصولي، قواعد فقهي، عقل و بناي عقلا و نيز اجماع فتوا دهد. با اين اوصاف، چگونه ميتوان علم فقه را مانند ساير علوم بشري که تشخيص شخصي افراد در آنها نقشي اساسي دارد، بدانيم؟! آري، تا اندازهی محدودي نقش انساني و بشري در علم فقه مورد قبول است و وجود اختلاف در فتوا، خود شاهدي بر اين امر است؛ امّا نکتهی مهم اين است که اظهار نظرها بايد در يک چهارچوب روشن و منضبط باشد، و همين امر، موجب افتراق علم فقه از ساير علوم است.
اهل فن بهخوبي اطلاع دارند که در علم فقه، بخشي از احکام عنوان «ضروري» دارد و در آن اجتهاد و استنباط بههيچوجه راه ندارد، از قبيل: وجوب نماز، روزه، حج، جهاد و...، آيا در اين موارد هم خطا و صواب و نقص و نقيض را بايد جاري دانست؟ آيا در اين احکام و نيز در مواردي که اجماع مسلّم وجود دارد، پيشفرضهاي کلامي و زبانشناسي و انسانشناسي راه دارد؟
سؤال اساسي آن است كه در محکمات قرآن کريم، که منبع براي اعتقادات، اخلاق و احکام است، خطا و صواب چگونه راه دارد؟ در سنّت قطعيه پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) آن مقدار که مورد وفاق همه مسلمين است، خطا و صواب چگونه راه پيدا ميكند؟
ادامه مطلب...
http://fazellankarani.com/persian/news/23785/
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅گفتگویی خواندنی (بخش نخست)
✔️گفتوگو با عضو قدیمی حجتیه: ما بهاییستیز نبودیم
تقریبا ۴۰ سالی است که اسم انجمن به دهانها افتاده است؛ حال اینکه بنای انجمن از همان اول بر شهرت نبوده است. جالب است بدانید حاج آقای حلبی سالها با بهائیت مبارزهی علمی و فرهنگی میکرد ولی هیچیک از بهاییها نمیدانستند که ایشان –با اینکه منبری معروفی بود- مسئول انجمن است. چون هیچگاه بر فراز منبر نامی از انجمن نمیآورد. تصور آنها این بود که آقای فلسفی مسئول انجمن است.
خیلی از رفقای ما اسم مستعار داشتند؛ اصلا آقای سجادی بنام «آقای حسینی» معروف بود. مرحوم آقای عصار فامیلیاش خجسته بود، مرحوم سرلشکر سلیمی هم گویا نام مستعاری داشت؛ اینها بینام و بینشان فعالیت و بهاییها را هدایت میکردند. هیچ اسمی از انجمن نبود و حاج آقای حلبی را یک آخوندی لو داد به نام موحد شیرازی که پدرش روحانی بود، خودش روحانی بود و الان هم برادرزادهاش در قم روحانی است؛ حدود سالهای ۵۲-۵۳ بهایی شد و چون پیش از این مسلمان بود آقای حلبی را میشناخت و او را لو داد. بنای انجمن بر گمنامی بوده است و شهرت انجمن برای ما شد آفت؛
اولین اصل کار ما هدایت انسانهاست، اصلا آقای حلبی بنایش بر این بوده. او دیده بود که در مشهد بهاییها دارند جماعت را گمراه میکنند و ذهن جوانان را از اسلام و تشیع برمیگردانند. نسبت به امام زمان بیاعتقادشان میکنند. شما این را بدانید که بهاییها از نظر فکری و اضلال بسیار قوی هستند و علت آن هم این است که بسیاری از مبلغان تراز اولِ اینها آخوند بودند و بهایی شدند:
«میرزا ابوالفضل گلپایگانی» از عبدالبهاء و بهاءالله باسوادتر بوده است و بهایی شده است.
«فاضل مازندرانی» آخوند بوده و بهایی شده، «اشراق خاوری» آخوند بوده و بهایی شده. اینکه میگویم آخوند بوده نمیخواهم خدای ناکرده روحانیت را تضعیف کنم؛ بلکه میخواهم بگویم مبانی به ظاهر علمی در اضلال آنها به خاطر آخوندهایی است که بهایی شدند. اگر نه خود بهاییت هیچ چیز نداشت. یعنی خود بهاءالله بیسواد نبود و باسواد بود، عبدالبهاء هم باسواد بود اما اغلبشان بیسواد بودند.
قویترین کتاب در رد امام زمان توسط «میرزا نعیم سدهی اصفهانی» –یک آخوند- نوشته شده است؛ بنام استدلالیهی میرزا نعیم در رد امام زمان. الان آن استدلالیه را یک آدم بیاطلاع بخواند چپ میکند.
یعنی امثال «اشراق خاوری»، «سیدعباس علوی»، «ابوالفضل گلپایگانی»، «آیتی» که البته بعد برگشت، «صدرالصدور» و… خیلی از آخوندها بهایی شدند و اینها مبانی اضلال بهاییت را قوی کردند.
یعنی «بیان حق» سیدعباس علوی را بخوانید، به پیامبر بیاعتقاد میشوید. و حتی آن موقع به ما اجازه نمیدادند این کتاب را بخوانیم، یعنی اینقدر این کتاب مضل بود.
یک دوره آقای حلبی –در مبارزهی نفت- در جبههی مصدق و فعالیتهای سیاسی حضور داشت که شرح کاملش در تاریخ هست. آقای حلبی در زندگیاش [پیش از آشنایی با مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی] چند استاد مبرز داشته است: در فقه «حاج آقا حسین قمی» بوده، در فلسفه مرحوم «آقابزرگ شهیدی» بوده، در سیر و سلوک «آقا شیخ حسنعلی اصفهانی» بوده، که حاج آقای حلبی شاگرد مبرز ایشان بوده است. یعنی دورههای سیروسلوکی را گذرانده، چلهنشینیها داشته و یک آخوند معمولی نبوده؛ استاد ادبیاتش ادیب نیشابوری بزرگ بوده است.
ادامه مطلب...
yun.ir/wuhdt1
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅گفتگویی خواندنی (بخش دوم)
✔️گفتوگو با عضو قدیمی انجمن حجتیه: ریش پروفسوری یا ریش انجمنی!؟
پاییدن شیعه از نظر فکر در عصر غیبت از اهداف اصلی ماست. ما فقط به فکر و فرهنگ کار داریم؛ مواضع سیاسی همگی تغییر میکند و بالا و پایین میشود؛ آن اندیشه و فکر و عقیده، و بویژه باور به امام زمان است که برای ما اصل است.
اصل بعدی هم پیوند استوار با روحانیت است. آقای حلبی بارها این را گفته که «انجمن جرقهای است از شعلهی وجودی آقامیرزا مهدی اصفهانی». آقا میرزا مهدی اصفهانی روحانی بوده، آقای حلبی روحانی بوده، بنیانگذار انجمن روحانی بوده و اساس کار ما بر روحانیت است. از ۱۵ سالگی که من به انجمن آمدم به من گفتند «مقلد چه کسی هستی؟ باید تقلید کنی». همین الان هم هرکسی به انجمن میآید میگوییم «مقلد که هستی؟!» یعنی تقلید از مرجعیت یکی از اصول کار ماست.
بروید تحقیق کنید، این را در مناظرهای که با آقای اکبری آهنگر در مشهد جلوی دهها نفر داشتم گفتم که هیچ گروهی قبل از انقلاب به جز انجمن مورد تایید قاطبهی مراجع نبوده، هیچ گروهی. شما یک گروه را به من معرفی کنید که قبل از انقلاب تمامی مراجع تقلید بالاتفاق تاییدش کرده باشند و اجازهی سهم امام داده باشند و اجازهی تراشیدن ریش – که در آن زمان خیلی مهم بود- داده باشند، اجازهی خوردن شربت و شیرینی بهایی داده باشند. ولی از آن طرف تربیت ما اینگونه بود که من کلاس یازدهم دبیرستان – مدرسهی دکتر نصیری میرفتم، در همان خیابان محبوب مجاز فعلی- داشتم میرفتم یک جلسه بهایی. سه راه سلسبیل یک سینما بود بنام خرم که بالای آن کوچهای بود و در آن خانهی یک بهایی بود که باید آنجا به جلسهشان میرفتم. از مدرسه آمدم بیرون، زمستان بود، گرسنه بودم و دیدم اگر الان در جلسه شیرینی بیاورند من به نیت سیر شدن شیرینی را میخورم و این شرعا مشکل دارد؛ ما را اینگونه تربیت کرده بودند. بچه فقیر هم بودم و پول نداشتم ساندویچ بخورم، یک بشقاب لبو خریدم و خوردم و سیر شدم و بعد به جلسه رفتم. تربیتمان چنین بود و مقلد بودیم.
دربارهی ریش پروفسوری هم داستان این است که رفته بودیم و گشته بودیم و این را انتخاب کردیم: «ریش پروفسوری»؛ چون بعضی رفقای ما که بسیار هم متدین بودند و نمیخواستند ریش بتراشند، در عین حال هم نمیخواستند خلاف شرع عمل کنند، عکس این مدل ریش را کشیدند و فرستادند برای آقای خویی و استفتاء گرفتند که «اشکال ندارد». ریش پروفسوری یا ریش انجمنی.
اصلا یکی از راههای شناختن انجمنیها در اول انقلاب همین مدل ریش بود و البته دعای «اللهم کن لولیک…» هم، راه شناسایی انجمنیها بود. این را البته متدینین میدانستند و نه بهاییها.
پس زاویهی انجمن با روحانیت یک اتهام خیلی بزرگ است؛ اصل و ریشهی ما در روحانیت است. خودمان هم آخوندهای بیعمامه هستیم، یعنی من الان شاگرد روحانی دارم، کلی رفیق روحانی دارم. کلی از این آقایان روحانیون به ما علاقه و ارادت دارند و ما را قبول دارند. از نظر سواد و معلومات ما را قبول دارند؛ یعنی وقتی مینشینیم بحث علمی- دینی میکنیم کم نمیآوریم.
مشکل برخی آخوندهای انقلابی، غیرانقلابی بودن انجمن بود
پس بعد از انقلاب چه شد؟
قبل از انقلاب روحانیون دو گروه بودند، یکی روحانیون سنتی غیرانقلابی که اینها نوعا طرفدار انجمن بودند. در تهران ۱۰ روحانی بود که تهران روی دوش اینها میچرخید، آقایان آیات «سبط الشیخ»، «مسجدجامعی» پدر همین مسجدجامعیها، «خوانساری» -نه آقا سیداحمد- «سیدعلی نقی تهرانی» برادر «سید مهدی لاله زاری»، «حسن سعید» و «سید محمدباقر طباطبایی» و… آیت الله فلسفی و امثال آن مرحوم بلحاظ نفوذ از اینها پایینتر بودند. آقای فلسفی هم طرفدار انجمن بود، آقای مطهری، میدانید که بینابین بود، هم انقلابی بود و هم فرهنگی. اینها همگی انجمن را قبول داشتند؛ یک عده آخوند انقلابی هم بودند که با انجمن مشکل داشتند و بیرودربایستی مشکلشان هم این بود که انجمن انقلابی نبود. این هم داستانی دارد که من در مناظرهام با آقای اکبری مفصل گفتهام.
ادامه مطلب...
yun.ir/34hfcg
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅یادداشتی از تحولات افغانستان
نباید اشرفغنی را به ایران راه میدادند !
■ محمدحسین جعفریان
کارشناس ارشد مسائل افغانستان
آقای غنی به تهران آمد. برخلاف آنچه در امریکا رخ داد، اینجا استقبال گرمی از او شد. اما در تاریخ افغانستان کسی بقدر اشرف غنی باعث تیرگی روابط تهران و کابل نشده است. هیچ زمامداری بقدر او با زبان فارسی نجنگید. تعصبش در دشمنی با پارسی و پارس زبانان حیرتآور بود. تاریخ افغانستان فراموش نخواهد کرد رئیس جمهوری را که در اوج جنگها و خطر سقوط کابل، مهمترین دغدغهاش پایین کشیدن تابلوی فارسی دانشگاهها و تبدیلشان به پشتو بود. ایرانیان را دزد خواند. گفت مشهد را به قریهای از هرات بدل میکند. در حالی که هیچگاه ایران از افغانستان طلب آب رایگان نکرده بود، برای تهییج مردم برعلیه کشورمان گفت: ایران اگر آب مفت میخواهد نفت مفت بدهد!
با آنکه ۸۰ درصد کشور یا فارسی زبانند و یا زبان فارسی را میدانند، سفیری که به تهران فرستاد را از متعصبترین پشتونها برگزید. چهرهای که اصرار دارد زبان فارسی و دری دو زبان مجزایند. باور نمیکنید اما جناب سفیر در مدح یک اجتماع پشتونها در پاکستان برای استماع سخنان رهبر جوانشان بهنام "منظور پشتین"، نوشت: "این انقلاب شرق را چنان متحول میکند که انقلاب فرانسه غرب را"! عجیبترین کار اشرف غنی اما دشمن تراشی آشکار برای تهران بود. او سران و فرماندهان ناراضی طالبان را زیر چتر خود گرفت. به آنها پول و سلاح داد تا علیه هزارهها، شیعیان و ایران بجنگند. ملاعبدالمنان نیازی مشهورترین آنها بود. خوب است این اعجوبه خونخوار را بیشتر معرفی کنم.
او یک چهره سرشناس طالبان و فرمانده اصلی حمله به مزارشریف در سال ۱۳۷۷ بود. ۱۷ مردادماه همان سال هستهای از نیروهای او هنگام تسخیر شهر به کنسولگری ایران رفته، یک خبرنگار و ۸ دیپلمات ما را شهید کردند. جمله معروف "تاجیکها به تاجیکستان بروند، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان" از اوست. نسلکشی هولناک شیعیان مزار در ۱۳۷۷ از شاهکارهای این قصاب نفرتانگیز بود. نیازی امید داشت با اتکا به جنایاتش جانشین ملاعمر شود. اما ملا اختر منصور جای او را گرفت. از همان لحظه او و ملارسول(ناراضی سرشناس دیگر طالبان)بنای انشعاب گذاشتند. ولی پول برای تامین نیرو، سلاح کافی برای جنگ و دشمن مشخص نداشتند. این مشکل را اشرف غنی و اداره امنیت افغانستان برای آنها حل کردند. نیازی اصالتی هراتی داشت. پس با نیروهایش در غرب افغانستان، در شهرستان شیندند مستقر شد تا مرزهای شرقی ایران را نا امن و جنگ شیعه و سنی را شعلهور کند. فیلم او نزد ایرانیان بسیار مشهور است. همان ملایی که میگوید ما هزارهها را با ان مذهب دروغینشان[مرادش مذهب تشییع است]هر روز صدتا صدتا میکشیم. به ایران هشدار میدهد که سرگرم انتقال سلاح به خاک کشورمان و بمب گذاری در زاهدان و تایباد و مشهد و تهران است. جالب است بدانید ایشان اصولا نیروی تحت پوشش امنیت افغانستان بود.
همزمان که ایران را تهدید میکرد و هزارهها و شیعیان را صدتا صدتا میکشت، پول فشنگها، حقوق نیروهای قاتل و جانی، حتی بنزین مورد نیاز ادواتش را اداره امنیت افغانستان و جناب اشرفغنی میدادند. خودش در بیابانهای لب مرز بود، خانه مجللاش چسبیده به اداره امنیت در شهر هرات. جالبتر آنکه حکومت آقای غنی هم مرتب اعمال او را به عنوان فعالیتهای طالبان تقبیح و محکوم میکرد. تا آنکه خود طالبان برایش کمین گذاشت. او را زدند. مجروح شد. غنی با هواپیمای اختصاصی این جلاد را برای درمان از هرات به کابل برد. بعد هم رایزنی شد تا برای درمان پیشرفته با هواپیما به ترکیه منتقل شود. اما بر اثر جراحات مرد. پس از مرگ هم خاکسپاری و محفل عزاداری باشکوهی در هرات برایش گرفتند. برسرقبرش، خالد پسرش را بهعنوان جانشینش معرفی کردند. وقتی خبرنگاران از وحیدقتالی استاندار جناب غنی در هرات پرسیدند؛ چنین رفتاری با یک تروریست و قصاب مشهور چه معنایی دارد، گفت: ما پشت سر مرده گپ نمیزنیم! بله! ما از چنین رئیس جمهوری با آن شکوه در تهران استقبال کردیم!
او اکنون که از واشنگتن ناامید شده، آهنگ ایران کرده است. امید آنکه سران این همسایه عزیز اینبار با تهران مهربانتر باشند. ایران آب مفت نمیخواهد. از یاد نبرند که برای برقراری این سهمآبه، پهلوی اول "دشت ناامید" را که مساحتی دوبرابر بحرین داشت به افغانستان بخشید. این دشت برای همیشه از ایران جدا و ضمیمه افغانستان شد. با اینحال باز هم ایران آب رایگان نمیخواهد. منت بگذارند در این روزهای بیآبی، به قدر آب مصرفی ۴ میلیون اتباع خودشان که ۴۰ سال است عزیز ما هستند و روی چشم ما جای دارند، اب را به ما بفروشند.
پ.ن: انتخاب از صفحه اول روزنامه جامجم تهران--ایران--شماره امروز، چهارشنبه ۲۰ اسد ۱۴۰۰...مطلب چندکلمهای کوتا
🆔 @porseman_andisheh
هدایت شده از ندای تهذیب
با سلام و احترام
👌ابتکار بسیار زیبا از تولیت حرم اباعبدالله روی لینک بزن
http://app.imamhussain.org/tour/
وارد حرم شدید توجه کنید روی هر فلشی که کلیک میکنید يه مقدار صبر کنید تصویر شفاف ميشه. ودر هر صحن باچرخش و عقب جلو کردن صفحه میتوان کاملا زیارت کردهر جای حرم که دوست داريد زیارت کنید.
التماس دعا
✅ به #ندای_تهذیب بپیوندید:🔻
https://eitaa.com/nedaye_tahzib
🍀🍀🍀
✔️عزاداری امام حسین (علیه السلام) باید قهرمان هایی تربیت کند تا در برابر ظالم بایستند!
✍️ امام #موسی_صدر :
◾️من حسینی را که کشته شده است تا من گریه کنم نمی شناسم. چرا من برای امام حسین'ع' گریه میکنم؟ من برای امام حسین'ع' گریه میکنم تا او را به یاد داشته باشم و به یاد داشته باشم که او در برابر دنیایی از قدرت ایستاد؛ دنیایی که همگی دست در دست هم داده و از هرسو او را احاطه کرده بودند و او به تنهایی به میدان می رفت ...
◾️من نمیتوانم مراسم عزاداری امام حسین'ع' را از تلاش برای حمایت مجاهدان در مرزها جدا بدانم. من نمی توانم سوگواری برای امام حسین'ع' را درک کنم مگر آنکه بتواند قهرمانانی را تربیت کند؛ کسانی را تربیت کند که در برابر ستمگر بایستند و در برابر حاکم ستمگر سخن حق را بگویند. این است معنای حسین'ع' و معنای عزاداری برای امام حسین'ع'.
📚 کتاب سفر شهادت امام حسین پیشرو اصلاحگری،بند ۱۸۴
🆔 @porseman_andisheh
🍀🍀🍀
✔️پرتاب_خون_علی_اصغر_به_آسمان_جاذبه_زمین
❔یکی از دوستان سوال کردن و گفتن که در کربلا خون حضرت علی اصغر (ع)برزمین ریخته نشد و امام حسین (ع)آن خون را بر آسمان پاشید❕
⁉️سوال این است که این قضیه مخالف با قانون #جاذبه کره زمین است و باعقل سازگاری ندارد
❔
💠#پاسخ💠
👌مورخین کیفیت به شهادت رسیدن علی اصغر علیه السلام را چنین نقل می کنند ؛
« هنگامى كه حسين عليه السلام، شهادت جوانان و محبوبانش را ديد، تصميم گرفت كه خود به ميدان برود و ندا داد: «آيا مدافعى هست كه از حرم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، دفاع كند؟ آيا يكتاپرستى هست كه در باره ما از خدا بترسد؟ آيا دادرسى هست كه به خاطر خدا، به داد ما برسد؟ آيا يارى دهنده اى هست كه به خاطر خدا، ما را يارى دهد؟».
🔸پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام عليه السلام، به جلوى درِ خيمه آمد و به زينب عليها السلام فرمود: «كودك خُردسالم را به من بده تا با او، خداحافظى كنم».
او را گرفت و مى خواست او را ببوسد كه حَرمَلة بن كاهِل، تيرى به سوى او انداخت كه در #گلويش نشست و او را ذبح كرد.
🔸امام عليه السلام به زينب عليها السلام فرمود: «او را بگير!». سپس، كف دستانش را زير خون [گلوى او] گرفت تا پُر شدند. خون را به سوى آسمان پاشيد و فرمود: «آنچه بر من وارد مى شود، برايم آسان است؛ چون بر خدا پوشيده نيست و در پيش ديد اوست».
🔸امام باقر عليه السلام [در باره آن خون] فرموده است: «از آن خون، يك قطره هم به زمين، باز نگشت».
❕این جریان مورد نقل قریب به اتفاق مورخین قرار گرفته است ؛
📚لهوف ص168 _ بحار الانوار ج45 ص46 _ الاخبار الطوال ص258 _ بغیه الطلب ج6 ص2629 _ الارشاد ج2 ص108 _ اعلام الوری ج1 ص466 _ روضه الواعظین ص208 _ مثیر الاحزان ص70 _ البدایه و النهایه ج8 ص186 _ مناقب ابن شهر اشوب ج4 ص109 _ تذکره الخواص ص252 _ الاحتجاج ج2 ص101 _ مقتل الحسین ج2 ص32 _ الفتوح ج5 ص115 _ تاریخ یعقوبی ج2 ص245
❔حال سوال اینجاست که چرا بر اساس #قانون جاذبه زمین ، آن خون به زمین بازگشت نکرد ❗️آیا این جریان با قواعد مسلم علمی منافات ندارد ❕
👌پاسخ روشن است . هنگامی که بشر با پیشرفت علم توانائی پیدا کند که وسائلی بسازد سریع آنچنان سریع که از حوزه جاذبه زمین بیرون رود، سفینه هائی بسازد که مساله اشعه های #مرگبار بیرون جو را حل کند، با تمرین به بی وزنی عادت نماید خلاصه جائی که انسان بتواند با استفاده از نیروی محدودش، این راه را طی کند آیا با استمداد از نیروی نامحدود الهی حل شدنی نیست ❔
❕آیا قدرت خداوند برای غلبه بر جاذبه زمین از بشر کمتر است در حالی که بشر امروز به راحتی #توانسته است بر نیروی جاذبه زمین فائق شود و آسمان و فضا و سیارات را زیر پای خود قرار دهد و سیر آسمانی خود را تکامل بخشد ❗️در حالی که خداوند می فرماید ؛
«نه چيزى در آسمانها و نه چيزى در زمين از حوزه #قدرت او بيرون نخواهد رفت؛ به يقين او دانا و تواناست». ( فاطر 44)
👌بنابراین به زمین نریختن خون علی اصغر علیه السلام و غلبه آن بر جاذبه زمین به قدرت #خارق_العاده خداوند بوده است که مورد شک و انکار نیست .
🔸از امام باقر عليه السلام نقل است که مى فرمايد ؛ «اگر قطره اى از آن خون به زمين مى افتاد، #عذابْ نازل مى شد».
📚الامالی شجری ج 1 ص 171 _ الحدائق الوردیه ج 1 ص 120
👌این که امام حسین علیه السلام خون علی اصغر را به آسمان پرتاب می کند شاید #وجهش این باشد که می خواهد به خداوند بگوید این قربانی را از من قبول کن و خداوند نیز با امساک خون علی اصغر از ریخته شدن به زمین ، این قربانی در راه خودش را از حسین علیه السلام قبول می کند و شاید وجه دیگرش آن باشد که خداوند با عمل خود ، می فهماند که #خودش منتقم خون آن طفل شیر خواره دشت کربلا می باشد .
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش
⁉️آيا مصائب امام حسين(ع) در كتب اهل سنت نيز آمده است؟
پاسخ:
مصائب جانسوز كربلا و شهادت امام حسين(ع) به قدري داراي اهميت مي باشد، كه بسياري از مورخان و دانشمندان فارغ از هر مذهبي به آن پرداخته اند. جالب آنكه بسياري از مقتل نگاران اوليه كه اين شيوه را پديد آوردند، از اهل سنت مي باشند. مانند ابي مخنف، خوارزمي و طبراني. در اينجا به برخي از كتابهاي علما و بزرگان اهل سنت كه در آنها مصائب امام حسين(ع) آمده است، اشاره ميشود:
1ـ تاريخ طبري، در حوادث سال 60 و 61.
2ـ كامل ابن اثير، در حوادث سال 60 و 61.
3ـ تذكره الخواص، سبط ابن جوزي.
4ـ مقتل الحسين، خوارزمي.
5ـ مقتل الحسين بن علي بن ابي طالب، ابوالقاسم سليمان طبراني.
6ـ الفصول المهمّه، علي بن محمد مالكي مكي، معروف به ابن صباغ.
7ـ نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا (مقتل ابي مخنف)، تحقيق استاد محمدهادي يوسفي غروي، ترجمه جواد سليماني.
8ـ مقاتل الطالبيين، ابوالفرج اصفهاني.
9ـ علي و فرزندانش، دكتر طه حسين، ترجمه احمد آرام.
10ـ ترجمه الامام حسين و مقتله، ابن سعد واقدي، تحقيق سيد عبدالعزيز طباطبايي.
11ـ پيشواي شهيدان، ترجمه الامام الحسين ابو الشهداء، اثر عباس محمود عقاد."
https://eitaa.com/porseman_andisheh/623
31.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخهای استاد وکیلی به سؤالات اعتقادی
#شبهات_عاشورایی
5️⃣ آیا برخی روضهها، پایین آوردن مقام ائمه علیهم السّلام نیست؟
___
✔️ «ساحَت اندیشه»؛ ویدئوهای کوتاه در پاسخ سوالات اساسی👇
🔎 @SahateAndishe
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅نگاهی متفاوت به شخصیت علامه محمدرضا حکیمی،
یکی از مشهورترین اشتباهات در مورد شخصیت علامه محمدرضا حکیمی، حصر او و آرایش در «مکتب تفکیک» است. این نوشتار در پی تفکیک و گسست علامه حکیمی، از اندیشه تفکیک و پیوست او به فریادهای دیگرش، همچون خروش عدالت و نهیبهایش برای محرومان و مستضعفان است.
یکم. از مهمترین درسها در سیره آموزشی – پرورشی علامه حکیمی، توأم بودن دوران آموزش او، با چاشنی چشیدن طعم محرومیت خودخواسته است.
او بسان برخی نبود که طعم اجباری فقر را در دوران کودکی بخاطر شرایط خانوادگی تحمل کند؛ بلکه با وجود تمکن خوب مالی خانوادگی، دوران درسی خود را در میان “فقری خودخواسته” و “محرومیتی اختیاری” گذراند و از این جهت در میان اندیشوران حوزه و دانشگاه بینظیر است.
آن اندیشور عدالت خواه در مورد آن دوران چنین مینویسد: «سابق بر این، در میان طلاب چنین رسم بود تا اشعار اَلفیه ابن مالک را از بَر میکردند تا در ادبیات عرب متبحر شوند، … به یاددارم در همان ایّام، گاه الفیه را بر میداشتم و برای حفظ آن به زاغهها و [بیغولهها] میرفتم تا ضمن انجام تکالیف درسی، از حال و وضع محرومان نیز مطلع باشم». قاعده آن است که با اَلفیه واشعار آن، به محافل ادبی رفت و طبیعی است آنکه الفیه را در میان محرومان میآموزد، بعدها زیر خروارهای قیل و قالهای فقه، اصول و فلسفه خفه نمیشود و فریاد محرومیت و عدالت را در این مباحث انتزاعی فراموش نمیکند. کسی که با مانیفست مارکس و بینوایان هوگو به زاغهها برود، چندان هنری نکرده است، آنکه طلبهای – بویژه پیش از انقلاب ودر حجره دربسته- با الفیه به معادن وزاغه ها و بامحرومان همنشین بشود، خلاف عادت عمل کرده است و حکیمی چنین کرد تا چنان بنگارد و چنین و چنان بخواهد.
دوم: خیلی پیشتر از نگارش”طبقات اعلام الشیعه” آقابزرگ تهرانی، عالمان خود را در یکی از طبقات علمی ذیل جای میدادند؛ «طبقات المفسرین»، «طبقات المحدثین» و «طبقات الفقها». در این راستا، اگر کسی با سیره علمی و سبک نوشتار علامه حکیمی مأنوس باشد متوجه میشود که جنس طبقه حکیمی از طبقهای متفاوت از طبقات پیش گفته است. مهمترین آرمان حکیمی «عدالت اقتصادی» بود. بارها تأکید میکرد که چکیده دین در «توحید وعدالت» نهفته شده است. حتی حکیمی، طاغوت سیاسی را سیئهای از سیئات طاغوت اقتصادی میدانست. او عدل را فصل مُقوّم «جامعه قرآنی» میدانست و بدون لکنت زبان جامعه بدون عدالت را «جامعه قارونی» خطاب میکرد. بنابراین تعابیری همانند نظام عامل بالعدل و جامعه قائم بالقسط ما را بر آن میدارد تا او را از سنخ «طبقات القوّامین» بخوانیم و او را عامل آیه شریفه «قوامین للّه شهدا بالقسط» بدانیم.
سوم: حکیمی نه در شمار «حوزویان روشنفکر» بود و نه در زمره «روشنفکران دینی». او بسان سنتیها، قائل به اصاله الروحانیه نبود و از طرفی نیز اصل را بر مخالفت با روحانیت نگذاشته بود. حکیمی، روشنفکرستیز هم نبود واصل را بر دین نشناسی و دین ستیزی طبقه روشنفکران نمیگذاشت.
خصوصیت انحصاری او در نوسان وتلاطم میان این دو صنف بود و در مقایسه با آنان متفاوت اندیش بود. او حقیقتاً، اصالتی حوزوی داشت که همزمان در محافل روشنفکران نیز بسان خورشید میدرخشید. او رهنورد میان مسجد ومیخانه بود و در خط سوم میان آن دو در تردد بود و منرلتی بین منزلتین را گزیده و اسلام او، در خط مرزی فیمابین بود.
چهارم: مفصلترین و مهمترین میراث او کتاب سترگ «الحیاه» بود که مجموعهای ازمعارف اهل بیت (علیهم السلام) است.
وی به اهل بیت (علیهم السلام) به دید «آقازادههای نورانی» نمینگریست و روایات آنها را مُشتی احکام، مسائل اخلاقی و اوامر ارشادی نمیدانست، بلکه آنان را آموزگاران عقیده وعمل میدانست و روایاتشان را منبع علم ومعرفت میخواند که باید از آنها «فقه اعتقادات» استخراج کرد؛ بسان آنچه که در فقه عملی انجام شده است.
پنجم. آنچه در نکات فوق بیان شد، رشحهای از کتاب «راه خورشیدی»؛ اندیشهنامه و راهنامه استاد محمدرضاحکیمی، نوشته استاد فرهیخته محمداسفندیاری، طبع تیرماه ۱۴۰۰ از منشورات انتشارات نگاه معاصر تهران است.
شوربختانه از ساعت ۲۲:۰۰ شامگاه سی ویک مرداد ۱۴۰۰ او دیگر در میان محرومان، عدالت خواهان، روشنفکران، نواندیشان، روحانیان وعلاقمندان و… نیست.
از شمار دو چشم یک تن کم، وز شمار خرد هزاران بیش…
منبع... www.dinonline.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅کارکردهای مثبت اقتصادی رمزارزها در کنار ابهامات شرعی آن
رمزارزها یک حقیقت انکارناپذیر است که کشورهای پیشرو از این ظرفیتها برای تقویت رقابت یا سالمسازی بازارها مالی خود استفاده میکنند و اقبال به رمزارزهای ملی شاهدی بر این مدعاست.
به گزارش شبکه اجتهاد، نشست علمی «درآمدی بر موضوعشناسی رمزارزها با تأکید بر بیتکوین» با ارائه دکتر سید احمد عاملی مدیر هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی حوزه علمیه خراسان و حجتالاسلام دکتر علی نعمتی، محقق و عضو انجمن اقتصاد اسلامی حوزه علمیه قم چندی قبل در مرکز تحقیقات اسلامی مشهد برگزار شد. سخنرانان در این نشست به تبیین خاستگاه، ماهیت و کارکردهای رمزارزها پرداختند و آن را دارای کارکردهای مثبت برای اقتصاد و البته برخی ابهامات فقهی دانستند.
ضرورت ماهیتشناسی دقیق پولهای کنونی
حجتالاسلام نعمتی، دبیر هیئت اندیشهورز اقتصاد و الگوی پیشرفت اسلامی حوزه علمیه خراسان، در ابتدای این نشست ضمن تأکید بر عدم کار فقهی بر روی ماهیت پول علیرغم کار بر روی دراهم و دنانیر در مباحثی چون بیع صرف و خمس و زکات، بیان کرد: نتیجه این شده که فقهای ما زکات پولهای رایج امروزی را رد کردهاند؛ چرا که آن را مصداق پول نداستهاند، در حالی که ماهیتشناسی دقیق پول ما را به این امر میرساند.
ادامه مطلب...
yun.ir/ly2nle
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅امام خمینی (ره) و زیارتنامه
شهید استاد آیت الله مطهری بعد از ۱۵ خرداد دستگیر و زندانی می شود.
در زندان این اشعار را در رثای امام خمینی می گوید؛
زمنزلگاه آن محبوب، یاران را خبر نبوَد
همی آید به گوش از دور آواز جرس ما را
صبا ازما ببر یک لحظه پیغامی به روحالله
که ای یادتومونس روزوشب دراین قفس مارا
به رغم کوشش دشمن نخواهد بگسلد هرگز
میان ما و تو پیوند تا باشد نفس ما را
سزاوار تو ای جان کنج زندان نیست منزلگه
سزد گر خون ببارد از دو دیده هر نفس ما را
رواق منظر دیده مهیای قدوم تو
کرم فرما و بپذیر از صفا این ملتمس ما را
این اشعار نشان دهنده ارادت استاد مطهری به امام راحل است.
نکته مهم در اینجاست که این ارادت از سوی کسی به نظم درآمده که در زندگیش به این سادگی اهل تعریف از کسی نبوده! و همو گوید: وقتی میخواهم نام این مرد بزرگ را ببرم قلبم به لرزه در می آید!
مشابه این ارادت را در استاد بزرگوار آیت الله جوادی آملی نسبت به امام می بینیم که برای او از تعبیر دعاگونه «سلام الله علیه» استفاده می کند – و تصریح می کند که خواجه طوسی در کنار نام بردن از سیدمرتضی از «سلام الله» استفاده می نموده – و نیز در رثای امام، زیارتنامه ای را برای زائران مرقدش، کتابت می کند.
روشن است که برخی از زیارتنامه ها از امام معصوم صادر شده مانند زیارت جامعه و زیارت امین الله. ولی اکثر آنها به انشاء علماء بزرگ است. مانند زیاتنامه حضرت فاطمه زهرا (س) که شیخ صدوق در کتاب الفقیه، تصریح می کند؛ چون برای سیده نساء العالمین (س) زیارتنامه ای نیافتم، این متن را به عنوان زیارتنامه می نویسم.
با این وضع، تکلیف زیارتنامه هایی برای بزرگانی چون عبدالعظیم الحسنی، کلینی، مفید، صدوق و.. در دسترس است، روشن می شود که از سوی علماء شیعه انشاء شده و امری مرسوم بوده است.
تردیدی نیست؛ در اینکه خواندن و با خبر شدن از این ارادت ها از چنین افراد وارسته ای، نسبت به امام -ره- تفکرآفرین است.
اما توجه به این نکته مهم است؛ نسل جوان کنونی، امام را ندیده اند، و امروز معیار شناخت شان برای دستیابی به شخصیت و خصوصیات آن بزرگوار؛ دو چیز است:
اول؛ رفتار مسئولان امروز و بازنشرِ قول هایی است که از سوی آنان به مردم برای برقراری آزادی و رفاه و عدالت در دهه پنجاه و شصت داده شده، می باشد.
و دوم؛ ظاهرِ آثار بجا مانده ، و یا مرتبط با امام -ره- می باشد.
اگر از این دو ناحیه؛ امام عظیم الشان، خوب تعریف نشود، در مقابل طوفانِ انتقادهائی که فکر و دل جوان عزیز امروز را نشانه گرفته توفیق چندانی برای پاسخ و ابزار کلام حق نخواهیم داشت.
روشن است که انتقادات؛ گاه از سر دلسوزی است، و گاه از تراوشاتِ ژست روشنفکری، و البته گاه از اطاق فکر رقیبانِ سیاسی و حتی از مخالفان بیت آن بزرگوار هدایت می شود!
من از مفصل، این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
منبع...
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️ آیا امام زمان (عج)دارای همسر و اولاد می باشند؟
پاسخ
در مورد این که، امام زمان (عج) دارای همسر و فرزندانی هستند یا نه؟ دلیل قطعی بر وجود یا عدم آن نداریم و بین علما اختلاف است و هر کدام برای اثبات مدعای خود و ردّ ادله دیگری، تلاش نمودهاند. کسانی که قائل هستند برای حضرت همسر و فرزندانی است ادله ای دارند که عبارتند از:
۱. قواعد کلی:
احکام کلی شریعت محمدی ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) اقتضا دارد که امام زمان (عج) نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم(ع)، تشکیل خانواده داده و از سنت جدّ بزرگوارش پیروی نماید. مرحوم «محدث نوری» میفرماید: «(امام زمان (عج)) چگونه ترک خواهند نمود چنین سنت عظیمه جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تشویق، که در فعل آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است. سزاوارترین امّت در گرفتن سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده است»[1]. علمای دیگر، نیز به این مطلب اشاره نموده اند[2]. بنابراین، طبق قواعد کلی باید حضرت(ع)، دارای همسر و فرزندانی باشد.
۱. روایات:
در رابطه با همسر یا همسران امام زمان (عج) تنها یک روایت به دست ما رسیده است که مرحوم «کفعمی» در کتاب شریف «مصباح» نقل کرده است،[3] امّا درباره اولاد آن حضرت روایات زیادی نقل شده است که مرحوم مجلسی در کتاب «بحارالانوار» بابی را به اولاد حضرت مهدی(ع) اختصاص داده است[4]. مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب «الایقاظ من الهجعة» از صفحه «392 تا 405» بابی را به بحث از دولت فرزندان مهدی ( علیه السّلام ) اختصاص داده است.
امام صادق ( علیه السّلام ) میفرماید: «برای صاحب این امر، دو غیبت است، یکی از آنها به قدری طولانی میشود که برخی مردم میگویند: وفات کرده و برخی میگویند: کشته شده، و برخی میگویند: آمده و رفته است. جز تعدادی اندک از شیعیان،کسی بر باور خود استوار نمیماند. و کسی از اقامتگاه او مطلع نمیشود، حتی فرزندان او جایگاه او را نمیدانند، به جز کسی که متصدی امور اوست.»[5] در روایت دیگر از امام صادق ( علیه السّلام ) آمده است که میفرماید: « گویا نزول قائم را با اهل و عیالش، در مسجد سهله میبینم».[6] چنانکه ملاحظه کردید روایات متعددی وارد شده است که امام زمان (عج) دارای همسر و اولاد میباشد.
۱. دعاها:
علاوه بر روایات و قواعد کلی، برخی دعاها نیز که از معصومین ( علیهم السّلام ) صادر شده، دلالت دارند بر اینکه برای حضرت اهل و عیال و فرزندانی است و در حق آنها دعا شده است. در این دعاها تعبیر «وُلد»، «ذرّیه»، «اهلبیت»، «آلبیت» به کار رفته، که همه اینها وجود فرزندان و همسر را برای آن حضرت اثبات میکند. ما به اختصار به دو دعا اشاره میکنیم:
الف:در دعایی که به هنگام وداع سرداب مقدّس وارد شده، چنین امده است: «و صلّ علی ولیک و وُلاتِ عهدک و الائمةِ مِن وُلده...»[7] «درود و سلام خود را به ولی امرت و اولیای هم پیمانت و پیشوایان از فرزندانش بفرست...».
ب: دعایی را که امام رضا ( علیه السّلام ) تعلیم فرموده که در عصر غیبت خوانده شود چنین است: «اللهم اعطه فی نفسه و اهله و ولده و ذُرّیته و اُمّته و جمیع رعیته...»[8] «بار خدایا! به او درباره خودش و اهلش و فرزندانش و امتش و همه رعیتش عطا بفرما...».[9]
امّا کسانی که قائل به عدم وجود همسر و فرزندان برای امام زمان (عج) هستند (مانند: شیخ مفید، طبرسی، بیاضی،...) تمام ادله و سند احادیث و اسناد دعاها را ضعیف و غیرموثق و غیر قابل اعتنا میدانند[10]. آنها نیز در مقابل این روایات یک روایت که مدعای انان را اثبات میکند آوردهاند: آن روایت این است که: «علی بن حمزه به امام رضا ( علیه السّلام ) عرض کرد: که از پدرانت روایت کردهایم که امام از دنیا نمیرود تا اینکه فرزندش را ببیند. حضرت فرمود: آیا در حدیث روایت کردید: الا القائم،به جز قائم؟ عرض کردم، بلی».[11] ولی بزرگان شیعه، مانند محدث نوری،[12] و شیخ طوسی،[13] و... این روایت را با این بیان که امام زمان (عج) مانند سایرائمه(ع)، پسر امام ندارد، نه آنکه اصلاً پسر ندارد،تفسیر کرده اند.
علاوه بر مطالب فوق، شبهات دیگری نیز پیش میآید، مانند: اگر داشتن عمر طولانی، اختصاص به امام زمان (عج) دارد. آیا همسر امام (عج) از این عمر طولانی بهرهمند است؟ یا اینکه حضرت دارای همسران متعدد است؟ فرزندان آن حضرت در کجا زندگی میکنند؟. .. همه این شبهات سبب میشود، انسان به داشتن فرزند و همسر برای امام زمان(ع) با تردید نگاه کند. در نتیجه، با وجود اینکه، هر دو گروه برای خود دلیلهایی آورده اند، باز هم نمیتوان به وجود یا عدم وجود همسر و اولاد برای امام زمان (عج) قطع و یقین پیدا کرد آنچه مهم است وجود مقدس آن حضرت است که همچون، خورشید در پشت ابرها میدرخشد و مردم از نعمت انوارش بهره مند میشوند.
🆔 @porseman_andisheh
👇🏻👇🏻👇🏻
👆👆👆
پی نوشت
[1] میرزا حسین نوری،نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکراان، چ 1، ص 224.
[2] نهاوندی، العبقری الحسان، ج 2، ص 134.
[3] میر زا حسین نوری، همان، ص 225.
[4] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، دوم، 1403 ق، ج 53، ص 149ـ145.
[5] محمد باقر مجلسی، همان، ج 53، ص 148.
[6] میرزا حسین نوری،همان، ص 225.
[7] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 228.
[8] محمد باقر مجلسی، همان، ج 95، ص 332.
[9] ر.ک: حبیبالله طاهری، سیمای آفتاب، قم،انتشارات مشهدی، اول، 1378، ص 498ـ494.
[10] جعفر مرتضی عاملی، جزیرة الخضراء، ترجمه:محمد سپهری،قم، انتشارات دفتر تبلیغات، دوم، 1374، ص 225ـ217.
[11] طوسی،الغیبه، قم، معارف اسلامی، دوم، 1417 ق، ص 134.
[12] میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، ص 226.
[13] طوسی،همان، ص
🆔 @porseman_andisheh137
☘️☘️☘️
✔️نجف و جهان جدید/ راوی اندیشه
✅ آیتالله سید محمدسعید حکیم یکی از چهار مرجع تقلید برجسته نجف در پاسخ به استفتایی درباره مجازات مرتد گفته که مجازات دنیوی ارتداد وظیفه ما نیست. متن پاسخ ایشان این است:
«هیچ شکی نیت که آنها [افراد مرتد] در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. خداوند متعال میفرماید: کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست».
آیتالله محمد سعید حکیم نوه دختری مرحوم آیتالله سید محسن حکیم است. مرحوم حکیم از نخستین مراجعی بود که حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب داد و پس از وی این فتوا بین فقها رواج پیدا کرد.
چندی پیش نیز خبر تغییر نظر آیتالله سیستانی درباره نجاست کفار غیر کتابی (مانند آتئیستها و مارکسیستها) منتشر شد که ایشان از فتوای خود برگشته و اکنون در اینباره احتیاط میکند.
اگر چه غالب فقها همچنان بر رأی دیرینه اغلب فقهای اسلامی در مساله ارتداد پابرجا هستند، اما برخی نیز با نگاه دیگری به این مسأله نگریستهاند. ابوالصلاح حلبی؛ فقیه و متکلم برجسته شیعه در قرن پنجم هجری در کتاب خود (الکافی، ص ۳۱۱) تصریح کرده که اگر کسی با استدلال، کافر شود احکام مرتد بر وی جاری نمیشود:
«فأما ما یعلم کونه کافرا له باستدلال، من جبر أو تشبیه أو إنکار إمامه إلى غیر ذلک، فلیس بِرِدَّه و إن کان کفرا».
آیتالله مکارم شیرازی نیز در مقالهای که مرداد ۶۳ در مجله مکتب اسلام منتشر کرده، گفته است: «گاه کسی ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده … به سوی کفر میرود، بی آنکه هیچ سوءنیتی داشته باشد … ما احتمال میدهیم که روایات قتل مرتد مخصوص افرادی باشد که آگاهانه راه خلاف را میپیمایند … از آنجا که الحدود تدرء بالشبهات، اجرای حدود در مواردی که قطعی نیست ملغی میشود، همین احتمال جمع میان روایات کافی است که اجرای حد اعدام را در مورد مرتدین خالی از سوء نیت به تأخیر بیاندازیم و آنها را زیر پوشش تبلیغات صحیح اسلامی قرار داده، راه بازگشت منطقی و استدلالی را به روی آنها بگشاییم و اجازه دهیم آنها خود را اصلاح کنند».
آیتالله منتظری نیز در اواخر عمرش به نظر مشابهی رسیده و معتقد شده بود مرتد کسی است که به حقانیت دین اسلام رسیده باشد و از روی عناد و لجاج با اسلام، دین خود را تغییر دهد، اما اگر کسی بر اساس مطالعه و بررسی به این نتیجه برسد که دین اسلام حق نیست و دین دیگری بر حق است، اگر چه که مقدمات و دلایل این نتیجهگیری از نظر ما غلط هم باشد، لکن چنین فردی مشمول احکام مرتد نیست.
مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی هم در درس خارج فقه رمضان سال ۱۴۲۰ گفته بود که چون هیچ دلیل معتبری برای تبلیغ اسلام با زور شمشیر و قتل وجود ندارد، بنابر این باید در مسأله ارتداد نیز تأسیس اصل کنیم و بگوییم که اصل بر تبلیغ اسلام با حکمت و استدلال و کار فرهنگی است و تکلیف روایات مشکوک یا موارد فاقد نص را با این اصل روشن کنیم (مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۵).
برخی نیز اعتقاد دارند حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمیآید، بلکه حکمی است که شرایط جامعه صدر اسلام اقتضای چنین حکمی را داشته و آنچه از دید شرع محکوم شده همین حالت یعنی هرج و مرج جامعه است، نه طرح اندیشههای مخالف درباره موضوعات دینی. طبق این مبنا حکم اسلام چیزی بیش از این نبوده و جز به مقبولات عمومی حکمی صادر نشده است.
آیتالله سید سعید حکیم اما با حکم اخیر خود نشان داده است که حتی اگر ارتداد فردی با معنای سنتی و مشهور آن به اثبات برسد باز هم مجازات دنیوی آن به عهده ما نیست و نمیباید به وی تعرضی شود. نظر اخیر وی و آقای سیستانی نشان میدهد که نجف در مواجهه با جهان معاصر در استمرار سنت مرحوم سید محسن حکیم، مواجهه و تأمل جدیتری را در پیش گرفته است./ راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
منبع...
yun.ir/ii4fv7
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅ مرجع تقلیدی که مطلقاً زنان را نمیپذیرفت/ یادداشت زهرا اخوان صراف
🔸 زهرا صراف زاده در یادداشتی به مناسبت درگذشت حضرت آیت الله سید محمدسعید حکیم می نویسد: سید محمدسعید حکیم که حسب نقلها و گفتهها، حتی با سفارشی بسیار قوی، “کان لایستقبل النساء علی الاطلاق”، نه تنها از حضور و مباحثه یک زن در مجلساش ابا نورزید، بلکه به دغدغه و اصراری نهفته، در جو سنگین زنگریزی آن زمان و مکان و فرهنگ، با جلب توجهات به سمت او و نقض و ابرام علمیاش، مَنِشی نمادین بنیان نهاد که مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَهً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى یَوْمِ القِیَامَه.
برای من سفرها و از جمله سفر عتبات تنها زیارت ذوات مقدسه و سیاحت اماکن تاریخی و دیدنیها نبوده، بلکه همواره – حتی از کودکی و همپای والدینم- فرصت و توفیق همنشینی بزرگان ادب و هنر و علم و اندیشه از مذاهب و ادیان و آیینهای مختلف را در جهان فراهم کردهاست. از جمله در اواخر دهه هشتاد و اوائل دهه نود هجری شمسی، به لطف برادرانی که در دروسی شرکت میکردند که برای حوزه علمیه عتبه علویه و امثال آن ارائه میکردم، زمینه لقائاتی ممتاز با علما برایم فراهم میشد. سال ۹۰ بود و هماهنگ شدهبود در نجف اشرف با مرجع بزرگوار شیعه سید محمدسعید حکیم ملاقات کنم. به دلایلی تماماً علمی، این دیدار برایم مهم بود. روزِ قرار دوست واسطه تماس گرفت که «گفتهاند: السید لایستقبل النساء علی الاطلاق….!، تلاشهای متعدد شدهاست و ظاهراً بههیچوجه راهی برای نشست و گفتگوی علمی نیست.»
ادامه👇👇👇👇
https://fa.shafaqna.com/news/1223369/
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅ بررسی مبناى تاريخى اربعين اباعبدالله (ع)
✔️مراسم اربعين، مشتمل بر چهار برنامه است كه هر يك از نظر تأييد و مقبوليت تاريخى و مذهبى، در مراحل مختلفى قرار دارند؛ اين برنامهها عبارتاند از:
١. زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين(ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديك - اختلاف نظر وجود ندارد؛ چنانكه در زيارت ايام متبرك نيمه شعبان و شبهاى قدر، اختلافى مشاهده نمىشود.
٢. ورود جابر و زيارت وى در بيستم صفر: اين مسئله مورد شك و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است.
٣. دفن سرهاى مطهر و الحاق آنها به بدنهاى اطهر در روز اربعين: اين مسئله ميان عالمان، فقيهان و مورخان شيعه شهرت دارد.
۴. ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا.
درباره اين مسأله، ديدگاههاى مختلف و متضادى بيان شده و مورد تشكيك و استبعاد جدى قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا و تاريخ ورود.
اما در مورد اصل ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا بايد گفت كه بسيارى از علماى برجسته و مشاهير متقدم و متأخر و مورخان شيعه و سنى، آن را تأييد كردهاند كه به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد. در برابر، جمعى از متأخران و برخى از متقدمان، اين جريان را بعيد و حتى ممتنع و محال عادى دانستهاند 2 و به تعبير بعضى نيز، كذب محض و افسانه است. 3 استدلال اين گروه در استبعاد، استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است:
اول: سكوت و بيان نكردن مورخان و كتب تاريخ؛ چراكه اين موضوع، مسئلهاى مهم و شايسته تعرض بود. در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم»؛ يعنى چگونه مىتوان باور داشت، اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها از سوى سيد بن طاووس، ابراز و اعلان شود.
دوم: مسئله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است. البته اين در صورتى است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهلبيت(عليهم السلام) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم؛ به علاوه مدتى كه ابن زياد براى كسب تكليف از يزيد نياز داشت؛ بهويژه اينكه گوينده جريان اربعين (سيد بن طاووس) در كتاب ديگر خود كه بعداً تأليف نمود، 4 اين نظريه را رد كرد و آن را بسيار بعيد دانست و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز آن را بعيد شمرد. 5 علامه شعرانى و شهيد مطهرى نيز با تعبيرهاى مختلف، همين نظريه را ابراز داشتند.
از آنجا كه هدف اين نوشتار، بررسى علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين است، لازم مىنمايد به ذكر نام عدهاى بپردازيم كه جريان اربعين را تصريح يا تأييد نمودهاند:
قائلان به اربعين دو دستهاند: دستهاى صراحتاً اظهار نمودهاند كه اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا آمدند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام(ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديد يا سرهاى مطهر به دستان امام سجاد(ع) به بدنهاى مطهر الحاق شد.
از آنجا كه بىگمان دفن سر مطهر در كربلا به دست مبارك امام سجاد(ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاى مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچيك از مورخان شيعه و سنى قائل نشدهاند كه سرهاى مطهر، بهويژه سر مطهر امام حسين(ع) از سوى كسى غير از امام سجاد(ع) دفن شده و يا اينكه امام سجاد(ع) در روزى غير از بيستم صفر سال ۶١، براى دفن سرهاى مقدس به كربلا آمده باشد، ازاينرو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين(ع) در كربلا به دستان امام سجاد(ع) در روز بيستم صفر، خود گواه و شاهدى صادق و عالى است و بر آمدن اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا دلالت دارد.
بناى تاريخى اربعين در آثار بزرگان
الف) آثار مستقل
عدهاى از محققان و بزرگان، كتابهاى مستقلى در اثبات ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا تأليف كردهاند؛ از جمله:
١.«فاجعة الاربعين» يا «حديث الاربعين»، تأليف عالم بزرگوار، شيخ حسن بلادى.
٢. «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهدا(ع)»، تأليف علامه محقق، سيد محمد على قاضى طباطبائى، شهيد محراب مصلاى جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بيش از ۵٧٠ كتاب، به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر، از اين كتاب نفيس استفاده بسيارى شده است (جزاه الله خيراً).
همچنين بسيارى از اديبان و عالمان، موضوع اربعين و ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى، بازگو و ضبط كردهاند.
تفصیل مطلب...
yun.ir/rwpki7
🆔 @porseman_andisheh