✨خدای من ...
تا تو را دارم و دلی که صدایت میزند؛
نا امید نخواهم بود.
میدانم همین روزها مثل همیشه،
نگاه مهربانت مرهم خستگی هایم خواهد شد؛
✨خداوندا ...
من صدایت می زنم چرا که جز خودت
هیچکس را گره گشای مشکلاتم نمیدانم؛
من "تو" را دارم و دلی را
که یقین دارد به بودنت؛
یقینی که آرامم می کند؛
یقین دارم خـدایم مرا رهـا نخواهد کرد ...
🪴 #عارفانه
🌸🍃❤️
@postchiy
نفش بگش؛
عمیق؛آرام؛شادمان
بگو غم رد شود
که قلبت آرامگاه اندوه نیست...
#حرفهای_قشنگ #متن_زیبا
🌸🍃❤️
@postchiy
در دامنه ات شکوفه ها جاری شد
چشمان تو خُمخانه ی هوشیاری شد
تا رفت عقب روسریِ طنّازت
گیسوی تو جنگل گرفتاری شد
#علی_خوب_کردار
🌸🍃❤️
@postchiy
هیچ وقت ایمانت رو
به قدرت و عظمت خدا
از دست نده،حتی اگر در سخت ترین لحظات
زندگیت گیر افتادی
بدون بلاخره میگذره…
بلاخره تموم میشه،اگر ایمانت حفظ بشه خیلی شیرین تر برات میگذره و همیشه حس میکنی
یک پناهی داری
ولی اگر ایمانت از بین بره همین حس امنیت و در پناه بودن برات از بین میره و
لحظه به لحظه روزای بدت هزاران سال برات میگذره🙂💚
#عکسنوشته #عکس_نوشته
🌸🍃❤️
@postchiy
خیلی درست میگه👌
[همه ی آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،
اگر بزرگشان کنیم گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را ...
بیایید به اندازه ی آدم ها دست نزنیم ...]🦋
#سیمین_بهبهانی🍃
🌸🍃❤️
@postchiy
خیلی درست میگه👌
[همه ی آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند،
اگر بزرگشان کنیم گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را ...
بیایید به اندازه ی آدم ها دست نزنیم ...]🦋
#سیمین_بهبهانی🍃
🌸🍃❤️
@postchiy
❤️🦋🌼
چون برای غیرِ خودت نعمت خواستی؛
🍀
برای تو هم خواهد آمد...👌🌱
#حرفهای_قشنگ #متن_جذاب
🌸🍃❤️
@postchiy
🎺🎺🎺🎺🎺🎺
دنیای بزرگ پروفایل 😃
جذاب 😌
عاشقانه 😍
دخترانه 👩
خفن....😜
زودباش بیا اینجا بزن روش👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2413363841Cbb7a7abcb6
https://eitaa.com/joinchat/2413363841Cbb7a7abcb6
نی نی و سنجاب کوچولو - @mer30tv.mp3
3.76M
#قصه_کودکانه
هر شب
یک قصه شیرین
برای کودکان دلبند شما🥰
در کانال پستچی🌸
🌸🍃❤️
@postchiy
🔻پیشگویی خواب دید که حادثه عظیمی برای پادشاه اتفاق خواهد افتاد. پادشاه از شنیدن این پیش گویی خوشحال شد. چرا که می توانست پیش از وقوع حادثه کاری بکند.
پادشاه به سرعت به بهترین معماران کشورش دستور داد هر چه زودتر محکم ترین قلعه را برایش بسازند. معماران بی درنگ بی آن که هیچ سهل انگاری و معطلی نشان بدهند، دست به کار شدند. آنها از مکان های مختلف سنگ های محکم و بزرگ را به آنجا منتقل کردند و روز و شب به ساختن قلعه پرداختند.
سرانجام یک روز پیش از روز مقرر قلعه آماده شد. پادشاه از قلعه راضی شد و با خوش قولی و شرافتمندانه به همه معماران جایزه داد. سپس ورزیده ترین پاسداران خود را در اطراف قلعه گماشت.
پادشاه در آستانه روز وقوع حادثه به گفته پیش گو، وارد اتاق سری شد که از همه جا مخفی تر و ایمن تر بود. اما پیش از آن که کمی احساس راحتی کند، متوجه شد که حتی در این اتاق سری هم چند شعاع آفتاب دیده می شود. او فورا به زیر دستان خود دستور داد که هر چه زودتر همه شکاف های این اتاق سری را هم پر کنند تا از ورود حادثه و بلا از این راه ها هم جلوگیری شود.
سرانجام پادشاه احساس کرد آسوده خاطر شده است. چرا که گمان کرد خود را کاملا از جهان خارج، حتی از نور و هوایش، جدا کرده است.
معلوم است که پادشاه خیلی زود در اتاق بدون هوا خفه شد و مرد. پیش گویی منجم پادشاه به حقیقت پیوسته بود و سرنوشت شوم طبق گفته پیش گو رقم خورده بود! معنی این داستان را می توان به قلب انسان ها از جمله خود ما تشبیه کرد. در دل ما هم قلعه بسیار محکمی وجود دارد. این قلعه با مواد مختلفی محکم تر از سنگ ساخته شده است. این مواد چیزی به جز خشم و نفرت، گله و شکایت، خود خوار شمردن و غرور و کبر، شتاب، تعصب و بدبینی و ... نیستند. با این مواد واقعا هم می توان قلعه دل را محکم و محکم و باز هم محکم تر کرد و دیگران را پشت درهای آن گذاشت. همان طور که این پادشاه عمل کرد. قلعه قلب ما هر چه محکم تر و کم منفذتر باشد، احساس خفگی ما هم شدیدتر خواهد بود
#داستانهای_آموزنده #داستان_شب
🌸🍃❤️
@postchiy