eitaa logo
پستچی💯
19.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
7 فایل
✨بنام خدای شفیع و صبور✨ جهت رزرو تبلیغات فقط بااین آیدی هماهنگ کنید @vojdani_80 لطفا پست هارو کپی نکنید ممنون از درک شما🙏🏻 (⁠✯⁠ᴗ⁠✯⁠) بهترین ها را برایتان پست خواهیم کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🦋🌻 ریتم و آهنگِ زندگی یکنواخت نیست؛ 🍀 درست مانندِ ریتمِ قلب دارای منحنی هایی است که نشانگرِ زنده بودنِ انسان است... از بالا و پایینِ زندگی نهراسید⁣، لحظه به لحظه آن را زندگی کنید... 🌸🍃❤️ @postchiy
‌ـــــــ ــ . آرزوت !؟ + داشتن ی ِجفت‌پای خستھ ! تویِ هشتادکیلومتریِ کربلا 💔🙂 🌸🍃❤️ @postchiy
باغچه سبزی - @mer30tv.mp3
3.85M
هر شب یه قصه شیرین و آموزنده برای کودك دلبند شما🥰 در کانال پستچی🍃 🌸🍃❤️ @postchiy
♦️یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او. کنجکاویشان بیش‌تر شد و کوشش علاقه‌مندان به کشف این موضوع که با تعجب و تحیر نیز آمیخته شده بود، به جایی نرسید. سرانجام، تصمیم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از این راز عجیب بردارند. کشاورز هوشیار و دانا، در پاسخ به پرسش همکارانش گفت: چون جریان باد، ذرات بارورکننده غلات را از یک مزرعه به مزرعه‌ دیگر می‌برد، من بهترین بذرهایم را به همسایگان می‌دادم تا باد، ذرات بارورکننده نامرغوب را از مزرعه‌های آنان به زمین من نیاورد و کیفیت محصول‌های مرا خراب نکند! 🌸🍃❤️ @postchiy
🧡... مادرم گفت که عاشق نشوی، گفتم چشم چشم های تو مرا بی خبر از چشمم کرد 🌸🍃❤️ @postchiy
صبح است و همه باز کنند پنجره‌ها را مردود کنند سردی شب؛ دلهره‌ها را آغوش گشایند و شوند همره این صبح آرند برون از دل و سر دغدغه‌ها را 🌸🍃❤️ @postchiy
انقد فکر نکن که چی میشه امیدوار باش خدا قشنگ میچینه... 🌸🍃❤️ @postchiy
‌ چیزی که شکست؛ یا جمع نمیشود یا اگر هم شد نصفِ و نیمه می‌ماند … لطفا کسی را نشکنید … آدم‌های نصفِ و نیمه در شهر زیادند!!! 🌸🍃❤️ @postchiy
دنبال معنای عشق می گشتم، که صدای مادرم از حیاط آمد... 🌸🍃❤️ @postchiy
چقدر قشنگ میگه:🪴 حرف‌های ما هنوز ناتمام... تا نگاه می‌کنی؛ وقت رفتن است باز هم همان حکایت همیشگی پیش از آنکه با خبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود آی... ای دریغ و حسرت همیشگی ناگهان چقدر زود دیر می‌شود... 🌸🍃❤️ @postchiy