هدایت شده از آرشیوکنفرانس اتحادیه عماریون
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
جناب استاد طالبی
سپاسگزاریم از حضورشما
ومطالب ارزشمندتون
خدا قوت
🌀🌀🌀🌀🌀🌀🌀
❥✺ ﷽ ✺❥
⏰ساعت:22/00
📆تاریخ:98/04/27
📚موضوع:(ارتش سری روشنفکران
*قسمت ششم)
🕹ارائه:جناب استاد ابو مهدی
📌اجرا:
مدافعان حریم ولایت علی
http://eitaa.com/joinchat/1074724878Ce32f7dde55
┅❅❥❈❥❅┅
🇮🇷اتحادیه عماریون🇮🇷
«تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام میشود، بیجاست.» (141) وقتی سال 1382 اصلاحطلبان این جملهی فرید زکریا، تئوریسین برجستهی شورای روابط خارجی آمریکا را در کتاب آینده آزادی خواندند، ناگهان آب سردی بر سرشان ریخت. انگار آمریکاییها «مارتین لوتر اسلام» را که زادهی ذهن خودشان بود، کشتند. زکریا مانند ریچارد رورتی و ولیرضا نصر معتقد بود «راه دموکراسی» از «اصلاح مذهبی» نمیگذارد. (142) به اعتقاد او مطمئنترین راه برای «دموکراتیزاسیون» در ایران، «تقویت طبقهی متوسط سکولار» و «توسعه سرمایهداری لیبرال» است، چون این 2 فاکتور رابطه علت و معلولی با گسترش دموکراسی دارند. اگر اقتصاد لیبرال شود، جامعه لیبرال میشود و به تدریج شهروندان «لیبرال دموکرات» پدید میآیند. (143)
⚪️⚪️⚪️2⃣⚪️⚪️⚪️
خاستگاه این شهروندان بیشتر طبقه متوسطی است که در «نهادهای خصوصی اقتصادی» فعال است و منافع آن با «منافع سرمایهداران» گره خورده و به یکدیگر متکی هستند. (144) بنابراین، از درون معادلهی طبقه متوسط سکولار و سرمایهداری، یک «نیروی سازمانی» بیرون میآید؛ نیرویی که الزاماً سرمایهدار نیست، اما مانند طبقهی «خرده بورژوازی» در خدمت منافع سرمایهداری لیبرال است. به اعتقاد مثلث استراتژیستهای عملگرا، اصلاحطلبان باید با دست کشیدن از پروژههایی مانند «پروتستانتیسم اسلامی» اهداف سیاسی خود را با «نهادسازی مدرن» در جامعه پیش ببرند تا پایگاه اجتماعی خود را در توده مردم تقویت کنند. (145)
⚪️⚪️⚪️3⃣⚪️⚪️⚪️
بدین ترتیب، شورای روابط خارجی آمریکا ساختِ مدل جدیدی را برای پروژه «دموکراتیزاسیون در ایران» آغاز کرد. این مدل تحت تأثیر «فلسفه عملگرایی» (پراگماتیسم) شکل گرفت و دیدار ریچارد رورتی، بزرگترین فیلسوف زندهی آمریکا از تهران برای ارائه این «بستهی پیشنهادی» جدید برنامهریزی شد. او هم در عرصه اندیشه و هم در «جاسوسی آکادمیک» برای CIA، وارث جان دیویی به شمار میرفت (147)
⚪️⚪️⚪️5⃣⚪️⚪️⚪️
و تحت تأثیر او به پراگماتیسم متمایل شد. دیویی نسلی از فلاسفه پراگماتیست را تربیت کرد (148) که چهرههای شاخص آن مانند سیدنی هوک در سازمان سیا به قدرت رسیدند؛ (149) قدرتی بیپایان که سرانجام رورتی صاحب آن شد و اکنون در اختیار مثلثِ جوان ولیرضا نصر، ری تکیه و فرید زکریا است. با مرگ دیویی، به تدریج اعتبار فلسفه تعلیم و تربیت او فرو ریخت، اما رورتی با جدیت به بازسازی آن پرداخت. سال 1980.م (1358 هـ.ش) او با نشر کتاب مشهور فلسفه و آینه طبیعت، مقام پُر آوازهترین «فیلسوف آنالیتیک» (تحلیلی) غرب را یافت. (150)
⚪️⚪️⚪️6⃣⚪️⚪️⚪️
در این اثر، رورتی علیه تمامیتِ «پروژه فلسفی مدرنیته» شورید و در برابر آکادمیسینهای آن از دکارت و هیوم و کانت تا پیروان امروزین آنان (پوزیتیویستهای منطقی) موضعگیری کرد. او باورهای مدرنیته را نیز از جنس باورهای دینی میدید که اثبات آنها را مستلزم ایمان به نوعی از متافیزیک میدانست، همان که فیلسوفان روشنگری آن را «طبیعت بشر» نامیدهاند و اساس سوژه فلسفه مدرن غرب را تشکیل میدهد. (151)
⚪️⚪️⚪️7⃣⚪️⚪️⚪️
این راه را در کتاب پیشامد، بازی و همبستگی در سال 1989.م (1366 هـ.ش) ادامه داد و سرانجام به این نتیجه میرسد که اساساً معرفتشناسی، متکی به هیچ بنیان مستحکمی نیست و «فلسفه» نمیتواند چیزی را تثبیت کند، (152) چون هیچ امر فراتاریخیای – چه دینی و چه طبیعی – وجود ندارد. (153) رورتی با آراء خود در این دو اثر از «فلسفه تحلیلی» عبور کرد تا به نفی آن رسید.
⚪️⚪️⚪️8⃣⚪️⚪️⚪️
سال 1991.م (زمستان 1369 هـ.ش) در هنگامی که «گذار از سنت به مدرنیته» به عنوان پروژه «روشنفکری دینی» و بُن مایه گفتمان اصلاحطلبی در ایران برگزیده شد، انتشارات دانشگاه کمبریج رسالهای کم حجم با نام اولویت دموکراسی بر فلسفه را از رورتی چاپ کرد. او در این اثر مبانی فلسفی مدرنیته را صورتبندی و سپس همهی آنها را رد میکند. (البته در کتاب فلسفه و آینه طبیعت، مفاهیم «جهان شمول» فلسفه مدرنیته را «زیادهگوییهای بیمعنی» نامید و نوشت که مقصودش «مفاهیم به ظاهر جهان شمولی چون خدا، عقل، حقیقت، تاریخ، طبیعت» و… است.) (154)
⚪️⚪️⚪️9⃣⚪️⚪️⚪️
در این رسالهی کوچک هم ابتدا قلب «فلسفه غرب» را نشانه میرود. لبلباب نظریه رورتی این بود که اگر واقعیتی وجود داشت، فیلسوفان غرب تا امروز موفق به «کشف» آن شده بودند و سه قرن فرصت برای اثبات ادعاهای مدرن بس است. (155) بنابراین، چون فلسفه غرب از عصر روشنگری تا به حال موفق به کشف «واقعیت امور» نشده و توفیقی در راه اثبات ادعاهایش نیافته، باید بحثهای بینتیجهی فلسفی را کنار گذاشت (156) و انرژی آدمها را بیش از این هدر نداد. رورتی گفت که از این پس هرگونه کوشش در راه «کشف واقعیت» را باید پایان یافته تلقی کرد. (157)
⚪️⚪️⚪️🔟⚪️⚪️⚪️
او نوشت که آراء بنیادین کانت مبنی بر اینکه «خویشتن انسان از کانونی فرای این جهان برآمده» یک نظریهی باطل است. (159) مدرنها تصورشان این بود که در عالم یک «منظر جاودانه» وجوددارد و عالم «ساختاری علمی» دارد که میتوان با معرفتشناسی علمی آن را شناخت. در مقابل، رورتی میگفت هیچ منظر جاودانهای در جهان و فرای جهان وجود ندارد؛ نه دین، نه عقل و نه طبیعت بشری. (160) مفاهیمی مانند سرشت انسان، سرشت دولت و سرشت جامعه از اساس «محکوم به نیستی» است.
⚪️⚪️⚪️1⃣2⃣⚪️⚪️⚪️
نتیجهی نظریهی او این است که وقتی هیچ حقیقت متافیزیکی – چه الهی و چه مدرن – وجود ندارد، (161) هرگونه تلاش عقلی نیز (مانند فلسفه و فلسفیدن) برای شناختن این مسائل شبیه به یک «حماقت» است. (162) برای همین، به صراحت نوشت کسانی که به توانایی عقل برای کشف حقیقت باور دارند، دیوانهاند. (163) وانگهی، رورتی میگوید امروز این توجیات متافیزیکی در باب اینکه مثلاً «حق چیست و حقیقت کدام است؟» از اعتبار افتاده و رای جان راولز را تایید میکرد که این مسائل عقلی، ربطی به ایدئولوژی لیبرال سرمایهداری ندارد. (164)
⚪️⚪️⚪️1⃣3⃣⚪️⚪️⚪️