داستانک
💐💐💐💐💐
روزی معلم کلاس پنجم به دانش آموزانش گفت: "من همه شما را دوست دارم" ولی او در واقع این احساس را نسبت به یکی از دانش آموزان که تیدی نام او بود، نداشت.
لباس های این دانش آموز( تیدی) همواره کثیف بودند، وضعیت درسی او ضعیف بود و گوشه گیر بود. این قضاوت و احساس او بر اساس عملکرد تیدی در طول سال تحصیلی بوجود آمده بود.
زیرا که تیدی با بقیه بچه ها بازی نمی کرد و لباسهایش چرکین بودند و به نظافت شخصی خودش توجهی نمی کرد.
تیدی بقدری افسرده و درس نخوان بود که معلمش از تصحیح اوراق امتحانی اش و گذاشتن علامت، ضربدر در برگه اش با خودکار قرمز هم اکراه داشت!!! اما از یادداشت کردن عبارت " نیاز به تلاش بیشتر دارد" احساس لذت می کرد.!!!و این احساس ناراحتی خود را با بقیه هم عنوان میکرد!!!
روزی مدیر آموزشگاه از این معلم درخواست کرد که پرونده تیدی را بررسی کند. معلم کلاس اول درباره اونوشته بود" تیدی کودک باهوشی است که تکالیفش را با دقت و بطور منظمی انجام می دهد".
معلم کلاس دوم نوشته بود" تیدی دانش آموز نجیب و دوست داشتنی در بین همکلاسی های خودش است ولی بعلت بیماری سرطان مادرش خیلی ناراحت است"
اما معلم کلاس سوم نوشته بود" مرگ مادر تیدی تاثیر زیادی بر او داشت. او تمام سعی خود را میکند. که خودش را با شرایط وفق دهد، ولی پدرش توجهی به او ندارد و اگر از طریق مدرسه در این راستا کاری انجام ندهیم بزودی شرایط زندگی در منزل، برای تیدی،منزجر کننده شده و تاثیر منفی می گذارد"
در حالی که معلم کلاس چهارم نوشته بود" تیدی دانش آموزی گوشه گیر است که علاقه ای به درس خواندن ندارد و در کلاس دوستانی ندارد و موقع تدریس می خوابد"
اینجا بود که خانم تامسون، معلم تیدی، به مشکل دانش آموز خود پی برد و از رفتار خودش شرمنده شد.
این احساس شرمندگی موقعی بیشتر شد که دانش آموزان برای جشن تولد معلمشان هرکدام هدیه ای با ارزش در بسته بندی بسیار زیبا تقدیم معلمشان کردند و هدیه تیدی در یک پلاستیک مچاله شده بود.
خانم تامسون با ناراحتی هدیه تیدی را باز کرد. در این موقع صدای خنده ی تمسخر آمیز شاگردان کلاس را فرا گرفت. هدیه ی او گردنبندی بود که جای خالی چند نگین افتاده در آن به چشم می خورد و شیشه عطری که سه ربع آن خالی بود اما برای اینکه خانم معلم شرایط تیدی را میدانست ارزشمندترین برخورد و رفتار را کرد!!
و آن هنگامی بود که خانم تامسون آن گردنبند را به گردن آویخت و مقداری از آن عطر راهم به لباس خود زد و با گرمی و محبت از تیدی تشکر کرد. صدای خنده دانش آموزان با این رفتار معلمشان قطع شد.
در آن روز تیدی بعد از مدرسه به خانه نرفت و منتظر معلمش ماند و با دیدنش به او گفت: " خانم معلم امروز شما #بوی>مادرم را می دهی"
در این هنگام اشک های خانم تامسون از دیدگانش جاری شد زیرا تیدی گردنبند مادرش و شیشه عطری را به او هدیه داده بود که مادرش استفاده می کرد و بوی مادرش را در معلمش استشمام می کرد.
از آن روز به بعد خانم تامسون توجه خاص و ویژه ای به تیدی می کرد
و کم کم استعداد و نبوغ آن پسرک یتیم دوباره شکوفا شد و در پایان سال تحصیلی شاگرد ممتاز کلاسش شد.
پس از آن یک روز خانم تامسون دست نوشته ای را مقابل درب منزلش پیدا کرد که در آن نوشته شده بود" شما بهترین معلمی هستی که من تا الان داشته ام"
.خانم معلم در جواب او نوشت که این توبودی که خوب بودن را به من آموختی.!!!
بعد از چند سال خانم تامسون پس از دریافت دعوت نامه ای از دانشکده ی پزشکی متعجب و بهت زده شد چون که از او برای حضور در جشن فارغ التحصیلی دانشجویان رشته ی پزشکی دعوت کرده بودند، وپایان آن نامه با عنوان " پسرت تیدی" امضاء شده بود، شگفت زده شد،!!!. او در آن جشن در حالی شرکت کرد که آن گردنبند را به گردن داشت و بوی آن عطر از بدنش به مشام می رسید،
آیا می دانید تیدی که بود؟
تیدی استوارد #مشهورترین_پزشک جهان و مالک مرکز استوارد برای درمان سرطان است.
ان شاء الله در آغاز سال تحصیلی با دیدی آگاهانه با دانش آموزان خودمان برخورد کنیم.
✅ارزشمند ترین ثروت جامعه، ترمیم و بازسازی روحیه های آزرده وشکست خورده و مچاله شده کودکان و نوجوانان است.
🌱🌿