eitaa logo
پرسمان نور
233 دنبال‌کننده
717 عکس
0 ویدیو
0 فایل
پاسخ به پرسش های قرآنی
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1421: از نظر عاطفى؛ کشته شدن بچه توسط حضرت خضر علیه السّلام چه توجیهى دارد؟! ✅ پاسخ: 🌼 از مجموع آیات و روایات استفاده می‌شود که کشته شدن جوان به دست حضرت خضر علیه السّلام، حادثه‌اى اتفاقى و یا از روی میل نفسانى و یا غضب نبود؛ چرا که قرآن کریم، از خضر علیه السّلام به عنوان بنده‌اى از بندگان خود که مشمول رحمت و علم خاص الهى بود، نام می‌برد؛ لذا کشته شدن آن جوان به دست خضر علیه السّلام، به دستور و حکم خداوند متعال و بدون این‌که گفت‌وگو و مشاجره‌اى خاص میان خضر علیه السّلام و آن جوان انجام پذیرفته باشد، صورت گرفت، و خضر علیه السّلام با آگاهى و عمد اقدام به کشتن او نمود. 🌸 از آن‌جا که پدر و مادر جوان کشته شده، از مؤمنانى بودند که خداوند عنایت ویژه‌اى به آنان داشت و حضرت خضر علیه السّلام از مبتلا شدن آنان به عصیان و گمراهى، توسط آن جوان می‌ترسید، و وجود این فرزند، سبب کفر و فساد و ضررهاى بیشترى در آینده می‌شد، خداوند اراده فرمود به جاى این جوان، فرزند دخترى به پدر و مادر او بدهد تا نسل‌هاى زیادى از او به درجه نبوت برسند. و بر اساس گزارش‌‌ها، هفتاد پیامبر از همان یک دختر، قدم به عرصه وجود نهادند و وجود این پسر، مانعى از نزول این برکات الهى بود. 🌺 بنابر این، کشته شدن جوان، فواید و نتایج فراوانى را به همراه داشت که برخى از آنها عبارت‌اند از: محفوظ ماندن ایمان پدر و مادر او؛ جلوگیرى از ناراحتی‌هایى که پدر و مادر جوان به خاطر احساسات و عواطف خانوادگى دچار آن می‌شدند؛ سربلند بیرون آمدن از امتحان و قضا و قدر الهى؛ رسیدن به خیرى(دختر) که با کشته شدن جوان تحقق پذیرفت؛ آگاهى حضرت موسى از اسرار و علوم غیبى و حقایق باطنى؛ اجراى حدود الهى به دست حضرت خضر علیه السّلام؛ جلوگیرى از سنگین شدن پرونده سیاه أعمال جوان به خاطر کارهایى که در آینده مرتکب آن می‌شد، و... . @porsemanenoor
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1422: این‌که قرآن می‌فرماید: «افرادى که در دنیا کور هستند، در آخرت هم کور خواهند بود»(إسراء/72)، کوری در آخرت، به چه معنا است؟ ✅ پاسخ: 🌼 مراد از کورى در قرآن کریم، کورى جسمانى در دنیا نیست، بلکه مراد این است که شخص عمداً خود را به کورى زند؛ یعنى با این‌که جلوه‌هاى وجود خدا و حقانیت نبى صلّی الله علیه و آله و ولىّ علیه السّلام را می‌بیند و به حق و حقیقت می‌رسد، قلباً به آنها معتقد نمی‌شود. گویا اصلاً چشم او این آثار و کرامت‌ها را ندیده است. او طورى با قضایاى دینى برخورد می‌کند، که گویى نه آنها را دیده و نه آنها را شنیده است؛ لذا از گفتن حق و اقرار به آن نیز خوددارى می‌کند و به تعبیر قرآن کور و کر و لال "عمدى" است. 🌸 در آخرت که مجازات‌‌ها اغلب از قسم تجسم اعمال‌اند، کور دلى او در ظاهرش نمایان شده و باعث عذاب و شکنجه او می‌شود و در محشر که آیات الهى و مؤمنان جلوه‌گرند، او کور است و توان مشاهده جمال دل‌رباى حق و چهره نورانى مؤمنان و نعمات بهشتى را ندارد و راهى به سوى بهشت پیدا نمی‌کند. لکن پس از ورود به جهنم براى تشدید عذاب، چشمش بر عذاب‌‌هاى گوناگون و جهنّمیان معذّب باز می‌شود، چنان‌‌که در دنیا نیز چنین بود، چشم خود را از حق و حقایق می‌دوخت و بر اباطیل و دنیا و دنیاگرایان می‌گشود! 🌺 پس ادراک از او سلب نمی‌شود، بلکه ادراک همه در قیامت به اوج خود رسیده و همه در مورد امور غیبى مثل وجود خدا، وحى، ملک، بهشت و جهنم و... به عین الیقین می‌رسند و احدى را یاراى انکار و تردید در این امور نیست. @porsemanenoor
🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹 🌻تأویل آیۀ 54 سوره مبارکۀ نساء🌻 🌺کانال پرسمان نور در پیام رسان های داخلی🌺 @porsemanenoor
☀️☀️☀️☀️☀️ 🌻معمّا های قرآنی (26)🌻 🌺کانال پرسمان نور در پیام رسان های داخلی🌺 @porsemanenoor
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1423: با توجه به هزاران سال عبادت شیطان؛ آیا استحقاق نداشت که خداوند او را یارى کند؟ ✅ پاسخ: 🌼 بعد از امتحانی که خداوند متعال در باب سجده بر حضرت آدم علی نبینا و آله و علیه السّلام از ابلیس به عمل آورد و او در این امتحان نتوانست سربلند بیرون بیاید خداوند چنین می فرماید: «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى‏ وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»(سوره بقره/34). و [ياد كن‏] هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد، [پس‏] سجده كردند مگر ابليس كه سر پيچيد و تكبّر ورزيد و از كافران شد. عبارت ذیل آیه تصریح دارد که ابلیس از ابتدا کافر بوده و عبادات او برای حضرت حق خالص نبوده فلذا این آزمایش باعث شده که بر همگان خصوصاً خود ابلیس معلوم شود که کافر است و ایمان ندارد. 🌸 شیطان به این هم اکتفا ننمود و به استکبار روی آورد و با عباراتی که در ذیل به آنها اشاره می شود بر این عمل خود صحه گذاشت: 🌺 «قَالَ أَنَا خَيرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»(أعراف/12)؛ «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پديد آورده‏اى و او را از گِل آفريدى». «قَالَ أَ أَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِينًا»(إسراء/61)؛ «گفت: آيا براى كسى كه او را از گِل آفريدى، سجده كنم؟!». «قَالَ أَنَا خَيرٌْ مِّنْهُ خَلَقْتَنىِ مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ»(ص/76)؛ «گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گل ساختى.» 🍀 بنابراین گناه ابلیس فقط کفر او نبود بلکه پافشاری بر آن با استکبارش بود، لذا جا داشت همان موقع عذاب شود ولی به خاطر آن عباداتش خداوند متعال به او فرصت داد و همان موقع آو را عذاب ننمود. @porsemanenoor
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1424: آیا مسئله اختیار با مهر نهادن خدا بر قلوب تبه‌کاران، منافات ندارد؟ ✅ پاسخ: 🌼 ختم و طبع الهى بر قلوب(روحانى و باطنى) برخى انسان‌ها، به معناى هدایت‌ناپذیرى و بسته شدن دل‌هاى آنان از درک و فهم معارف الهى و بازنگشتن به نیکى و خوبى است. 🌸 مهر و طبع بر قلب و سمع و بصر عده‌اى از طرف خداوند، نتیجه عملکرد اختیارى خود آنها و در پى هشدارهاى مکرر الهى و عدم توجه آنها به این هشدارها است. به‌علاوه؛ اگرچه بر قلب و سمع و بصر آنها مهر نهاده می‌شود، لکن مختوم و مطبوع شدن قلب و بسته شدن و واژگونى دل، مراتب و درجاتى دارد؛ اگر به گونه‌اى باشد که سیاهى و ظلمت گناه و عناد و... تمام قلب را بپوشاند، هرگز به نیکى و هدایت باز نمی‌گردند. هرچند بازگشت به روشنایى و هدایت امرى محال و غیر ممکن نخواهد بود و تا دم مرگ امکان تغییر و تحول وجود دارد؛ در نتیجه اختیار ار آنها سلب نشده و به اختیار خود، هم می‌توانند به سیره خود عمل کنند و هم می‌توانند با اراده و عزمى راسخ - اگر چه مشکل و سخت است - راه خود را تغییر دهند، و به راه هدایت درآیند و از رهنمودهاى الهى بهره گیرند تا به سعادت نهایى دست یابند. 💐 به دیگر سخن؛ به هر میزانى که دل آدمى به زنگار گناه آلوده گردد، واژگون و مختوم و مطبوع گشته، به همان اندازه از فهم آیات الهى و استفاده از هدایت و نور الهى محروم می‌گردد و واژگونى و بسته شدن دل، اختصاص به کافران و منافقان ندارد. @porsemanenoor
🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹 🌻تأویل آیۀ 71 سوره مبارکۀ أحزاب🌻 🌺کانال پرسمان نور در پیام رسان های داخلی🌺 @porsemanenoor
☀️☀️☀️☀️☀️ ✅ قرآن در کلام بزرگان 🌺 مقام معظّم رهبری (حفظه الله): 👈👈 «شما جوان مسلمان، مرد و زن مسلمان، كودكان مسلمان بايد با قرآن انس پيدا كنيد. قرآن را به معناى حقيقىِ مخاطب قرار گرفتنِ در مقابل خدا، بخوانيد و در آن تدبر كنيد و از آن بياموزيد. مرحله بعدش هم عمل است؛ اما من مرحله قبل از عمل را عرض مي كنم: آموختن قرآن، فهم معارف قرآن، تدبر در آيات قرآن و كلمات قرآنى.» 💐 ديدار با قاريان قرآن؛ ۲۲/شهریور/۱۳۸۶ @porsemanenoor
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1425: چرا با آنکه لفظ «جن» و «انس» مذکرند، برخی فعل‌هایی که در قرآن به آنان اسناد داده می‌شود مؤنث است؟ ✅ پاسخ: 🌼 به طور کلی در زبان عربی در إستعمالات در مطلق اسم جنس، هم مؤنث جایز است هم مذکر یعنی به إعتبار مختلف از حیث لفظ و معنا می‌توانیم فعل إسنادی به آنها را مذکر و یا مؤنث بیاوریم؛ مانند؛ «المرأة» در مثال: «نِعمت المرأةُ سُعاد» و «نِعمَ المرأةُ سُعاد» که به اعتبار لفظ «المرأة» فعل «نِعمت»، مؤنث آورده شده و به اعتبار معنایش که جنس است و مذکر، فعل «نِعم» مذکر آورده شده است. 🌸 در بحث فعلی، جِن در مقابل إنس استعمال می‌شود و به عموم جِنیان و نوع آنها اطلاق می‌گردد. به عبارت دیگر، جِنّ به جماعتی از فرزندان «جانّ» که پدر تمام جنیان است، إطلاق می‌شود، چنان‌که «إنس» نیز اسم جنس است که برای نوع و جماعت انسان‌ها استعمال می‌شود. 🌺 هر چند این دو کلمه از حیث لفظ، مفرد و مذکر هستند، اما گاهی به اعتبار آنکه «معنای جمع» در این دو کلمه نهفته است، فعل إسنادی و ضمیر إرجاعی به آنها، جمع آورده می‌شود. هم‌چنین گاهی نیز به اعتبار لفظ «جماعة» که مفرد مؤنث و حاکی از معنای جمعیِ این دو کلمه می‌باشد، فعل اسنادی و ضمیر ارجاعی به این دو کلمه مفرد مؤنث آورده می‌شود. 🍀 مانند اسناد فعل جمع مذکر غایب «ظَنُّوا» و ارجاع ضمیر «هُم» و اسناد فعل جمع مذکر مخاطب «ظَنَنْتُمْ» و ارجاع ضمیر آن در آیه: «وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللهُ أَحَداً»(جن/7)؛ به «انس» و جن، و یا اسناد فعل «اجتمعت» که صیغه مفرد مؤنث مغایب است به «الانس» و «الجن» در آیه «قُل لَّئنِ‏ِ اجْتَمَعَتِ الْانسُ وَ الْجِنُّ عَلىَ أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَاذَا الْقُرْءَانِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کاَنَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا»(إسراء/88). هم‌چنین اسناد فعل مضارع «تقول» که صیغه مفرد مؤنث مغایب است به «الانس» و «الجن» به اعتبار لفظ مفرد مؤنث «جماعة» که حاکی از معنای جمعی این دو می‌باشد. 💐 إسناد فعل مذکر در برخی موارد و مؤنث در برخی موارد دیگر به این دو کلمه در آیات قرآن، به اعتبارات مختلفِ «لفظی» و «معنایی» بوده و در استعمالات عرب نیز نه تنها در لفظ جن و انس، بلکه در مطلق اسم جنس، هم مؤنث جایز است هم مذکر. @porsemanenoor
🔆🔆🔆🔆🔆 👈 سؤال شمارۀ 1426: چرا در آیه «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» و نیز سه آیه بعد از آن، کلماتی که با «نفس» مرتبطند، تماماً مؤنث‌اند؟ ✅ پاسخ: 🌼 «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً؛ فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی‏؛وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی‏»(فجر/28-27). 🌸 همانگونه که در پرسش مطرح شد، تمام کلمات مرتبط با واژگان «نفس»، کلماتی مؤنث‌اند. «أیتها»، «المطمئنة»، «ارجعی»، «ربّکِ»، «راضیة»، «مرضیة»، «فادخلی» و «ادخلی». 🌺 دلیل برخورد با واژه‌ هایی چون «نفس» به عنوان یک عنصر مؤنث به این دلیل است که چنین واژه ‌هایی، مؤنث مجازی می ‌باشند که معیارهایی نیز برای شناسایی آنها وجود دارد؛ به عنوان نمونه، مُصَغر واژۀ «نفس» کلمه مؤنث «نُفَیسه» است که نشانگر مؤنث بودن کلمه اصلی نیز خواهد بود زیرا علمای علم ادب گفته‌اند: «إنَّ التصغیرَ یُرَدُّ الأشیاءَ إلى أُصُولِها»؛ «تصغیر بستن، سبب بازگشت چیزهایی که تصغیر بسته شده‌اند به اصلشان می‌شود». 🍀 از این‌رو با تصغیر بستنِ کلماتی که مؤنث هستند ولی در لفظ دارای تاء تأنیث نیستند، تاء ظاهر می‌شود؛ مانند هند که هنگام تصغیر می‌شود «هُنَیدَة» و یا مانند «قوس» که می‌شود «قُوَیسَة». 🌹 بنابراین؛ چون «نفس» مؤنث مجازی است، ضمیری که به آن برگشت می‌کند و نیز بدل، صفت، حال و ... ، همگی باید برای مطابقت با آن مؤنث آورده شوند، چنانچه در این آیه نیز «المطمئنة» که صفت برای نفس است و همچنین ضمیر در «ارجعی» که به نفس رجوع می‌کند و «راضیة مرضیة» که حال برای آن می‌باشند مؤنث آورده شده‌‌اند. @porsemanenoor
🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹☀️🌹 🌻تأویل آیۀ 54 سوره مبارکۀ نور🌻 🌺کانال پرسمان نور در پیام رسان های داخلی🌺 @porsemanenoor
☀️☀️☀️☀️ ✅ قرآن در کلام بزرگان 🌺 حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه): 👈👈 «اگر درست به قرآن عمل می کردیم، با عمل خود دیگران را جذب می کردیم؛ زیرا مردم غالباً – به جز عدّۀ معدود – خواهان و طالب نور هستند.» 💐 کتاب «در محضر بهجت»؛ ج 2، ص 14. @porsemanenoor