🍀🍀🍀
#پرسش_پاسخ
❓علّت نامگذاری امام زمان (علیه السلام) به قائم علیه السلام چیست؟
✅ #جواب:
ابن بابویه در علل الشرایع [۱] از ابو حمزه ثمالی روایت کرده، گفت:
خدمت حضرت باقر علیه السّلام عرض کردم: یابن رسول اللّه! آیا همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود:
بلی.
عرض کردم: پس چرا «قائم علیه السّلام»، «قائم علیه السّلام» نامیده شده و غیر او به این لقب نامیده نشده؟
فرمود: چون جدّم حسین علیه السّلام کشته شد، ملایکه به سوی خدای همی بنالیدند و عرض کردند: ای خدای ما! ای آقای ما! آیا از کشنده صفوة پسر صفوة خود و برگزیده از مخلوق خود انتقام نکشی.
▫️«فأوحی الله عزّ و جلّ إلیهم قرّوا ملائکتی فو عزّتی و جلالی لأنتقمنّ منهم و لو بعد حین ثمّ کشف اللّه عزّ و جلّ عن الأئمّة من ولد الحسین علیه السّلام للملائکة فسرّت الملائکة بذلک فإذا أحدهم قائم یصلّی فقال اللّه عزّ و جلّ بذلک القائم أنتقم منهم» [۲] .
پس خدای به ایشان وحی فرمود:
▫️ای ملایکه من! آرام گیرید! پس به عزّت و جلال خودم که هرآینه البتّه از ایشان انتقام کشم؛ اگرچه بعد از زمانی دراز باشد. آن گاه حجاب از امامان، از فرزندان حسین علیه السّلام برگرفت. پس بدان سبب، ملایکه را مسرّت
روی داده، ناگهان دیدند یکی از آنها ایستاده، نماز میخواند. پس خدای عزّ و جلّ فرمود: به وسیله آن ایستاده، از ایشان #انتقام میکشم.
🔻شیخ مفید در امالی از محمد بن حمران روایت کرده، قال ابو عبد اللّه:
▫️ «لمّا کان من امر الحسین بن علی ما کان، ضجّت الملائکه الی اللّه تعالی و قالت یا ربّ یفعل هذا بالحسین صفیّک و ابن حبیک؟ قال: فاقام اللّه لهم ظلّ القائم و قال: بهذا انتقم له من ظالمیه».
گفت: حضرت صادق علیه السّلام فرمود:
▫️چون شد از امر حسین علیه السّلام، آن چه شد، ملایکه به سوی خدا بنالیدند و عرض کردند: ای پروردگار! آیا با حسین که برگزیده و فرزند پیغمبر تو است، چنین معامله شود؟ فرمود: پس خدا، ظلّ حضرت قائم- یعنی جسد مثالی آن حضرت- را برپای داشت و فرمود: به وسیله این، از ستم کنندگان بر حسین انتقام خواهم کشید. [٣]
----------
[۱]: علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۶۰.
[۲]: همان.
[٣]: ر. ک، الأمالی، شیخ طوسی، ص ۴۱۸؛ بحار الانوار، ج ۴۵؛ ص ۳۲۱.
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️ در فضای مجازی حتی در ویکی پدیا و ب خی سایت های دیگر و شبکه های اجتماعی ادعا شده زکریای رازی کافر و بی خدا بوده و جملاتی کفر امیز را نسبت به اسلام و پیامبر و خدا به او نسبت میدهند میخواهم بدانم ایا راست است؟
✅مستند آن را باید دید مشهورات بی اساس فراوانی وجود دارد. ابوبکر محمد بن زکریای رازی که به «جالینوس العرب» اشتهار یافته است، بیشتر شهرت و هم تخصص وی، در طب است. در این فن از طراز اول تاریخ شمرده می شود. برخی او را در طب عملی و تجربی بر بوعلی ترجیح داده اند. در سال 251 متولد شده و در سال 313 درگذشته است. ابن الندیم او را شاگرد بلخی شمرده است و احتمالاً این بلخی همان ابوزید بلخی شاگرد کندی است. علیهذا رازی شاگرد شاگرد کندی است. قرائن دیگری به دست آمده که تأیید می کند استاد رازی همان ابوزید بلخی است.
(شرح حال و آثار و افکار رازی، به قلم دکتر مهدی محقق در مقدمة ترجمة السیرة الفلسفیة رازی/ 7.)
رازی عقاید فلسفی خاص دارد، به فلسفة ارسطویی زمان خویش تسلیم نبوده است. در باب ترکیب جسم قائل به «اجزاء ذره ای» بوده است. عقیدة خاصی در باب «قدمای خمسه» داشته است که معروف است و کم و بیش در کتب فلسفه مطرح است. عقاید فلسفی رازی را در باب «قدمای خمسه» فارابی، ابوالحسین شهید بلخی، علی بن رضوان مصری، ابن الهیثم بصری رد کرده اند.
در فهرست کتب رازی، کتاب فی النبوات آمده که دیگران به طعن و استهزا نام او را «نقض الادیان» نهاده اند و کتاب دیگری به نام فی حیل المتنبئین که دیگران به طعن نام او را «مخاریق الانبیاء» گذاشته اند. این کتابها در دست نیست، ولی متکلمین اسماعیلی، از قبیل ابوحاتم رازی و ناصر خسرو (و شاید منقول از ابوحاتم) در کتب خود به نقل قول از رازی، مطالبی آورده، مبنی بر اینکه او منکر نبوات بوده است. هرچند ابوحاتم نام رازی را نبرده است و از او با کلمة «ملحد» یاد کرده است، ولی مسلّم است که منظور او محمد بن زکریای رازی است.
نظر به اینکه آن کتب در دست نیست، نمی توان اظهارنظر قطعی کرد ولی از مجموع قرائن می توان به دست آورد که رازی منکر نبوات نبوده و با «متنبئین» (مدعیان دروغین نبوت) در ستیز بوده است. مباحثات رازی با ابوحاتم اسماعیلی در منزل یکی از بزرگان ری در حضور اکابر و بزرگان شهر و «علی رؤوس الاشهاد» محال است که در زمینة ابطال نبوات باشد و رازی صریحاً و علناً همة نبوات را تکذیب کند و همة مذاهب را باطل بداند و در نهایت احترام هم زیست نماید. این که برخی ادعا می کنند که ابوریحان بیرونی کتابی به نام «نقض الادیان» و کتابی به نام «مخاریق الانبیاء» به رازی نسبت داده است.
(دکتر محقق، مقدمة ترجمة السیرة الفلسفیه/ 56.)
به هیچ وجه صحیح نیست.
بعلاوه، رازی سخت پابند به توحید و معاد و اصالت و بقاء روح است. کتابی دارد فی ان للانسان خالقاً متقناً حکیما
(عیون الانباء، 2 / 352.)
و کتابی دارد در رد سیسن ثنوی
(عیون الابناء3 / 352.)
(رد بر مانویت) و رساله ای الی علی بن شهید البلخی فی تثبیت المعاد (عیون الابناء2 / 359.) و نظرش در آن کتاب نقد نظریة منکران معاد است، و کتابی فی ان النفس لیس بجسم.
(عیون الابناء3 / 358.)
چگونه ممکن است کسی همة اصول مبدأ و معاد و روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟!
بعلاوه او کتابی دارد فی آثار الامام الفاضل المعصوم (عیون الابناء2 / 359.)که به احتمال قوی بر طبق مذاق شیعه در امامت نوشته است، و کتابی دارد به نام النقض علی الکیال فی الامامة(عیون الابناء/358.)
کتابی به نام الامام و المأموم المحقین (عیون الابناء/359.)، هم می رساند که اندیشة امامت فکر او را مشغول می داشته است.
مجموعه آثار شهید مطهری ج 14 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه467 الی 469،شهید مطهری
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
🍀پرسش:
ابوتراب یعنی چه و چرا به حضرت علی علیه السلام لقب ابوتراب داده شده؟
🌸پاسخ:
ابوتراب به معنای پدر خاک، یا دمساز خاک، یا پدر و رئیس خاکیان است.
🍀این لقب از محبوب ترین القاب در نزد امام علی علیه السلام و یکی از زیباترین القاب آن حضرت به شمار می آید.
🍀شیخ علاء الدین سکتواری در محاضرة الأوائل (ص ۱۱۳) گوید: نخستین کسی که به کنیه (ابوتراب) نامیده شد علی بن ابی طالب رضی الله عنه است، این کنیه را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او داد آن گاه که دید او بر روی زمین خوابیده و خاک بر پهلوی او نشسته است، از روی لطف و مهربانی به او فرمود: برخیز ای ابوتراب.
🌸و این محبوب ترین القاب او به شمار می رفت، و از آن پس، به برکت نفس محمدی این کرامتی برای او گردید، زیرا خاک خبرهای گذشته و آینده تا روز قیامت را برای او باز می گفت. این را بفهم که رازی است بی پرده.[الغدیر - الشیخ الأمینی - ج ۶ - ص ۳۳۷ – ۳۳۸]
🌸عبایة بن ربعی گوید: به عبد الله بن عباس گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از چه رو علی علیه السلام را ابوتراب نامید؟ گفت: از آن رو که علی علیه السلام صاحب زمین و حجت خدا بر اهل آن پس از رسول خداست، و بقای زمین و آرامش آن به او است، و از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود: چون روز قیامت شود و شخص کافر پاداش و نزدیکی و کرامتی را که خدای متعال برای شیعیان علی آماده نموده ببیند گوید: (ای کاش من ترابی بودم) یعنی کاش از شیعیان علی (ابوتراب) بودم. و این است معنای این آیه که کافر گوید: کاش من تراب (خاک) بودم. [علل الشرائع - الشیخ الصدوق - ج ۱ - ص ۱۵۶]
🍀علامه مجلسی رحمه الله در بیان این جمله گوید:
🌸ممکن است ذکر آیه در اینجا برای بیان علت دیگری در نامگذاری آن حضرت به ابوتراب باشد، زیرا شیعیان او به جهت تذلل بیش از اندازه و تسلیم بودن در برابر فرمانهای حضرتش تراب نامیده شده اند؛ چنان که در آیه کریمه آمده - و چون آن حضرت صاحب و پیشوا و زمامدار آنهاست ابوتراب نام گرفته است.[بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج ۳۵ - ص ۵۱]
🌸در این که پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله وسلم در چه زمانی این لقب مبارک را به امیر المؤمنین علیه السلام داده است، روایات متفاوتی نقل شده است. برخی از آن ها حاکی از آن است که این لقب در جمادی الأول یا جمادی الثانی سال دوم هجرت در غزوه العشیره به آن حضرت داده شده است. در برخی دیگر آمده است که در یوم التآخی؛ یعنی روزی که رسول خدا - صلی الله علیه وآله وسلّم- بین همه مسلمان عقد برادری بست و از بین تمام مردم علی را برای خود برگزید، به او داده شده است.
🌸البته این روایات هیچ تعارضی باهم ندارند؛ چرا که ممکن است پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم در موارد متعدد بارها و بارها آن را تکرار کرده باشد.
📚برای تحقیق بیشتر در این باره می توانید به کتاب الغدیر علامه امینی رحمت الله علیه، ج ۶ - ص ۳۳۴ – ۳۳۸ مراجعه کنید.
@porsemanj
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
چرا آیه 55 و85 عینا در سوره توبه تکرارشده است؟
✅ قرآن كتاب معرفت و هدايت به معارف حق اعتقادي و معرفي اخلاق فاضله انساني و بيان كننده احكام حياتبخش فردي و اجتماعي در زمينه هاي عبادي ، سياسي ، اقتصادي و ... است و چون كتاب تربيت است، اصول و مباني و روش هاي تربيت در آن كاملا رعايت شده است و يكي از اين مباني و اصول ، تكرار و تاكيد مهم ها مي باشد از اين رو شاهد نوعي تكرار پيام هاي مهم در قرآن مي باشيم. در اين مورد هم چون دل ها و روح ها به طور طبيعي به اموال و اولاد بسته است، از اين دلبستگي هشدار مي دهد كه توجه داشته باشيد شما را به كفر و نفاق سوق ندهد. (1)
البته در جاي خود ثابت شده كه همين مواردي كه به ظاهر تكرار هستند، با نگاه دقيق تكرار نيستند زيرا در هر كدام از زاويه اي به موضوع توجه شده كه در موارد ديگر از آن زاويه توجه نشده بود و ثقل توجه در موارد ديگر بر زواياي ديگر بوده است.
اما آيات 55 و 85 سوره توبه كه شباهت زيادي به هم دارند، در تكرار آن همان فايده هايي است كه براي تكرار موارد مهم وجود دارد تا در روح و فكر فرد ريشه بداوند و اعتقاد وثيق او شود و فراموش نگردد و ... .
در عين حال اين دو آيه كاملا شبيه به هم نيستند و تفاوت هايي با هم دارند. ابتدا عين دو آيه را ذكر مي كنيم:
فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُون
وَ لا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ أَوْلادُهُمْ إِنَّما يُريدُ اللَّهُ أَنْ يُعَذِّبَهُمْ بِها فِي الدُّنْيا وَ تَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَ هُمْ كافِرُونَ
در آيه اول مطلب با "فاي تفريع" به قبل عطف شده كه حكايت از كراهت منافقان از انفاق و هزينه كردن مال در راه خدا داشت . چون به زيادي مال و فرزند دلبسته بودند از انفاق خودداري مي كردند بعد خطاب به پيامبر و مؤمنان آنان را از همرنگي با منافقان برحذر داشته كه به اموال و اولاد دلخوش نباشيد و آن را نيكو و علامت بهره مندي و ... ندانيد كه ...
ولي در آيه دوم بدون اين كه عطف باشد ، اين حقيقيت يادآوري مي گردد كه اموال و اولاد براي افراد بي ايمان نعمت نيست. بلكه اسبابي است كه آنان را به خود مشغول كرده و فكر و ذكر آنها را اشغال نموده و اسباب عذاب آنها است زيرا خوف تلف و از دست دادن و ... آنها را راحت نمي گذارد.(2)
در آيه اول فرمود "فَلا تُعْجِبْكَ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ" و حرف نهي را تكرار كرد تا اعلام كند كه دلبستگي آنان به اولاد بيشتر از اموال است از اين رو از پست تر از نظر آنان شروع كرده و به اشرف ختم نموده است. (3)
شايد هم وجه تكرار "لا" اين بوده كه در آيه قبل دعوت به انفاق بود و دلبستگي شديد به اموال آنان را از انفاق باز مي داشت و ذكر دلبستگي به اولاد مورد بحث نبود ، از اين رو با تكرار حرف نهي ، اولاد را هم از باب استطراد و جامع نگري ياد كرد و اعلام نمود كه آنان به اموال و اولاد دلخوشند در حالي كه اين عذابشان است. اما در آيه دوم كلام ابتدايي و بيان مذمت دلبستگي به اموال و اولاد است از اين رو بدون تكرار حرف نهي بر هم عطف شده اند. (4)
و وجوه ديگري كه در فرق هاي جزيي اين دو آيه گفته شده است.
پي نوشت ها:
1. ابن عجيبه، البحر المديد، قاهره، عباس زكي، 1419 ق، ج 2، ص 413.
2. ابوحيان اندلسي، البحر المحيط، بيروت، دار الفكر، 1420 ق، ج 5، ص 479.
3. ملا حويش، بيان المعاني، دمشق، ترقي ، 1382 ق ، ج6، ص 469؛ فخر رازي، مفاتيح الغيب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1420 ق، ج16، ص 118 .
4. ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج10، ص 173.
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️آیا مسائل حقوقی را اصلاً به زندگیمان راه ندهیم؟ آیا زن و شوهر نباید بدانند چه وظایفی دارند و نیز چه حقّی بر عهدۀ همسرشان دارند؟ مگر این قوانین حقوقی و کیفری، برگرفته از فقه و دین ما نیست؟ مگر آگاهی به آنها آدمی را به وظایفش متعهّد نمیکند؟ مگر حقوق، گرفتنی و دادنی نیست؟ مگر انسان، موظف به استیفای حقوق خویش و نیز پرداخت حقوق دیگران نیست؟
✅مقدمه
پیامبرمان فرمودهاند:
“انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ مرا به پیامری فرستادهاند تا ارزشهای اخلاقی را کامل کنم.”
با زندگی حقوقی و قانونی نمیتوان به صفا و صمیمیت و یگانگی رسید. زندگی حقوقی، ظرفیت سعادتمندی خانواده را ندارد و نمیتواند همسران و دیگر اعضای خانواده را به «حیات طیّبه» برساند.
آری؛ اگر کار همسران به ستیز و جدال رسید و فرجام زندگی مشترک به دادگاه و پروندۀ حقوقی و کیفری کشانده شد و نیاز به حکم قاضی بود، حقوق و قانون میتواند کاربرد داشته باشد؛ آن هم کاربردی سرد و ضعیف. در آنجا نیز اگر به اخلاق مجال داده شود، کارهای حقوقی و کیفری را بهتر به فرجام میرساند.
آنجا که دست و پای اخلاق را ببندند و او را از ورود به میدان باز دارند، حقوق و قانون میتواند نقشی کمرنگ و سرد داشته باشد.
قانون و حقوق، در قلمرو زندگی خانوادگی، مانند کارد و عمل جرّاحی در پزشکی است؛ که اگر بیمار به دارو و دیگر راههای درمانی پاسخ نداد، بهناچار تیغ جرّاحی بهکار میآید؛ آن هم معمولاً کار شکافتن و عضو فاسدی را بریدن و جدا کردن بخشی از بخش دیگر را بر عهده دارد و سرانجام بیمار، اگر هلاکت نباشد، اغلب رنجوری و فلاکت است و گاهی نیز از مهلکه رستن و چند صباحی دیگر ادامۀ حیات دادن؛ چه بسا که آن چند صباح حیات نیز حیاتی ناگوار باشد، نه حیاتی شاداب و امیدوار.
پاسخ:
چرا؛ باید حقوق و قوانین را بدانیم، امّا آنها را بالاتر از اخلاق ننشانیم، بلکه اخلاق را برتر از آنها نهیم. اخلاق که باشد، حقوق نیز مراعات میشود. اخلاق «صد» است و حقوق «نود» و «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست».
چتر اخلاق چندان گسترده است که حقوق را کاملاً زیر پوشش میگیرد. اگر اخلاق مراعات شود، حقوق نیز به یقین رعایت شده است؛ امّا عکس آن صحیح نیست؛ یعنی اگر همۀ قوانین حقوقی را نیز مراعات کنیم، باز هم بخشهایی از اخلاق، از زیر چتر حقوق، بیرون میماند و آدمی از آنها محروم میشود.
به اصطلاح منطقی، نسبت میان زندگی اخلاقی و زندگی حقوقی، «اَعَم و اَخَصّ مطلق» است؛ دایرۀ زندگی اخلاقی، گستردهتر از زندگی حقوقی است.
اگر اخلاق بر زندگی همسران حاکم باشد، نه تنها حقّی از هیچ کدام ضایع نمیشود، بلکه هر یک از آنان، علاوه بر دریافت حقّ خود، چیز بیشتری نیز دریافت میکند. همچنین حقوقی که در جامهٔ اخلاق و با رنگ و لعاب ایمان و عشق دریافت شود، بسیار شیرینتر و گواراتر است از حقوقی که در چارچوب تنگ و خشک قانون دریافت گردد.
هشدار
مبادا، مبادا که همسرمان را ـ به هر دلیل ـ به دادگاه بکشانیم، که شیشهٔ محبّت، شکسته میشود؛ و اگر این جام شکست، دیگر ترمیم آن و مانند قبل شدنش، محال یا بسیار سخت است.
با تأسّف در جامعهٔ ما به دادگاه کشاندن همسر، دارد آسان میشود و قُبح آن شکسته میگردد. این آسانشدن و حریم شکستن، تلخیهای بسیاری در پی دارد.
شکستن حریمها، تقصیر هر کس باشد، به همهٔ زندگی خانوادگی زیان میزند. «عاقل آن است که اندیشه کند پایان را.»
غلبه بر همسر، عین شکست است. این میدان، برندهای ندارد؛ هم شکستش شکست است، هم پیروزیاش. مسأله، یک صورت بیشتر ندارد، و آن شکست در همه حال است.
سخن پایانی
بنابر آنچه بیان شد، خردمندی و حکمت و دیانت، بر زوجهای جوان و غیر جوان حکم میکند که پایههای زندگیشان را بر اخلاق و معنویت نهند و بر پیکر زندگانی، رنگ صفا و وفا و ارزشهای الاهی و انسانی بزنند و فضای حیات مشترکشان را با عشق و ایثار و وفا و گذشت و تفاهم و همدلی، عطرآگین کنند، تا حیاتشان فرخنده و «طیّبه» باشد و ثمرههای نیکو به بار آورد؛ و نیز هرگز به ابزار خشک و افسردهٔ قوانین حقوقی و کیفری نیندیشند و به آنها چنگ نزنند و پای آنها را به محیط باصفای زندگی خجستهشان باز نکنند.
در بعضــی جاها ـ مانند هواپیما و سینمـا ـ درهایـی است بـه نام «درهای اضطراری»، که ایکاش هرگز نیازی به گشودن آنها نباشد.
یادمان باشد که خداوند حکیم، در قرآن کریم، زندگانی همسرانه را حیاتی اخلاقی با زیربنای محبت، همدلی، عشق، و آرامش وصف فرموده است.
ببینیم:
«من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه؛ از نشانگان حکیمانه خداوند آن است که برای شمایان همسرانی آفرید تا نزدشان آرامش یابید، و در میانتان و در زندگانیتان محبت و رحمت نهاد.»
(سوره روم، آیه ۲۱)
منبع...
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
فواید روزه چیست؟
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در ذیل آیه شریفه ۱۸۳ سوره مبارکه بقره به بیان بخشی از فواید روزه پرداتخته اند.
یا ایّهاالذّین آمنوا کتب علیکم الصّیام کما کتب على الذّین من قبلکم لعلّکم تتّقون
اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده همانطور که بر اقوام قبل از شما واجب شده بود شاید با تقوا شوید.
….. در اسلام روزه معامله و مبادله نیست ، براى اینکه خداى عزوجل بزرگتر از آن است که در حقش فقر و احتیاج و یا تاثر و اذیت تصور شود، و سخن کوتاه آنکه خداى سبحان برى از هر نقص است ، پس هر اثر خوبى که عبادتها داشته باشد، حال هر عبادتى که باشد تنها عاید خود عبد مى شود، نه خداى تعالى و تقدس ، همچنانکه اثر سوء گناهان نیز هر چه باشد به خود بندگان برمى گردد (ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها) این معنائى است که قرآن کریم در تعلیماتش بدان اشاره مى کند و آثار اطاعتها و نافرمانى ها را به انسان بر مى گرداند انسانى که جز فقر و احتیاج چیزى ندارد، و باز قرآن در باره اش مى فرماید: (یا ایها الناس انتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى ).
بیان فایده روزه و اینکه نفع آن عاید خود انسان مى شود
👇🏻👇🏻👇🏻
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️ مراد از اسم بهیّ و مظاهر آن چیست و کدام است؟
✅یکی از اسماء الهی محور برای سؤال و طلب قرار گرفته است. محور فقرهی اول اسم «بهیّ» است؛ «اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهائِکَ بِاَبْهاهُ وَکُلّ بَهائِکَ بَهِیُّ». «بهیّ» یکی از اسماء الهی است که به شکل دیگری هم مانند «ذوالبهاء» هم در برخی از روایات نقل شده است.
دربارهی «بهاء» دو گونه تأمل ممکن است: یکی؛ تأمل از راه همان تعریفهایی که علماء لغت دربارهی الفاظ دارند و واژهی «بهاء» را معنا کردهاند (بحث لغوی). دیگری؛ دقایق و لطایفی که در کتب مخصوصِ اسماء الله در این زمینه وجود دارد و علماء و بزرگان ما در اینباره تأمل فرمودهاند.
«بهاء» در لغت
از نظر لغت، بحث روشن است. اهل لغت توضیح دادهاند که «بهاء» به معنای «حُسن» و «نیکویی» است. هم در کتابهای مختلف لغت عرب و هم در منابع متأخر (که به زبان فارسی است مثل لغتنامهی دهخدا)، «بهاء» را به همان معنای حُسن، نیکویی، زیبایی و شکوه معنا کردهاند. البته زمخشری در کتاب «اساسالبلاغه»(ص۵۶) نکتهی اضافهای را هم ذکر کرده است (بحث لغوی است ولی دقتنظر خاصی در تبیین مفاهیم لغوی در این کتاب دیده میشود). او میگوید هرگونه حسن، نیکویی و زیبایی، بهاء نیست بلکه بهاء بالاترین مرحلهی حسن و نیکویی است، در حدی که وقتی انسان به منظرهای که دارای بهاء است، چشم میدوزد، چشم او از زیبایی و کمال پرمیشود. یعنی نیکوییای که میتواند چشم و ذهن انسان را تسخیر و جذب کند و الا عرب مراتب متعارف نیکویی را «بهاء» نمینامد. آن نیکویی و زیباییای که خیرهکننده است و انسان را به خود جذب میکند و چشم انسان را پرمیکند و به انسان اجازه نمیدهد از آن به دیگری نگاه کند و در کنار آن، چیز دیگری را نمیبیند.
مرحوم حاجی سبزواری در مورد فخر، بهاء، مجد و سناء بحثی دارند و اجمال نکتهای که ایشان فرمودهاند، این است که یک بهاء و زیبایی، بهاء و زیباییِ در حقتعالی است که برای ما مشهود و معلوم نیست و حقیقت آن را نمیتوانیم درک کنیم و یک بهاء و جمالی هست که ظهور و بروز و تجلی پیدا میکند. به اعتقاد ایشان «یَا ذَا الْفَخْرِ وَ الْبَهَاءِ» (که در دعای شریف جوشن کبیر خوانده میشود) اشارهی به همان بهاء و جمال و زیبایی است که ظهور و بروز پیدا میکند و البته هر آنچه در نظام هستی از خوبی و نیکی و زیبایی است، همه و همه نمودی از همان بهاء و جمال الهی است چون هرکه هرچه دارد، از خداوند متعال دارد. قبلا هم یادآور شده بودم که مسألهی اسماء الهی فقط شناخت اسماء خداوند نیست بلکه شناخت نظام آفرینش هم هست چون هرچه که از بالا و در بالاست، به پایین نزول پیدا میکند و هرچه که در پایین هست، اصل آن و مخزن آن در عالم بالاست: «إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»(سوره حجر/آیه۲۱). لذا یک تطابقی بین آنچه که در این عالم هست و بین عالم اله وجود دارد و تفکیکی نیست، هرچه هست از آنجا به اینجا، از آسمان به زمین آمده است. شاید آن قصیدهی بسیار زیبای میرفندرسکی (حکیم دورهی صفوی) را شنیدهاید که:
«چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی/صورتی در زیر دارد، آنچه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت/بر رود بالا، همان با اصل خود یکتاستی»
هرچه در اینجاست، اصلی در عالم اله دارد و همهی این زیباییها که در اینجا درک میشود، از آن عالم بالا سرچشمه میگیرد. لذا درست است که لسان این ادعیه، لسان دعا و خواستن و تمنای از حقتعالی است ولی این ادعیه بهطورکلی، نگاه انسان دعا کننده به نظام آفرینش را تغییر میدهد و او را در فضای جدیدی قرار میدهد، فضایی که فضای نیکویی، زیبایی، شرف و عزت است
بهرحال؛ بهاء، کمال، حُسن، جمال در سراسر این نظام هستی و مخلوقات الهی، همهجا هست ولی خداوند است که این جمال و کمال و حسن را به همهی موجودات عنایت فرموده است. «یا ذا المجد و البهاء» دعای جوشن کبیر، این اضافه و نسبت به حقتعالی را در جمیع مراتب بهاء نشان میدهد.
👇🏻👇🏻👇🏻
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️چرا ظرفِ نزول قرآن شب قدر است؟
وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى أَنْ أَسْرِ بِعِبادِی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَرِیقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً
و خداوند به موسی وحی فرستاد که بندگانِ من را شبانه به حرکت در آور و از دریا، راهی برای ایشان هموار خواهد شد.
در این آیه سخن از نجات بنی اسرائیل از فرعونیان است، که توصیه شده با سیر در شب از دست آنها خلاصی یابید. می توان قدری جامع تر به این آیه نگریست و بنی اسرائیل را نمادِ روحِ انسانی و فرعون را نماد شیطان قرار داد که با سیر شبانه می توان از وساوس و مکر شیطان خلاصی یافت و از دریای پرتلاطم حوادث و مشکلات عبور نمود.
حالا چرا سیر در شب انجام شود؟ چه خصوصیتی در شب است که سیر معنوی در شب انجام شده است؟ در ابتدای سوره اسراء که خداوند از معراج پیامبر(ص) سخن می گوید آن را سیری شبانه معرفی می کند.
شب زمان آرامش طبیعت و انسانهاست، زمان تمرکز و توجه است، به خاطر نورِ کمی که در شب است، نگاه انسان متمرکزتر است، زمانِ فراغت از هیاهوی زندگی و اجتماع است، زمانِ تنهایی و عزت جستن و تفکر در زندگی و راز و رمزهای عالم است.
در شب آمادگی پذیرش امور معنوی بیشتر است فلذا ظرفِ نزول قرآن شب قدر است، می توان با مدد الهی در شب از دریاهای سهمگین حوادث زندگی عبور کرد.
fa.shafaqna.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️چرا واعظ مشهور حاضر به فروش خانه خود نشد؟
در زمان شاه میخواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شورای ملّی را بسازند و باید ۳۵ خانه خراب میشد. به اطلاع صاحبان خانهها رساندند که خانه شما را متری فلان مقدار میخریم. هر کس اعتراض دارد، بنویسد تا رسیدگی شود.
هیچ کس به جز واعظ مشهور مرحوم حسینعلی راشد اعتراض نکرد. این جریان خیلی بر مسؤولان گران آمد، و گفتند: فقط اینکه آخوند است، اعتراض کرده!
بعد مرحوم راشد را دعوت کردند و آماده شدند برای اینکه به او حمله کنند و خفیفش {خوار} نمایند! راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسی از او پرسیدند که اعتراض شما چیست؟
گفت: حقیقتش این است که این خانه را من سالها قبل و به قیمت خیلی کم خریدهام و در این مدت زمان طولانی مخروبه شده و به نظر من قیمتی که شما پیشنهاد کردهاید زیاد است و من راضی نیستم از بیتالمال مردم، قیمت بیشتری برای خانهام بگیرم.
بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و یکی از اعضای کمیسیون که از اقلیتهای دینی بود، از جا برخاست و راشد را بوسید و گفت: اگر اسلام این است من آمادهام برای مسلمان شدن.
منبع...
حضرت آیت الله شبیری زنجانی، کتاب جرعهای از دریا، ج ۲، ص ۶۵۸
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️چیستی دحوالارض و اعمال این روز
بیست و پنجم ذی القعده روزی است که دحوالارض اتفاق افتاد ه و به همین خاطر این روز و شبش از ایام و لیالی شریفه است که خداوند رحمت خود را در این روز و شب شامل حال بندگانش می کند و بر اساس روایات اسلامی به قیام و عبادت در آن اجر و ثواب فراوانی تعلق می گیرد. و روز دحوالارض یکی از روزهایی است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است.
"دحو" از لحاظ لغوی به معنای، بسط دادن و گستراندن است. [۱] و دحو الارض یعنی گستراندن زمین و کشیدن زمین، و نیز به چیزی که گسترده و همچنین کشیده شود (دحو الشیء) گفته می شود. یعنی گسترده شد. [۲]
آیه قرآن که می فرماید: و الارض بعد ذلک دحها [۳] اشاره به این معنی دارد.
یعنی «و زمین را بعد از آن (برای انتفاع بشر و سایر مخلوقات) بگسترانید».
و اینکه در دعای علی ـ علیه السلام ـ وارد شده است! اللّهم داحی المدحوات، یعنی بسط دهنده و گستراننده زمین و وسعت دهنده. [۴] اشاره به این معنا دارد که خداوند زمین را از کعبه و محل آن گستراند و روز دحوالارض که به روز ۲۵ ذی القعده گفته می شود، اشاره به این است که در چنین روزی خداوند بعد از اینکه مکان کعبه را ظاهر و آشکار کرد شروع به گستراندن زمین از این نقطه کرد و به همین خاطر، دحوالارض گفته می شود یعنی روز گستراندن و بسط دادن به زمین، در احادیث و روایات و متون اسلامی به این مسئله اشاره شده است. چنان چه شیخ طوسی می گوید:
دحوالارض به روز ۲۵ ذی القعده اطلاق می شود که در چنین روزی خداوند زمین را از زیر کعبه گسترش داد. [۵] و در چنین روزی روزه و غسل مستحب است و مخصوصا روزه که ثوابش معادل ثواب شصت سال عبادت است.
در روایتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ نقل شده است که روز ۲۵ ذی القعده همان روز دحوالارض که در چنین روزی خداوند زمین را از نقطه کعبه وسعت داد و نیز در چنین روزی حضرت ابراهیم و حضرت عیسی ـ علیهما السلام ـ متولد شدند. [۶] البته این تاریخ مطابق با تاریخ قمری است و با تاریخ میلادی منافات ندارد.
بر اساس آیه ۹۶ سوره آل عمران که می فرماید: إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکةَ مُبَارَکا وَ هُدًی لِّلْعَالَمِینَ [۷]
اول خانه ای که برای مکان عبادت خلق بنا شد همان خانه کعبه است که در آن برکت و هدایت خلایق است.
بین مفسران و دانشمندان در نحوه گستراندن زمین اقوال مختلفی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می شود.
۱. برخی می گویند که زمین در ابتدا زیر آب غرق بود، تدریجا آبها در گودال های زمین قرار گرفت و خشکی ها سر برآورد و گسترده شد و اول نقطه ای که سر بر آورد محل کعبه بود و از آن تعبیر به دحوالارض می شود. [۸]
۲. و نیز گفته شده در آغاز زمین به صورت پستی ها و بلندی های تند و غیر قابل سکونت بود و باران های سیلابی به صورت مدام می بارید. ارتفاعات زمین را می شست و در دره ها جمع می کرد و تدریجا زمین های مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. [۹]
۳. از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ نیز قول سومی نقل شده است که فرمودند: خدای متعال وقتی می خواست زمین را خلق کند، بادها را فرمان داد تا به شکم آب بزنند و آب را به موج در آورند، آبها در اثر طوفان کف کرده، همه کفها یک جا جمع شد، که همان محل فعلی کعبه به وجود آمد. آنگاه آن را به صورت کوهی از کف درآورده، زمین را از زیر (دامنه) آن کوه بگسترانید و آیه «ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا و هدی للعالمین» سخن از همین مطالب دارد. [۱۰] پس اولین بقعه ای که خدا از زمین خلق کرده کعبه بود و سایر نقاط از ناحیه کعبه گسترانیده شدند و به این امر دحو الارض گفته می شود.
پس خداوند در خلقت زمین ابتدا موضع و محل کعبه را خلق کرد که آن محاذی بیت المعمور در عرش الهی است و ملائکه در آسمان به سان انسان ها در روی زمین دور آن طواف می کنند و بعد از خلق محل کعبه زمین از نقطه کعبه وسعت یافت و گسترانیده شد. [۱۱]
در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده است که حضرت فرمودند: ۲۵ ذی القعده خداوند محل بیت را وضع (خلق) کرد و آن اولین رحمتی بود که خداوند بر روی زمین ایجاد کرد. [۱۲] همان طور که قبلا ذکر شده در این زمینه روایات فراوانی از سوی معصومین ـ علیهم السلام ـ نقل شده است که غالبا به موارد ذکر شده اشاره دارند.
بنابراین، دحو به معنای بسط دادن و گستراندن است و دحوالارض نیز به معنای گستراندن زمین است و علت نامگذاری این است که چون خداوند بعد از خلق محل کعبه از آنجا شروع به گستراندن زمین و قابل سکونت قرار دادن زمین نمود. و این امر در روزی مثل ۲۵ ذی القعده اتفاق افتاد که به خاطر عظمت چنین روزی، روزه و غسل آن سفارش شده است.
منبع...
yun.ir/cicc4a
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️رایج ترین اندیشه ها در میان گروه طالبان بر اساس چه مکتبی است؟
افغانستان از لحاظ ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی منطقه حساسی است؛ این موقعیت باعث شده افغانستان اهمیت ویژه ای برای ابرقدرت های جهان پیدا کند و محل منازعه آنان قرار گیرد.
وی افزود: در کشور افغانستان حدوداً ۵۵ قوم ساکن هستند؛ تاجیک ها، پشتون ها، هزاره و ازبک ها مهمترین این اقوام به شمار می آیند، در دورانی که قدرت در اختیار پشتون ها بوده است نگاهی که شکل گرفته مبنی بر تعلق سرزمین افغانستان به این قوم می باشد.
حیدری خاطرنشان کرد: در حال حاضر چیزی که در افغانستان وجود دارد اختصاص نقش اساسی به پشتون هاست؛ اما سایر اقوام معتقدند که قدرت باید بین اقوام تقسیم شود و همه در تعیین سرنوشت افغانستان مشارکت داشته باشند.
تحلیلگر مسائل افغانستان تصریح کرد: حدود ۷۰ درصد جریان طالبان به لحاظ ایدئولوژیک دارای تفکر دیوبندی می باشد که به لحاظ فکری تحت تأثیر جریان سلفی است؛ از جهت مذهبی در تفکر این گروه یک نوع نگاه ضد شیعی وجود دارد.
وی با اشاره به وجود نگاه ناسیونالیستی در بخشی از جریان طالبان افزود: این افراد معتقدند باید پشتون ها نقش اول را در اداره کشور افغانستان ایفا نمایند.
حیدری بیان داشت: گروه طالبان یک پدیده اجتماعی است و علل مختلفی در شکل گیری و ظهور مجدد آن نقش دارد.
وی گفت: جبهه شمال و دوستان تاجیک ما به طور دقیق عمل نکرد؛ حامد کرزای از نگاه پشتون ها نمی توانست نمایندگی آنان را اجرایی نماید و از سوی کشوری خارجی روی کار آمده بود.
تحلیلگر مسائل افغانستان اظهار کرد: حملاتی که خارجی ها بویژه آمریکایی ها در مناطق پشتون نشین به صورت بی رحمانه بود و این نگاه را به مردم این قوم القا کرد که آمریکا برای خدمت به مردم افغانستان نیامده و در حال ظلم به پشتون هاست.
وی با تأکید بر مشکلات موجود در بخش های اداری افغانستان عنوان داشت: این موضوع سومین پارامتر تأثیرگذار در ناامیدی و دلسرد شدن مردم این کشور نسبت به دولت حاکم بود که تمایل تعداد زیادی از آنان را به سمت همکاری با طالبان برد.
حیدری گفت: نشست قطر اولویت های دولت مرکزی افغانستان را تغییر داد؛ تا قبل از توافق قطر، استراتژی دولت تهاجمی بود، اما بعد از این توافق به صلح و توافقات بین دولت و طالبان تغییر یافت.
وی ادامه داد: به نظر می رسد که پیروزی های طالبان موجی بود که متوقف خواهد شد؛ این موج این بود که گروه طالبان از جهت قومی فقط به یکی از اقوام افغانستان اختصاص دارد و این باعث می شود سایر اقوام در مقابل آن بایستند.
تحلیلگر مسائل افغانستان خاطرنشان کرد: ارتش افغانستان بین ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار نفر نیرو دارد؛ با وجود این نیروی گسترده بسیار بعید است طالبان بتواند بر تمام افغانستان مسلط شود.
وی گفت: داده ها نشان می دهد که ما در آینده شاهد تسلط طالبان نخواهیم بود.
حیدری در پایان خاطرنشان کرد: بخشی از پشتون ها دارای تفکر تصوف هستند و گروهی دیگر دنباله رو اندیشه های ناسیونالیستی می باشند و این ها می تواند موانعی برای تسلط گروه طالبان بر افغانستان در داخل خود پشتون ها باشند.
منبع...
https://www.hawzahnews.com
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️ آیا امام زمان (عج)دارای همسر و اولاد می باشند؟
پاسخ
در مورد این که، امام زمان (عج) دارای همسر و فرزندانی هستند یا نه؟ دلیل قطعی بر وجود یا عدم آن نداریم و بین علما اختلاف است و هر کدام برای اثبات مدعای خود و ردّ ادله دیگری، تلاش نمودهاند. کسانی که قائل هستند برای حضرت همسر و فرزندانی است ادله ای دارند که عبارتند از:
۱. قواعد کلی:
احکام کلی شریعت محمدی ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) اقتضا دارد که امام زمان (عج) نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم(ع)، تشکیل خانواده داده و از سنت جدّ بزرگوارش پیروی نماید. مرحوم «محدث نوری» میفرماید: «(امام زمان (عج)) چگونه ترک خواهند نمود چنین سنت عظیمه جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تشویق، که در فعل آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است. سزاوارترین امّت در گرفتن سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده است»[1]. علمای دیگر، نیز به این مطلب اشاره نموده اند[2]. بنابراین، طبق قواعد کلی باید حضرت(ع)، دارای همسر و فرزندانی باشد.
۱. روایات:
در رابطه با همسر یا همسران امام زمان (عج) تنها یک روایت به دست ما رسیده است که مرحوم «کفعمی» در کتاب شریف «مصباح» نقل کرده است،[3] امّا درباره اولاد آن حضرت روایات زیادی نقل شده است که مرحوم مجلسی در کتاب «بحارالانوار» بابی را به اولاد حضرت مهدی(ع) اختصاص داده است[4]. مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب «الایقاظ من الهجعة» از صفحه «392 تا 405» بابی را به بحث از دولت فرزندان مهدی ( علیه السّلام ) اختصاص داده است.
امام صادق ( علیه السّلام ) میفرماید: «برای صاحب این امر، دو غیبت است، یکی از آنها به قدری طولانی میشود که برخی مردم میگویند: وفات کرده و برخی میگویند: کشته شده، و برخی میگویند: آمده و رفته است. جز تعدادی اندک از شیعیان،کسی بر باور خود استوار نمیماند. و کسی از اقامتگاه او مطلع نمیشود، حتی فرزندان او جایگاه او را نمیدانند، به جز کسی که متصدی امور اوست.»[5] در روایت دیگر از امام صادق ( علیه السّلام ) آمده است که میفرماید: « گویا نزول قائم را با اهل و عیالش، در مسجد سهله میبینم».[6] چنانکه ملاحظه کردید روایات متعددی وارد شده است که امام زمان (عج) دارای همسر و اولاد میباشد.
۱. دعاها:
علاوه بر روایات و قواعد کلی، برخی دعاها نیز که از معصومین ( علیهم السّلام ) صادر شده، دلالت دارند بر اینکه برای حضرت اهل و عیال و فرزندانی است و در حق آنها دعا شده است. در این دعاها تعبیر «وُلد»، «ذرّیه»، «اهلبیت»، «آلبیت» به کار رفته، که همه اینها وجود فرزندان و همسر را برای آن حضرت اثبات میکند. ما به اختصار به دو دعا اشاره میکنیم:
الف:در دعایی که به هنگام وداع سرداب مقدّس وارد شده، چنین امده است: «و صلّ علی ولیک و وُلاتِ عهدک و الائمةِ مِن وُلده...»[7] «درود و سلام خود را به ولی امرت و اولیای هم پیمانت و پیشوایان از فرزندانش بفرست...».
ب: دعایی را که امام رضا ( علیه السّلام ) تعلیم فرموده که در عصر غیبت خوانده شود چنین است: «اللهم اعطه فی نفسه و اهله و ولده و ذُرّیته و اُمّته و جمیع رعیته...»[8] «بار خدایا! به او درباره خودش و اهلش و فرزندانش و امتش و همه رعیتش عطا بفرما...».[9]
امّا کسانی که قائل به عدم وجود همسر و فرزندان برای امام زمان (عج) هستند (مانند: شیخ مفید، طبرسی، بیاضی،...) تمام ادله و سند احادیث و اسناد دعاها را ضعیف و غیرموثق و غیر قابل اعتنا میدانند[10]. آنها نیز در مقابل این روایات یک روایت که مدعای انان را اثبات میکند آوردهاند: آن روایت این است که: «علی بن حمزه به امام رضا ( علیه السّلام ) عرض کرد: که از پدرانت روایت کردهایم که امام از دنیا نمیرود تا اینکه فرزندش را ببیند. حضرت فرمود: آیا در حدیث روایت کردید: الا القائم،به جز قائم؟ عرض کردم، بلی».[11] ولی بزرگان شیعه، مانند محدث نوری،[12] و شیخ طوسی،[13] و... این روایت را با این بیان که امام زمان (عج) مانند سایرائمه(ع)، پسر امام ندارد، نه آنکه اصلاً پسر ندارد،تفسیر کرده اند.
علاوه بر مطالب فوق، شبهات دیگری نیز پیش میآید، مانند: اگر داشتن عمر طولانی، اختصاص به امام زمان (عج) دارد. آیا همسر امام (عج) از این عمر طولانی بهرهمند است؟ یا اینکه حضرت دارای همسران متعدد است؟ فرزندان آن حضرت در کجا زندگی میکنند؟. .. همه این شبهات سبب میشود، انسان به داشتن فرزند و همسر برای امام زمان(ع) با تردید نگاه کند. در نتیجه، با وجود اینکه، هر دو گروه برای خود دلیلهایی آورده اند، باز هم نمیتوان به وجود یا عدم وجود همسر و اولاد برای امام زمان (عج) قطع و یقین پیدا کرد آنچه مهم است وجود مقدس آن حضرت است که همچون، خورشید در پشت ابرها میدرخشد و مردم از نعمت انوارش بهره مند میشوند.
🆔 @porseman_andisheh
👇🏻👇🏻👇🏻