eitaa logo
پستچی💯
17.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
7 فایل
✨بنام خدای شفیع و صبور✨ پراز عکسای جذاب🌸🍃❤️ باافتخار درخدمتم 👈 @vojdani_80 لطفا پست هارو کپی نکنید ممنون از درک شما🙏🏻 (⁠✯⁠ᴗ⁠✯⁠) بهترین ها را برایتان پست خواهیم کرد
مشاهده در ایتا
دانلود
بی محبت مَگـذران عمرِ عزیـزِ خویش را . . . . . . . 🌸🍃❤️ @postchiy
برات دلخوشی های ساده اما زیاد آرزو می کنم، تا وقتی غمگین شدی، یکی از همون خوشی های ساده لبخندی عمیق روی لبات بیاره. آرزو می کنم همیشه دستت پُر باشه، نه دلت...🍃 🌸🍃❤️ @postchiy
هیچ وقت به قدرت واقعی خود پی نخواهید برد ، مگر اینکه قوی بودن تنها گزینه باقی برای شما باشد 🌸🍃❤️ @postchiy
در انتهای کلاس(قسمت اول) - @mer30tv.mp3
3.59M
هر شب یک قصه جذاب و آموزنده برای کودك دلبند شما در کانال پستچی🌱 🌸🍃❤️ @postchiy
«💙🦋» تـورانَـدارَم‌وَدِلتَنـگَم‌وَدِلَـم‌قُرص‌اَسـت ڪِھ،اِنتِھـٰاےِصَبر‌وَاِنتِـظارتـویۍ...! 🌸🍃❤️ @postchiy
هدایت شده از پستچی💯
🤲 اےرفتہ سفر يوسف گمگشتہ ڪجايے؟ هيہاٺ از اين خونِ دل و دردِ جدايے دنيا شده لبريز ز ظلم و ستم و جور اے كاش خدا امر ڪند تا ڪہ بيايے @postchiy
نمیشه روی زمان قیمت گذاشت..! نمی‌تونی صاحبش باشی، اما می‌تونی ازش استفاده کنی. می‌تونی مصرفش کنی، اما نمی‌تونی نگهش‌ داری...! وقتی که از دستش دادی، دیگه هیچوقت نمیتونی پسش بگیری قدر امروز و این لحظه رو بدونیم😊 🌸🍃❤️ @postchiy
دعای خیر فقط همین الهی هیچوقت محتاج بنده ی خدا نشی...❤️ 🌸🍃❤️ @postchiy
عمــر شیــرین گذرانیم به تلخی لیکــن نبـُـوَد عمــر که بـی صحبـت جانان گذرد... 🌸🍃❤️ @postchiy
به وقتش خدا دستت رو میگیره نه کم بیار نه ناامید شو🍃 🌸🍃❤️ @postchiy
هرکه در عشق، سر از قله برآرد هنر است همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند... 🌸🍃❤️ @postchiy
و در آخر فقط سه چیز مهمه چقدر عشق ورزیدی چقدر آروم زندگی کردی و چقدر دلپذیر از چیزایی دست کشیدی که برای تو نبودن🌺🍃 🌸🍃❤️ @postchiy
من آن بخت سپید خود که گم شد سال ها از من کنون در گوشه چشم سیاهی کرده‌ام پیدا ..♥️ ═✧❁🌸❁✧═ @postchiy
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی هـرجـــــا دلــــــی شکســـــت بـه اینـجا بیاورید اینــجا بهشـــــت شــهر خــدا،‏ شهر مشــــــهد اسـت @postchiy
باغ پدر بزرگ.pdf
2.47M
🌼پی دی اف 🌸عنوان:باغ پدر بزرگ هرشب یک قصه جذاب و شیرین برای کودك دلبند شما🌱 درکانال پستچی😍 🌸🍃❤️ @postchiy
💫 در روزگاران قديم مرد كشاورزی بود كه صاحب يك انگشتر بود و همه می گفتند اين انگشتر نزد هر كس باشد به كمال انسانيت می رسد. خداوند به مرد كشاورز سه پسر داد و وقتی پسران بزرگ شدند پدر انها از روی ان انگشتر دو تای ديگر دقيقا شبيه اولی درست كرد و به هر كدام از پسرانش يكی از انگشترها را داد. از اين به بعد هر كدام از پسرها می گفتند كه انگشتر اصلی پيش اوست و هميشه با هم دعوا داشتند بر سر اينكه انگشتر اصلي كه باعث كمال انسانيت می شود پيش كداميك از انهاست تا بالاخره تصميم گرفتن برای مشخص شدن انگشتر اصلی پيش قاضی بروند. وقتی شرح ماجرا را برای قاضی گفتند قاضی گفت: "احتمالا انگشتر اصلی گم شده است چون قرار بر اين بوده كه ان انگشتر پيش هر كس باشد دارای كمالات انسانی باشد اما شما سه نفر كه هيچ فرقی با هم نداريد و مدام مشغول ناسزا گویی به يكديگر هستيد..." 🌸🍃❤️ @postchiy
107571_760_۲۰۲۱_۰۹_۲۶_۲۰_۲۵_۲۹_۱۳۲(2).mp3
3.67M
❤️ قࢪائت دعاے فرج ... به‌نیّٺ برادࢪشهیدمان‌مےخوانیم 🌱 اللّٰهُمَّ‌عَجِّل‌لِوَلیِّڪ‌الفَرَج 💐💚 جهت تعجیل در فرج آقا صلوات @postchiy
سلام صبحتون بخیر روزتون قشنگ لبتـون خندون زندگیتون بر وفق مراد مهر ومحبتتون افزون 🌸🍃❤️ @postchiy
هرکه در عشق، سر از قله برآرد هنر است همه تا دامنه‌ی کوه تحمل دارند... 🌸🍃❤️ @postchiy
 محاکمه دزد نان ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻫﺎﯼ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺯﺩﯾﺪﻥ ﻧﺎﻥ. ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺶ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﮐﺮﺩ: «ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺑﻤﯿﺮﻡ!» ﻗﺎﺿﯽ ﮔﻔﺖ: «ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ می‌دانی ﮐﻪ ﺩﺯﺩ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﻣﻦ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ می‌دانم ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ آن را ﻧﺪﺍﺭﯼ، ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ می‌کنم.» ﺩﺭ ﺁﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﻗﺎﺿﯽ ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﮑﻢ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺷﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: «ﻫﻤﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﻫﺴﺘﯿﺪ ﻭ باید ﺩﻩ ﺩﻻﺭ ﺟﺮﯾﻤﻪ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﯿﺪ ﭼﻮﻥ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ می‌کنید ﮐﻪ ﻓﻘﯿﺮﯼ ﻣﺠﺒﻮﺭ می‌شود ﯾﮏ ﻧﺎﻥ ﺩﺯﺩﯼ ﮐﻨﺪ.» ﺩﺭ ﺍﻭﻥ ﺟﻠﺴﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ حدود پانصد ﺩﻻﺭ ﺟﻤﻊ ﺷﺪ که ﻗﺎﺿﯽ آن را ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ. 🌸🍃❤️ @postchiy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشبختی یعنی ♾️ خدا آنقدرعزیزت کُند که تو، مایه آرامش دیگران باشی🪴🌼🌹 ♡ʝσiŋ🌱↷ @postchiy
داستان ضرب المثل کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد. کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد در دامنه دو کوه بلند، دو آبادي بود که يکي «بالاکوه» و ديگري «پايين کوه» نام داشت؛ چشمه اي پر آب و خنک از دل کوه مي جوشيد و از آبادي بالاکوه مي گذشت و به آبادي پايين کوه مي رسيد. اين چشمه زمين هاي هر دو آبادي را سيراب مي کرد. روزي ارباب بالا کوه به فکر افتاد که زمين هاي پايين کوه را صاحب شود. پس به اهالي بالاکوه رو کرد و گفت: «چشمه آب در آبادي ماست، چرا بايد آب را مجاني به پايين کوهي ها بدهيم؟ از امروز آب چشمه را بر ده پايين کوه مي بنديم.» يکي دو روز گذشت و مردم پايين کوه از فکر شوم ارباب مطّلع شدند و همراه کدخدايشان به طرف بالا کوه به راه افتادند و التماس کردند که آب را برايشان باز کند. اما ارباب پيشنهاد کرد که يا رعيت او شوند يا تا ابد بي آب خواهند ماند و گفت: «بالاکوه مثل ارباب است و پايين کوه مثل رعيت. اين دو کوه هرگز به هم نمي رسند. من ارباب هستم و شما رعيت!» اين پيشنهاد براي مردم پايين کوه سخت بود و قبول نکردند. چند روز گذشت تا اينکه کدخداي پايين ده فکري به ذهنش رسيد و به مردم گفت: بيل و کلنگ تان را برداريد تا چندين چاه حفر کنيم و قنات درست کنيم. بعد از چند مدت قنات ها آماده شد و مردم پايين کوه دوباره آب را به مزارع و کشتزارهايشان روانه ساختند. زدن قنات ها باعث شد که چشمه بالاکوه خشک شود. اين خبر به گوش ارباب بالاکوه رسيد و ناراحت شد اما چاره اي جز تسليم شدن نداشت؛ به همين خاطر به سوي پايين کوه رفت و با التماس به آنها گفت: «شما با اين کارتان چشمه ما را خشکانديد، اگر ممکن است سر يکي از قنات ها را به طرف ده ما برگردانيد.» کدخدا با لبخند گفت: «اولاً؛ آب از پايين به بالا نمي رود، بعد هم يادت هست که گفتي: کوه به کوه نمي رسد. تو درست گفتي: کوه به کوه نمي رسد، اما آدم به آدم مي رسد.» 🌸🍃❤️ @postchiy