☘️☘️☘️
#پرسش_پاسخ
⁉️ آیا امام زمان (عج)دارای همسر و اولاد می باشند؟
پاسخ
در مورد این که، امام زمان (عج) دارای همسر و فرزندانی هستند یا نه؟ دلیل قطعی بر وجود یا عدم آن نداریم و بین علما اختلاف است و هر کدام برای اثبات مدعای خود و ردّ ادله دیگری، تلاش نمودهاند. کسانی که قائل هستند برای حضرت همسر و فرزندانی است ادله ای دارند که عبارتند از:
۱. قواعد کلی:
احکام کلی شریعت محمدی ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) اقتضا دارد که امام زمان (عج) نیز مانند دیگر پیشوایان معصوم(ع)، تشکیل خانواده داده و از سنت جدّ بزرگوارش پیروی نماید. مرحوم «محدث نوری» میفرماید: «(امام زمان (عج)) چگونه ترک خواهند نمود چنین سنت عظیمه جدّ بزرگوار خود را، با آن همه ترغیب و تشویق، که در فعل آن، و تهدید و تخویف که در ترک آن شده است. سزاوارترین امّت در گرفتن سنت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلّم ) امام هر عصر است و تاکنون کسی ترک آن را از خصایص آن جناب نشمرده است»[1]. علمای دیگر، نیز به این مطلب اشاره نموده اند[2]. بنابراین، طبق قواعد کلی باید حضرت(ع)، دارای همسر و فرزندانی باشد.
۱. روایات:
در رابطه با همسر یا همسران امام زمان (عج) تنها یک روایت به دست ما رسیده است که مرحوم «کفعمی» در کتاب شریف «مصباح» نقل کرده است،[3] امّا درباره اولاد آن حضرت روایات زیادی نقل شده است که مرحوم مجلسی در کتاب «بحارالانوار» بابی را به اولاد حضرت مهدی(ع) اختصاص داده است[4]. مرحوم شیخ حر عاملی نیز در کتاب «الایقاظ من الهجعة» از صفحه «392 تا 405» بابی را به بحث از دولت فرزندان مهدی ( علیه السّلام ) اختصاص داده است.
امام صادق ( علیه السّلام ) میفرماید: «برای صاحب این امر، دو غیبت است، یکی از آنها به قدری طولانی میشود که برخی مردم میگویند: وفات کرده و برخی میگویند: کشته شده، و برخی میگویند: آمده و رفته است. جز تعدادی اندک از شیعیان،کسی بر باور خود استوار نمیماند. و کسی از اقامتگاه او مطلع نمیشود، حتی فرزندان او جایگاه او را نمیدانند، به جز کسی که متصدی امور اوست.»[5] در روایت دیگر از امام صادق ( علیه السّلام ) آمده است که میفرماید: « گویا نزول قائم را با اهل و عیالش، در مسجد سهله میبینم».[6] چنانکه ملاحظه کردید روایات متعددی وارد شده است که امام زمان (عج) دارای همسر و اولاد میباشد.
۱. دعاها:
علاوه بر روایات و قواعد کلی، برخی دعاها نیز که از معصومین ( علیهم السّلام ) صادر شده، دلالت دارند بر اینکه برای حضرت اهل و عیال و فرزندانی است و در حق آنها دعا شده است. در این دعاها تعبیر «وُلد»، «ذرّیه»، «اهلبیت»، «آلبیت» به کار رفته، که همه اینها وجود فرزندان و همسر را برای آن حضرت اثبات میکند. ما به اختصار به دو دعا اشاره میکنیم:
الف:در دعایی که به هنگام وداع سرداب مقدّس وارد شده، چنین امده است: «و صلّ علی ولیک و وُلاتِ عهدک و الائمةِ مِن وُلده...»[7] «درود و سلام خود را به ولی امرت و اولیای هم پیمانت و پیشوایان از فرزندانش بفرست...».
ب: دعایی را که امام رضا ( علیه السّلام ) تعلیم فرموده که در عصر غیبت خوانده شود چنین است: «اللهم اعطه فی نفسه و اهله و ولده و ذُرّیته و اُمّته و جمیع رعیته...»[8] «بار خدایا! به او درباره خودش و اهلش و فرزندانش و امتش و همه رعیتش عطا بفرما...».[9]
امّا کسانی که قائل به عدم وجود همسر و فرزندان برای امام زمان (عج) هستند (مانند: شیخ مفید، طبرسی، بیاضی،...) تمام ادله و سند احادیث و اسناد دعاها را ضعیف و غیرموثق و غیر قابل اعتنا میدانند[10]. آنها نیز در مقابل این روایات یک روایت که مدعای انان را اثبات میکند آوردهاند: آن روایت این است که: «علی بن حمزه به امام رضا ( علیه السّلام ) عرض کرد: که از پدرانت روایت کردهایم که امام از دنیا نمیرود تا اینکه فرزندش را ببیند. حضرت فرمود: آیا در حدیث روایت کردید: الا القائم،به جز قائم؟ عرض کردم، بلی».[11] ولی بزرگان شیعه، مانند محدث نوری،[12] و شیخ طوسی،[13] و... این روایت را با این بیان که امام زمان (عج) مانند سایرائمه(ع)، پسر امام ندارد، نه آنکه اصلاً پسر ندارد،تفسیر کرده اند.
علاوه بر مطالب فوق، شبهات دیگری نیز پیش میآید، مانند: اگر داشتن عمر طولانی، اختصاص به امام زمان (عج) دارد. آیا همسر امام (عج) از این عمر طولانی بهرهمند است؟ یا اینکه حضرت دارای همسران متعدد است؟ فرزندان آن حضرت در کجا زندگی میکنند؟. .. همه این شبهات سبب میشود، انسان به داشتن فرزند و همسر برای امام زمان(ع) با تردید نگاه کند. در نتیجه، با وجود اینکه، هر دو گروه برای خود دلیلهایی آورده اند، باز هم نمیتوان به وجود یا عدم وجود همسر و اولاد برای امام زمان (عج) قطع و یقین پیدا کرد آنچه مهم است وجود مقدس آن حضرت است که همچون، خورشید در پشت ابرها میدرخشد و مردم از نعمت انوارش بهره مند میشوند.
🆔 @porseman_andisheh
👇🏻👇🏻👇🏻
👆👆👆
پی نوشت
[1] میرزا حسین نوری،نجم الثاقب، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکراان، چ 1، ص 224.
[2] نهاوندی، العبقری الحسان، ج 2، ص 134.
[3] میر زا حسین نوری، همان، ص 225.
[4] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، دوم، 1403 ق، ج 53، ص 149ـ145.
[5] محمد باقر مجلسی، همان، ج 53، ص 148.
[6] میرزا حسین نوری،همان، ص 225.
[7] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 102، ص 228.
[8] محمد باقر مجلسی، همان، ج 95، ص 332.
[9] ر.ک: حبیبالله طاهری، سیمای آفتاب، قم،انتشارات مشهدی، اول، 1378، ص 498ـ494.
[10] جعفر مرتضی عاملی، جزیرة الخضراء، ترجمه:محمد سپهری،قم، انتشارات دفتر تبلیغات، دوم، 1374، ص 225ـ217.
[11] طوسی،الغیبه، قم، معارف اسلامی، دوم، 1417 ق، ص 134.
[12] میرزا حسین نوری، نجم الثاقب، ص 226.
[13] طوسی،همان، ص
🆔 @porseman_andisheh137
☘️☘️☘️
✔️نجف و جهان جدید/ راوی اندیشه
✅ آیتالله سید محمدسعید حکیم یکی از چهار مرجع تقلید برجسته نجف در پاسخ به استفتایی درباره مجازات مرتد گفته که مجازات دنیوی ارتداد وظیفه ما نیست. متن پاسخ ایشان این است:
«هیچ شکی نیت که آنها [افراد مرتد] در آخرت سزاوار مجازاتی عظیم هستند. خداوند متعال میفرماید: کسانی که کفر ورزیدهاند، سرورانشان طاغوتند که آنان را از روشنایی به سوی تاریکیها به در میبرند. آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند. مجازات در این دنیا وظیفه ما نیست».
آیتالله محمد سعید حکیم نوه دختری مرحوم آیتالله سید محسن حکیم است. مرحوم حکیم از نخستین مراجعی بود که حکم به طهارت ذاتی اهل کتاب داد و پس از وی این فتوا بین فقها رواج پیدا کرد.
چندی پیش نیز خبر تغییر نظر آیتالله سیستانی درباره نجاست کفار غیر کتابی (مانند آتئیستها و مارکسیستها) منتشر شد که ایشان از فتوای خود برگشته و اکنون در اینباره احتیاط میکند.
اگر چه غالب فقها همچنان بر رأی دیرینه اغلب فقهای اسلامی در مساله ارتداد پابرجا هستند، اما برخی نیز با نگاه دیگری به این مسأله نگریستهاند. ابوالصلاح حلبی؛ فقیه و متکلم برجسته شیعه در قرن پنجم هجری در کتاب خود (الکافی، ص ۳۱۱) تصریح کرده که اگر کسی با استدلال، کافر شود احکام مرتد بر وی جاری نمیشود:
«فأما ما یعلم کونه کافرا له باستدلال، من جبر أو تشبیه أو إنکار إمامه إلى غیر ذلک، فلیس بِرِدَّه و إن کان کفرا».
آیتالله مکارم شیرازی نیز در مقالهای که مرداد ۶۳ در مجله مکتب اسلام منتشر کرده، گفته است: «گاه کسی ناآگاهانه و بر اثر وساوس مبلغان گمراه و یا اشتباهاتی که در مطالعات برای او روی داده … به سوی کفر میرود، بی آنکه هیچ سوءنیتی داشته باشد … ما احتمال میدهیم که روایات قتل مرتد مخصوص افرادی باشد که آگاهانه راه خلاف را میپیمایند … از آنجا که الحدود تدرء بالشبهات، اجرای حدود در مواردی که قطعی نیست ملغی میشود، همین احتمال جمع میان روایات کافی است که اجرای حد اعدام را در مورد مرتدین خالی از سوء نیت به تأخیر بیاندازیم و آنها را زیر پوشش تبلیغات صحیح اسلامی قرار داده، راه بازگشت منطقی و استدلالی را به روی آنها بگشاییم و اجازه دهیم آنها خود را اصلاح کنند».
آیتالله منتظری نیز در اواخر عمرش به نظر مشابهی رسیده و معتقد شده بود مرتد کسی است که به حقانیت دین اسلام رسیده باشد و از روی عناد و لجاج با اسلام، دین خود را تغییر دهد، اما اگر کسی بر اساس مطالعه و بررسی به این نتیجه برسد که دین اسلام حق نیست و دین دیگری بر حق است، اگر چه که مقدمات و دلایل این نتیجهگیری از نظر ما غلط هم باشد، لکن چنین فردی مشمول احکام مرتد نیست.
مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی هم در درس خارج فقه رمضان سال ۱۴۲۰ گفته بود که چون هیچ دلیل معتبری برای تبلیغ اسلام با زور شمشیر و قتل وجود ندارد، بنابر این باید در مسأله ارتداد نیز تأسیس اصل کنیم و بگوییم که اصل بر تبلیغ اسلام با حکمت و استدلال و کار فرهنگی است و تکلیف روایات مشکوک یا موارد فاقد نص را با این اصل روشن کنیم (مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۵).
برخی نیز اعتقاد دارند حکم مرتد در اسلام، یک مسأله فکری به شمار نمیآید، بلکه حکمی است که شرایط جامعه صدر اسلام اقتضای چنین حکمی را داشته و آنچه از دید شرع محکوم شده همین حالت یعنی هرج و مرج جامعه است، نه طرح اندیشههای مخالف درباره موضوعات دینی. طبق این مبنا حکم اسلام چیزی بیش از این نبوده و جز به مقبولات عمومی حکمی صادر نشده است.
آیتالله سید سعید حکیم اما با حکم اخیر خود نشان داده است که حتی اگر ارتداد فردی با معنای سنتی و مشهور آن به اثبات برسد باز هم مجازات دنیوی آن به عهده ما نیست و نمیباید به وی تعرضی شود. نظر اخیر وی و آقای سیستانی نشان میدهد که نجف در مواجهه با جهان معاصر در استمرار سنت مرحوم سید محسن حکیم، مواجهه و تأمل جدیتری را در پیش گرفته است./ راوی؛ گزارشگر فرهنگ، سیاست و اجتماع
منبع...
yun.ir/ii4fv7
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅ مرجع تقلیدی که مطلقاً زنان را نمیپذیرفت/ یادداشت زهرا اخوان صراف
🔸 زهرا صراف زاده در یادداشتی به مناسبت درگذشت حضرت آیت الله سید محمدسعید حکیم می نویسد: سید محمدسعید حکیم که حسب نقلها و گفتهها، حتی با سفارشی بسیار قوی، “کان لایستقبل النساء علی الاطلاق”، نه تنها از حضور و مباحثه یک زن در مجلساش ابا نورزید، بلکه به دغدغه و اصراری نهفته، در جو سنگین زنگریزی آن زمان و مکان و فرهنگ، با جلب توجهات به سمت او و نقض و ابرام علمیاش، مَنِشی نمادین بنیان نهاد که مَنْ سَنَّ سُنَّهً حَسَنَهً فَلَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا إلى یَوْمِ القِیَامَه.
برای من سفرها و از جمله سفر عتبات تنها زیارت ذوات مقدسه و سیاحت اماکن تاریخی و دیدنیها نبوده، بلکه همواره – حتی از کودکی و همپای والدینم- فرصت و توفیق همنشینی بزرگان ادب و هنر و علم و اندیشه از مذاهب و ادیان و آیینهای مختلف را در جهان فراهم کردهاست. از جمله در اواخر دهه هشتاد و اوائل دهه نود هجری شمسی، به لطف برادرانی که در دروسی شرکت میکردند که برای حوزه علمیه عتبه علویه و امثال آن ارائه میکردم، زمینه لقائاتی ممتاز با علما برایم فراهم میشد. سال ۹۰ بود و هماهنگ شدهبود در نجف اشرف با مرجع بزرگوار شیعه سید محمدسعید حکیم ملاقات کنم. به دلایلی تماماً علمی، این دیدار برایم مهم بود. روزِ قرار دوست واسطه تماس گرفت که «گفتهاند: السید لایستقبل النساء علی الاطلاق….!، تلاشهای متعدد شدهاست و ظاهراً بههیچوجه راهی برای نشست و گفتگوی علمی نیست.»
ادامه👇👇👇👇
https://fa.shafaqna.com/news/1223369/
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅ بررسی مبناى تاريخى اربعين اباعبدالله (ع)
✔️مراسم اربعين، مشتمل بر چهار برنامه است كه هر يك از نظر تأييد و مقبوليت تاريخى و مذهبى، در مراحل مختلفى قرار دارند؛ اين برنامهها عبارتاند از:
١. زيارت مخصوصه: در استحباب و سنت زيارت امام حسين(ع) در روز اربعين (بيستم صفر) - از دور يا نزديك - اختلاف نظر وجود ندارد؛ چنانكه در زيارت ايام متبرك نيمه شعبان و شبهاى قدر، اختلافى مشاهده نمىشود.
٢. ورود جابر و زيارت وى در بيستم صفر: اين مسئله مورد شك و استبعاد مرحوم سيد بن طاووس قرار گرفته است.
٣. دفن سرهاى مطهر و الحاق آنها به بدنهاى اطهر در روز اربعين: اين مسئله ميان عالمان، فقيهان و مورخان شيعه شهرت دارد.
۴. ورود اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا.
درباره اين مسأله، ديدگاههاى مختلف و متضادى بيان شده و مورد تشكيك و استبعاد جدى قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا و تاريخ ورود.
اما در مورد اصل ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا بايد گفت كه بسيارى از علماى برجسته و مشاهير متقدم و متأخر و مورخان شيعه و سنى، آن را تأييد كردهاند كه به برخى از آنها اشاره خواهيم كرد. در برابر، جمعى از متأخران و برخى از متقدمان، اين جريان را بعيد و حتى ممتنع و محال عادى دانستهاند 2 و به تعبير بعضى نيز، كذب محض و افسانه است. 3 استدلال اين گروه در استبعاد، استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است:
اول: سكوت و بيان نكردن مورخان و كتب تاريخ؛ چراكه اين موضوع، مسئلهاى مهم و شايسته تعرض بود. در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم»؛ يعنى چگونه مىتوان باور داشت، اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها از سوى سيد بن طاووس، ابراز و اعلان شود.
دوم: مسئله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است. البته اين در صورتى است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهلبيت(عليهم السلام) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم؛ به علاوه مدتى كه ابن زياد براى كسب تكليف از يزيد نياز داشت؛ بهويژه اينكه گوينده جريان اربعين (سيد بن طاووس) در كتاب ديگر خود كه بعداً تأليف نمود، 4 اين نظريه را رد كرد و آن را بسيار بعيد دانست و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نورى نيز آن را بعيد شمرد. 5 علامه شعرانى و شهيد مطهرى نيز با تعبيرهاى مختلف، همين نظريه را ابراز داشتند.
از آنجا كه هدف اين نوشتار، بررسى علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين است، لازم مىنمايد به ذكر نام عدهاى بپردازيم كه جريان اربعين را تصريح يا تأييد نمودهاند:
قائلان به اربعين دو دستهاند: دستهاى صراحتاً اظهار نمودهاند كه اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا آمدند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام(ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديد يا سرهاى مطهر به دستان امام سجاد(ع) به بدنهاى مطهر الحاق شد.
از آنجا كه بىگمان دفن سر مطهر در كربلا به دست مبارك امام سجاد(ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاى مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچيك از مورخان شيعه و سنى قائل نشدهاند كه سرهاى مطهر، بهويژه سر مطهر امام حسين(ع) از سوى كسى غير از امام سجاد(ع) دفن شده و يا اينكه امام سجاد(ع) در روزى غير از بيستم صفر سال ۶١، براى دفن سرهاى مقدس به كربلا آمده باشد، ازاينرو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين(ع) در كربلا به دستان امام سجاد(ع) در روز بيستم صفر، خود گواه و شاهدى صادق و عالى است و بر آمدن اهلبيت(عليهم السلام) در روز اربعين به كربلا دلالت دارد.
بناى تاريخى اربعين در آثار بزرگان
الف) آثار مستقل
عدهاى از محققان و بزرگان، كتابهاى مستقلى در اثبات ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا تأليف كردهاند؛ از جمله:
١.«فاجعة الاربعين» يا «حديث الاربعين»، تأليف عالم بزرگوار، شيخ حسن بلادى.
٢. «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيدالشهدا(ع)»، تأليف علامه محقق، سيد محمد على قاضى طباطبائى، شهيد محراب مصلاى جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسى بيش از ۵٧٠ كتاب، به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر، از اين كتاب نفيس استفاده بسيارى شده است (جزاه الله خيراً).
همچنين بسيارى از اديبان و عالمان، موضوع اربعين و ورود اهلبيت(عليهم السلام) به كربلا را در قالب اشعار عربى و فارسى، بازگو و ضبط كردهاند.
تفصیل مطلب...
yun.ir/rwpki7
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅ دلایل اهمیت اربعین در فرهنگ اسلامی
✔️بنابراین عدد اربعین و چله گرفتن در سیر و سلوک و رسیدن به مدارج معنوی در منابع اسلامی دارای جایگاه است؛ بر این اساس در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه یافته است؛ عرفا و صلحا در تقید به مناسک و رسیدن به مراتب به این عدد توجه داشتهاند و دیرینه آن به پیش از اسلام بر میگردد اما در فرهنگ اسلامی با تاکید روایات جایگاه شاخص به خود گرفته است.
اربعین حسینی که نکوداشت اربعین شهدای کربلاست نیز جایگاه ممتاز یافته تا جائیکه امام حسن عسکری(ع) درباره زیارت امام حسین در روز اربعین تاکید فرمود و از این ره آورد انسجام و هویت شیعه را سامان داد؛ آن حضرت در روایتی که در منابع معتبر شیعه گزارش شده فرمود: مؤمن پنج نشانه دارد: 1. خواندن 51 رکعت نماز (17 رکعت نماز واجب + 34 رکعت نوافل) 2. زیارت اربعین 3.داشتن انگشتری در دست راست 4. سجده بر خاک 5. بلند گفتن بسم الله در نماز» [11] «این حدیث تنها مدرک معتبری است که جدای از خود زیارت اربعین که در ادعیه و منابع دعا آمده به اربعین امام حسین(ع) و بزرگداشت آن روز تصریح کرده است[12].
امام عسگری و جایگاه اربعین در احیاء و انسجام شیعه
1- زیارت اربعین که مورد تاکید امام عسکری علیهالسلام است؛ با توجه به اینکه دوره امامت حضرت به لحاظ سیاسی و اجتماعی شرایط خاص دارد و شیعه نیاز دارد به اینکه نمادهای خود را علنی کند چون دوره حضور امامت بعد از امام عسکری پایان یافته و دوره غیبت صغری و کبری شروع میشود؛ لذا شیعه باید انسجام خود را در این نمادها نشان بدهد و از نظر جمعیتی شاخص داشته باشد و اظهار وجود کند و گرنه اگر شعارها و نمادهای خود را علنی نکند ممکن است در طول تاریخ راه گم شود و تشیع مانند دیگر فرقهها از نظر عقیدتی و با توجه به غیبت امام به حسب شرایط سخت از بین برود؛
امام عسکری بقای شیعه را به زیارت اربعین امام حسین پیوند میدهد از آنرو که نهضت امام حسین (ع) عامل بقا و حیات اسلام و شیعه که راه اصیل اسلام ناب است بوده لذا امام میخواهد با همان شعارهای حسینی نهضت زنده باشد هدفها و شعارهای امام حسین زنده بماند؛ لذا ویژگیهای خاص شیعه را میشمارد تا شیعه از پویایی برخوردار باشد.
اگر امام نمادهای شیعه را در پویایی و حضور میداند؛ از این نوع نگاه میتوان فهمید شیعه میتواند انسجام خود را در حضور در صحنههای عبادی جمعی و علنی بر پا کردن فرایض دینی از نمازهای جمعه و جماعت وحج و زیارت امام حسین که امروز در کربلا با حضور میلیونی محسوس و آشکار است؛ امام عسکری اتحاد و انسجام را پیرامون امام حسین قابل دسترسی میداند؛ لذا به سوی اربعین و زیارت اربعین انگشت نشانه میبرد؛ انگار امام عظمت امروز شیعه را تجسم کرده و برای خلاصی و رهایی انسان امروز از بدبختیهای دوره غیبت به اربعین و عظمت امام حسین علیهالسلام اشاره میفرماید.
زنده داشت اربعین، زنده داشت امام حسین علیهالسلام و نهضت عاشورا و کربلا با تمام محتوای نهضت حسینی است؛ لذا شیعه امروز با سرافرازی به نهضت حسین مینگرد و از آن در انسجام اسلامی بهرهمند میشود.
اولین اربعین حسینی و زیارت اهل بیت از کربلا
درباره زیارت کاروان اسرای اهل بیت علیهمالسلام از مرقد شهیدان کربلا در اولین اربعین سخنان بسیاری گفته شده، برخی از محققین معتقدند که کاروان اسیران در راه بازگشت به مدینه از کربلا عبور کرده و به زیارت شهیدان رفتند ولی برخی معتقدند چنین چیزی امکان ندارد بلکه اسرای اهل بیت علیهمالسلام در اولین اربعین به زیارت نرسیدند و ملاقات با جابر صحت ندارد.
ادامه مطلب...
yun.ir/rvs211
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#نکوداشت
✅به یاد مردی از تبار علم و عمل
✔️آیت الله محمدابراهیم اعرافی شورکی سال ۱۲۸۸ خورشیدی در روستای شهیدیه میبد متولد شد. پدرش مرحوم حاج ملاعباس از افراد متدین منطقه و موصوف به تقوا بود و جد پدریش، حاج آقا محمد نیز از نیکان میبد بود که در راه مبارزه با خوانین و رفع ظلم به شهادت رسیده بود. وی در کودکی قرآن را نزد جد مادریش شیخ علی آموخت و در ۷ سالگی به مدرسه فیروزآباد و در ۱۲ سالگی به حوزه علمیه یزد رفت و تا ۱۵ سالگی در مدرسه های خان و مصلی به فراگیری مقدمات پرداخت. آنگاه برای تکمیل مقدمات و فراگیری سطح به حوزه علمیه مشهد هجرت کرد و در مدرسه نواب ساکن شد و نزد اساتیدی چون آیات سیدمیرزای جندقی معروف به علم الهدی، میرزاحبیب گلپایگانی شاگردی کرد و سپس برای فراگیری سطوح عالی و دروس خارج راهی قم شد و در درس آیات عبدالکریم حائری یزدی، سید صدرالدین صدر، سید شهاب¬الدین مرعشی نجفی، سید محمدتقی خوانساری، محمدعلی قمی و عباسعلی شاهرودی حضور پیدا کرد. اجازه نامههایی که آیات عظام حائری یزدی، بروجردی، امام خمینی(ره)، گلپایگانی، مرعشی نجفی، حکیم، سید ابوالحسن اصفهانی و… برای وی نگاشتهاند، تایید میکند که وی عالمی وارسته و سخت کوش بود.
👇🏻👇🏻👇🏻
👆👆👆
محمدابراهیم اعرافی در ۳۲ سالگی با اصرار اهالی میبد به این شهر مراجعت کرد و به هدایت مردم و تعلیم طلاب مستعد و مبارزه با خوانین منطقه پرداخت. وی در سال های قبل از انقلاب در میبد نماز جمعه را اقامه کرده و در خطبه های نماز به پهلوی دوم حمله می کرد. همچنین وی در مبارزه و طرد سلطه خان ها، مبارزه با نفوذ بهاییت، تأسیس حوزه علمیه میبد، احداث مساجد و آب انبارها، حفر قنوات و تدریس و ارشاد مردم و رهبری فکری منطقه، نقش ارزنده ای داشت.
اعرافی در ادبیات عرب تبحر عجیبی داشت و بر بسیاری از متون فقهی همچون جواهرالکلام مسلط بود و هرگاه مسئلهای فقهی به میان میآمد، با استناد به قرآن و حدیث راه حل مناسبی ارائه میکرد. با طب قدیم نیز آشنایی داشت و اوایلی که به میبد آمده بود، از روی کتابهای طبی مثل تحفه حکیم، با تجویز گیاهان دارویی طبابت میکرد.
آیت الله محمد ابراهیم اعرافی معتقد بود که تحصیل علم باید به همراه اخلاق باشد و طلبه از روزی که پا به حوزه میگذارد، حتما برنامه اخلاقی داشته باشد. او عالمی روشنفکر بود و با همه علاقهای که به عزاداری و مرثیه سرایی داشت، از تحریف مسائل عاشورا و تاریخ ائمه (ع) ناراحت میشد و با آن برخورد میکرد. با تعزیه خوانی و قمه زنی مخالف بود و هر چیزی را که وهن اسلام شمرده میشد، منع میکرد.
اعرافی پس از رحلت آیت الله حکیم به طور رسمی امام خمینی(ره) را به عنوان تنها مرجع تقلید معرفی کرد و با شروع انقلاب اسلامی، همراه با آیات صدوقی و سید روح الله خاتمی به رهبری مبارزان مردم استان یزد پرداخت. در سال های نهضت اسلامی، خانه ایشان مأمن مبارزان بود و از آنجا راهپیمایی ها در حالی آغاز می شد که خودش در صف مقدم تظاهرات بود و به همین دلیل چند بار دستگیر شد. امضاهای این عالم مبارز در ذیل اعلامیههای روحانیت مبارز استان یزد از جمله اعلامیه های چهلمین روز قیام مردم تبریز، اعتراض به جنایتهای پهلوی دوم در شهرهای اصفهان و شیراز، نامه اعتراضی به جمشید آموزگار نخست وزیر وقت و اعلام همبستگی با روحانیون متحصن در دانشگاه تهران، دیده می شود. همچنین وی در سر زدن به تبعیدیها، قرائت متن اعلامیههای امام خمینی(ره) و نصب تابلوهای امر به معروف و نهی از منکر از هیچ کوششی فرو گذار نمیکرد.
منبع...
yun.ir/6ognnb
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#یادداشت
✅ به یاد شهریار شعر ایران
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار ۱۱ دی ۱۲۸۵ شمسی در روستای خشگناب در بخش قرهچمن آذربایجان ایران در اطراف تبریز متولد شد. پدرش حاج میر آقا خشگنابی در تبریز وکیل بود. او نخستین شعر خویش را در چهار سالگی به زبان ترکی آذربایجانی سرود.
شهریار پس از دوران کودکی، هنگامی که به تبریز آمد، مفتون این شهر جذاب، تاریخساز و ادیب پرور شد. دوران تحصیلات اولیه خود را در مدارس متحده، فیوضات و متوسطه تبریز گذراند و با خواندن و نوشتن زبان های ترکی، فارسی و عربی آشنا شد. پس از آن به تهران آمد و در دارالفنون تهران تا کلاس آخر مدرسه طب تحصیل کرد و در چند مریض خانه مدارج انترنی را نیز گذراند اما در سال آخر تحصیل به علت عشقی عمیق و ناراحتی خیال و پیش آمدهای دیگر از ادامه تحصیل محروم شد و با وجود تلاش دوستانش، شهریار حاضر به ادامه تحصیل پزشکی نشد. وی سپس وارد خدمت دولتی شد و چند سالی در اداره های ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد و در ۱۳۱۵ خورشیدی به استخدام بانک کشاورزی تهران در آمد.
شهریار ابتدا در اشعارش «بهجت» تخلص میکرد اما سپس دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد. اولین کتاب شعر شهریار به کوشش ابوالقاسم شیوا دوست صمیمی شهریار در سال ۱۳۰۸ منتشر گردید. اشعار نخستین وی بیشتر به زبان فارسی سروده شده است. شهریار خود میگوید وقتی که اشعارم را برای مادرم میخواندم، وی به طعنه میگفت: «پسرم شعرهای خودت را به زبان مادریت هم بنویس تا مادرت نیز اشعارت را متوجه شود»! این قبیل سفارشها از طرف مادر و نیز اطرافیان همزبانش، باعث شد تا شهریار با الهام از ادبیات ملی آذربایجان، اثر بدیع و عظیم «حیدربابایه سلام» را به زبان مادریش بیافریند که تاکنون به ۷۵ زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده است.
شهریار در سرودن گونههای مختلف شعر فارسی مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی چیرهدست بود اما بیشتر از همه در غزل شهره شد. دو غزل «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» از معروفترین آثار وی است. بسیاری از اشعار او به فارسی و ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبانهاست. ایران دوستیِ شهریار در سرودههایش، همچون سروده تختِ جمشیدیا در ستایشِ فردوسی، بازتابی گسترده دارد.
شهریار اشعاری در وصف و مرثیه اهل بیت(ع) سروده است. همای رحمت، یا علی، شب و علی و علی و دنیا از سروده های وی در وصف امام علی(ع) و حماسه حسینی و قصیده کاروان کربلا از اشعاری است که او درباره امام حسین(ع) و فجایع کربلا سروده است.
شهریار در جوانی با بزرگان هنر و ادب از جمله ابوالحسن صبا، محمدتقی بهار و عارف قزوینی همنشین بود و در سالهای بعد نیز با نیما یوشیج، هوشنگ ابتهاج، امیری فیروزکوهی و برخی دیگر از هنرمندان رابطه داشت. شهریار حدود یک دهه از انقلاب اسلامی ایران را درک کرد و اشعاری در حمایت از انقلاب و رهبری آن امام خمینی(ره) سرود.
شهریار و رهبر انقلاب
این شاعر متعهد و مردمی به خاطر باورها و اعتقادات دینی، از همان روزهای آغازین شکلگیری انقلاب اسلامی، دل به انقلاب و رهبری سپرد و برای اثبات وفاداری خود به سرودن اشعاری در دفاع از حقانیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، ولایت و شهیدان پرداخت. او با سرودن اشعاری چون سلام، مقام رهبری، نوروز انقلاب، طلیعه انقلاب، یوم الله ۲۲ بهمن و هفت تیر، احساسات خود را با زبان شعر نمایان ساخت. شهریار همچنین مراودات و ارتباط بسیار خوبی با رهبر انقلاب حضرت آیتالله خامنهای داشت.
منبع...
yun.ir/vp98z7
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
#پرسش
⁉️چرا دنباله امامان بعد از امام حسين(عليه السلام) از فرزندان و خاندان امام حسن(عليه السلام) شروع نشده است؟
✔️پاسخ :
از متون ديني و روايات استفاده ميشود كه امامان معصوم(ع) توسط خداوند به امامت و رهبري منصوب شدهاند. بدين گونه نبوده است كه ائمه(ع) فرزندان خويش را به عنوان رهبر منصوب نمايند و يا مردم در انتخاب آنها نقش داشته باشند؛ تا گفته شود چرا بعد از امام حسين(ع) امامان از فرزندان امام حسن(ع) گزينش نشده و امامت به فرزندان وي منتقل نشده است.
در اسلام امامت و رهبري از اهمّيّت ويژهاي برخوردار است تا آن جا كه از آن به عنوان عهد الهي ياد شده است.(1) اين مقام بايد به كساني داده شود كه لياقت و شايستگيهاي ذاتي و اكتسابي داشته باشند. خداوند خطاب به حضرت ابراهيم(ع) كه خواسته بود منصب امامت به فرزندان و دودمان وي منتقل شود فرمودند: ".. لاينال عهدي الظّالمين؛(2) پيمان من - يعني امامت - هرگز به ستمكاران نميرسد". اين آيه بيانگر عظمت و بزرگي اين مقام است.
انتصاب رهبر از سوي خداوند بهترين گزينه و راهكار معقول و منطقي است، زيرا خداوند مصالح و مفاسد مردم را دانسته و كساني را براي رهبري گزينش ميكند كه لياقت داشته باشند: "اللَّه أعلم حيث يجعل رسالته".(3)
به سبب لياقت و قابليّتهاي امامان معصوم(ع) بود كه آنها حكومت و مرجعيت ديني را حق خود ميدانستند، چنان كه امام حسين(ع) در برابر فرماندار مدينه بدان تصريح نمود.(4) بنابراين امامت بر اساس شايستگي اعطا شده به آن شايستگيها خداوند آگاهي دارد و اين شايستگيها در اولاد امام حسين(ع) وجود داشت.
در بعضي از روايات تصريح شده است كه ائمه(ع) به دستور خداوند به منصب امامت و رهبري منصوب شدهاند و اسامي نيز بيان شده است.
جابربن عبداللَّه انصاري از پيامبر اسلام(ص) در خصوص پيشوايان بعد از حضرت پرسيد كه از فرزندان علي بن ابي طالب چه كساني جانشينان شما هستند؟
فرمودند: "حسن و حسين (كه آقاي جوانان اهل بهشت هستند) سپس زين العابدين، پس از او باقر محمد بن علي (كه او را ملاقات خواهي كرد. هرگاه او را ملاقات نمودي، سلام مرا به او برسان) پس از او جعفر فرزند محمد، پس از او موسي فرزند جعفر، پس از او علي فرزند موسي، سپس محمد بن علي و پس از او علي بن محمد، سپس حسن بن علي و پس از او فرزندش مهدي. او كسي است كه جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، بعد از آن كه پر از ظلم و جور شده است. اي جابر! آنها خلفا و جانشينان من از فرزندان و عترت من هستند. هر كس آنها را اطاعت كند، مرا اطاعت كرده و هر كس آنان را نافرماني نمايد، مرا نافرماني كرده است. هر كس يكي و يا همه آنها را انكار كند، گويا مرا انكار نموده است. به وجود آنها خداوند جهان را نگهداشته است و حفظ و بقاي جهان نيز به واسطه آنها حفظ ميشود تا زماني كه خدا بخواهد".(5)
پي نوشتها:
1.بقره (2) آيه 124؛ پيام قرآن، ج 9، ص 27.
2.همان، آيه 124.
3.انعام (6) آيه 124.
4.مثيرالاحزان، ص 24.
5.بحارالانوار، ج 27، ص 119 - 120.
منبع...
yun.ir/pvn3e3
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
🔶 آیا نماز و روزۀ استیجاری نامعقول است؟
❓ فلسفۀ نماز و روزۀ استیجاری چیست؟ چه معنا دارد که با نمازخواندن فرزند، تکلیف پدر ادا شود. این مانند آن است که زید درس بخواند، اما مدرک تحصیلی را به عَمرو بدهند. یکی از آقایان با این بیانات نماز و روزه استیجاری را به تمسخر گرفته و آن را برداشتی نادرست از دین میداند؟ پاسخ شما چیست؟
🔷 پاسخ:
اولا اگر قرار بر نقد نظر فقها و عالمان دین است، تمسخر چه معنا دارد؟ استهزاء کاری غیر اخلاقی است و با آن چیزی اثبات نمیشود. اگر استدلال معتبر برای ادعایشان دارند آن استدلال را بیان کنند. متأسفانه خشم و نفرت و هیجان مانع فهم و داوری درست میشود. ما اگر به هر دلیلی از کسانی عصبانی باشیم به سختی می توانیم دربارۀ آنها و افکارشان داوری درستی داشته باشیم. براستی کنار نهادن حب و بغض در مقام فهم و داوری از مصادیق جهاد اکبر است.
ثانیا حوزۀ دین حوزه اسرار و رموز است. اگر قرار بر این باشد که هر چیزی را که با درک عرفی و عادی ما قابل فهم نباشد به سخره بگیریم، بسیاری از احکام مسلم دینی را میتوان از روی جهل استهزاء کرد. اصل نماز، روزه، حج، اعتکاف و... مانند کارهایی نیست که انسانها در زندگی عادی و عرفی و غیر دینی خود انجام دهند. این گونه اعمال برای کسی که به دین اعتقاد ندارد بی معنا و لغو است. اما نگاه دیندار متفاوت است. او بر اساس عقلانیت، اصل لزوم عبادت و اطاعت را اثبات میکند و دربارۀ شکل و نحوۀ عبادت تابع احکام شریعت و متعبد به آن است. تعبدی که در دیگر احکام شرعی جاری است درباره نماز و روزۀ استیجاری هم جاری است. البته در کنار این نکته حکمتهایی هم هست که برای ما قابل فهم است.
ثالثا این حکم اختصاص به نماز و روزه ندارد. اگر پدری به کسی بدهکار باشد، ورثه موظفند در صورت توان آن دین را ادا کنند. اگر این آقای محترم که نماز و روزه استیجاری را مسخره میکند، از کسی طلبکار باشد و آن شخص از دنیا برود و فرزندان بدهکار بخواهند دین او را به ایشان ادا کنند، آیا ایشان نمیگیرد و آنها را مسخره میکند و به آنها میخندد، یا خوشحال میشود و میگوید عجب قانون خوبیست و چقدر بد میشد اگر با مرگ شخص دین هم از وراث ساقط میشد؟!
رابعا این حکم اهمیت تکلیف را نشان میدهد، که حتی با مرگ هم برخی تکالیف مانند نماز و روزه برداشته نمیشوند. این امر موجب میشود که انسان به تکالیفش بیشتر توجه کند و بیشتر پایبند به آن باشد و نگوید گذشتهها گذشت، بلکه تا زنده است بکوشد تکالیفش را انجام دهد و دیونش را ادا کند.
خامسا هنگامی که شخص بداند تکالیف او با مرگش ساقط نمیشوند بلکه بر عهده فرزندانش قرار میگیرد، از باب عطوفت و دلسوزی به فرزندانش و پیشگیری از به مشقتافتادن آنها میکوشد تکالیف و دیونش را تا زنده است خود ادا کند.
سادسا فرزندان شخص دنباله وجود و ثمرۀ عمر او هستد، چه بُعدی دارد که با اقدام فرزندان شخص تکلیف او ادا شود، چنانکه در دیون مالی این مساله قابل درک است.
سابعا بیشک پدر و مادر برگردن فرزند حق دارند و فرزند مدیون والدین و موظف به احسان به آنها است. این تکلیف چنانکه در زمان حیات والدین جاری است پس از مرگ آنها هم جاری است. فرزندان با اعمال نیک و خیرات و مبرات میتوانند بخشی از دین خود به والدینشان را ادا کنند.
ثامنا خداوند ارحم الراحمین است و رحمتش بر غضبش سبقت دارد. خداوند دنبال بهانه برای به جهنمبردن بندگانش نیست، بلکه بدنبال بهانهای برای عفو و بخشش آنهاست. مقتضای رحمت الهی این است که راههایی را برای جبران کاستیهای بندگانش حتی پس از مرگ آنها باز بدارد تا هرچه بیشتر مشمول لطف و عنایتش قرار گیرند.
تاسعا یکی از حکمتهای این گونه احکام مأیوسنشدن از رحمت الهی است. بنده چون خداوند را ارحم الراحمین میداند در هیچ شرایطی از رحمت خدا ناامید نمیشود. اگر بنده در پایان عمر توجه کند که تکالیفی از او فوت شده، گرچه نادم و پیشمان و نگران میشود اما از رحمت خدا ناامید نمیشود و امید میبرد که فرزندانش بتوانند بخشی از دیونش را ادا کنند.
عاشرا در کنار آنچه گفتیم باید توجه داشت که لازمۀ نماز و روزه استیجاری و مانند آن این نیست که کسی که برایش نماز استیجاری میخوانند مانند کسی است که خود در حیاتش نمازش را خوانده است. هرگز این دو برابر نیستند و قطعا کسی که نماز نخوانده خسارت عظیم کرده است، اما خداوند از باب رحمتش این باب را به روی بندگان عاصیش گشوده تا بخشی از آن خسارت جبران شود.
به جای استهزاء عامیانه باید کوشید اهمیت این گونه احکام را درک کرد و خداوند را که ابواب رحمتش را از راههای مختلف به روی بندگانش میگشاید سپاس گفت و شاکر بود و دینی را که به این گونه ظرائف توجه دارد تحسین کرد.
✍️ دکتر محمد فنایی استاد موسسه امام خمینی (ره)
🆔 @porseman_andisheh
☘️☘️☘️
✅میلاد پیامبر و فلسفهٔ بعثت
آسمانها بندهٔ ماه ویاند شرق و مغرب جمله نانخواه ویاند
زانک لولاکست بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او
گر نبودی او نیابیدی فلک گردش و نور و مکانی ملک
گر نبودی او نیابیدی بهار هیبت و ماهی و درّ شاهوار
گر نبودی او نیابیدی زمین در درونه گنج و بیرون یاسمین[۱]
(مولانا)
بار دیگر در آستانهٔ ولادت فرخندهٔ پیامبر نور و رحمت قرار گرفتهایم. در این نوشتار کوتاه و به بهانهٔ این مناسبت خجسته، بحثی فشرده دربارهٔ بعثت پیامبر و ضرورت نبوّت و برکات و آثار آن تقدیم علاقمندان میکنیم. این نوشتار در پی ارائهٔ یک بحث فنّی و گستردهٔ تحلیلی و استدلالی نیست بلکه بیشتر عرض ارادت به پیشگاه آن بزرگ و تنبه دادن و یادآوری عظمت شخصیت این پیامبر بزرگ و انسان ملکوتی مقصود بوده است وگر نه باید از دیدگاه دانش جدید “فلسفهٔ دین” و نیز دانش ژرف “عرفان” به خصوص از دیدگاه عارفان مسلمان به واکاوی بحث نبوت و مسئلهٔ بعثت پرداخت.
بعثت پیامبر تنها یک رویداد تاریخی نیست بلکه سرآغاز فصلی جدید در دفتر زندگی انسانها و مژدهرسان شروع طلوعی جدید در عمر بشریت است. طلوعی پرشکوه، معرفتبخش و بیدارگر. جاذبههای معنوی و اخلاقی پیامبر آنچنان پرشمار و تو بر تو و حیرتآور است که نمیتوان در یادداشتی کوتاه همهٔ آنها را به قلم آورد. دست کم خامهٔ ناتوان من را یارای چنین کاری سترگ نیست.
در طول تاریخ اسلام تاکنون صدها و هزاران کتاب، مقاله و رساله درباب شخصیت پیامبر و فضیلتهای بیشمار این انسان ملکوتی نگاشته شده است با این حال هنگامی که به زندگی او رجوع میکنیم و به تأمل مینشینیم به نایافتهها و ناگفتههای بسیاری برخورد میکنیم که هر انسان خردمند و صاحب بصیرت و فرزانه را به شگفتی میکشاند.
بیهیچ گزافهگویی پیامبر اسلام از شخصیتهایی است که همواره در طول زندگی منادی و حمایتگر ارزشهای متعالی اخلاقی بوده است و فلسفهٔ بعثت خود را در سخنی که از او منقول است به تکمیل رساندن ارزشهای اخلاقی معرفی کرده است (إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ). به همین سبب ولادت چنین مولود مبارکی بیشک رویداد بسیار خجستهای است که کل بشریت باید آن را جشن بگیرد زیرا بعثت سرآغاز جنبشی اخلاقی در میان انسانها است مبتنی بر حکمت و فرهیختگی و برای استقرار حق و عدل.
پیامبر که آمد هستی از او روشنی یافت، بتها شکسته شد، ظلم و تبعیض از جامعه رخت بربست و عرب جاهلی شترچران بیابانگرد با خدا آشنا شد. خدای مهربانیها، خدای قسط و عدل، خدایی که به انسانها نزدیک است و رنج انسان را میبیند و میداند نه خدایی در دوردستها که با رنج انسانها بیگانه است و در اوج هیبت و شکوه خود از ساحتی فرازین با استغناء و بیاعتنایی بشر را بنگرد و دم برنیاورد. بلکه خدایی که در کنار انسان است با او میزیَد و اندیشناک اوست. خدایی آگاه و مسئول، دوستدار و دل نگران انسان، خیرخواه و هدایتگر. خدایی که مونس و همدم[۲] آدمی در هر لحظهٔ زندگی اوست و پیامبرش انسانی از جنس انسانهای عادی است که بر او وحی میشود[۳]. در بین انسانها زندگی میکند، رنج آنها را میفهمد، با محرومان و تهیدستان همنشین میشود. انسانی برگزیده و والا است ولی خود را خود را تافتهٔ جدابافتهٔ آفرینش نمیداند و به آنها فخر نمیفروشد. یتیم زادهای است که طعم محرومیت و فقر را چشیده است. در روستا زیسته است. سرشار از صفای روستاییوار است و زهر تکبّر شهرنشینی در جانش رخنه نکرده است.
او رنج انسان را خوب میفهمد. غربت آدمی را بر این پهنهٔ خاک، تجربت دارد. او غربت را زیسته است. در کودکی و نوجوانی دوری از کسان و خویشان را چشیده است. آن هنگام که در صحرای خلوت و غروب سرد کوهستان گوسفندان را به چرا میبرد، به غربت آدمی میاندیشید و سکوت صحرا و تجربهٔ تنهایی، او را به تأمل وامیداشت. بعدها که به خلوتنشینی در “غار حراء”[۴] پرداخت در سکوتِ سرشار غار به تنهاییِ آدمی و “وضعیت بشری”[۵] میاندیشید.
جامعهٔ اشرافیتزده، زراندوزان، سیطرهٔ فرهنگ جاهلی، ظلم و تبعیض و آنچه میدید سیاهی و تباهی بود. او به رهایی انسان فکر میکرد و زنجیرهایی[۶] که دست و پای دل و ذهن آدمی را در برگرفته بود. تا اینکه خدای مهربان و حکیم او را به رسالت فراخواند تا به خاموش کردن فتنهها، به مبارزه با جاهلیت، لغزشها، نادانیها و محو بیعدالتی و ستم بپردازد تا دنیای ظلمتزده را به نور وحی و هدایت روشن کند و انسانها را از کجراهه و انحراف بازدارد.
تفصیل مطلب....
yun.ir/nd4uw3
🆔 @porseman_andisheh