eitaa logo
👥 پُرسمان شیعه ⁉️
149 دنبال‌کننده
16 عکس
2 ویدیو
0 فایل
🍃 ﷽ 🍃 📋 هدف ما بیان شبهات و پاسخگویی به آنها و به پرسش‌های شـما در مسائل دینی أعم از اعتقادی، اخلاقی و ... می‌باشد. ⚠️ نشر مطالب با ذکر لینک مجاز است❗ 💢 کانال اصلی‌مون: @Hadis_Shia راه ارتباطی با ما 👇 B2n.ir/w15631
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ⁉️ پيامبران «اولوالعزم» پيغمبران «اولوالعزم» چند نفرند و نام كتاب‌هاى آنها چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: طبق عقيده مشهور دانشمندان شيعه، پيغمبران يكصد و بيست و چهار هزار نفرند كه يكصد و سيزده نفر آنان صرف نظر از مقام «نبوّت»، مقام رسالت - يعنى مأموريّت فوق العاده - را نيز دارا بودند. در ميان اين عدّه، پنج نفر امتياز و برترى خاصّى دارند و به آنها «اولوالعزم» مى گويند، پيامبران اولوالعزم آنهايى هستند كه آيين آنها جنبه جهانى دارد. آنها به ترتيب زمان: حضرت نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، و محمّد صلى الله عليه و آله هستند و كتاب هاى آنان نيز به ترتيب: صحف نوح، صحف ابراهيم، تورات، انجيل و قرآن مى باشد. گرچه كتاب هاى پيغمبران گذشته در اثر مرور زمان و اغراض شوم معاندان از بين رفته و يا آن چنان تغيير ماهيّت داده كه جز آيات چندى از آنها - آن هم بطور مسخ شده و تحريف شده - باقى نمانده است، ولى قرآن مجيد از آن زمانى كه به وسيله فرشته وحى بر قلب پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده به دستور آن حضرت ثبت و ضبط گرديده و همچنان تا زمانى ما بى كم و كاست محفوظ مانده است. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱۴۸ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چگونه حضرت على عليه السلام در حال نماز توجّه به سائل داشت؟ در حالات حضرت اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم كه يك وقت در موقع نماز آنقدر مستغرق در عبادت و توجّه به خدا بود كه پيكان از پاى مباركش بيرون آوردند و متوجّه نشد، ولى در حالات آن حضرت مى خوانيم كه روزى در حال نماز توجّه به حال فقير و سائل نمود و انگشتر به او بخشيد؛ اين دو حالت چگونه با هم جمع مى شوند؟ . . . ⭕ پاسخ: بايد توجّه داشت كه ميان «خارج كردن پيكان از بدن» و «بخشيدن انگشتر به فقير» تفاوت بسيارى است؛ زيرا خارج كردن پيكان از بدن صرفاً جنبه شخصى و جسمى دارد و از مقام توجّه كامل به خداوند استغراق در ذات او دور است. ولى توجّه به حال بنده فقير و محرومى كه در مسجد پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله ناله مظلومانه سر داده و استرحام مى كند، يك عمل خدايى و قربى است و با توجّه به خدا تناسب دارد. در حقيقت او توجّه به خود نداشت، زيرا توجّه به حال بينوا توجّه به خود نيست، بلكه توجّه به خداست! به عبارت ديگر: كمك به خلق خدا و مستمندان و فقيران خود يكى از عبادات بزرگ است و با نماز كه آن هم عبادتى است بس بزرگ سنخيّت كامل دارد؛ بنابر اين جاى تعجّب نيست كه ناله سوزان و نافذ آن فقير محروم استرحام او در برابر مسلمانان، دل آگاه على عليه السلام را هنگام نماز متوجّه خود سازد، و در ضمن آن عبادت، عبادت ديگرى كه هر دو براى خدا و جلب خشنودى او بوده است انجام دهد؛ حتّى اين عمل بقدرى شايسته و ارزنده بود كه آيه اى درباره آن نازل گرديد. [۱] __________________________ [۱]: سوره مائده، آيه ۵۵ 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص۱٨۵ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا اين آيه با طول عمر امام زمان (عج) منافات دارد؟ خداوند در سوره «يس» آيه ۶۸ مى فرمايد: «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِى الْخَلْقِ افَلا يَعْقِلُونَ؛ هركس را طول عمر دهيم، در آفرينش واژگونه اش مى كنيم (و به ناتوانى كودكى باز مى گردانيم) آيا انديشه نمى كنند؟!» اين آيه با طول عمر امام زمان (عج) چگونه سازش دارد؟ . . . ⭕ پاسخ: آيه مزبور در حقيقت يك ناموس طبيعى و قانون الهى را توضيح مى دهد؛ يعنى، انسان‌ها مطابق سير طبيعى، پس از آن كه به سر حدّ تكامل جسمى رسيدند، تدريجاً نيروهاى خود را يكى پس از ديگرى از دست داده و به ضعف و ناتوانى روز اوّل بازگشت مى كنند. اين «منحنى» ضعف و قدرت يك قانون عمومى براى تمام موجودات زنده است و همگى روى سير طبيعى و معمولى اين سرنوشت را خواهند داشت؛ ولى در موضوع طول عمر امام زمان (عج) با اين كه يك سلسله مطالعات علوم طبيعى چنين طول عمرى را طبق موازين علمى امرى كاملًا ممكن معرّفى مى كند، در عين حال بايد اعتراف كرد كه اين طول عمر فعلًا جنبه استثنايى دارد. به عبارت ديگر، عمر هزار ساله و بيشتر انسان مطابق اصول علمى امروز به هيچ وجه محال نيست؛ به دليل اين كه دانشمندان علوم طبيعى براى طولانى ساختن عمر انسان همواره مشغول مطالعاتى هستند و به ما نويد مى دهند كه روزى موفّق شدند از طرق علمى حدّاكثر طول عمر انسان را به مراتب افزايش دهند، اين خود نشانه امكان و معقول بودن چنين طول عمرى است. ولى نمى توان انكار كرد كه فعلًا چنين طول عمرى جنبه استثنايى دارد و هنوز انسان از طرق معمولى موفّق به آن نشده است، بنابر اين خداوند براى اصلاح جامعه بشريّت يكى از بندگان برگزيده خود را طول عمر فوق العاده اى داده كه در موقع معيّنى قيام كند و جهانى را مملوّ از عدالت گرداند. پرواضح است آيه مزبور كه نظر به افراد معمولى و عادى دارد شامل حال چنين فردى نخواهد شد كه وضع او يك وضع فوق العاده است و از جريان هاى معمولى بركنار مى باشد. خلاصه، همان خدايى كه برخلاف وضع عادّى چنين عمر طولانى را به آن حضرت داده و به صورت فوق العاده او را زنده نگه داشته، از عوارض طول عمر كه ضعف و ناتوانى و بازگشت به قهقراست نيز حفظ مى نمايد و اين مطلب با آيه مزبور كه نظر به افراد عادى معمولى دارد، هيچ گونه منافاتى نخواهد داشت. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢١۶ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ آيا اميرمؤمنان عليه السلام با حديث غدير بر خلافت خويش استدلال كرد؟ همه مى دانيم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله خلافت و جانشينى بلافصل اميرمؤمنان عليه السلام را در روز غدير اعلام نمود و اطاعت و پيروى از او را بر همه مسلمانان واجب ساخت، در اين جا اين سؤال پيش مى آيد: هرگاه جانشينى اميرمؤمنان در چنين روزى اعلام گرديده، پس چرا امام عليه السلام در طول حيات خود با اين حديث براى اثبات امامت خويش استدلال نكرده است؟ . . . ⭕ پاسخ: برخلاف فرض سؤال، امام عليه السلام در طول عمر در موارد متعدّدى با حديث «غدير» بر حقّانيّت و خلافت خود استدلال نموده است و هر وقت موقعيّت را مناسب مى ديد، حديث غدير را به مخالفان گوشزد مى كرد و از اين راه، موقعيّت خود را در قلوب مردم تحكيم مى نمود. نه تنها امام عليه السلام، بلكه دخت پيامبر گرامى، حضرت فاطمه عليها السلام و فرزند گرامى وى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام و سالار شهيدان حضرت حسين بن على عليه السلام و گروهى از شخصيّت هاى بزرگ اسلام مانند: عبداللَّه بن جعفر، عمّار ياسر، اصبغ بن نباته، قيس بن سعد، عمر بن عبدالعزيز و مأمون خليفه عبّاسى و حتّى برخى از مخالفان آن حضرت مانند عمر و عاص و... با حديث غدير استدلال كردند. بنابر اين، استدلال با حديث غدير از زمان خود آن حضرت وجود داشته و در هر عصر و قرنى، علاقمندان آن حضرت حديث غدير را از دلايل امامت و ولايت امام مى شمردند و ما در اين جا به نمونه هايى از اين استدلالات اشاره مى كنيم: ۱) اميرمؤمنان عليه السلام در روز شورا (اعضاى شورا را به دستور خليفه دوّم تعيين شده بود و تركيب اعضا طورى بود كه همه افراد مى دانستند كه خلافت از آن غير على خواهد بود) هنگامى كه گوى خلافت از طرف عبدالرّحمان بن عوف به سوى عثمان پرتاب شد، براى ابطال رأى شورا شروع به سخن كرد و فرمود: من با شما با سخنى استدلال مى كنم كه هيچ كس نمى تواند آن را انكار كند تا آن جا كه فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا در ميان شما كسى هست كه پيامبر درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاهُ اللّهُمَ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ لِيَبْلُغَ الشَّاهُدُ الْغائِب؛ من مولاى كسى هستم كه على مولاى اوست، پروردگارا! دوست بدار هركس را كه على را دوست بدارد و يارى كن هركس را كه على را يارى كند و اين سخن را حاضرين به غايبين برسانند!» همگى گفتند چرا، و افزودند: «اين فضيلت را جز تو كسى ندارد! » البتّه استدلال امام به حديث غير منحصر به اين مورد نيست، بلكه در موارد ديگر نيز امام عليه السلام با اين حديث استدلال كرد كه ذيلًا به آنها اشاره مى شود: ۲) روزى اميرمؤمنان عليه السلام در كوفه سخنرانى مى نمود، در ضمن سخنان خود رو به جمعيّت كرد و فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم هركس در غدير حاضر بود و به گوش خود شنيد كه پيامبر مرا به جانشينى خود برگزيد، بايستد و شهادت بدهد ولى تنها آنان كه اين مطلب را به گوش خود از پيامبر شنيده اند برخيزند، نه آنان كه از ديگران شنيده اند. در اين موقع سى نفر از جا برخاستند و به شنيدن حديث غدير گواهى دادند! بايد توجّه داشت كه آن روز متجاوز از بيست و پنج سال از واقعه غدير مى گذشت؛ بعلاوه، بعضى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در كوفه نبودند و يا پيش از آن در گذشته بودند؛ شايد بعضى هم به عللى از دادن شهادت كوتاهى ورزيدند وگرنه تعداد گواهان بيش از آن بود. مرحوم علّامه امينى مصادر متعدّد اين حديث را در كتاب نفيس خود آورده است، علاقه مندان مى توانند به كتاب مزبور مراجعه فرمايند. 🔺
🔻 ۳) در دوران خلافت عثمان دويست تن از شخصيّت هاى بزرگ - از مهاجر و انصار - در مسجد پيامبر گرامى دور هم گرد آمده بودند و پيرامون موضوعات مختلفى بحث و گفتگو مى نمودند، تا آن جا كه سخن به فضايل قريش و سوابق مهاجرت آنان كشيده شد و هر تيره اى از قريش به شخصيّت هاى برجسته خود افتخار مى نمود. در طول اين جلسه كه از نخستين ساعات روز برگزار شده بود و تا ظهر ادامه داشت و شخصيّت هايى در آن سخن مى گفتند، اميرمؤمنان عليه السلام فقط به سخنان مردم گوش مى داد و سخنى نمى فرمود. در اين موقع ناگهان جمعيّت به حضرت روى آورده، درخواست نمودند كه زبان به سخن بگشايد؛ امام به اصرار مردم برخاست و درباره پيوند خود با خاندان پيامبر و سوابق خدمات خود بطور گسترده سخن گفت تا آن جا كه فرمود: به خاطر داريد كه روز غدير خداوند به پيامبر مأموريّت داد كه: همان طور كه نماز و زكات و مراسم حج را براى آنان روشن كرده است، مرا پيشواى مردم قرار دهد و براى انجام همين كار، پيامبر صلى الله عليه و آله خطبه اى به شرح زير خواند و فرمود: خداوند انجام كارى را بر عهده من گذارده است و من از آن مى ترسيدم كه بعضى از مردم مرا در ابلاغ پيام الهى تكذيب كنند، ولى خداوند امر فرمود كه آن را برسانم و نويد داد كه مرا از شرّ مردم حفظ كند. هان! اى مردم! مى دانيد خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنانم، و من از خود آنان به خودشان اولى هستم؟ همگى گفتند: آرى! در اين موقع پيامبر فرمود: على! برخيز و من برخاستم؛ سپس رو به جمعيّت كرد و فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». در اين موقع سلمان از رسول خدا پرسيد: على بر ما چگونه ولايت دارد؟ پيامبر فرمود: «ولاؤه كولاى من كنت اولى به من نفسه فعلى اولى به من نفسه؛ ولايت على بر شما همانند ولايت من است بر شما، هركس من بر جان وى اولويّت دارم، على نيز بر جان او اولويّت دارد!» ۴) اين نه تنها على علیه السلام است كه با حديث غدير در برابر مخالفان استدلال نموده است، بلكه دخت گرامى پيامبر نيز در يك روز تاريخى كه براى احقاق حقّ خود سخنرانى مى نمود، رو به ياران پيامبر صلى الله عليه و آله كرد و فرمود: آيا روز غدير را فراموش كرديد كه پيامبر به على عليه السلام فرمود: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَهَذَا عَلِىّ مَوْلَاه». ۵) هنگامى كه حسن بن على عليه السلام تصميم گرفت كه با معاويه صلح كند، برخاست و خطبه اى به شرح زير ايراد نمود: خداوند اهل بيت پيامبر را به وسيله اسلام گرامى داشت و ما را برگزيد و هر نوع پليدى را از ما پاك نمود تا آن جا كه فرمود: همه امّت شنيدند كه پيامبر رو به على كرد و فرمود: تو نسبت به من بسان هارون هستى نسبت به موسى! همه مردم ديدند و شنيدند كه پيامبر دست على را در غدير خم گرفت و به مردم گفت: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاه فَعَلِىّ مَوْلَاه، اللّهُمَّ وَ الِ مَنْ وَالاه وَ عَادِ مَنْ عَادَاه». ۶) حضرت «حسين بن على عليه السلام» نيز هنگام سخنرانى در اجتماع انبوهى در سرزمين مكّه كه در ميان آنان صحابه پيامبر زياد بودند، چنين فرمود: شما را به خدا سوگند مى دهم، آيا مى دانيد كه پيامبر در غدير خم على علیه السلام را به خلافت و ولايت برگزيد و فرمود: «حاضران به غايبان برسانند»؟ آن جمع همگى گفتند گواهى مى دهيم. علاوه بر اينها گروهى از اصحاب پيامبر مانند عمّار ياسر، زيد بن ارقم، عبداللَّه بن جعفر، اصبغ بن نباته و افراد ديگرى غير از اينها، همگى با اين حديث بر خلاف و شايستگى امام استدلال نموده اند. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۴۴ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 ⁉️ چرا خدا بندگان خود را مجازات مى كند؟ با اين كه خدا از همه چيز بى نياز است و مقهور قدرتى نيست، چرا گناهكاران را در دوزخ مى سوزاند و هدف از اين كار - آن هم در سراى ديگر - چيست؟ . . . ⭕ پاسخ: اوّلًا: بايد توجّه داشت كه بنا به شهادت بسيارى از آيات و روايات، پاداش‌ها و كيفرهاى روز رستاخيز نتيجه اجتناب ناپذير اعمال و كردارهاى دنيوى ماست و اين نتايج - خواه و ناخواه - دامنگير ما مى گردد. همان طور كه اعمال بشر در اين جهان يك سلسله لوازم اجتناب ناپذير دارد و از آن جدا نمى گردد، مثلًا يك فرد مبتلا به موادّ مخدّر، بايد يك عمر با رنج و درد و بيمارى دست به گريبان باشد و يك فرد ميگسار كه مدّت‌ها با شراب و الكل سروكار داشته، بايد باقيمانده عمر را با بدن رنجور و كبد و قلب بيمار به سر برد، همچنين كارهاى نيك و بد ما داراى آثار و لوازمى هستند كه در روز واپسين آشكار مى گردند و خود را نشان مى دهند؛ بنابر اين قسمت مهمّى از پاداش‌ها و كيفرها زاييده اعمال ما و اثر مستقيم كردارهاى ماست و هيچ نوع حقّ گِله و اعتراض نداريم و اگر ما زندگى خود را با برنامه صحيح و عالى شرع تنظيم مى نموديم، هرگز دچار اين عواقب بد و ناگوار نمى شديم؛ و همان طور كه نتايج اعمال ما در اين جهان با بى نيازى و رحمت خدا منافاتى ندارد، نتايج اعمال ما در رستاخيز نيز چنين است. ثانياً: پاداش‌ها و كيفرهاى روز واپسين، ضامن اجراى دستورهاى آسمانى است و صد در صد جنبه تربيتى دارند، خداوند با وعده هاى قطعى و تخلّف ناپذير خود بندگانش را به كارهاى نيك دعوت نموده و آنان را از اعمال زشت باز مى دارد، و اين وعده در صورتى مى تواند نقش تشويقى و تهديدى را ايفا كند كه صد در صد قطعى و تخلّف ناپذير باشد و اگر در آن احتمال تخلّف باشد، اثر تربيتى خود را بكلّى از دست خواهد داد، و ديگر دليل ندارد كه يك نفر زير بار سنگين وظايف و واجبات و اعمال نيك برود و يا از بسيارى هوس هاى سركش چشم بپوشد. پاداش‌ها و كيفرهاى الهى در صورتى مى توانند ضامن اجراى احكام و دستورهاى آسمانى گردند كه به صورت يك وعده قطعى و تخلّف ناپذير درآيند و هيچ نوع احتمال تخلّف به آن راه نيابد و خداوند منزّه است از آن كه به وعده خود عمل ننمايد. 🌻 📕 پاسخ به پرسش‌های مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٢۵١ ⁉️ @PorsemanShia
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا